0

نقد فیلم The Little Things

نقد فیلم The Little Things

معرفی خواب آلود و پایان خسته کننده و پرمدعا. حتی سه بازیگر برنده اسکار هم نتوانستند جان لی هنکاک 64 ساله را از تبدیل شدن به یک فیلم ضعیف نجات دهند.

برخی از ژانرهای فرعی سینمایی با بهترین کارهایشان مخاطب را تا این حد مجذوب خود می کنند و فیلم های جدید و چشمگیری را دیر به دست می آورند که باعث می شوند فراموش کنیم چقدر می توانند از آثار ضعیف پر باشند. وقتی بیننده به جنایت ، نمایش و داستانهای تعلیق بزرگسالان در سینما فکر می کند ، به نظر می رسد که فقط بهترین نمونه ها را به یاد می آورد. زیرا فیلم های معمولی و ضعیف این ژانر تنها به زباله های تاریخ پیوسته اند و بیننده هرگز به آنها فکر نمی کند.

در نتیجه ، افراد ناخواسته فکر می کنند آنچه از ژانر مورد علاقه آنها بیرون بیاید ، ارزشمند خواهد بود. مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. نتیجه این است که ، متأسفانه ، یک عبارت تبلیغاتی مانند “یک فیلم در مورد یک قاتل زنجیره ای با بازی دنزل واشنگتن ، رامی ملک و جارد لتو” به طور خودجوش در ذهن بسیاری دقیقاً “یک فیلم جدید Se7en با بازی دنزل واشنگتن ، رامی ملک و جارد لتو »خوانده می شود.

فیلم های تبلیغاتی

این رویداد نه تنها تمام تصاویر ، فیلم ها و اطلاعات تبلیغاتی فیلم را در ذهن بیننده تحت الشعاع قرار می دهد ، بلکه انتظارات او را نیز بسیار بالا می برد. نتیجه مشخص است مخاطب بیش از حد هیجان زده ایرادات و کاستی های هر کار را احساس می کند و به دلیل ناامیدی شدید محصول ، محتمل است محصول را در وسط کار رها کند.

او احتمالاً مدتی در برابر همه کارهای مشابه مشابه محافظت خواهد کرد. تا اینکه سرانجام اثر ضعیف جدید را فراموش می کند. شاید نکته مثبت کل این روند این باشد که بسیاری از مردم به خاطر می آورند موفقیت چنین فیلم مهمی از ژانر فرعی مورد بحث چقدر خاص ، سخت و ارزشمند بود. گاهی اوقات هیچ چیزی به اندازه یک فیلم بد به اندازه ارزش هنری و سینمایی یک فیلم خوب نیست.

داستان فیلم The Little Things

داستان فیلم

داستان فیلم “چیزهای کوچک” به نویسندگی و کارگردانی جان لی هنکاک ، به یک پلیس نسبتاً پیر می پردازد که اتفاقاً به یک شهر خاص بازمی گردد و یک کارآگاه جوان و آینده دار او را همراهی می کند. تلاش برای به دام انداختن یک قاتل زنجیره ای و خاموش کردن بخشی از آتش جنون و درد درونی او.

این فیلم همچنین بارها تأکید می کند که کارآگاه جوان کاربلد است اما هیجان زده و گاهی غیرقابل کنترل است و افسر ارشد پلیس گذشته ای نه چندان خوب دارد ، از برخی مشکلات روانی رنج می برد و در عین حال به نظر می رسد دیوانه وار در کار حرفه ای است. . در میانه این ما یک جنایتکار مرموز داریم که رفتارهای فردی و نکات مربوط به سبک زندگی او کپی از کلیشه های اصلی چنین شخصیت هایی در چنین فیلم هایی است.

خصوصیات شخصیت ها

اولین ضعف مهم اثری که توجه مخاطب را به خود جلب می کند ، تحریمی بودن فیلمنامه و کارگردانی در معرفی این خصوصیات تعیین کننده شخصیت ها است. فیلمساز بدون صرف کمی خلاقیت و نزدیک شدن مرحله به مرحله مخاطب به شخصیت ها ، همه چیز را به طور ناگهانی ثبت می کند. سکانسی با محوریت کشف غیر قابل توضیح و بیش از حد هوشمند پلیس نسبتاً قدیمی در صحنه جنایت ، قاب گفتگوی او با یک جسد و گفتگو از زبان شخصیت فرعی که می گوید گذشته بدی دارد ، متمرکز شده است. جان لی هانکوک به تصویر کشیدن این سه نفر در کمتر از یک دقیقه را در کل “شخصیت پردازی” می داند.

ما در تعریف شخصیت های دیگر نیز همین رویکرد را داریم. دیالوگ ها و یک اتفاق خاص در سکانسی که ناگهان به ذهن خطور می کند و چند ثانیه بعد فراموش می شود. می ماند که کل تعریف فیلم از شخصیت پردازی این است که دو یا سه ویژگی اغراق آمیز به شخصیت نسبت داده شود و همین کافی است. در نتیجه ، مخاطب در «چیزهای کوچک» با شخصیت های عروسکی روبرو می شود و بی نهایت پر از پوچی است ، که نه تنها احتمالاً نام خود را حفظ نمی کند ، بلکه بیشتر بازیگران را در این شخص می بیند.

نقاط خالی

شخصیت پردازی

به بیان بهتر ، کمبودهای شخصیت پردازی باعث می شود من و من با شناخت خود از نقش های مشابه در بازیگر مشهور ، جای خالی را پر کنیم. رامی ملک و دنزل واشنگتن را در فیلم ببینید. نه شخصیت هایی که این دو در جای خود بازی کرده اند. این واقعیت جدید ماهیت تجاری زشت یک فیلم پرمدعا را آشکار می کند. زیرا برای شخصیت هایی که به هیچ وجه توانایی منحصر به فرد بودن در چنین داستانی را ندارند استفاده از یک بازیگر مشهور سمی کشنده است. زیرا رسماً شخصیت پشت شهرت و محبوبیت بازیگر را پاک می کند. با این حال ، به نظر می رسد که فیلمساز دقیقاً سه بازیگر اصلی را انتخاب کرده است تا بتواند عبارت “با سه بازیگر برنده اسکار” را در پیش پرده قرار دهد. بلکه یک فیلم بسیار خسته کننده و کسل کننده را به فروش قابل قبولی برسانید.

مخاطبان پس از تماشای «چیزهای کوچک» کاملاً می فهمند که تنها راه پیشنهاد کار مورد نظر به دیگران ، نام بردن از سه بازیگر اصلی آن است. یک فیلم دشتی که فقط به نام سه بازیگر احتیاج داشت و با این کار از قضا برخی نقاط ضعف آن را برجسته کرد. حداقل اگر بازیگران کمتر شناخته شده ای انتخاب می شدند ، تماشاگران به اندازه شخصیت روی بازیگر متمرکز نمی شدند. بنابراین شاید شما کاملاً درک نکنید که این فیلم عملاً کار خاصی برای شخصیت پردازی و مهمتر از آن ایجاد روابط مثبت و منفی بین شخصیت ها انجام نمی دهد.

کارآگاه جوان

عجله فیلمنامه به حدی است که در اواسط داستان حتی نمی توانیم به یاد بیاوریم که چرا کارآگاه جوان و پلیس پیر با هم جمع شده اند. در یک لحظه آنها یکدیگر را در آغوش گرفتند و در یک لحظه ناگهان فهمیدند که باید با هم کار کنند. در مورد بسیاری از تصمیمات و رفتارهای شخصیت های “چیزهای کوچک” هیچ توضیح منطقی وجود ندارد و حتی یک دقیقه از کار واقعاً نمی گوید ، به عنوان مثال شخصیت A ، زیرا او هر روز می خواست شخصیت  را بیشتر در حرفه خود بازی کند کار و حتی بخشی از زندگی شخصی او. خودتان را درگیر کنید.

وقایع به طور پی در پی به درخواست نویسنده اتفاق می افتد تا او بتواند پیام عمیق (!) آخرین سکانس را به بیننده منتقل کند و از پوچی کامل همه این داستان ها ، تلخی بی پایان جهان و چگونگی درست بگوید مردم در باتلاق گیر می کنند. پیام هایی که تا به امروز در فیلم ها 10 برابر بهتر از “چیزهای کوچک” و از راه های هنری تری شنیده شده اند.

تمرکز مخاطب

در این میان نباید انکار کرد که جارد لتو با وجود اینکه رنگارنگتر از شخصیتش به نظر می رسد ، مانند دیگر بازیگران فیلم ، در احیای او خوب عمل کرده است. Leto توالی های متنوعی را با جزئیات زیادی اجرا می کند که حداقل برای چند ثانیه بیننده می تواند به جای تمرکز روی نقص های پی در پی داستان ، به سادگی از بازی لذت ببرد. وقتی شخصیت مجبور است کمی وحشت را در قلب شخصیت ها بگذارد ، لتو ظاهری ترسناک دارد. لتو وقتی مجبور است اعصاب همه را بخورد

، با عجله گفتگوها و لبخندهای آزار دهنده را بر زبان می آورد. ظاهرا حتی نوشتن بسیار بد فیلم The Little Things به این معنی نیست که لتو نمی تواند در جمع بازیگران برتر این فصل قرار بگیرد. او به همراه ریتم مناسب موسیقی متن The Little Things ، تحمل The Little Things را تا آخر امکان پذیر کرد.

 انتها The Little Things

ضعف های فیلم

در یک نگاه ، اغلب می توان با ضعف هایی در فیلم روبرو شد که باور آن را عملاً غیرممکن می کند. به عنوان مثال ، ورود آسان شخصیتی که دنزل واشنگتن با بازی در اتاق بازجویی بازی می کند و تلاش وی برای اثبات گناه مرد با لمس آن قسمت از بدن حتی در لحظه ، مضحک به نظر می رسد. از طرف دیگر ، وقتی به سکانس پایانی فیلم و بی توجهی کارآگاه جوان به در دسترس بودن اسلحه اش نگاه می کنیم ، متوجه می شوم که نه. او اصلاً حرفه ای نیست.

بارها و بارها ، فیلم در آن سکانس نشان می دهد که مرد جنایتکار ، با بازی جارد لتو ، می تواند اسلحه خود را از پشت گرفته و پلیس را به یکی از همان سوراخ ها بیندازد. اما بی هدف بودن مطلق این شخصیت منفی و تلاش آشکار نویسنده برای ابراز وجود ، حتی چنین چیزی را رقم می زند.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 − دو =