0

نقد فیلم Rashomon | راوی‌های غیر قابل اعتماد

نقد فیلم Rashomon | راوی‌های غیر قابل اعتماد

با این حال ، در راشومون ، کوروساوا دولت ژاپن را توصیف می کند که باورهای سنتی و ایده آلیستی خود را پس از جنگ جهانی دوم از دست داده است. اما این فیلم 71 ساله با طبیعتی صحبت می کند که همه دوران ها را توصیف می کند.

71 سال از راشومون آکیرا کوروساوا می گذرد و نور حقیقت هنوز از تاریکی غرور قابل تشخیص نیست. با پیشرفت روزافزون رسانه ها در دوران معاصر ، راویان غیرقابل اعتماد بیشتری ظهور کرده اند. هنوز انسان هایی (اگر نه تا حدی همه ما انسان ها) هستند که پدیده های پیرامون خود را از دیدگاه فایده گرایانه یا ناقص قضاوت می کنند. هنوز افرادی هستند که چشم بر حقیقت می بندند و داستان را آنطور که صلاح می دانند بیان می کنند. کوروساوا فیلم هایی درباره طبیعت مشترک انسان ها ساخته است. به همین دلیل فیلم او تاریخ انقضا ندارد. تمایل به تغییر روایت به نفع آنها. آن را خواهی داشت. میل به سود. تا زمانی که جهان پر است ، این خواسته ها جاری است.

اما اکنون ، کوروساوا توصیف مردم ژاپن پس از جنگ جهانی دوم را با روایت فیلم خود مرتبط می کند. این افراد را می توان به عنوان طیفی که اعتقادات خود را از دست داده اند در همه اعصار تعمیم داد و مانند شخصیت های راهب و هیزم شکن در معبدی مخروبه که نمونه ای از کشور آنها است مات و مبهوت و متحیر شده اند. کوروساوا همچنین ما را در نظر قاضی قرار می دهد تا هر یک از ما بتوانیم روایت شخصیت های فیلم را به خوبی ببینیم و مشاهده کنیم و در نهایت برای قضاوت با چالش روبرو شویم. آماده سازی برای یکسان سازی نقطه نظرات داور و تماشاگران فیلم تا به امروز در بسیاری از فیلم های دادگاهی از جمله جدایی نادر از سیمین خودمان استفاده شده است.

یک سامورایی و همسرش از جنگلی عبور می کنند. راهزنی به آنها حمله می کند. یک هیزم شکن ، یک راهب و یک افسر چیزی از این حادثه را دیدند. اکنون همه این افراد در حضور قاضی (ما مخاطبان) حضور دارند تا داستان خود را از این داستان روایت کنند. این شما و این دادگاه هستید. حق با کیست؟

جالب است که در تمام

جزئیات داستان فیلم راشومون در زیر فاش می شود

کوروساوا وصف حال مردمان ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم را با روایت فیلمش پیوند می‌زند

“فقط یک نفر فوت کرد؟” “تنها در این معبد ، پنج یا شش جسد ناشناخته پیدا شده است.” این گفتگو توسط رهگذری گفته می شود که مانند ما مخاطبان ، در طول راه به هیزم شکن و راهب گوش می دهد تا روایت عجیب آنها را بشنود. اما تفاوت این است که برای یک رهگذر ، مرگ تنها یک نفر ، یک سامورایی ، عجیب و نگران کننده نیست.

زیرا او از نوعی قلب ژاپنی می آید که در آن توده ای از اجساد در خیابان های آن دیده می شود و هیچ کس نمی تواند آنها را دفن کند. او از معبدی صحبت می کند که مظهر دو شهر بمباران شده هیروشیما و ناکازاکی است. شنیدن چنین داستان هایی برای رهگذر طبیعی است. آن زمان است که او معتقد است که در این زمان ، روح شیطان از دست افراد فرار کرده و به معبد راشومون آمده است. رهگذر نماینده خوبی از طیفی است که دیگر هیچ یک از باورهای سنتی ژاپنی و آن میهن پرستی عمیق را در ذهن ندارد. داستانی که برای او بیان شد که نوعی داستان فیلم راشومون نیز محسوب می شود ، این تغییر نگرش او را تأیید می کند.

جالب اینجاست که در تمام روایت های متناقض فیلم ، یک چیز مسلم است: مرگ یک سامورایی! سامورایی ، که در سنت ژاپن باستان نمونه ای از شجاعت و وفاداری است و از نظر جسمی مناسب است و کاملاً در خدمت ذهن است ، اکنون کاملاً با دستبند بسته شده است ، توسط یک غریبه گرفتار شده و تنها ناظر حمله به او و او است. همسر در روایتی آمده است که کلاه او خرد شده است و در روایات دیگر نقل شده است که برخلاف مذهب بوشیدو (که نوعی آیین سامورایی است و آداب و قوانین آنها را توضیح می دهد) ، بدن او توسط یک غریبه مثله می شود راهزن اما سامورایی ، تنها در روایت روح احضارش ، مرگ خود را به گونه ای توصیف می کند که به دین خود آمده و در خواب دیده است. این مرگ چیزی نیست جز هاراکیری (وارد کردن خنجر به یکباره در بدن او).

در روایت راهزن

۷۱ سال از فیلم راشومون ساخته آکیرا کوروساوا می‌گذرد و همچنان روشنایی حقیقت از میان تاریکی بطلان، قابل تشخیص نیست. با پیشرفت روز افزون رسانه در زمانه معاصر، راوی‌های غیر قابل اعتماد‌ بیشتری ظهور کرده‌اند

مرگ یک سامورایی نمونه ای از مرگ همان باورهای سنتی است. نمونه ای از شکست تحقیرآمیز امپراتور هیراهیتو ملقب به پسر آسمان در جنگ جهانی دوم. امپراتور غالباً پنهان ، که برای مردم ژاپن تبدیل به یک بت شده بود ، در اذهان عمومی شکسته شد. اکنون با توجه به اعتقاد سنتی مردم ژاپن ، ماهیت همه حملات را در شخصیت یک راهزن (با بازی توشیرو میفونه بازیگر مشهور ژاپنی) ببینید. خنده ناگهانی او در قلب فیلمسازی ، تمسخر تمام ایده آل های جنگی و باورهای سنتی است. راهزن با حمله به سامورایی ها حقیقت تلخ را افشا کرده است.

حتی در میانه راههای پیاده روی ، او دائماً برگ درختان را با خنجر می برید تا هیچ چیز مانع تماشای این گذار دردناک نشود ، گذار از ژاپن قبل از جنگ به ژاپن پس از جنگ. اگر دقت کنید ، کوروساوا دائماً ما را از پشت درختان برای تماشای این رویداد دعوت می کند. مانند روایت متناقض فیلم ، نور حقیقت سعی می کند خود را از این سو به این درختان نشان دهد. اما اینها تنها برگ درختان نیستند که دائماً در برابر چشمان ما به عنوان حجابی از حقیقت هستند.

در داستان راهزن ، صحبت از نسیمی است که همسر سامورایی را از چهره اش دور می کند. اکنون ، در زمانی که سامورایی های شجاع بیکار نشسته اند و فقط تماشا می کنند ، زنان فرصت های بیشتری خواهند داشت. زنانی که همیشه کیمونو (نوعی لباس ژاپنی) می پوشیدند و چهره ای بی گناه داشتند ، اکنون به تدریج چهره زنانه خود را در قلب روایت های راشومون نشان می دهند. به ویژه با ماچیکو کیو ، که نماینده طیف بازیگران زن پس از جنگ است. جدا از این فرصت برای ابراز وجود در بازیگری و نشان دادن چهره ای فراتر از بی گناهی ، راهزنی که بدون هیچ درگیری به راحتی با همسر سامورایی تماس می گیرد ، دوباره از همان نوع فروپاشی باورهای قدیمی است که بار دیگر در فیلم

دنبال کردن اینکه کدام روایت درست و در حقیقت چه اتفاقی در جنگل رخ داده، بیهوده است. مسئله اصلی در فیلم راشومون، همین عیان شدن حقیقت سرشت این آدم‌هاست

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت + 1 =