0

نقد سریال I Know This Much Is True

نقد سریال I Know This Much Is True

مینی سریال «من می دانم این خیلی واقعی است» به کارگردانی درک سیانرانس ، یک حماسه خانوادگی غم انگیز است. مارک رافائلو در یکی از بهترین نقش های بازیگری زندگی حرفه ای خود ، نقش دوقلوهای باردسی توماس و دومنیک را بازی می کند.

قالب مینی سریال با توجه به پتانسیلی که به کارگردانان ارائه می دهد بستر خوبی برای ساخت فیلم های طولانی مدت است. در زمانی که خدمات پخش آنلاین و صنعت سریال سازی در حال رونق بود ، ساخت یک فیلم بلند مدت در قالب یک مینی سریال پنج و شش قسمتی یک ترفند موثر به نظر می رسد. این دو دلیل عمده دارد: اول ، مدیوم سریال به فیلمسازان این امکان را می دهد تا ایده ها و موقعیت های داستانی خود را به موقع و تمرکز ، در طی مدت زمان چند ساعت گسترش دهند و مخاطبان زیادی یک مینی سریال پنج بخشی را تماشا می کنند.

آنها شش قسمت را به تماشای فیلم پنج یا شش ساعته ترجیح می دهند. ما بعضی اوقات می بینیم که فیلم سازانی ادعا می کنند که مجموعه تلویزیونی خود را اساساً به عنوان یک فیلم سینمایی طولانی مدت ساخته اند. نظری که اغلب مورد تمسخر منتقدین قرار می گیرد.

استفاده از رسانه تلویزیون

از دیدگاه این منتقدان ، استفاده سینمایی از رسانه تلویزیون به نوعی نشان دهنده ضعف یا عدم جسارت فیلمساز است. یک فیلمساز که نتواند ایده های سینمایی خود را به صورت فشرده و م effectiveثر در شکل فشرده شده یک فیلم سینمایی بیان کند ، ناگزیر رسانه تلویزیون را ترک کرده است. همچنین ، ایده ساخت فیلم در قالب سریال می تواند نشانه سو mis تفاهم فیلمساز از ماهیت متفاوت این دو رسانه باشد. با این حال ، ماهیت متمایز این دو رسانه در اوج صنعت سریال سازی و در دوره Netflix کاهش یافته است.

نمونه این فیلمسازان مشهوری هستند که در سالهای اخیر به سریال سازی روی آورده اند. به عنوان مثال ، نیکلاس ویندینگ رافن با بازی Too Old to Die Young و دیوید فینچر با بازی Mindhunter دنیای سینمایی خاص و منحصر به فرد خود را به صفحه تلویزیون آوردند (شرح دیوید لینچ و قله های دوقلو را جداگانه در نظر بگیرید).

سریال های رافان و فینچر

البته سریال های رافان و فینچر جدا از کیفیت سینمایی که دارند به عنوان یک فیلم سینمایی در قالب یک مجموعه چند اپیزودی شناخته نمی شوند. زیرا در اینجا منظور سریال هایی است که از نظر الگوی روایی ، بر موقعیت ها و ایده های داستان و همچنین سبک شناسی تمرکز می کنند. مسئله زمان دلیل اصلی این است که این فیلم ها به جای سینما در قالب یک مینی سریال از قاب تلویزیون بیرون می آیند. فیلمسازی که فکر می کند با انتخاب مدیوم سریال مخاطبان بیشتری خواهد داشت و در نتیجه با نمایش آن در تلویزیون بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.

آیا این را می توان نوعی سو abuseاستفاده از مخاطب تلویزیون دانست؟ قطعاً پاسخ این سوال تا حد زیادی به سرنوشت سریال بستگی دارد. آیا از این طریق توانسته است به مخاطبان بیشتری دسترسی پیدا کند یا خیر؟ اما باید توجه داشت که مینی سریال پنج شش ساعته بستر مناسبی برای ارائه ایده ها و توجه به موقعیت های داستانی یک فیلم پنج شش ساعته است.

سریال Too Old to Die Young

واقعیت چیست؟

آیا من می دانم واقعیت این است که آیا واقعیت دوباره شعار قدیمی HO را به ما یادآوری می کند – اگر این تلویزیون نیست ، HO است؟ شعاری که معنای ضمنی آن ؛ آچبیا به معنای سینما است. شبکه ای که به ما عادت کرده است گاه و بیگاه سینما را به صفحه تلویزیون خود بیاوریم. مانند مینی سریال Mildred Pierce که به فیلم Todd Hines نیز معروف است. آیا می توانم اینقدر بدانم آیا واقعیت را “درک سیانفرنس” نیز می نامند؟

با توجه به اینکه شباهت های زیادی بین این مینی سریال و دو فیلم محبوب او ، ولنتاین آبی و مکان فراتر از کاج ها ، مکانی فراتر از کاج ها وجود دارد. به نظر می رسد CyanFrance اولین مجموعه تلویزیونی بلند خود را به عنوان فیلم سینمایی ساخته است. درامی حماسی که فاجعه ای خانوادگی را با ریتمی آرام و احساسی سینمایی در متن واقعیت های سیاسی اجتماعی دهه نود آمریکا و با نگاهی به گذشته تاریخی روایت می کند.

تراژدی بی وقفه

اقتباس 6 ساعته سیانور از کتاب من می دانم این واقعیت از رمان 900 صفحه ای پرفروش به همین نام از والی لمب ، داستان بدبختی ناتمام و تراژدی بی وقفه است. این مجموعه شش قسمتی در ماه مه سال گذشته از شبکه HO پخش شد. بگذارید فوراً به شما هشدار دهم. این مجموعه HO سیل غم و اندوهی را برای شما به همراه خواهد داشت. خواسته یا ناخواسته ، اگر گرفتار شوید ، نمی توانید به راحتی از آن فرار کنید.

حجم حوادث غم انگیز و تاریک بودن جغرافیای سریال چنان غم و اندوه شما را پر می کند که خلاص شدن از آن به راحتی امکان پذیر نیست. مجموعه ای در مورد یک جفت دوقلوی یکسان که زندگی آنها با جریان بلاها و مصیبت های بی پایان فلج می شود. سریالی که چنان غم خردکننده ای در آن وجود دارد که قلب شما را می شکند. در واقع این سریال به هیچ وجه یک سریال دلپذیر یا یک اثر سرگرم کننده جذاب نیست. با این توصیفات ، ممکن است پیشنهاد تماشای من می دانم این واقعیت چقدر است ، در این وضعیت غم انگیز که در آن قرار داریم ، پیشنهاد خیلی عاقلانه ای به نظر نمی رسد. تماشای یک سریال مخاطب پسند براساس الگوهای زیباشناختی و قصه گویی تلویزیون احتمالاً گزینه بهتری این روزها است.

سریال I Know This Much Is True

ویروس کرونا

دورانی که روزانه هزاران نفر در سراسر جهان بر اثر ویروس کرونا می میرند. چه تعداد مردم عزادار عزیز ، اقتصاد جهانی در حال فروپاشی است و ما در این گوشه از جهان فشار را با پوست و گوشت خود احساس می کنیم. احتمالاً هر یک از ما برای آخرین بار بسیاری از عزیزان خود را بر روی صفحه رایانه های شخصی و تلفن های همراه خود دیده ایم. در چنین شرایطی ، چگونه می توان سریالی را پیشنهاد کرد که ما را به اعماق درد و رنج بیگانگان ببرد ، همانطور که مایک هیل از نیویورک تایمز خاطرنشان کرد: “غم انگیزترین داستانی که تاکنون گفته شده است”. در حقیقت ، دشوار است از فردی که نگران خانواده ، دوستان و امور مالی خود در طول کرونا است ،

با شور و شوق این فاجعه خانوادگی را تماشا کند. سریالی که البته پالایش معنوی تماشای آن ، احساسات عمیق و فراموش شده را در ما بیدار می کند. مجموعه ای که می دانم این واقعیت چیست ، این حس را در مخاطبانش زنده می کند که مواجهه با هر داستانی فاجعه بزرگی است. “حس انسان بودن”.

کارگر آمریکایی

این مجموعه شرح زندگی یک مرد طبقه کارگر آمریکایی به نام دومنیک باردسی است و بر روابط وی با برادر دوقلوی اسکیزوفرنیک پارانوئیدش توماس متمرکز است. دوقلوهای یکسانی که به نظر می رسد از بدو تولد به طور جدایی ناپذیری با یکدیگر درگیر شده اند. دومینیک احساس می کند که در طول زندگی خود در بند پیوندهای عاطفی دائمی برادرش دومنیک بوده است. این سریال با سکانسی از یک عمل وحشتناک خشونت آغاز می شود. جایی که توماس برای پایان دادن به جنگ خلیج فارس و پرداخت گناهان آمریکا ، دست خود را در کتابخانه عمومی شهر فدا می کند. به دنبال اقدام خشونت آمیز توماس ، وی از مرکز پزشکی سابق خود به بیمارستان روانی با امنیت بالا منتقل شد.

از اینجا ، داستان تلاش های دومینیک برای آزادی توماس و انتقال او به مرکز پزشکی سابقش روایت می شود. همچنین در هر قسمت ، ما شاهد بازگشت به گذشته رابطه زناشویی دومنیک ، روابط دو برادر و همچنین صحنه ها و موقعیت هایی از گذشته خانوادگی آنها هستیم.

کار شخصی کارگردان

سریال من می دانم این واقعیت چیست تقریباً یک کار شخصی برای کارگردان و ستاره آن مارک رافائلو بود. این سریال با خاطره خواهر و برادران فرانسیس و رافائلو به پایان می رسد. در اول دسامبر 2008 ، اسکات رافائلو ، آرایشگر متاهل ، در بورلی هیلز با اصابت گلوله به سر و اسلحه در دست چپ پیدا شد. اسکات یک هفته بعد در بیمارستان در 39 سالگی درگذشت. مگان ، خواهر 36 ساله CianFrances ، در اکتبر 2019 درست زمانی که تولید به پایان می رسید درگذشت.

به این ترتیب ، CyanFrance در حالی که برای از دست دادن خواهرش سوگوار بود ، در حال آماده سازی برای ویرایش سریال خود بود. با شروع ویروس کرونا ، Cyanference این مجموعه را به مدت دو ماه و نیم در زیرزمین خانه خود در بروکلین ویرایش می کند. اتفاقی که احتمالاً فضای غم انگیز سریال ، ریتم آرام و نفسانی آن را تحت تأثیر قرار داده است. این برای فیلمساز است که احترام و اهمیت زیادی برای خانواده قائل است.

Family Saga

حماسه خانوادگی

درک سیانفرن در اولین مجموعه تلویزیونی خود یک حماسه خانوادگی فداکاری ، گذشت ، عشق ، رنج و گناه را روایت می کند. این سریال زندگی خانوادگی بردسی را از زمان حال تا اوایل دهه نود دنبال می کند و در این بین ، با بازگشت به گذشته ، گوشه های تاریک گذشته خانواده آنها را در مقاطع زمانی مختلف نشان می دهد. حماسه خانوادگی به الگویی از نمایش های خانوادگی اشاره دارد که در آن زندگی یک خانواده یا خانواده های وابسته در طی یک دوره زمانی روایت می شود.

فیلم هایی که معمولاً با مشاهده وقایع خاص تاریخی ، تغییرات اجتماعی و سیاسی ، فراز و نشیب های یک زندگی خانوادگی را به تصویر می کشند. فیلم های تاریخی به تصویر کشیده شدن زوال یک خانواده ، نمونه های تاریخی حماسه های خانوادگی هستند. رمان بزرگ صد سال تنهایی نوشته گابریل گارس و مارك ركز و توكس یک خانواده از توماس مان دو درخشان ترین نمونه ادبی حماسه های خانوادگی و همچنین سه گانه پدرخوانده فرانسیس فورد كاپولا و بهترین جوانان در سینما و تلویزیون است. . این ما هستیم “این ما هستیم” در تلویزیون می تواند به عنوان نمونه هایی از یک حماسه خانوادگی ذکر شود.

داستان سه نسل از خانواده‌ی بردس

سه نسل از خانواده

در سریال من می دانم این واقعیت بسیار است ، داستان سه نسل از خانواده بردسی روایت می شود. داستان زندگی خانوادگی دومینیک و رابطه او با برادرش توماس ، داستان زندگی مادرشان (ملیسا لئو) و داستان زندگی پدربزرگ مادری آنها دومنیکو تمپستا (مارچلو فونته). این مجموعه همچنین داستان هریک از این افراد را در دوره های مختلف زندگی خود نشان می دهد. بنابراین روایت این سریال در حدود یک صد سال طول می کشد ،

که در آن می توان وقایع مختلف تاریخی را مشاهده کرد: یک دوره از ورود پدربزرگ دومینیک به عنوان اولین نسل از مهاجران ایتالیایی ، سال های پس از جنگ جهانی دوم ، جنگ ویتنام ریگان همچنین شامل سالهای اولیه دولت بوش و جنگ خلیج فارس است. در نتیجه ، ما ارجاعاتی را به مواردی مانند خشونت نژادی علیه بومیان آمریکا ، استثمار مهاجران ، ناکارآمدی در مراکز بهداشتی آمریکا ، Reganomics (برنامه های اقتصادی دولت ریگان) و غیره مشاهده می کنیم.

تمرکز بر روی خانواده

CyanFrance با تمرکز بر خانواده ای از هم پاشیده ، گذشته غم انگیز خانواده ، احساسات عاطفی پیچیده روابط خویشاوندی و روابط پدر و پسر را بررسی می کند. دومینیک فکر می کند که او در حال پرداخت گناهان پدربزرگ و پدر فراموش شده اش است. نفرینی که به او و برادرش وارد شد. همان گزاره سرنوشت ساز دینی که می گوید پسران به گناهان پدران مبتلا می شوند. خانواده ای که ریشه آنها به مرد مهاجر وطن پرست ، نژادپرست ، زن ستیز برمی گردد که حتی به برادر و همسرش رحم نکرد. موضوعی که در رابطه با داستان فیلم و پیشینه سیاسی و تاریخی آن بعد دیگری پیدا می کند. داستان ملتی که گویا از گناهان گذشته خود رنج می برد.

دومینیک

دومینیک که حتی نام او از پدربزرگشان برمی آید ، با خواندن نسخه های خطی زندگی روزمره او شباهت هایی بین خود و او می بیند. شباهت ها با پیشرفت روایت بیشتر می شوند. در دبستان ، دومنیک با شیطنت های کودکانه یکی از همکلاسی های خود ، پنی درینک واتر را می کشد. پنی پس از آن هرگز به مدرسه برنمی گردد و پس از مدتی جسد بی جان او در نزدیکی فالز فالز پیدا می شود. پنی و برادرش رالف جفت دیگری از دوقلوهای کلاس دومنیک و توماس با ریشه هندی بودند. شیطنت های کودکانه دومینیک تا حدودی یادآور عمل شریرانه پدربزرگ در اخراج از دست هندی اش در کارخانه است.

در داستان پدربزرگ دومنیک نیز یک رابطه برادرانه وجود دارد. پدربزرگش ، دومنیکو ، برادرش وینچنزو را بار زندگی خودش می داند و با طرحی ناخواسته باعث مرگ او می شود. رابطه ای که یادآور داستان های هبل و قابیل است. آیا این اتفاقی است که در رابطه بین دومنیک و برادرش توماس می افتد؟ آیا رابطه این دو بازتاب روابط هابیل و قابیل است؟ آیا این دومینیک قابیل است که برای کشتن برادرش هابیل رفته است؟

تراژدی خانوادگی

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 − پنج =