0

بیوگرافی و فیلم های استنلی کوبریک

بیوگرافی و فیلم های استنلی کوبریک

در این یادداشت ، به بررسی و معرفی فیلم های سینمایی استنلی کوبریک ، یکی از شناخته شده ترین کارگردانان فیلم می پردازیم.

در این مقاله ، ما فیلم های استنلی کوبریک را بر اساس سال انتشار معرفی می کنیم. البته قبل از این ، ما مختصراً شرح حال استنلی کوبریک را ارائه خواهیم داد ، اما تمرکز ما کاملاً بر معرفی فیلم های او خواهد بود. در معرفی هر فیلم ، اطلاعاتی در مورد فیلم ، بودجه ، داستان های تولید و موارد مشابه ارائه خواهیم کرد. فایده این مقدمه می تواند آشنایی افراد ناآشنا با آثار استنلی کوبریک و تا حدود زیادی شخصیت این کارگردان مهم باشد. توضیح مهم این است که در این یادداشت ، ما هیچ فیلمی را نقد و تحلیل نمی کنیم ، در واقع ، هدف این یادداشت نقد ، تحلیل و موارد مشابه نیست ، در حالی که در برخی موارد ، ممکن است چنین باشد.

استنلی کوبریک

استنلی کوبریک (26 ژوئیه 1928 – 7 مارس 1999) در نیویورک متولد شد. استنلی در دبیرستان نمرات خوبی کسب نکرد و همزمان به دنیای ادبیات ، عکاسی و سینما علاقه مند شد. او همچنین زیاد در کلاس ها شرکت نمی کرد و وقت خود را صرف سرگرمی های خود می کرد. استنلی در سن 13 سالگی دوربینی را از پدرش هدیه گرفت و زمان قابل توجهی را صرف عکاسی از آن در خیابان ها کرد.

وی یک روز پس از مرگ رئیس جمهور آمریکا ، فرانک روزولت ، از فروشنده روزنامه ای غمگین ، محصور در میان روزنامه های پر از خبر مرگ رئیس جمهور ، عکسی را به مجله لوک فروخت. استنلی کوبریک پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان ، توسط مجله Look به عنوان عکاس استخدام شد. وی در طول کار خود به عنوان عکاس مجله Look ، پروژه های مختلف عکاسی مانند عکاسی از هنرمندان موسیقی جاز و مسابقات بوکس را انجام داد.

در همان زمان ، کوبریک مرتباً در فیلم هایی در موزه هنر مدرن و سینما در نیویورک ظاهر می شد. او در آن زمان جذب فیلم های ماکس آفولز و الیا کازان می شد که در آن زمان کازان را بهترین کارگردان آمریکایی توصیف می کرد. استنلی علاوه بر تماشای مکرر فیلم ، مطالعات قابل توجهی را در زمینه سینما آغاز کرد. استنلی کوبریک همچنین سابقه ساخت فیلم های کوتاهی مانند پرواز پرنده ، روز جنگ و دریانوردان را دارد که موضوع این یادداشت نیست. نکته جالب در این باره این است که کوبریک در مورد ساخت اولین آثار خود در قالب کوتاه و مستقل می گوید: “بهترین راه برای مطالعه در زمینه فیلم ساخت فیلم است”.

جی وارن اسکلت جونیور ، بنیانگذار استنلی کوبریک در مجله Look ، ادعا می کند که کوبریک توانایی تبدیل شدن به یک کارگردان هالیوود را ندارد:

استنلی مرد آرامی بود. زیاد حرف نمی زند. او مانند همه ما لاغر ، فانی و تا حدی استرس داشت.

 فیلم سینمایی Fear and Desire

– ۱۹۵۳. فیلم سینمایی Fear and Desire (هراس و هوس)

تهیه کننده و کارگردان: استنلی کوبریک

بازیگران: Frank Silvera، Paul Mazurski، Kineth Harp، Steve کویت و Virginia Leit.

در سال 1953 ، استنلی کوبریک اولین فیلم بلند خود را با عنوان ترس و هوس ساخت. بودجه اولیه فیلم حدود 10 هزار دلار برآورد شده است. استنلی بخش قابل توجهی از بودجه خود را مدیون عموی خود ، مارتین پرولر بود. همچنین گفته می شود که پدر وی پول بیمه عمر وی را گرفته و به پسرش داده تا به او کمک کند تا فیلم اول را بسازد. استنلی کوبریک فیلم “وحشت” را تنها با 14 نفر جلوی دوربین کارگردانی کرد. پنج نفر از 14 بازیگر ، پنج نفر از عوامل پشت صحنه و چهار نفر دیگر مسئولیت حمل و نقل را بر عهده داشتند.

به دلیل مدیریت بودجه ، کوبریک تصمیم گرفت “ترس و هوس” را در سکوت بسازد که ساخت آن در نهایت به دلیل اضافه شدن صدا ، جلوه های صوتی و موسیقی ، ساخت 53000 دلار هزینه شد. ریچارد دو روخمنت این مبلغ را به شرط همکاری کوبریک در پروژه ای با او تأمین کرد. کمبود بودجه و بودجه کوبریک در فیلم به حدی بود که در یکی از سکانس ها ، بازیگر به طور اتفاقی از مرز فرضی عبور کرد که در روند تبدیل نگاتیو ، هزینه های اضافی برای آنها داشت.

هراس و هوس

فیلم “وحشت” توسط هوارد اسکلر ، همکلاسی استنلی در دبیرستان نوشته شده است. فیلم “وحشت” داستانی است در مورد سقوط هواپیمای یک سرباز در پشت خطوط دشمن. این فیلم با عنوان “پنج مرد ناامید و یک زن غریبه نیمه حیوان!” منتشر شد. “ترس و هوس” یک شکست بود. جوزف براستین ، مدیر شرکت پخش فیلم ، در سال اکران فیلم درگذشت و شرکت پخش توقیف شد. طبق افسانه ها ، کوبریک به دلیل جدایی فیلم شکست خورد و مرگ براستین نگاتیوهای فیلم را نابود کرد. او همچنین علاقه ای به فیلم ندارد و آن را به عنوان یک تجربه فیلم آماتور توصیف می کند. جالب اینجاست که در سال 2018 ، الکساندر ری پیمانتل کارگردانی بازسازی فیلم با عنوان رودخانه پایین را بر عهده داشت.

فیلم سینمایی Killer’s Kiss

– ۱۹۵۵. فیلم سینمایی Killer’s Kiss (بوسه‌ی قاتل)

تهیه کننده و کارگردان: استنلی کوبریک

بازیگران: جیمی اسمیت ، ایرنه کین ، فرانک سیلورا ، روت سابوکا

“بوسه قاتل” ، دومین فیلم بلند استنلی کوبریک ، داستان رابطه بوکس با زنی را روایت می کند که درگیر مسائل مختلفی است. کوبریک مانند فیلم اول خود با کمک اعضای خانواده و آشنایان برای این فیلم پول جمع کرد. ساخت این فیلم با بودجه 40 هزار دلاری آغاز شد. استنلی در ابتدا تصمیم گرفت فیلمبرداری را روی صحنه انجام دهد ، اما سقوط سایه های ضبط فیلمبرداری را دشوار کرد ، بنابراین مراحل فیلمبرداری به مراحل پس از تولید موکول شد. فیلمبرداری “بوسه قاتل” برای کوبریک آزمایشی بود که صحنه های غیرمعمولی را نیز ضبط می کند.

مارتین اسکورسیزی در جایی گفته است که “گاو عصبانی” تحت تأثیر فیلمبرداری و صحنه های جوی “بوسه قاتل” قرار گرفته است. یونایتد آرتیست پیشنهاد خرید “بوسه قاتل” را به شرط پایان خوب داد که این برخلاف میل کوبریک بود. یونایتد آرتیستز سرانجام فیلم را با همین پیشنهاد ، به مبلغ 100000 دلار خریداری و 100،000 دلار دیگر را برای تأمین بودجه فیلم بعدی استنلی کوبریک متعهد شد.

فیلم سینمایی The Killing

۱۹۵۶- فیلم سینمایی The Killing (کشتن)

نویسنده و کارگردان: استنلی کوبریک

بازیگران: استرلینگ هایدن ، کالین گری ، وینس ادواردز ، جی سی. فیلیپین ، الشا کوک جونیور ، ماری ویندزور ، تد د کورسیا ، جو سایر ، جیمز ادوارد ، تیموتی کری ، جو ترکل ، جی آدلر ، کولا کواریانی و دوروتی آدامز.

“بوسه قاتل” نوشته جیمز بی. او هریس را به سمت استنلی کوبریک جذب کرد. هریس ، یک فیلم ساز در آن زمان ، به دنبال یک استعداد جوان در فیلم سازی بود. نتیجه این جلسه تشکیل شرکت فیلم سازی هریس-کوبریک در سال 1955 بود. برای اولین همکاری ، هریس حق رمان “شکستن پاک” از لیونل وایت را به مبلغ 10 هزار دلار خریداری کرد. وی در این زمینه یونایتد آرتیست را شکست داد. کوبریک و هریس برای اولین پروژه خود جیم تامپسون را به پیشنهاد کوبریک به عنوان فیلمساز نوآر گفتگو استخدام کردند.

در همان زمان ، یونایتد آرتیست وارد کار شد و اعلام کرد که اگر هریس و کوبریک بتوانند ستاره ای آشنا را به فیلم جذب کنند ، بودجه فیلم را تأمین می کنند. به همین منظور ، آنها مشارکت 40000 دلاری را با استرلینگ هایدن منعقد كردند. یونایتد آرتیست ها هیدن را چنین ستاره بزرگی ندانستند و فقط 200000 دلار از بودجه فیلم قبول كردند و سپس هریس 80000 دلار دیگر از پول خودش و 50،000 دلار از پدرش اضافه كرد.

Bed of Fear

“کشتن” در اصل با حروف Clean reak و ed of Fear ساخته شده است. این فیلم داستان یک سرقت باند را درگیر می کند که از اقشار مختلف مردم درگیر آن است. کوبریک و هریس در آن زمان در نیویورک زندگی می کردند و برای فیلمبرداری “کشتن” به لس آنجلس رفتند. کوبریک می خواست فیلم “کشتن” را فیلمبرداری کند ، اما اتحادیه سینماگران هالیوود گفت که او نمی تواند همزمان فیلم را کارگردانی و فیلمبرداری کند. در نتیجه ، فیلمبرداری فیلم “کشتن” به لوسین بالارد محول شد.

در روز اول فیلمبرداری ، کوبریک تصمیم گرفت در یک شات از راه دور با دوربینی مجهز به لنز زاویه باز 25 میلی متری نزدیک به بازیگران ، کمی در تصویر تحریف کند ، اما بالارد دوربین را عقب کشید و از لنز 50 میلیمتری استفاده کرد. بالارد در پاسخ به این سوال پاسخ داد که کار با لنز 50 میلیمتری برای او راحت تر است.

بعد از اینکه کوبریک از او س asksال کرد ، تغییری که در چشم انداز اتفاق می افتد ، چه می شود؟ بالارد پاسخ داد که تغییر اصلاً آنقدر مهم نخواهد بود که البته اشتباه بود و استنلی متوجه این موضوع شد. بنابراین کوبریک به او گفت که دوربین را به موقعیت قبلی برگرداند وگرنه اخراج می شود. دو روایت از کیفیت ادامه همکاری بالارد و کوبریک وجود دارد. بر اساس یک گزارش ، بالارد از آن زمان با کوبریک بحث نکرده است و طبق گفته دیگری ، کار آنها بارها مورد بحث قرار گرفته است. فیلمبرداری “کشتن” 24 روز به طول انجامید و این فیلم اولین فیلم حرفه ای استنلی کوبریک و در برخی منابع آغاز سینمای وی محسوب می شود.

فیلم “کشتن” در مورد سرقت برنامه ریزی شده توسط چند نفر است و این فیلم استنلی کوبریک به عنوان یک فیلم نوآر محسوب می شود. “کشتن” در گیشه موفقیت چندانی کسب نکرد. فیلم “کشتن” در مراسم بفتا نامزد دریافت جایزه شد. جالب اینجاست که کوئنتین تارانتینو در جایی عنوان کرده است که فیلم سینمایی “سگهای مخزن” را تحت تأثیر فیلم “کشتن” کارگردانی کرده است. در حین نمایش فیلم “Kill” ، دور شری از شرکت فیلم سازی Golden Meyer Metro مجذوب “Kill” شد و بودجه ای 75000 دلاری را به کوبریک و هریس پیشنهاد کرد.

من و هریس تصمیم گرفتیم فیلم های خوب و ارزان بسازیم. این دو دسته با هم سازگار نیستند.

– استنلی کوبریک

– ۱۹۵۷. فیلم سینمایی Paths of Glory (راه‌های افتخار)

نویسنده و کارگردان: استنلی کوبریک

بازیگران: کرک داگلاس ، رالف میکر ، جورج مک ردی ، وین موریس ، ریچارد اندرسون و جوزف ترکل.

فیلم “راههای افتخار” دومین همکاری استنلی کوبریک و جیمز بی هریس است. این فیلم براساس رمانی به همین نام از همفری كوب ساخته شده است. اما شری به کوبریک و هریس گفت که مترو گلن مایر حاضر نیست فیلم جنگی دیگری بسازد. آنها قبلاً در سال 1951 فیلم ضد جنگ دیگری به نام “نشان قرمز شجاعت” تولید کرده بودند ، کوبریک با کمک خانواده اش مالکیت معنوی این کتاب را به قیمت 10 هزار دلار خریداری کرد. “راههای شکوه” دومین فیلم کوبریک درباره جنگ بود و یک فیلم ضد جنگ به حساب می آمد. کوبریک در آثار دیگر خود نیز نگاه ضد جنگی به این پدیده دارد که در یادداشت بعدی به آن خواهیم پرداخت. استنلی کوبریک می گوید: “مردم و جنگ.”

یکی از جذابیت های داستان های جنگ یا جنایت این است که آنها یک موقعیت منحصر به فرد ایجاد می کنند که در آن فرد یا جامعه معاصر ما با یک چارچوب بسته از ارزش های پذیرفته شده مقایسه می شود ، مقایسه ای که بیننده از آن آگاه می شود و این مقایسه می تواند یک نقطه از کنتراست با یک انسان ، یک فرد و یک وضعیت عاطفی شوید. علاوه بر این ، جنگ مانند گلخانه ای برای پرورش سریع و اجباری اخلاق و عواطف است. اخلاق ثمر می دهد و وارد جامعه می شود. مبارزه وقتی مقوله ای پیشگیرانه در شرایط کمتر بحرانی شناخته شود ، یک مقوله طبیعی است و بنابراین می تواند به عنوان فشار یا بدتر تشخیص داده نشود.

فیلمنامه “راههای شکوه” داستانهای جالبی برای گفتن دارد. جیم تامپسون ابتدا پیش نویس فیلم Roads of Glory را نوشت و سپس کوبریک کالدر ویلینگهام را برای نوشتن فیلمنامه استخدام کرد. از طرف دیگر ، استنلی خودش در ساخت فیلم نقش داشت. سرانجام میزان مشارکت هر نویسنده در فیلمنامه مورد اختلاف قرار گرفت و کار به انجمن صنفی فیلمنامه نویسان رسید. ویلینگهام در مقابل مجمع ادعا كرد كه تامپسون در فیلم نامه دخالت چندانی ندارد و ادعا می كند كه 99٪ فیلمنامه را خودش نوشته است و تامپسون هیچ كدام از دیالوگهای فیلم را ننوشته است. سرانجام با تطبیق پیش نویس های تامپسون با نسخه نهایی فیلمنامه ، مشخص شد که تامپسون هفت سکانس برای فیلم نوشته است که یکی از آنها مربوط به قسمت مهمی از داستان فیلم است. سرانجام استنلی کوبریک ، کالدر ویلینگهام و جیم تامپسون از حضور خود در The Roads of Glory خبر دادند.

قبلاً گفتیم که “راههای شکوه” اقتباسی از فیلم بود. در این اقتباس ، کوبریک در برخی بخش ها به کتاب وفادار بوده و در برخی بخش ها تغییراتی ایجاد کرده است. کوبریک و تامپسون نیز برای اطمینان از موفقیت تجاری فیلم پایان متفاوتی از آنچه در فیلم می بینیم داشتند که در نهایت تحت فشار کرک داگلاس به شکست انجامید. جیمز بی هرسی در جایی می گوید بعد از اینکه کرک داگلاس تغییرات را ایجاد کرد ، کل فیلمنامه را به جای قسمت اصلاح شده برای فیلمساز ارسال کرد. او می دانست که پخش کننده ها دیگر کل متن را نمی خوانند. پس از تماشای فیلم ، یونایتد آرتیست از تغییرات ایجاد شده در فیلم استقبال کرد و دست از تلاش برنداشت.

فیلم “راههای شکوه” در آلمان فیلمبرداری شده است. در زمان ساخت فیلم ، تیموتی کری با تهیه کنندگان به مشکل بر خورد و از این رو از این پروژه کنار گذاشته شد. گفته می شود وی برای فرار از کار به دروغ ادعا کرده است که گروگان گرفته شده است. پس از اخراج کری ، سازندگان سکانس های باقی مانده از او با بازیگر دیگری به عنوان جانشین فیلمبرداری کردند.

“راههای افتخار” داستانی درباره نحوه برخورد سربازان در طول جنگ تعریف کرد. در روند ساخت فیلم “جاده های شکوه” ، 600 پلیس آلمانی به عنوان سرباز سیاه استفاده شدند. ادعا می شود که تمرینات نظامی فیلم “جاده های شکوه” سه سال به طول انجامیده است و به همین دلیل آخرین صحنه هایی که جلوی دوربین رفت صحنه های جنگ بود. کوبریک برای آماده سازی میدان جنگ از 4000 متر مربع زمین استفاده کرد و مراحل آماده سازی زمین یک ماه به طول انجامید. کوبریک زمین را به پنج قسمت تقسیم کرد و از مواد منفجره مورد نیاز در هر قسمت استفاده کرد. وی همچنین بازیگران سیاه پوست را به پنج گروه تقسیم کرد و بدین ترتیب هر گروه را در منطقه خود قرار داد. راحت تر شد

کرک داگلاس بازیگر فیلم “راههای شکوه” خاطره جالبی درباره این فیلم و سخت گیری استنلی کوبریک در فیلم سازی دارد که خالی از لطف نخواهد بود. داگلاس می گوید كوبریک یك بار یكی از بازیگران را به نام آدولف مانجو مجبور كرد 17 بار یك سكانس بازی كند. این 17 بار به قدری طولانی شده است که حتی وقت ناهار را نیز از دست داده اند و بعد از هفدهمین برداشت محصول ، منجو اعلام کرد که نمی تواند بهتر از این بازی کند و فکر می کند اکنون می توانند ناهار بخورند.

اما کوبریک گفت که او احساس دیگری می خواهد. داگلاس می گوید آدولف از این درخواست عصبانی شد و فحاشی های منتشر نشده را در برابر کل تیم مقابل استنلی کوبریک قرار داد. کوبریک در تمام این مدت با آرامش به توهین های خود گوش می داد و سرانجام با لحنی مودبانه گفت: “خوب ، بیایید این سکانس را یک بار دیگر بگیریم.” و خوب ، آدولف دوباره سر کارش است. داگلاس می گوید: “استنلی کار خود را به طور غریزی می دانست.”

Road to Glory در مونیخ در سال 1957 به نمایش درآمد و در همان سال در ایالات متحده آزاد شد. «جاده های شکوه» با بودجه یک میلیون دلاری ساخته شده و گفته می شود اولین فیلم نسبتاً موفق کوبریک از نظر فروش است. انتشار “راههای شکوه” در کشورهای مختلف با مشکلات زیادی روبرو شد. “جاده های جلال” نقدی بر سیستم نظامی فرانسه بود و فیلمی ضد جنگ بود. پس از اکران فیلم “جاده های شکوه” در بلژیک ، پرسنل ارتش فرانسه ، اعم از نظامی و بازنشسته ، از این فیلم و تصویری که از ارتش فرانسه ارائه کرده انتقاد کردند.

دولت فرانسه به فیلمساز اروپایی ، “یونایتد آرتیست” گفت كه “راههای افتخار” را در فرانسه اكران نكند و مطمئناً چنین شد. سرانجام “راههای شکوه” مدتی بعد در سال 1975 در فرانسه به نمایش درآمد. فیلم “جاده های جلال” نیز برای جلوگیری از تنش با فرانسه در جشنواره فیلم برلین در آلمان حذف شد. در اسپانیا نیز دولت راستگرای ژنرال فرانسیسکو فرانکو با این فیلم مخالفت کرد. جاده های شکوه ، یازده سال پس از مرگ ژنرال فرانکو ، در سال 1986 در اسپانیا به نمایش درآمد. ترکیب ضد جنگ کوبریک تا دهه 1970 به دلیل مضامین تحمل ناپذیر توهین آمیز علیه فرانسه ، دادگستری و ارتش مجاز به نمایش در سوئیس نبود. همچنین نمایش این فیلم در م institutionsسسات نظامی داخلی یا خارجی ایالات متحده مجاز نبود.

راه های افتخار شاید فیلم خوبی برای مسئولان نبود اما با منتقدان متفاوت بود. این فیلم توانست تحسین منتقدان زیادی را به خود جلب کند و البته کوبریک به ندرت با فیلم دیده شد. “راه های غرور” نیز مورد استقبال جشنواره ها قرار گرفت. نامزد دریافت جایزه در جشنواره هایی مانند AFTA ، انجمن نویسندگان و انجمن منتقدان فیلم بلژیک شد. دیوید سیمون ، خالق سریال معروف The Wire که از شبکه HO پخش شد ، در جایی گفته است که “راههای افتخار” تأثیر اساسی در این سریال داشته است. وی گفت که “راههای افتخار” برای نشان دادن مشکلات کارمندان میانسال ، شبکه “سیم” را تحت تأثیر قرار داده است.

رابرت زمیکس همچنین در یکی از قسمت های سریال Tales from the Crypt به نام زرد به فیلم “راههای شکوه” ادای احترام کرد. جاده جلال در سال 1992 توسط کتابخانه ملی کنگره به عنوان یک فیلم “فرهنگی ، تاریخی و زیبایی شناختی” شناخته شد و برای ثبت در فهرست ثبت ملی فیلم ایالات متحده انتخاب شد. جاده های غرور همچنین در جشنواره فیلم لندن 2004 به نمایش درآمد. یکی از مهمترین اتفاقاتی که پس از مرگ کوبریک برای فیلم رخ داد ، نسخه بازسازی شده آن بود.

– ۱۹۶۰. فیلم سینمایی Spartacus (اسپارتاکوس)

کارگردان: استنلی کوبریک

نویسندگان: هوارد فست و دالتون ترامبو (در نقش سم جکسون)

بازیگران: کرک داگلاس ، لارنس اولیویه ، پیتر آستینوف ، جان گوین ، جین سیمونز ، چارلز لوتن ، تونی کرتیس ، هارولد گودوین ، هربرت لام ، ترنس دو مارنی و جیمز گریفیت.

شکل گیری پروژه اسپارتاکوس بیشتر از آنکه به استنلی کوبریک مربوط شود به کرک داگلاس مربوط می شود. داستان از این قرار است که کرک داگلاس با خواندن کتاب “اسپارتاکوس” هوارد فاست تحت تأثیر قرار گرفت و حق ساخت آن را خرید. یونیورسال فیلم پس از متقاعد کردن داگلاس لارنس اولیویه ، پیتر آستینوف و چارلز لوتن برای بازی در فیلم “اسپارتاکوس” موافقت کرد که بودجه فیلم را تأمین کند. ادوارد لوئیس ، نایب رئیس شرکت فیلم سازی داگلاس (به نام بریانا) ، نقش تهیه کننده را بر عهده گرفت و کرک داگلاس تهیه کننده اجرایی شد.

در ابتدا قرار بود فیلمنامه “اسپارتاکوس” توسط خود هوارد فست نوشته شود ، اما او قبول نکرد و دالتون ترامپ به عنوان فیلمنامه نویس به پروژه اضافه شد. داگلاس پیشنهاد داد که دیوید لین را برای کارگردانی اسپارتاکوس استخدام کند که لین آن را رد کرد. سپس آنتونی مان برای کارگردانی پروژه اضافه شد ، اما او فقط یک هفته دوام آورد و پس از فیلمبرداری فیلم افتتاحیه از پروژه کنار گذاشته شد. سرانجام ، نوبت به استنلی کوبریک سه ساله رسید.

«اسپارتاکوس» پروژه ای متفاوت برای کوبریک بود. در همین یادداشت می خوانیم که کوبریک قبل از اسپارتاکوس چهار فیلم سینمایی ساخته بود اما اسپارتاکوس بزرگترین فیلمساز از همه بود. بودجه این فیلم 12 میلیون دلار بود و با تیم 10 هزار نفری ساخته شده است. اگر می خواهید بدانید این پروژه در آن زمان چقدر بزرگ بود ، باید بدانید که بودجه 12 میلیون دلاری امروز معادل 105 میلیون دلار است. علاوه بر این ، “اسپارتاکوس” گرانترین فیلم تاریخ آمریکا تا به امروز شد و استنلی کوبریک جوانترین کارگردانی شد که فیلم حماسی را فیلمبرداری کرده است. استنلی کوبریک در مراحل کارگردانی اسپارتاکوس با مشکلات مختلفی روبرو شد.

بزرگترین آنها مشکل او با کرک داگلاس و محدودیتهای خلاقانه او بود. به عبارت دیگر ، کوبریک در “اسپارتاکوس” آزادی خلاقیت کاملی نداشت و با کرک داگلاس و دیگر صاحبان فیلم مشکل داشت. به عنوان مثال گفته می شود كه كوبریک از 30 دقیقه اول فیلم تمام گفتگوی كرك داگلاس را حذف كرده و فقط دو خط باقی مانده است ، تصمیمی كه خشم كرك داگلاس را برانگیخت. یا مثلاً وقتی داگلاس از کوبریک پرسید که در مورد سکانس “من اسپارتاکوس هستم” چه نظری دارد ، کوبریک آن را “ایده احمقانه” در مقابل بازیگران و بازیگران پشت آن خواند. روایاتی وجود دارد که کوبریک و داگلاس به دلیل اختلافات آنقدر تحت فشار قرار گرفته اند که هر دو به جلسات روان درمانی رفته اند. کوبریک و داگلاس پس از اسپارتاکوس دیگر هرگز همکاری نکردند.

به نظر می رسد استنلی کوبریک با فیلمنامه نویس نیز مشکلی داشته است ، مشکل کوبریک این است که شخصیت اسپارتاکوس بسیار بی عیب نوشته شده و شخصیتی اصطلاحاً قالب است که می تواند با هر غلام گلادیاتور جایگزین شود. به زبان ساده تر ، کوبریک اسپارتاکوس را شخصیتی کلیشه ای می دانست که شخصیت منحصر به فردی ندارد. مشکلات کوبریک با سازندگان به اینجا ختم نمی شود ، او در واقع با فیلمبردار مشکل دارد. راسل متیوز ، فیلمبردار اسپارتاکوس ، از جزئیات غیرمعمول کوبریک و دستورالعمل های بسیار دقیق برای فیلمبرداری شکایت کرده است. وی همچنین شکایت داشت که برخلاف سایر کارگردانان ، کوبریک به او آزادی آزادی در گرفتن عکس های مختلف را نداد.

مخالفت وی با رویکرد کوبریک تا جایی افزایش یافته است که وی تهدید به ترک پروژه کرده و به او پاسخ می دهد: “شما می توانید با نشستن روی صندلی و ایجاد صدا کار اشتباهی انجام دهید. من خودم فیلمبرداری را مدیریت می کنم.” روبرو استنلی کوبریک. ماتیو آنقدر با روند فیلمبرداری مشکل داشت که خواست نامش را از اعتبار فیلم حذف کند ، اما سرانجام این او بود که برای فیلم “اسپارتاکوس” جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری را از آن خود کرد. در حالی که بیشتر فیلمبرداری توسط خود کوبریک انجام شده است. جالب اینجاست که کوبریک می خواست با هزینه کم “Spartacus” را در رم بسازد اما رئیس وقت جهانی مخالفت کرد. او در واقع می خواست با ساخت “اسپارتاکوس” ثابت کند که هالیوود می تواند یک فیلم حماسی موفق نیز بسازد.

فیلم “اسپارتاکوس” ، داستان برده های آزاده ای به همین نام ، در گیشه موفق بود. این فیلم در اکران خود 14.6 میلیون دلار فروش کرد و 60 میلیون دلار فروش کرد. استنلی کوبریک اما “اسپارتاکوس” را یکی از فیلم های او نمی داند ، زیرا همانطور که خواندید ، او هیچ کنترلی بر ویژگی های زیبایی فیلم نداشت و با بسیاری از جنبه های فیلم مخالف بود. این فیلم شش بار نامزد جایزه اسکار شد و در نهایت موفق به کسب چهار جایزه اسکار شد. “اسپارتاکوس” نامزد بهترین فیلم AFTA بود که دست خالی آن را رها کرد و نامزد هفت جایزه گلدن گلوب شد که در نهایت به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد.

هفت سال پس از اکران اولیه ، با 23 دقیقه حذف اکران شد و در سال 1991 بازسازی فیلم اکران شد. نسخه مرمت شده که هم 23 دقیقه در سال 1967 حذف شد و هم 19 دقیقه دیگر از اکران اول فیلم باقی مانده بود. نکته مهم در مورد “اسپارتاکوس” برای کوبریک این بود که وی در زمان ساخت این فیلم 27 ساله بود و کارگردانی چنین فیلمی در آن سن کم نام او را بر سر زبان ها انداخت.

– ۱۹۶۲. فیلم سینمایی Lolita (لولیتا)

کارگردان: استنلی کوبریک

نویسندگان: استنلی کوبریک ، جیمز بی هریس و ولادیمیر نابوکوف

بازیگران: جیمز میسون ، پیتر سلرز ، شلی وینترز ، سو لاین و ماریان استون.

استنلی کوبریک و جیمز بی هریس برای ساخت فیلم جدیدی این بار در انگلیس ادامه دادند. این بار کوبریک اقتباسی از رمان لولیتا ولادیمیر نابوکوف ساخت. کوبریک با استفاده از دستمزدی که برای کارگردانی راه های افتخار کسب کرده بود حق نسخه سینمایی این رمان را خریداری کرد. البته کارگردان «راه های افتخار» برای خرید حق ساخت «لولیتا» کافی نبود ، او همچنین هزینه کاری را که برای کار در فیلمنامه «جک یک چشم» به دست آورد ، پرداخت کرد.

داستان جک یک چشم این بود که مارلون براندو می خواست این فیلم را به کارگردانی استنلی کوبریک بسازد و کوبریک شش ماه روی فیلمنامه کار کرد اما سرانجام براندو خودش فیلم را کارگردانی کرد. با بازگشت به “لولیتا” ، این فیلم یک محصول مشترک بین انگلستان و ایالات متحده است ، یک فیلم آمریکایی ، که قسمت قابل توجهی از آن در انگلیس فیلمبرداری شده است. اگرچه از ولادیمیر نابوکوف همیشه به عنوان نویسنده فیلم “لولیتا” نام برده می شود ، کوبریک و هریس سهم بیشتری از فیلمنامه از نابوکوف دارند. واقعیت این است که ناباکوف پس از انتشار رمان جنجالی خود ، فیلمنامه ای در حدود 400 صفحه نوشت و آن را به هالیوود داد. فیلمنامه ای که کوبریک و هریس تغییرات زیادی در آن ایجاد کرده اند.

فیلم لولیتا استنلی کوبریک نسبتاً متفاوت از رمان نابوکوف است. این فیلم که یک داستان عاشقانه بین یک زن و مرد است ، تفاوت های اساسی دارد که مربوط به سیر وقایع ، شخصیت پردازی و مواردی از این دست نیز هست. البته استنلی کوبریک به دلیل قوانین سختگیرانه سانسور نتوانسته است فیلم را همانطور که دوست دارد جلوی دوربین ببرد. او استدلال کرده است که اگر محدودیت های شدیدی در سانسور وجود نداشته باشد ، فیلم او در متن روابط بین فردی دو شخصیت اصلی مانند رمان نابوکوف عمل می کرده است.

قبل از ساختن فیلم ، کوبریک با رئیس دفتر سانسور انگلیس ، جان تریویلان ملاقات کرد و از وی در مورد برخی از قوانین سانسور کتاب نابوکوف س askedال کرد. در آن زمان هیچ خبری از سیستم رده بندی سنی فعلی فیلم ها نبود و نقش محدود کننده اصلی در زمینه سانسور فیلم “لولیتا” به انجمن سینمای آمریکا و مقررات تولید آن داده شد.

استنلی کوبریک مدت ها پس از سال 1972 ، حدود چهار سال پس از روی کار آمدن سیستم رتبه بندی سنی ، در مصاحبه ای گفت که اگر می دانست که قوانین و محدودیت های سانسور چقدر سختگیرانه است ، احتمالاً لولیتا را نمی ساخت. این فیلم سرانجام از سازمان سانسور انگلیس رتبه X را بدست آورد ، به این معنی که افراد زیر 16 سال مجاز به تماشای آن نیستند. جالب اینجاست که بازیگری که نقش لولیتا را بازی می کرد به دلیل سن کم اجازه حضور در مراسم افتتاحیه فیلم را نداشت.

آهنگسازی “لولیتا” توسط نلسون ریدل و تهیه کنندگی باب هریس انجام شده است. بعداً یکی از آهنگهای این فیلم به عنوان Lolita Ya Ya منتشر شد و صدای Su Lane بازیگر زن Lolita به آهنگ محبوب تبدیل شد. سپس این ترانه توسط گروههای دیگر خوانده شد. به عنوان مثال گروه The Ventures که این آهنگ را بازتولید کرده و بدین ترتیب یکی از قطعات معروف آنها را تولید کرده است.

کوبریک و هریس گزینه های مختلفی را برای انتخاب نقش هامبرت هامبرت انتخاب کردند ، گفته می شود آنها پیشنهاد همکاری با چارلز بویر را داده بودند و او این پیشنهاد را پذیرفت اما مدتی پس از پروژه انصراف داد. کوبریک و هریس همچنین پیشنهاد بازی در نقش جیمز میسون را که در نهایت نقش هامبرت را بازی کرد ، اما به دلیل پروژه های نمایشی لولیتا آن را رد کردند. آنها سپس به لارنس اولیویه رفتند که وی به پیشنهاد مدیر برنامه خود حاضر به حضور در لولیتا نشد. گزینه بعدی پیتر آستینوف بود که البته به مرحله پیشنهاد همکاری نرسید و کوبریک او را رد کرد.

سپس هریس دیوید نئون را نامید ، نئون با قبول ترس از دست دادن اسپانسر سریال خود ، Four Star Playhouse ، این نقش را پذیرفت اما سپس از سمت خود کناره گیری کرد. پس از همه اینها ، جیمز میسون پروژه تئاتر خود را رها کرد و نقش هومبرت هامبرت را به عهده گرفت. نقش لولیتا نیز به جیل هیورث پیشنهاد شد اما او با اوتو پرمینجر قرارداد داشت و از ایفای نقش خودداری کرد. از دیگر گزینه های بازی لولیتا می توان به بریژیت باردو و بورلی آدلند اشاره کرد. ساندرا دی و جوی هیدرتون برای بازی در نقش لولیتا انتخاب شدند ، اولی به دلیل مخالفت مادرش و دومی به دلیل مخالفت پدرش ناکام ماند.

“لولیتا” در سال 1962 اکران شد. این فیلم تبلیغات گسترده ای انجام نداد ، اما دهان به دهان بخش قابل توجهی از کار را به خود اختصاص داده بود. این فیلم با بازخوردهای متفاوتی روبرو شد ، برخی ستایشگر فیلم بودند و برخی دیگر با آن مخالفت کردند. جالب اینجاست که با گذشت زمان ، این فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. جالب اینکه دیوید لینچ ، فیلمساز ، “لولیتا” را به عنوان فیلم مورد علاقه خود در میان استنلی کوبریک نامگذاری کرد. لولیتا با بودجه 2 میلیون دلار ساخته شد و در ایالات متحده 9 میلیون دلار فروخته شد. با توجه به اینکه کوبریک فقط در فیلم “اسپارتاکوس” نقش کارگردانی داشت ، می توان “لولیتا” را اولین موفقیت تجاری فیلم های کوبریک دانست. همچنین این اولین فیلمی است که استنلی کوبریک کاملاً بر کیفیت خلاقیت خود تسلط دارد.

– ۱۹۶۴. فیلم سینمایی Dr. Strangelove or: How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb (دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم)

تهیه کننده و کارگردان: استنلی کوبریک

نویسندگان: پیتر جورج ، تری ساوت و استنلی کوبریک

بازیگران: Peter Sellers، George C. Scott، Sterling Hayden، Keenan Wayne، Slim Pickens and Shane Reimer.

پس از لولیتا ، کوبریک به فکر ساخت فیلمی درباره شکل گیری یک حادثه هسته ای از ترس جنگ سرد افتاد. در همان زمان ، او به مسائل جنگ سرد علاقه مند شد و با درگیری بین قدرت های هسته ای آشنا شد. کوبریک در آن زمان در حال خواندن تعدادی کتاب در این زمینه بود و به درخواست مدیر دانشکده مطالعات استراتژیک ، آلاستر بوکان ، با رمان هشدار قرمز پیتر جورج آشنا شد. این کتاب که مورد تحسین نظریه پردازانی چون توماس شیلینگ قرار گرفت و مورد توجه استنلی کوبریک نیز قرار گرفت ، منجر به خرید حق ساخت “آژیر قرمز” توسط کوبریک شد. شیلینگ بعداً در سال 2006 ادعا کرد که ساخت “دکتر استرنج لاو” به دنبال کوبریک انجام شد و او و جورج جورج در مورد طرح کتاب “آژیر قرمز” به روز شده با موشکهای بالستیک بین قاره ای صحبت کردند.

استنلی کوبریک فیلمنامه «دکتر استرنج لاو» را با کمک پیتر جورج و با کمک توماس شیلینگ و سپس هرمان کان نوشت. جالب اینجاست که کوبریک در ابتدا قصد داشت با اقتباس از “آژیر قرمز” درامی جدی را جلوی دوربین ببرد. وی پس از نوشتن پیش نویس اول ، به وجود ماهیت کمدی در ایده “نابودی اجتناب ناپذیر هر دو طرف” پی برد. بد نیست بگوییم که “دکتر استرنج لاو” آخرین همکاری کوبریک و جیمز بی هریس است که می خواست یک فیلم بسازد.

در اواسط ساخت این فیلم ، هریس کوبریک را ترک کرد و به ساخت پروژه های فیلم خود ادامه داد. هریس در جایی گفت که جدایی او از کوبریک پس از تصمیم استنلی برای کمدی “دکتر استرنج لاو” کوبریک گزینه های قابل توجهی برای انتخاب نام فیلم داشت ، مانند “دکتر Doomsday یا: چگونه می توان جنگ جهانی سوم را بدون حتی تلاش” (Dr. روز رستاخیز یا: نحوه شروع جنگ جهانی سوم بدون تلاش) “، استفاده های مخفی دکتر استرنجلاو از اورانوس و بمب دکتر شگفت انگیز.

استنلی کوبریک به دنبال تصمیم خود برای ساخت یک کمدی سیاه به جای فیلم درام به عنوان اقتباسی از رمان آژیر قرمز ، تری ساتون را برای کمک به نوشتن فیلمنامه استخدام کرد ، همکاری که البته مشکلاتی را به وجود آورد. مقاله ای در سال 1964 در مجله لایف منتشر شد که نشان می داد وی نویسنده اصلی فیلم ساترون است و کوبریک و جورج با دانستن این موضوع نقش وی را کم اهمیت جلوه می دهند. پس از انتشار این مقاله ، پیتر جورج نامه ای به مجله نوشت و تأیید كرد كه وی نویسنده رمان اقتباسی از فیلم است و در طی ده ماه روی جنبه های مختلف فیلمنامه كار كرده است. وی در نامه خود نوشت: “ساترون استخدام شد … به منظور انجام بازنویسی برای کوبریک و خودم ، و بدین ترتیب نام وی بعنوان نویسنده سوم بعد از آقای کوبریک و من ذکر شد.”

«دکتر استرنج لاو» یکی از جالب ترین فیلم های کوبریک از نظر بازیگری است. دلیل این امر شرایط کلمبیا پیکچرز برای سرمایه گذاری در این فیلم است. کمپانی فیلم سازی به کوبریک گفته بود که فقط در صورتی می توانند در فیلم سرمایه گذاری کنند که پیتر سلرز در این فیلم چهار نقش بازی کند. بله ، چهار نقش در یک فیلم برای یک بازیگر. این شرایط به دنبال حضور او با چندین گریم متفاوت در فیلم “لولیتا” مطرح شد. البته او همچنین در چندین نقش مختلف در موش که غرش کرد جلوی دوربین ظاهر شد. استنلی کوبریک این شرط را پذیرفت و در جایی گفت که این شرایط برای صنعت فیلم سازی لازم است.

فروشنده سرانجام در فیلم جلوی دوربین سه نقش را بدست آورد ، اگرچه قرار بود چهار نقش را بازی کند ، اما از همان ابتدا احساس کرد بازی در چهار نقش برای یک فیلم بیش از حد است. این بازیگر همچنین دارای لهجه تگزاسی از سرگرد T. جی است. کونگ به دردسر افتاد. او از ساتن یکه که برای نوشتن فیلمنامه استخدام شده بود خواست تا گفتگوی شخصیت کونگ را اجرا کند و صدای خودش را ضبط کند و فروشنده هر چقدر تلاش کرد توانست مشکل لهجه را حل کند. اما در مرحله بازی در نقش این بازیگر ، مچ پا پیچ خورده و قادر به بازی در نقش سرگرد کونگ نبود. پیتر سلرز سرانجام سه نقش کاپیتان لیونل مندریک ، رئیس جمهور مرکین مافلی و دکتر استرنج لاو را بر عهده گرفت.

پیتر سلرز از فرماندهان عالی رتبه خود در جنگ جهانی دوم برای بازی در نقش کاپیتان مندریک الهام گرفت. گفته می شود که نقش آفرینی وی شباهت هایی با یکی از دوستان بازیگر وی ، تری توماس و یک سردار جنگ به نام داگلاس بدر دارد. فروشندگان از لهجه غرب میانه ایالات متحده برای ایفای نقش رئیس جمهور استفاده کردند. وی همچنین تحت تأثیر شخصیت آدلا استیونسون ، فرماندار سابق ایلینوی که در انتخابات ریاست جمهوری سالهای 1952 و 1956 شرکت کرد ، بود. استیونسون همچنین در بحران موشکی کوبا سفیر ایالات متحده بود. جالب اینجاست که در ابتدا قرار بود شخصیت رئیس جمهور علائم سرماخوردگی داشته باشد تا نشان دهد ضعیف است.

فروشندگان با همان رویکرد در اوایل اجرای نمایش جلوی دوربین ظاهر شدند ، اما تأکید بر سرماخوردگی این شخصیت شوخ طبعی به شخصیت بخشیده است. کوبریک در پایان به این نتیجه رسید که شخصیت رئیس جمهور نباید یک شخصیت کمیک باشد ، بلکه یک شخصیت جدی است. با این حال ، در برخی از صحنه های فیلم ، هنوز نشانه هایی از سرمای رئیس جمهور وجود دارد.

شخصیت دکتر استرنج لاو ترکیبی از چندین شخصیت است. ملغمه ای از استراتژیست هرمان کان ، ریاضیدان منهتن و مدیر پروژه جان وون نویمان ، دانشمند موشک ورنر فون براون و ادوارد تلر ، که عنوان پدر بمب هیدروژن را دارد. در همان زمان ، شایعات مبنی بر اینکه شخصیت دکتر استرنجلاو بر اساس شخصیت هنری کیسینجر ، سیاستمدار آمریکایی ساخته شده بود ، توسط کوبریک و سلرز تکذیب شد. خود هنری کیسینجر در خاطرات خود می نویسد که وی در زمان نگارش فیلمنامه “دکتر استرنج لاو” دانش آموز ناشناخته ای بوده است.

یکی از منابع اقتباس شخصیت استرنج لاو شخصیت روتوآنگ در فیلم Metropolis است. گفته می شود که نشانه های این نفوذ ، دستکش سیاه ، موهای نامرتب و مهمتر از همه توانایی وی در امتناع از کنترل شدن توسط قدرتهای سیاسی است. الكساندر واكر می گوید كه سلرز به پیشنهاد وی یكی از دستكشهای استنلی كوبریک را از دکتر استرنج لاو برای انجام حرکات غیرقابل کنترل دست شخصیت قرض گرفته است. داستان دست غیرقابل کنترل این است که به نظر می رسد شخصیت دکتر استرنجلاو از سندرم دست بیگانه رنج می برد. سلرز بسیاری از گفتگوهای شخصیت خود را در فیلم گنجانده است. برای بازی در این فیلم یک میلیون دلار به پیتر سلرز پرداخت شد که 55 درصد کل بودجه فیلم بود. کوبریک به شوخی گفت: “من با پول یک بازیگر سه برابر دارم.”

همانطور که احتمالاً می دانید ، پیتر سلرز به دلیل آسیب دیدگی قادر به بازی در نقش چهارم خود ، سرگرد کنگ نبود که در نهایت به اسلیم پیکنز رسید. البته پیش از او سازندگان پیشنهاد همکاری با بازیگران مختلف را داشتند اما در نهایت این نقش به پیکنز رسید. جالب اینجاست که کوبریک در همان پروژه ای که قصد داشت برای مارلون براندو کارگردانی کند با پکینز ملاقات کرد. جیمز ارل جونز ، دوست Pekingese ، در مورد نقش خود سرگرد کونگ گفت: “او با سرگرد کونگ جلوی دوربین و پشت صحنه بود.” او [برای بازی در این نقش] چیزی را تغییر نداد. “نه شخصیت او ، نه زبانش ، نه رفتار او.” اسلیم پیکنز نمی دانست که او در یک کمدی سیاه بازی می کند ، آنها حتی فیلمنامه کامل را به او ندادند ، او فقط فیلمنامه خود را داشت. این کار برای این انجام شد که پیکنز “دقیق و مستقیم” نقش خود را ایفا کند. “دکتر استرنج لاو” در انگلستان فیلمبرداری شد و جان باکستر در مستند Inside the Making of دکتر استرنجلاو درباره پیکنز می گوید:

همانطور که یاد گرفتیم ، اسلیم پیکنز هرگز ایالات متحده را ترک نکرده بود. برای گرفتن پاسپورت مجبور بود عجله کند. و وقتی به صحنه رفت ، کسی گفت: “خدا ، او آرایش کرده است.” او چیزی به شخصیت اضافه نکرد [حتی] این شیوه صحبت او بود.

او می گوید: “بازی در نقش دکتر استرنج لاو نقطه عطفی در حرفه پیكنز بود.” “بعد از بازی دکتر استرنج لاو ، نقشه ها ، اتاق های آرایش و چک ها بزرگ و بزرگتر می شوند.” فیلم سینمایی “دکتر استرنج لاو” داستان پرتاب ناخواسته بمب های هسته ای آمریکا را روایت می کند.

اگر فکر می کردید که در پروژه دکتر استرنج لاو ، سختگیریها و روشهای خاص کوبریک کوفر هیچ بازیگری را درگیر نمی کند ، باید بگویم که اشتباه می کنید. در حقیقت ، کوبریک در این زمینه در مرحله حذف کفر بازیگران وارد مرحله جدیدی شد. داستان از این قرار است که جورج اسکات در نقش ژنرال باک توریدسون بازی می کرد. کوبریک عکسهای مختلف “تمرینی” را با اسکات ضبط کرده بود و به او گفته بود که هرگز از آنها در نسخه نهایی فیلم استفاده نخواهد کرد و این عکسها باعث گرم شدن اسکات می شود. با این حال ، سرانجام ، کوبریک از همان سرنخ هایی که برای مثال تمرین در فیلم استفاده کرد ،

استفاده کرد و اسکات قسم خورد که به همین دلیل دیگر با کوبریک کار نخواهد کرد. اسکات و کوبریک در مورد روند ساخت فیلم دیدگاه های متفاوتی داشتند ، اما کوبریک اسکات را مجبور کرد با شکست اسکات در یک مسابقه شطرنج از پیروی خود پیروی کند. اسکات که خودش یک شطرنج باز حرفه ای بود ، در جایی گفت که شاید او و کوبریک همیشه با هم توافق نداشته باشند ، اما او به توانایی کوبریک در شطرنج احترام زیادی می گذارد. استنلی کوبریک مهارت خاصی در شطرنج داشت و بازیگری حرفه ای در این زمینه بود.

“دکتر استرنج لاو” در انگلیس فیلمبرداری شد. این فیلم در زمینه طراحی دکور نکات قابل توجهی دارد. در فیلم فضایی را می بینیم به نام اتاق جنگ. کن آدام در ابتدا اتاق جنگ را به عنوان یک اتاق دو طبقه طراحی کرد که کوبریک نیز آن را جذب کرد ، اما بعداً کارگردان متوجه شد که اتاق دو طبقه آن چیزی نیست که او می خواهد. سپس آدام به طراحی آنچه در فیلم می بینیم ، یک اتاق اکسپرسیونیست ، بزرگ و با سقف بتنی ، ادامه داد. این اتاق همچنین یک پناهگاه بمبی با سقف مثلثی بود و کوبریک می خواست اتاق به شکل مثلث باشد ، زیرا او معتقد بود که شکل سقف نشان دهنده مقاومت بالای پناهگاه در برابر انفجار است.

بخشی از اتاق جنگ با نقشه های عظیم نصب شده روی یک مانیتور بزرگ درخشان تزئین شده است ، که توسط چندین کیلومتر کابل روشن شده است. در مرکز اتاق یک میز مدور بزرگ مشاهده می کنیم که شباهت زیادی به میز پوکر دارد. جالب اینجاست که علی رغم سیاه و سفید بودن فیلم ، کوبریک اصرار داشت که میز با روکش ماهاگونی سبز پوشانده شود. البته ساخت سقف بتونی برای اتاق دلیل دیگری نیز داشت ، استنلی از آدام خواست که سقف اتاق را بتونی کند تا بتواند فیلمبردار را مجبور به استفاده از لامپ های واقعی به جای چراغ های استودیویی کند.

در بالای میز یک لوستر بزرگ دایره ای شکل قرار دارد که کوبریک مرحله نصب هر چراغ را کنترل می کند تا از مراحل روشنایی آن اطمینان حاصل کند. وی همچنین ارتفاع روشنایی نویسه های جداگانه میز را که قرار بود از بالا روشن شود از همه زوایای ممکن بررسی کرد.

به دلیل عدم همکاری پنتاگون با تولیدکنندگان ، آنها مجبور شدند خود کار کنند و برای فیلمبرداری کابین هواپیما تولید کنند. خدمه کابین خلبان یک بوئینگ -29 SuperFortress را با تنها تصویری که از کابین خلبان بوئینگ -52 SuperForter داشتند مقایسه کردند و سپس از هندسه بدنه بوئینگ -52 SuperFortress استفاده کردند. کابین خلبان بوئینگ -52 Superforce در دهه 1960 طعم هنری خاص خود را داشت و از دسترسی به فیلمسازان محروم بود.

با این حال ، هنگامی که از برخی از پرسنل نیروی هوایی آمریکا برای بازدید از کابین داخلی دعوت شد ، آنها اعلام کردند که کابین دقیقاً مانند بدنه اصلی ساخته شده است ، تا جایی که حتی جعبه سیاه هواپیما نیز در جای خود قرار دارد. کابین آنقدر دقیق و درست ساخته شده بود که کوبریک نگران بود که آدام و تیمش تحقیقات خود را به طور غیرقانونی انجام دهند. در برخی از صحنه های پرواز -52 بر فراز یخ در مسیر روسیه ، سایه هواپیمای اصلی ، یک قلعه پرواز بوئینگ -17 دیده می شود. چیزی که به نظر می رسد بوئینگ -52 ماکت با پس زمینه قطبی و کمی افزایش سرعت است تا به جت احساس سرعت بالایی بدهد و گرفتن هر عکس 600 دلار هزینه دارد. است. تصویر آن هواپیمای بوئینگ -17 نیز در مستند Inside the Making of دکتر استرنج لاو آمده است.

می توان ادعا کرد که بحث برانگیزترین شماره “دکتر استرنجلا” فقط در مورد خود فیلم نیست ، بلکه در مورد فیلم دیگری به نام Fail Safe یا سیدنی لومت خطر است. واقعیت این است که فیلم “وضعیت خطر” محصول 1964 اقتباسی از کتابی به همین نام بود ، تاکنون همه چیز طبیعی است ، اما مسئله این است که فیلم و منبع آن غیرقابل انکار با فیلم “دکتر استرنج لاو” شباهت دارد و منبع سازگاری. این بدان معنی است که رمان “آژیر خطر” دارد. در نتیجه ، استنلی کوبریک و کلمبیا پیکچرز علیه سیدنی لومت و سازندگان فیلم The State of Danger شکایت ادبی دزدی ادبی را مطرح کردند. در این دادخواست ، کوبریک به عنوان دارنده حق چاپ رمان “آژیر قرمز” ادعا می کند که رمان “وضعیت خطر” با سرقت از این کتاب نوشته شده است و شباهت های غیرقابل انکاری بین این دو متن وجود دارد.

نسخه دیگری از همه اینها وجود دارد. طبق این روایت ، کوبریک بعد از اینکه فهمید فیلمی مشابه فیلم خودش در حال ساخت است و مهمتر از آن ، در آستانه اکران زودتر از آنچه او ساخته بود ، ترس از این داشت که این شباهت و اکران زودتر ، گیشه دکتر استرنج لاو را به خطر بیندازد. انداختن همچنین گفته می شود آنچه بیشتر وحشت کوبریک را برانگیخت این بود که فیلم توسط سیدنی لومت کارگردانی شد و ستاره هایی چون هنری فوندا و والتر ماتائو در آن حضور داشتند. با این حال ، شکایت کوبریک از سازندگان “دولت خطر” به علت سرقت ادبی به دلیل شباهت های غیرقابل انکار این دو متن ، منجر به آزادی دکتر استرنجلاو هشت ماه زودتر از سیدنی لومت شد. فیلم لومت مورد تحسین منتقدان قرار گرفت ، اما عملکرد فروش نسبتاً متوسطی داشت. اکنون این مسئله می تواند دلایل مختلفی داشته باشد.

اکران “دکتر استرنج لاو” نیز داستان های خاص خود را داشت. قرار بود این فیلم در 22 نوامبر 1963 اکران شود و در همان روز جان اف کندی رئیس جمهور وقت ایالات متحده ترور شد. بنابراین اکران فیلم به ژانویه 1964 موکول شد و دلیل این امر عدم آمادگی مردم و افکار عمومی برای رویارویی با چنین فیلمی بود. در همین حال ، در یکی از دیالوگ های فیلم ، کلمه دالاس حذف شد و وگاس جای آن را گرفت زیرا دالاس صحنه ترور جان اف کندی بود. کند بود قرار بود پایان “دکتر استرنج لاو” به این شکل باشد: سیاستمداران اتاق جنگ از کیک های روی میز پذیرایی خجالت کشیدند و خجالت کشیدند.

سپس یکی از شخصیت ها می گوید: “آقایان!” رئیس جمهور شجاع ما درگذشت! “آنتونی هاروی ، یکی از تدوینگران فیلم ، در جایی ادعا کرد که این سکانس می توانست در فیلم باقی بماند ، اما کلمبیا پیکچرز ترسید که این سکانس باعث ناراحتی رئیس جمهور سابق شود البته کوبریک و دیگر تهیه کنندگان گفته اند که این سکانس قبل از شب اکران حذف شده است زیرا هیچ ارتباطی با قسمت های دیگر فیلم نداشته است.

فیلم “دکتر استرنج لاو” با ارزش 1.8 میلیون دلار در آمریکای شمالی به فروشی معادل 9.4 میلیون دلار رسیده است. “دکتر استرنج لاو” در لیست های مختلفی قرار داشته است ، به عنوان مثال مجله امپایر فیلم را در بیست و ششمین مکان خود در لیست پانصد بهترین فیلم تاریخ قرار داده است ، مجله تایم در سال 2010 این فیلم را به عنوان بهترین فیلم های ساخته شده پس از 1923 انجمن نویسندگان آمریکا فیلمنامه را دوازدهمین فیلمنامه برتر تاریخ نامید و در سال 2000 ، Total Readers آن را به عنوان بیست و چهارمین فیلم کمدی تاریخ انتخاب کرد.

“دکتر استرنج لاو” با کسب سه جایزه AFTA بهترین فیلم ، بهترین فیلم انگلیس و بهترین طراحی صحنه برای سیاه و سفید نامزد پنج جایزه اسکار شد. گفته می شود که وی در سال 1995 استنلی کوبریک تری ساوث را برای نوشتن دنباله فیلم پسر عجیب و غریب استخدام کرد. این فیلمنامه هرگز کامل و به طور طبیعی ساخته نشده است.

اما طبق شواهدی که پس از مرگ Sautern در اکتبر 1995 پیدا شد ، گفته می شود که این نسخه از داستان بیشتر در پناهگاه های زیرزمینی اتفاق افتاده است ، جایی که استرنج لاو به همراه گروهی از زنان پناه برد. همچنین گفته می شود که کوبریک قصد داشته دنباله تری گلیام را کارگردانی کند. گیلیام در سال 2013 گفت كه یكی از همكاران كوبریک پس از مرگ وی با مدیر صحبت كرد. گیلیام می گوید که تا قبل از مرگ کوبریک از ماجرا بی اطلاع بود ، اما او نمی خواست این پیشنهاد را بپذیرد.

– ۱۹۶۸. فیلم سینمایی  دو هزار و یک: ادیسه‌ای فضایی (۲۰۰۱: ادیسه‌ای فضایی)

تهیه کننده و کارگردان: استنلی کوبریک

نویسندگان: استنلی کوبریک و آرتور سی کلرک

بازیگران: کری دولی ، گری لاک وود ، ویلیام سیلوستر ، دانیل ریچر ، لئونارد راسچیتر ، مارگارت تیزک ، رابرت بتی ، شان سالیوان و داگلاس راین.

پس از دکتر استرنج لاو ، استنلی کوبریک شیفته زندگی فرازمینی شد. این کارگردان همچنین پس از تماشای فیلم های ژاپنی توکاساتسو مانند هشدار از فضا شیفته ژانر خیالی علی بود. استنلی کوبریک تصمیم گرفت یک فیلم علمی تخیلی بسازد. کمپانی فیلم Metro Golden Meyer وظیفه تولید و توزیع فیلم جدید کوبریک ، 2001: ادیسه فضایی را بر عهده گرفته است (از این پس “2001” نامیده می شود). البته فیلم در آن زمان با این نام شناخته نمی شد.

در آن زمان ، فیلم های علمی تخیلی از فضا تصویر غیرواقعی می گرفتند ، اما کوبریک می خواست فیلمش را از فضا دور کند و از سفرهای فضایی تصویری واقع بینانه و واقع گرایانه ارائه دهد. کوبریک سه تصویرگر را استخدام کرد تا فن آوری های جدید فضای فیلم خود را مفهوم سازی ، طراحی و نقاشی کند. از کوبریک به عنوان منبع الهام مهم دو فیلم جهان و به ماه و فراتر از آن نام برده شده است.

اولین فیلم ، انیمیشن کوتاه “جهان” نیز به دلیل تصویر از فضا یکی از محبوب ترین فیلم های ناسا است. کوبریک برای ساخت فیلم به انیماتورهای “جهان” روی آورد. او برای کار بر روی فیلم خود ، جنتلمن والی ، یکی از عوامل جلوه های ویژه انیمیشن “جهان” را استخدام کرد. او برای بحث در مورد عملکرد دوربین در انیمیشن ، با یکی از کارگردانان “جهان” ، کالین لوو ، مشورت کرد و کالین برایان سالت ریاضیدان را به او داد. پیشنهاد همکاری داگلاس رین ، بازیگر راوی در انیمیشن “جهان” ، صداپیشه هال در “2001” شد. کوبریک البته “به ماه و فراتر از آن” نیز رفت. وی شرکت تولید فیلم ، گرافیک فیلم را به عنوان مشاور طراحی استخدام کرد.

این شرکت سابقه تولید فیلم برای ناسا و نیروی هوایی ایالات متحده و سایر موسسات هوافضا را دارد. کن پدرسون ، لستر نوروس و داگلاس ترامبول از فیلم های گرافیکی از Films Graphics تحقیقاتی را درباره طراحی مفهومی و نکات مکانیک و فیزیک برای سفرهای فضایی و ساخت تابلوهای داستان برای سکانس های فضایی “2001” انجام دادند.

استنلی کوبریک به آرتور سی برای “2001”. کلرک ژانر علمی-تخیلی را ترک کرد. راجر کاراس از کلمبیا پیکچرز به کلارک پیشنهاد کار با کوبریک را داد. کلارک گفت: “علاقه زیادی به کار با این کودک سرکش وجود دارد [از اصطلاح فرانسوی Enfant horror است ، که همچنین وارد دنیای هنر می شود و به معنای نبوغ است.” کوبریک و کریلیک در 22 آوریل 1964 در شهر نیویورک دیدار کردند و این دیدار (حداقل) چهار سال آینده زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داد. کلرک می گوید که کوبریک در جلسه به او گفت که قصد دارد فیلمی درباره “رابطه انسان با جهان” بسازد. کلارک می گوید: “او تصمیم گرفت یک اثر هنری بسازد که حس تعجب را برانگیزد ، اوه … حتی اگر مناسب باشد ، [احساس] ترس می کند.”

 در ماه مه 1964 ، کوبریک The Sentinel آرتور را به عنوان منبع ایده اصلی فیلم انتخاب کرد. سپس آرتور پنج داستان کوتاه دیگر خود را به استنلی ارائه داد. آرتور و کوبریک برای رسیدن به ایده های جدید بقیه سال را با هم فکری کردند. مهمترین نتیجه این توطئه ها این بود که داستان کوتاه “نگهبان” تنها بخشی از فیلم شد و پنج داستان دیگر کنار گذاشته شدند. آرتور می گوید که آنها برای تولید این فیلم 82 هفته برنامه داشتند که به گفته وی بسیار خوش بینانه بود زیرا ساخت “2001” چهار سال به طول انجامید. “2001” یک داستان فضایی چهار کاره را روایت می کند که میلیون ها سال طول می کشد.

پس از تأمل و حدس و گمان های فراوان ، كوبریک در سال 1965 اعلام كرد كه فیلم جدید خود را با عنوان سفر فراتر از ستاره ها می سازد. آنها عناوین دیگری مانند کیهان ، تونل به ستارگان و Planetfall را در ذهن داشتند. یازده ماه بعد ، فیلم 2001: ادیسه فضایی به “2001: ادیسه فضایی” تغییر نام داد. آرتور می گوید این نام کاملاً حاصل ایده استنلی کوبریک بوده است. گفته می شود از آنجایی که کوبریک قصد داشت فیلمی به دور از فیلم های علمی تخیلی معمول آن روز بسازد ، از عنوان کتاب ادیسه هومر استفاده کرد تا به فیلمش یک شخصیت ادبی و به عنوان منبع الهام برای نام آن ارائه دهد. کوبریک گفت:

ما فهمیدیم که عظمت دریا باید به همان اندازه مرموز و دور از نظر یونانیان باشد که فضای نسل ما مرموز و دور است.

فیلم های زیادی در تاریخ سینما وجود دارند که براساس رمان ها یا داستان های کوتاه ساخته شده اند ، مانند “درخشش” استنلی کوبریک. عکس “2001” برعکس است ، کوبریک و آرتور تصمیم گرفتند برای این فیلم رمان بنویسند. کلرک می گوید که آنها تصمیم گرفتند تا آنجا که ممکن است از تخیل خود برای دنیای “2001” استفاده کنند و به همین دلیل رمان “2001: ادیسه فضایی” را نوشتند. جزئیات این رمان بسیار جزئی تر از فیلم است ، زیرا دو نویسنده آن را برای ساختن جنگ جهانی دوم 2001 نوشتند. به عبارت دیگر ، کوبریک و آرتور فیلم دنیای بزرگ و پس زمینه فیلم را با جزئیات کامل نوشتند و سپس فیلم را با جزئیات کمتری نسبت به رمان فیلمبرداری کردند. البته این به معنای کمبود کوبریک در ساخت فیلم نیست ، نه ، اما واقعیت این است که برخی صحنه های رمان در فیلم حضور ندارند.

آرتور می گوید که قرار بود ابتدا رمان و سپس فیلمنامه نوشته شود ، اما در عمل ، رمان و فیلمنامه به طور موازی نوشته شده اند. آرتور می گوید که نام نویسنده باید در رمان اینگونه نوشته می شد: “[کتابی] نوشته آرتور سی کلرک و استنلی کوبریک براساس فیلمنامه ای از استنلی کوبریک و آرتور سی.” [فیلمنامه] استنلی کوبریک و آرتور C. ، “او می گوید ، با ذکر نام نویسندگان فیلم. دفترکار بر اساس رمانی از آرتور سی.” کلرک و استنلی کوبریک. “این ترتیب استنادها نشان دهنده میزان سهمی است که هر شخص در تولید اثر از از دیدگاه آرتور. به عبارت دیگر ، از نظر او ، كوبریک نقش اصلی را در نوشتن فیلمنامه و خود او در نوشتن رمان داشت. سرانجام ، فیلم زودتر از رمان منتشر شد. به همان اندازه که رمان توضیحات مختلفی داشت کوبریک فیلم را به عنوان “یک تجربه بصری و غیرکلامی تحت تأثیر قرار می دهد ، همانطور که موسیقی و نقاشی بر سطح آگاهی بیننده تأثیر می گذارد.”

برخی گزارش ها همچنین از اختلافات بین کوبریک و آرتور صحبت می کنند. اینکه استنلی کوبریک در برخی مواقع تصمیم به قطع رابطه با آرتور گرفت و حتی به نویسندگانی چون مایکل مراکش و جی روی آورد. جی بلارد نیز از بین رفته است و به نظر می رسد این نویسندگان به دلایل اخلاقی پیشنهاد را رد کرده اند. مایکل بنسون رابطه ی کوبریک و آرتور را به طرز پیچیده ای در ادیسه فضایی توصیف می کند: استنلی کوبریک ، آرتور سی کلارک و ساخت یک شاهکار. او مثالی می زند که کوبریک دائماً از آرتور می خواست تا طرح های جدیدی را برای قسمت های مختلف فیلم بنویسد.

همچنین ، مطابق با شرطی که بین آنها وجود داشت ، کلرک تا قبل از انتشار فیلم حق چاپ نداشت. در طی مراحل ساخت فیلم ، او به همین دلیل از کوبریک افزایش حقوق دریافت کرد. کلرک موافقت کرد ، اگرچه ظاهراً از کوبریک برای گسترش طرح جدید به چندین داستان و انتشار داستان ها در حالی که فیلم در حال تولید بود ، اجازه گرفت. البته این از نظر کوبریک خوشایند نبود ، که طبق قرارداد کلرک ، تا زمان اکران فیلم حق چاپ نداشت.

کار فضانورد ساگان ، در کتاب “ارتباط کیهانی” ادعا می کند که کوبریک و آرتور در مورد چگونگی نمایندگی بیگانگان از او مشاوره گرفته اند. او می گوید کوبریک قصد داشته از بازیگران واقعی برای نمایش بیگانگان فیلم استفاده کند. ساگان ادعا می کند که به کوبریک هشدار داده است که این می تواند به جنبه واقع گرایانه فیلم آسیب برساند. او پس از تماشای فیلم اعلام می کند که از اینکه می تواند کمک کند خوشحال است. البته به نظر می رسد که کوبریک و آرتور فقط یک بار با ساگان دیدار کرده اند و کوبریک آنچه را که در ذهن داشت ، یعنی نمایش بیگانگان فضایی با بازیگران واقعی ، جلوی دوربین گذاشته است ، اما در مراحل فنی ، تصمیم به ترک آن را بیرون

آنچه در “2001” می بینیم با نسخه های اولیه فیلمنامه بسیار متفاوت است. این نسخه های اولیه شامل مصاحبه با دانشمندان در مورد زندگی فرازمینی در ابتدای فیلم ، راوی فیلم ، تأکید بر درگیری های هسته ای آمریکا و شوروی در طول جنگ سرد و توضیح شخصیت هال 9000 بود. کوبریک همچنین بسیاری از دیالوگ های فیلم را حذف کرده است ، به طوری که بیست دقیقه افتتاحیه و پایانی فیلم دیالوگ ندارد. رویکرد کوبریک مبتنی بر حذف هرچه بیشتر کلمه از فیلم و تمرکز بر سطح بصری و برخورد اولیه بیننده با فیلم بود.

روند فیلمبرداری و زمینه سازی برای “2001” در کارنامه استنلی کوبریک مشهور است. این فرآیند بسیار بزرگ و دقیق است و تعریف دقیق و جامع آن در این یادداشت گنجانده نشده است ، که خود به یادداشت طولانی و جداگانه ای نیاز دارد. در این یادداشت ، سعی داریم مختصراً به برخی از مراحل فیلمبرداری فیلم 2001 بپردازیم تا نگاهی اجمالی به عظمت این پروژه داشته باشیم. فیلمبرداری “2001” ابتدا در استودیوهای انگلیسی Sheperton آغاز شد و سپس به استودیوهای انگلیسی شرکت مترو Golden Meyer منتقل شد. استودیوی شپرتون به دلیل اندازه قابل توجه برای یکی از سکانس های فیلم انتخاب شد. بیشتر فیلمبرداری و جلوه های ویژه در استودیوهای متروی Golden Meyer انجام شده است. تنها بخشی از فیلم که در استودیو ساخته نشد ، سکانس معروف جمجمه خواری بود.

فیلمبرداری با بازیگران در دسامبر 1965 آغاز شد و در سپتامبر 1967 به پایان رسید. استنلی کوبریک ، از ژوئن 1966 تا مارس 1968 ، در زمینه فیلمبرداری جلوه های ویژه کار کرد. او به تکنسین های جلوه های ویژه فیلم دستور داد که از تکنیک سخت گیرانه ای به نام “در دوربین” استفاده کنند تکنیک های متداول برای ترکیب تصاویر با یکدیگر ، که کیفیت تصویر را کاهش می دهد. در این روش ، ادغام تصویر در چند مرحله شکل گرفت و ماهیت آن دشوارتر از تکنیک های معمولی بود. یا مثلاً تکنیک دیگری که کوبریک در “2001” استفاده کرد ، تکنیک Front Projection بود.

استنلی کوبریک بر تمام قسمت های فیلم ، حتی لباس فضانوردان نظارت داشت. او حتی در انتخاب اثاثیه ای که در فیلم می بینیم نقش داشت. مدل های مختلفی از فضاپیماهای مختلف ساخته شده اند تا جنبه واقع گرایانه فیلم را تقویت کنند. مدل هایی که اندازه آنها از حدود 60 سانتی متر شروع و به 17 متر می رسید. از یک چرخ فلک غول پیکر 27 تنی به قیمت 750 هزار دلار برای نمای داخلی فضاپیمای غول پیکر و سانتریفیوژ داخل آن استفاده شد که جاذبه ای مصنوعی ایجاد می کند.

این دستگاه که عملاً مانند چرخ بود برای قسمتهای مختلف فیلم مورد استفاده قرار گرفته است. در این چرخ و فلک ، کوبریک قادر بود دوربین را به طور مستقل از چرخ تنظیم کند و چرخ را به سادگی جابجا کند و همچنین دوربین را به چرخ متحرک متصل کند ، که هر دو باعث دید منحصر به فرد می شوند.

استنلی کوبریک فضانوردان را با سیم به سقف متصل کرد و دوربین را در پایین برای توالی های تعلیق در فضاپیما قرار داد تا بدین ترتیب بدن بازیگران جلوی دوربین اجازه ندهد سیم متصل به آنها دیده شود. استنلی کوبریک تحقیقات زیادی انجام داده بود تا تصویر فضا را بسیار به واقعیت نزدیک کند ، اما می ترسید که چند سال بعد ، انسان با زندگی فرازمینی آشنا شود و با کشف این جنبه از زندگی ، همه رشته های او پنبه شود . . به همین دلیل این کارگردان آمریکایی می خواست با کمک م Instituteسسه لویدز خود را بیمه کند تا اگر کوبریک قبل از اکران “2001” از زندگی فرازمینی اطلاع داشت ، رنج نبرد. این موسسه پیشنهاد استنلی کوبریک را رد کرد زیرا احتمال کشف حیات فرازمینی در آن زمان توسط انسان را دست کم می گرفت.

اگر تاکنون یادداشت را خوانده اید ، باید از درگیری بازیگران و عوامل فیلم های کوبریک با این کارگردان آگاه باشید. خوب ، سال 2001 نیز از این قاعده مستثنی نیست. در حین فیلمبرداری “2001” زندگی یکی از سازندگان فیلم به نام بیل وستون در خطر است و او از کوبریک شکایت دارد. او در جایی می گوید که یکی از صحنه هایش بدون سوراخ های تبادل هوا در لباس هایش فیلمبرداری شده است و این موضوع او را در معرض خفگی قرار داده است. اگرچه به او لباس تزریق کردند ، اما دی اکسید کربن وستون هیچ مجرای خروجی نداشت ، بنابراین او افزایش ضربان قلب ، تنفس سریع ، خستگی ، بی قراری و در نهایت بیهوشی را تجربه کرد. وستون می گوید که ماموران به کوبریک هشدار دادند که او در معرض خطر است و آنها باید او را پایین بیاورند.

اما کوبریک پاسخ داد: “لعنت ، ما تازه شروع کردیم ، بگذارید بالا بماند ، بالا بماند.” وستون سرانجام پس از غش پایین آورده می شود. به محض به هوش آمدن ، بلافاصله به استنلی کوبریک مراجعه می کند تا حساب کارگردان آمریکایی را تحویل دهد ، اما کوبریک جلوتر رفت و استودیو را ترک کرد و یکی از عوامل را برای گفتگو با وستون فرستاد. وستون می گوید که سر کوبریک دو تا سه روز در استودیو پیدا نشده است ، یا حداقل او مطمئن است که کوبریک روز بعد روی صحنه نرفت چون هنوز به دنبال کارگردان بود.

ما قبلاً اشاره کردیم که کوبریک قصد داشت فیلم را تا حد امکان از کلمات و گفتگو محروم کند ، در این صورت موسیقی می تواند نقشی اساسی در القای معنای فیلم داشته باشد. طبق برخی گزارش ها ، گروه انگلیسی Pink Floyd قرار بود موسیقی متن را تولید کند ، اما به دلیل مشغله زیاد قادر به شرکت در پروژه فیلم سازی نبودند. حتی برخی می گویند که آهنگ Echoes از گروه آلبوم Meddle کاملاً متناسب با یکی از قسمت های فیلم است.

کوبریک برای تولید “2001” الکس نورث را که تهیه کننده “اسپارتاکوس” و “دکتر استرنج لاو” بود استخدام کرد. در دوره پس از تولید یا مراحل فنی ، کوبریک تصمیم گرفت از موسیقی تولید شده توسط الکس نورث در فیلم استفاده نکند و در عوض به موسیقی کلاسیک روی آورد. موسیقی کلاسیک که در ابتدا به عنوان منبع الهام موسیقی فیلم در نظر گرفته شده بود ، بعداً به موسیقی اصلی فیلم تبدیل شد. جالب اینجاست که خود نورث تا زمان اکران فیلم از این موضوع آگاهی نداشته است. علاوه بر نورث ، نوازنده ای به نام فرانک کرودل نیز موسیقی فیلم را تولید کرد که در فیلم استفاده نشده بود. کوبریک تصمیم خود را به شرح زیر توضیح داد:

آهنگسازان فیلم ما هر چقدر هم خوب باشند ، آنها بتهوون ، موتزارت یا برامس نیستند. وقتی به چنین مجموعه شگفت انگیزی از موسیقی ارکسترال از گذشته یا حال دسترسی داریم ، چرا سراغ موسیقی ضعیف تر از این برویم؟ هنگام آهنگسازی یک فیلم ، امتحان قطعات مختلف موسیقی برای ارزیابی عملکرد آنها در یک سکانس بسیار مفید است … خوب ، با کمی تأمل و ارزیابی ، این قطعات می توانند به موسیقی نهایی فیلم تبدیل شوند.

در زیر لیستی از قطعات موسیقی با ارزش استفاده شده در سال 2001 آورده شده است: ادیسه فضایی. (ما عناوین را به انگلیسی نوشتیم تا روند جستجو را آسان تر کنیم)

نام اثرنام هنرمنداجرا
Also sprach ZarathustraRichard StraussThe Berlin Philharmonic Orchestra, Karl Böhm
“Requiem for Soprano, Mezzo-Soprano, 2 Mixed Choirs and Orchestra”György LigetiThe Bavarian Radio Orchestra, Francis Travis
Lux AeternaGyörgy LigetiThe Stuttgart Schola Cantorum, Clytus Gottwald
The Blue DanubeJohann Strauss IIThe Berlin Philharmonic Orchestra, Herbert von Karajan
Gayane Ballet Suite (Adagio)Aram KhachaturianThe Leningrad Philharmonic Orchestra, Gennadi Rozhdestvensky
AtmosphèresGyörgy LigetiThe Südwestfunk Orchestra, Ernest Bour
The Blue DanubeJohann Strauss IIThe Berlin Philharmonic Orchestra, Herbert von Karajan
Also sprach ZarathustraRichard StraussThe Berlin Philharmonic Orchestra, Karl Böhm

فیلم “2001: ادیسه فضایی” سرانجام پس از طی مراحل طولانی و پیچیده تولید در آوریل 1968 اکران شد. زمان نسخه اول فیلم حدود 160 دقیقه بود ، سپس کوبریک 19 دقیقه از فیلم را حذف کرد و زمان فیلم به حدود 142 دقیقه کاهش یافت. «2001» در زمان اکران نقدهای ضد و نقیضی دریافت کرد. برخی از منتقدان آن را بزرگترین و اصلی ترین فیلم علمی تخیلی تاکنون خوانده اند و برخی نیز “2001” را فیلمی خسته کننده دانسته اند که از کمبود عناصر درام رنج می برد.

در ابتدای نمایش فیلم ، در یکی از نمایش ها ، 250 نفر سالن را ترک کردند و با کلماتی مانند “این چه بود” به فیلم واکنش نشان دادند. البته با گذشت زمان ، مردم محافظت از فیلم را پایین آوردند. گفته می شود انگیزه اصلی افزایش تعداد بینندگان جوانانی بودند که تحت تأثیر مواد مخدر فیلم را تماشا می کردند ، بنابراین تعداد تماشاگران فیلم با گذشت زمان افزایش یافته است. “2001: ادیسه فضایی” یکی از هنری ترین فیلم های قرن بیستم محسوب می شود. فیلمی که مارتین اسكورسیزی نویسنده فیلمنامه آشنا از آن به عنوان یكی از فیلمهای محبوب وی یاد می كند. یا مثلاً استیون اسپیلبرگ در جایی می گوید که “2001” یک انفجار بزرگ برای نسل آنها بود که منجر به ورود آنها به عرصه سینما شد.

این اثر از استنلی کوبریک در سالهای 1974 ، 1977 ، 1980 ، 1993 و 2001 مجدداً اکران شد. آخرین نمایش این فیلم به سال 2018 برمی گردد. به مناسبت پنجاهمین سالگرد فیلم ، برادران وارنر نسخه 70 میلیمتری تهیه کردند از فیلم با استفاده از نگاتیوهای اصلی فیلم. این پروژه با نظارت كریستوفر نولان انجام شد و این نسخه از “2001” در جشنواره فیلم كن به نمایش درآمد. در همان سال 2018 ، نسخه های 8k تلویزیون با وضوح بسیار بالا به صورت محدود در ژاپن منتشر شد. “2001” در اولین اکران خود در ایالات متحده و سراسر جهان 21.9 میلیون دلار درآمد کسب کرد.

این فیلم در سالهای 1971 و 1974 دوباره اکران شد و فروش کلی فیلم را به 58 میلیون دلار رساند. فیلم “2001” به لطف اکران مجدد در ایالات متحده و کانادا بیش از 60 میلیون دلار فروش کرد. با احتساب اکران جهانی و همه اکران های مجدد ، این فیلم 146 میلیون دلار تخمین زده شده است. البته برخی فروش کل فیلم را که بودجه ای بین 10.5 تا 12 میلیون دلار بودجه داشته است ، 190 میلیون دلار تخمین زده اند. استنلی کوبریک جایزه اسکار بهترین جلوه های ویژه را برای فیلم “2001” دریافت کرد ، تنها جایزه اسکار برای حرفه فیلم سازی.

آن موقع فهمیدم که خود کوبریک … بعد از “لولیتا” و “دکتر استرنج لاو” ، فهمیدم او همان آدمی است که باید منتظر فیلمش بماند … ما انتظارات زیادی از او داشتیم و “2001” همه ما را ملاقات کرد انتظارات

– مارتین اسکورسیزی

– ۱۹۷۱. فیلم سینمایی A Clockwork Orange (پرتقال کوکی)

نویسنده ، تهیه کننده و کارگردان: استنلی کوبریک

بازیگران: مالکوم مک داول ، پاتریک مگی ، میریام کارلین ، آدرین کاری ، مایکل بیتس ، وارن کلرک ، جان کلیو و آدرین کاری.

کوبریک پس از ساخت “2001: ادیسه فضایی” تصمیم گرفت یک فیلم جمع و جورتر جلوی دوربین بسازد. البته لازم به ذکر است که طبق برخی گزارش ها ، استنلی کوبریک قصد داشت پس از “2001” یک فیلم مهم بر اساس زندگی ناپلئون بناپارت بسازد و تا حدودی به ساخت آن نزدیک بود ، اما به دلیل کناره گیری ، موفق به تولید فیلم نشد. سرمایه گذاران در حین تولید “دکتر استرنج لاو” ، تری ساتون ، یکی از نویسندگان فیلم ، به استنلی کوبریک رمان “پرتقال کوکی” ساخته آنتونی برگس را داد. به نظر می رسید که این کتاب در آن زمان استنلی کوبریک را به خود جلب نکرده و همسر کارگردان پس از خواندن کتاب ، رمان را به او پیشنهاد داده است. این ادعا توسط همسر کارگردان ، کریستین کوبریک مطرح شده است.

کوبریک سرانجام فیلمنامه اقتباسی از نسخه آمریکایی رمان را نوشت و توضیح داد که فصل آخر کتاب از نسخه آمریکایی حذف شده است. البته کوبریک خیلی به منبع اقتباس خود وفادار نبود. او درباره فیلمنامه خود می گوید: “من فکر می کنم که بورگس هر آنچه در مورد داستان در کتاب داشت را گفته است ، اما من ایده های داستانی دردناک را اضافه کردم و برخی صحنه ها را اضافه کردم.” من آن را تغییر شکل دادم. “کوبریک پس از نوشتن فیلمنامه خود ، فصل آخر کتاب به عنوان کتاب قانع کننده و بی ربط به کتاب است.

استنلی کوبریک یک کارگردان کمال گرا بود که برای ساخت فیلم هایش تحقیقات بسیار دقیق انجام داد. او هزاران عکس از خود در مکان های مختلف گرفته و برای هر فیلم چندین عکس گرفته است ، به عنوان مثال 74 سکانس از سکانس پایانی فیلم گرفته شده است. یا مثلاً گفته می شود که چون کوبریک می ترسید صاحبان سینما فیلم را ویرایش کنند ، هر هفته دورهای جدید فیلم را دریافت می کند. برای این فیلم ، كارگردان حتی كنترل مواد تبلیغاتی فیلم مانند تریلرها ، پوسترها و تبلیغات را در دست گرفت. حتی گفته می شود که اگر مالکوم مک داول برای بازی در این فیلم اجیر نمی شد ، کوبریک دست از این کار می کشید. مالکوم مک داول در جایی می گوید که کوبریک خیلی زود مکانی را که به دنبالش بود پیدا کرد. وی گفت: “اگر كوبریک مدیر نبود ، باید ژنرال ارتش آمریكا می بود.” مهم نیست که ما [در مراحل تولید فیلم] درباره چه چیزی صحبت می کنیم – حتی اگر سوالی درباره خرید شامپو داشته باشیم ، باید توسط کوبریک نادیده گرفته شود. “او علاقه داشت كه كنترل كامل داشته باشد.”

فیلمبرداری “کوکی نارنجی” از سپتامبر 1970 تا آوریل 1971 به طول انجامید و بنابراین “نارنجی کوکی” کمترین زمان تولید را در میان دیگر آثار استنلی کوبریک داشت و به اصطلاح سریعترین فیلم کوبریک بود. بیشتر صحنه های این فیلم در لوکیشن های واقعی گرفته شده است ، نه در استودیوهای فیلم سازی. «نارنجی کوکی» با بودجه 2.2 میلیون دلار ساخته شده که در مقایسه با فیلم قبلی این کارگردان مبلغ کمی است.

در قسمتهای مختلف فیلم ، موسیقی خواننده اواخر قرن نوزدهم خوآکوین روسینی شنیده می شود. شخصیت اصلی فیلم نیز علاقه زیادی به کارهای بتهوون دارد. کوبریک در حال مذاکره با پینک فلوید برای “کوکی نارنجی” برای بدست آوردن حق استفاده گروه از Atom Heart Mother Suite بود. از آنجا که کوبریک تصمیم گرفت برخی از عناصر قطعه مورد استفاده در فیلم را تغییر دهد ، گروه پینک فلوید به درخواست وی برای استفاده از آهنگ در “نارنجی کوکی” اعتراض کردند.

استنلی کوبریک به یک چیز مشهور بود: کمال گرایی بی اندازه

استنلی کوبریک از تکنیک های مختلفی برای تولید فیلم های خود استفاده می کند. پرتقال کوکی نیز از این قاعده مستثنی نیست. او کارهای مختلفی را برای فیلمبرداری از فیلم انجام داد ، اما شاید قابل توجه ترین آن شخصی سازی دوربین فیلمبرداری بود. بله ، استنلی کوبریک با افزودن کنترل هایی مانند کنترل ، یک دوربین فیلمبرداری را به دلخواه خود سفارشی کرد. به زبان ساده ، وقتی کارگردان آمریکایی فهمید که دوربین یا تجهیزات مورد نظر او هنوز تولید نشده است ، دست به کار شد و آنچه لازم بود را انجام داد. کوبریک همچنین تصمیم گرفت یکی از صحنه های فیلم را پشت دوربین فیلمبرداری کند. این اولین فیلم در تاریخ است که از صدای دالبی استفاده می کند. جالب است بدانید بازیگر نقش الکس ، مالکوم مک داول به دلیل حضور در یکی از صحنه های فیلم موقتاً بینایی خود را از دست داده است.

“کوکی نارنجی” به دلیل خشونتی که به نمایش می گذارد یکی از بحث برانگیزترین فیلم های استنلی کوبریک است. این فیلم در زمان اکران با حاشیه های مختلفی روبرو شد. کوکی نارنجی ، مانند سال 2001: ادیسه فضایی ، نظرات متفاوتی را دریافت کرد. برخی از منتقدان این فیلم را اثری درخشان خواندند ، در حالی که برخی دیگر علیه آن استدلال کردند ، اما مانند سال 2001 ، مقیاس ها از نظر منفی سنگینی کردند. روند نمایش این فیلم ، ظالمانه ترین و جنجالی ترین وقایع مربوط به “نارنجی کوکی” را رقم زد. این فیلم برای اولین بار در ایالات متحده امتیاز X را کسب کرد.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو − 1 =