0

نقد فصل دوم سریال هم‌گناه

فصل دوم سریال هم‌گناه

در یادداشت زیر ، در مورد اینکه چگونه تغییر و تحولات شخصیت های سریال “گناهکار” زمینه قوی ندارند ، صحبت خواهیم کرد.

سریال هموژن اخیراً با انتشار فصل دوم به پایان رسیده است. این مجموعه داستان شخصیتی به نام پیمان را روایت می کند که پس از 28 سال و به دنبال انتقام از خانواده پدری خود وارد زندگی آنها می شود. شخصیتی که برخلاف پدر پلیس خود ، بزرگترین جعل اسکناس تهران است. این مجموعه علاوه بر نمایش وضعیت پیمان ، به خانواده پدری وی ، خانواده صبوری نیز می پردازد. خانواده های ثروتمند و ثروتمندی که به زور و تهدید از پیمان و مادرش فرار کردند و به همین دلیل پیمان به دنبال انتقام جویی است.

طبق این سریال ، آنها آنقدر مغرور هستند که اصلاً با افراد از طبقه متوسط ​​پایین جامعه معاشرت نمی کنند. یکی از عناصر برجسته سریال در فصل دوم تغییر شخصیت های آن است. در ادامه با استفاده از همین لنز به فصل دوم سریال همگن خواهیم پرداخت؛ در واقع ، ما به کیفیت و تکامل شخصیت های آن خواهیم پرداخت.

تغییر و تحول شخصیت‌های سریال هم‌گناه فاقد زمینه‌چینی قوی هستند و به‌ یک‌باره روی می‌دهند

فصل دوم هموژن با یک سری اتفاقات آغاز می شود. یکی از مهمترین موارد تغییر شخصیت آرمان از فردی غیراخلاقی و مبتذل به مردی از خانه و خانواده است. او دیگر آن ایده آل قدیمی نیست و اساساً تغییر کرده است. متن ادعا می کند که آرمان تحت تأثیر عشق زیبا تغییر کرده است. اما در متن دلیل موجهی برای چنین تغییری نمی یابیم ، در واقع ما فقط می دانیم که آرمان پس از عاشق شدن زیبا در یک رابطه نسبتاً یک طرفه ، به او نزدیکتر و نزدیکتر شده است ، و در عین حال زمان زیبا به او علاقه مند شده و اکنون یک رابطه قوی دارد. بین آنها شکل می گیرد. حتی در همان زمان دلبستگی به زیبا ، هیچ نشانه ای از تغییر مشاهده نمی کرد و مدام رفتارهای نفرت انگیز خود را نشان می داد.

آرمان یکی از مهمترین شخصیت های سریال “هموژن” است و دلیل این ادعا بیان صریح و بی شمار این قضیه در طول سریال است. شخصیت ها مدام می گویند هیچ کس او را درک نمی کند و او بسیار تنهاست. چنین تأکید صریح و مستقیمی اهمیت وی را در متن نشان می دهد. اما آیا می توان شخصیت پردازی چنین شخصیت مهمی را در بین دو فصل سریال قرار داد و بیننده هیچ نشانه محکمی درباره چگونگی تغییر شخصیت خود ندارد؟

مشکلات فیلم

مشکل این است که شخصیت نمی تواند به طور ناگهانی تغییر کند. اساساً در چنین متنی باید دلایل محکمی برای تغییرات رفتاری شخصیت ها وجود داشته باشد. عشق قلبی می تواند دلیل خوبی برای چنین تغییر قابل توجهی باشد ، اما تنها در صورت وجود نشانه های قوی تغییر شخصیت در متن ، نه پس از تغییر فصل و نشانه های بسیار کمی در فصل قبل ، ناگهان یک شخصیت مهم است.

 شخصیت پردازی

تغییر شخصیت به پیش زمینه قوی نیاز دارد. ممکن است بیننده همه دلایل تغییر شخصیت را نبیند ، اما داشتن دلایل کافی در متن ضروری است. در غیر این صورت ، فرض بر این است که فیلمساز بدون در نظر گرفتن و بکارگیری اصول و مفروضات شخصیت پردازی ، تغییرات چشمگیری در یکی از شخصیت ها ایجاد کرده است. این فقط در مورد آرمان صدق نمی کند ، به عنوان مثال شخصیت فرید در همین وضعیت قرار دارد. او تا حد افراطی یکپارچه است و دائماً ایده آل را تحقیر می کند و سعی می کند او و زیبایی را از راه های غیراخلاقی و بیرحمانه از هم جدا کند ، تا جایی که به طرز عجیبی در افراط و تفریط دگرگون شود.

تغییرات شخصیت ها

بله ، او بعد از فهمیدن اینکه سرطان زیبا به سرطان مبتلا شده است ، در برابر آرمان ها تغییر شکل می دهد ، اما آیا واقعاً می تواند یک دلیل برای تغییر شخصیت باشد؟ توجه داشته باشید که فرید شخصیتی منفی بود که به عوامل اخلاقی کمتری پایبند بود و می توانست مرتکب هر عمل نادرستی شود. سوال این است که بر چه اساسی باید این تغییرات معتبر باشند؟ آن وقت است که در چند قسمت قبلی شاهد درگیری فرید با آرمان بوده ایم؟

آیا تغییر شخصیت نباید در متنی که می خواهد وقایع را علت و معلول جلوه دهد ، حمایت شدیدی داشته باشد؟ شخصیتی که دائماً خودخواهانه سعی در شکل دادن به همه داشت ، یک باره تغییر نمی کند. اساساً تغییر شخصیت های یک متن با ادعای علت و معلول وقایع بر اساس دلایل بسیار محکمی استوار است ، دلایلی که نه یک باره بلکه به تدریج و ذره ذره در متن ارائه می شوند.

فریبرز و پسرش

معرفی شخصیت فریبرز

سریال “هموژن” از همان ابتدا یک اتفاق مهم بود ، چیزی نبود جز اینکه سرانجام فریبرز از هویت واقعی پسرش آگاهی یافت. این اتفاق می افتد ، اما سوال این است که عواقب چنین رویدادی برای شخصیت فریبرز چیست؟ تنها چیزی که می بینیم جدایی فریبرز از خانواده صبور است؛ با این حال ، این شخصیت قبلا عضوی از خانواده بیمار نبود. آیا فاش شدن چنین راز مهم و مرموزی پس از 28 سال ، در یک مجموعه ادعا می کند که وقایع به عنوان علت و معلول اتفاق می افتند ، تغییر خیلی بزرگتری در یکی از شخصیت های اصلی داستان ایجاد نمی کند؟ فریبرز که مدتها پیش به دلیل ایستادن در مقابل خانواده ، حاشیه ها و فشارهای مختلفی را تجربه کرده بود و در طول این بیست و هشت سال ، دور از همسر و فرزندانش می سوخت.

توجه داشته باشید که یکی از اساسی ترین مضامین سریال از ابتدا تا انتها همین وضعیت در زندگی فریبرز بود. البته موضوع فریبرز با بقیه کمی متفاوت است ، در واقع آنها خیلی تغییر می کنند و فریبرز برخلاف آنها تغییر چندانی نمی کند. به زبان ساده ، یکی از مضامین اصلی سریال هیچ تاثیری در شخصیت اصلی آن مضمون ندارد. اگر به بحث خود برگردیم ، در سریال هموژن با دگرگونی شخصیت ها بر اساس دلایل ضعیف روبرو می شویم. به عنوان مثال ، به مادر آرمان ، شخصیت فریده ، نگاه کنید که مانند فرید فقط می داند زیبا سرطان دارد.

شروع پنهان کاری فریده

فریده کسی است که دروغ گفت و تهدید کرد که لیلا را به گروگان می گیرد و می خواست همان کار را با زیبا انجام دهد. او شخصیتی است که دائماً زبان پسر جوانی را گاز می گیرد و ظاهراً عاشق حرفه خود است ، اما به محض اینکه فهمید زیبا سرطان دارد ، تصمیم می گیرد از آن روی برگردد.

مادر و دلسوز

رشد شخصیت فریده

قبلاً گفتیم که تغییر شخصیت در چنین متنی مستلزم دلایل محکم ، محکم و معناداری است که در کل متن ارائه می شود. اعتماد به “مادر و دلسوز” بودن برای چنین تغییری کافی نیست. طبق متن ، فریده پس از 28 سال نه تنها عقاید خود را رها نکرد ، بلکه همچنان به عقاید سنتی خود پایبند است. او همیشه معتقد است که هیچ یک از اعضای بیمار حق ازدواج با افراد به اصطلاح نسب را ندارند ، اما ناگهان پس از فهمیدن اینکه زیبا زیبا به سرطان مبتلا است ، به دلیل “مادر و دلسوز بودن” تغییر می کند.

به عبارت دیگر ، رشد شخصیت وی در طول متن و با گذشت زمان شکل نمی گیرد. این مسئله با این واقعیت که ما با یک سریال بیست و دو بخشی روبرو هستیم ، بدتر می شود ، این بدان معناست که سازندگان به وضوح وقت کافی برای پرداختن به قوس شخصیت را داشته اند.

در یک سریال بیست و دو اپیزودی ، زمان قابل توجهی برای نمایش هر چه بیشتر شخصیت ها وجود دارد تا هر تغییری در آنها دلایل معنی داری داشته باشد. البته باید توجه داشت که نویسنده لزوماً مجبور نیست “تمام تغییرات” را “تصویر” کند ، اما متن می تواند چنان وحدت و انسجام داشته باشد که مخاطب به آن اعتماد کرده و برخی از خلا gapها را پر کند. به بیان ساده ، در متن کمال مطلوب ، نویسنده شخصیت ها را به خوبی در کل متن پرورش داده است به گونه ای که مخاطب می تواند به راحتی به آنها اعتماد کند تا منطق تغییرات آنها را درک کند. در چنین متنی ، دیگر با مشکلاتی روبرو نخواهیم شد از جمله اینکه چرا شخصیت ها برخلاف ذات خود عمل کرده اند یا اگر تغییر کرده اند ، چرا این تغییر دلیل موجهی ندارد.

شخصیت فرهاد

در آخر

در این یادداشت ادعا شده بود که شخصیت های سریال “هموژن” ناگهان تغییر می کنند. تغییری که در کل متن اتفاق نمی افتد. به همین ترتیب ، تغییرات بیشتر شخصیت ها با کل متن مطابقت ندارد و یک باره اتفاق می افتد. ما همچنین با آوردن مثالی از مهمترین شخصیت های سریال این ادعا را ثابت کردیم. برای مثال های بیشتر در این زمینه می توانیم در مورد شخصیت فرهاد و چگونگی عاشق شدن او در بین دو فصل و تغییر زندگی خود صحبت کنیم. در مورد فرهاد نیز سوال این است که آیا متن نباید زمینه های “بسیار قوی” را برای چنین تغییر مهمی در یک شخصیت داشته باشد؟ پیش زمینه هایی که قبل از هر چیز کیفیت متن را افزایش می دهند.

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 15 =