0

نقد سریال What We Do in the Shadows – آنچه در سایه‌ها انجام می‌دهیم

کاری که ما در سایه ها انجام می دهیم یک کمدی خون آشام هجوآمیز از جامامین کلمنت است.

کاری که ما در سایه ها انجام می دهیم یک کمدی خون آشام هجوآمیز از جامامین کلمنت است.

آنچه در سایه ها انجام می دهیم اقتباسی از فیلم مشهوری به همین نام است. در سال 2014 ، Taika Whitey و Jamin Clement در فیلم “آنچه در سایه ها انجام می دهیم” به طور مشترک کارگردانی و بازی کردند. یک مستند هجوآمیز که در سنت آثاری مانند فیلم پرستش This is Spinal Tap است. این فیلم زندگی شبانه گروهی از خون آشام ها را در دوران معاصر در ولینگتون ، نیوزیلند زندگی می کند روایت می کند.

تصویری از زندگی روزمره یک خون آشام پر جنب و جوش ، پر جنب و جوش که به تعبیری نسخه طنزآمیز دنیای بی روح و سرزنده Only Lovers Left Alive توسط جیم جارموش بود. جنجال بر سر خانه داری ، مانند بحث شستن ظرف ها ، گشت زنی شبانه در شهر برای یافتن قربانیان ، درگیری های خیابانی با گرگ ها و مهمانی نقاب پوش جاودان با خون آشام ها ، زامبی ها و جادوگران ، همه فصل های جداگانه فیلم را تشکیل می دهند.

داستان سریال

با توجه به ساختار اپیزودی کاری که در سایه انجام می دهیم و فقدان خط داستانی بهم پیوسته ، پیش بینی ساخت یک اقتباس تلویزیونی از آن دور از ذهن به نظر نمی رسد. سریال What We Do in the Shadows به کارگردانی کلمنت و تهیه کنندگی Whitey به صورت هفتگی از 27 مارس 2019 از FX به نمایش در می آید و فصل دوم این سریال در ده قسمت در 15 آوریل 2020 پخش می شود. مقایسه 86- زمان دقیقه از فیلم اصلی با مدت زمان تقریباً 5 ساعته سریال احتمالاً مورد توجه بسیاری از طرفداران فیلم قرار گرفته است.

آیا سریال برای 20 قسمت 20 تا 30 دقیقه ای توانسته جذابیت و کشش لازم را داشته باشد؟ استقبال مخاطبان و توجه منتقدان به این مجموعه باعث شد تا FX فصل سوم سریال را تمدید کند. بنابراین به نظر می رسد که این مجموعه تاکنون در جذب مخاطب موفق بوده است. اما س mainال اصلی این است که Clement و Taiti تا چه اندازه توانسته اند ایده های اصلی نسخه اصلی را توسعه دهند و همچنین طرح ها و موقعیت های خلاقانه جدیدی ایجاد کنند؟

سیاست‌های دردسرساز

گروه کمدین ها

این مجموعه با گروه جدید کمدین ها داستان های دیگری از چندین هم خانه خون آشام را روایت می کند ، این بار در استاتن آیلند ، نیویورک. توانایی های مخفی شخصیت ها و همچنین شیطنت های دردسرساز روزمره آنها نیز از جمله عوامل جذابیت سریال است. این مجموعه همچنین با توجه به فرصت مناسبی که در اختیار دارد ، توانسته برخی از ایده های دوست داشتنی فیلم را توسعه دهد. شامل؛ سیاست های دردسرساز هم اتاقی بودن برای شخصیت های خون آشام باعث ایجاد بسیاری از موقعیت های خنده دار شده است.

چهار خون آشام که قرن ها با هم زندگی کرده اند ، اما هنوز اطلاعات زیادی در مورد دنیای اطراف خود ندارند. مانند ناندور ، غافل از اینکه کشورش سالها پیش ویران شده است. در این مجموعه از م componentsلفه ها و عناصر فیلم اصلی استفاده شده است. یک گروه مستند در حال فیلمبرداری از زندگی چندین هم اتاقی خون آشام است. در واقع این نمایشنامه مستندی جعلی از زندگی این افراد است. بسیاری از مونولوگ های شخصیت ها با کلیپ های پراکنده ای همراه است که بیان آنها را بصری برجسته می کند.

خون آشام ها

خون آشام هایی که ناامیدانه در زمان گیر کرده اند. عمارت بزرگ گوتیک آنها با مبلمان عتیقه ، نقاشی های عتیقه و لباس قرن های پیش تزئین شده است. قسمت اول این مجموعه ، بدون اتلاف وقت و با همان استراتژی فیلم ، شخصیت های خون آشام سریال را به ما معرفی می کند.

فرم مستند فیلم ، کرکره های سریع دوربین ، لحن خنده دار ، بی روح و احساسی ، تیراندازی شبانه ، فضای مسحورکننده و کمیک بوک همزمان ، تلاش خون آشام ها برای ارتباط با دنیای مردم عادی نیز در این مجموعه دیده می شود . همچنین چندین قسمت جداگانه از برخورد خون آشام ها با موجودات خارق العاده دیگر مانند جادوگران ، زامبی ها ، ارواح و گرگینه ها وجود دارد. یکی از جذابیت های اصلی سریال در پویایی هم اتاقی های غول پیکر و ناسازگار آن است. کلمنت و ویتی موفق به خلق شخصیت های منحصر به فردی شده اند که مخاطبان می توانند از بودن در کنار آنها لذت ببرند.

سیاست‌های دردسرساز

پابلوت

قسمت پایلوت با معرفی گیلرمو (هاروی جیلنهال) ، بنده وفادار و البته ناامید ، ناندور ، که در زیر پله های خانه زندگی می کند ، آغاز می شود. گیلرمو اطمینان می دهد که هیچ نوری به خانه وارد نمی شود ، برای ناندور و هم اتاقی هایش قربانی می کند و اجساد را دفن می کند. گیلرمو دلایل خاص خود را برای توجیه اقدامات شنیع خود با هیجان دارد: “من قاتل نیستم.” افرادی را پیدا می کنم که به راحتی می توان آنها را کشت.

“مانند شخصیت جکی (جکی ون بک) در فیلم ، او سخت کار می کند و امیدوار است که یک روز توسط ارباب خود یک خون آشام می شود. در فصل اول ، گیلرمو عمدتاً چهره ای غمگین است که در موقعیت زیردست به دام افتاده است و فقط به روزی امیدوار است که استادش ناندور پاداش زندگی ابدی را به او بدهد. اما گیلرمو ، به عنوان یک انسان نوکر ، شخصیتی است که طی دو فصل سریال یک سری تغییرات را تجربه می کند. به همین دلیل ، سریال علاوه بر روایت اپیزودیک خود ، با تکیه بر شخصیت گیلرمو سعی در ایجاد یک داستان داستانی بهم پیوسته دارد. در فصل دوم و همزمان با تحول حضور گیلرمو برجسته شده است.

نیروهای پنهان

در فصل دوم ، گیلرمو به تدریج نیروهای پنهان خود را پیدا می کند. او به تدریج از شکل مطیع فصل قبل خارج می شود و دیگران ، از جمله ناندور را مجبور می کند که به خواسته های او احترام بگذارند. زمینه این تغییر زمانی رخ می دهد که گیلرمو متوجه می شود ولز هلسینگ از رگهایش خونریزی می کند و می تواند به یک شکارچی خون آشام بزرگ تبدیل شود. در اوایل فصل اول ، گیلرمو ناخواسته چندین خون آشام ، از جمله بایرون بزرگ را می کشد و با شروع فصل دوم ، عمدا خون آشام ها را از چشم استاد و ساکنان خانه شکار می کند. همانطور که خون آشام ها را یکی یکی می کشد ، مدام با چشمانی باز به دوربین نگاه می کند و قدرت تازه پیدا شده خود را به نمایش می گذارد.

قدرت بازیابی اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی. چرا باید از این موجوداتی که قدر او را نمی دانند اطاعت کند؟ حتی در دو بخش از این فصل ، گیلرمو از اعتراض و نارضایتی ناندور و عمارت را ترک می کند. اما در پایان ، گیرموی وفادار با شجاعت برای نجات جان هموطنانش برمی گردد و تئاتر خون آشام پایان سریال را به یک جشن خون تبدیل می کند.

ناندور بی‌رحم

فرمانده خونخوار

کیوان نواک ، بازیگر ایرانی-انگلیسی در نقش ناندور بیرحمانه ، یک فرمانده خونخوار در ارتش عثمانی ، شخصیتی شیرین ، خوش فکر و با حماقت خودش است. ناندور ، با گذشته بی رحمانه و درنده خود ، یک خون آشام تشریفاتی است که حساسیت های انسانی زیادی را نشان می دهد. او رابطه ای دوست داشتنی و دلسوزانه با بنده انسانی خود دارد ، حتی اگر آن را پنهان کند. ناندور با روپوش بلندی که روی زمین دراز کرده ، یک گل اکلیل و کاغذ الیاف درشت را از هایپرمارکت محلی خود خریداری کرده و به قفسه لوازم التحریر علاقه نشان می دهد. او همچنین به عنوان قدیمی ترین خون آشام گروه ، رهبر خود خوانده خدمت می کند. در موقعیت های غیرمعمولی که برای آنها پیش می آید ، او سعی می کند با یک حرکت مصلحت آمیز و منطقی کنترل اوضاع را در دست بگیرد.

لحظات دلپذیر

بسیاری از لحظات دلپذیر سریال به ناندور اختصاص یافته است ، مانند زمانی که او می خواهد به ایمیل خود دسترسی پیدا کند ، یا هنگامی که او به زن شورای خون آشام می گوید چرا آنها به جای ارسال پانصد کلاغ برای ارسال پیام به آنها از تلفن استفاده نکردند ؟ در یکی از قسمت ها ، او با جستجوی در اینترنت می فهمد که کشورش “ال کولاندار” در سال 1401 ناپدید شد و دیگر در خارج از کشور وجود ندارد و سپس ، به پیشنهاد گیلرمو ، تصمیم می گیرد تابعیت آمریکا را بدست آورد. ناندور در حالی كه از نظر نظامی برخاسته بود به گیلرمو گفت: “من با این ملت اهریمنی اتحاد خواهم ساخت و این سرزمین را به خانه خود تبدیل خواهم كرد.” بنابراین هنگام تماشای سریال دلایل قانع کننده زیادی وجود دارد که بتواند با ناندور به عنوان یک خون آشام همدردی کند.

خون آشام نجیب‌زاده‌ی انگلیسی

نجیب زاده انگلیسی

مت باری در نقش لازلو نجیب زاده انگلیسی با گرایش های غیرمعمول است که سابقه بازی در فیلم های خون آشام غیراخلاقی را دارد. شخصیتی با آداب خاص خود که به چیدمان درختان عجیب و غریب در عمارت علاقه مند است. همچنین از نظر آسیب شناسی شیفته کلاهی شیطنت آمیز است که به محض استفاده ، انواع تصادفات و ناملایمات بر سر آن می افتد.

یکی از مزایای خون آشام بودن این است که آنها به دلیل طول عمر بسیار طولانی می توانند زندگی و نقش های مختلفی را بپذیرند و لازلو از این نظر واقعاً همه کاره است. او این توانایی را دارد که با قرار دادن یک خلال دندان در دهان خود به عنوان کافه دار و مربی تیم محلی والیبال دختران ظاهر شود. در قسمت هشتم از فصل دوم ، لازلو آهنگ Come on Eileen را از Dexys Midnight Runners می شنود و اشاره می کند که او این آهنگ را در سال 1852 نوشت. ظاهراً ، لازلو به راحتی می تواند در قالب افراد مختلف زندگی کند ، همانطور که به راحتی می تواند با یک کلمه خفاش شوید

نادجا

نادجا (ناتازیا دیمیتریو) خون آشام یونانی است که نسبت به زندگی انسانی خود احساس نوستالژی دارد. نادجا که لازلو را به خون آشام تبدیل می کند و سپس با او ازدواج می کند ، غالباً با ناامیدی در مورد هم اتاقی اش صحبت می کند. نادجا به نوعی باهوش ترین عضو این گروه چهار نفره است که نظر بسیار مطلوبی نسبت به خود دارد. او ناامید است که نسخه ای دوباره از محبوب قبلی انسان خود ، گرگور ، پیدا کند و او را به شکل یک نگهبان خسته کننده در یک پارکینگ پیدا کند. نادجا با زبان تند و واضح و همچنین قدرت خواب آور می تواند در کمترین زمان ممکن هرکسی را به برده تبدیل کند. او همچنین توانایی نشان دادن قدرت زنانه خود یا بیدار کردن آن در دیگران را دارد.

بانوی پرآوازه نامزد اسکار در نقش جنا دختر جوانی است که توسط دوستانش نادیده گرفته می شود. نادجا با خوی کودکانه و مهربان و از روی ترحم و عطوفت ، جنا را به یک خون آشام تبدیل می کند. جنا ، به لطف نادجا ، با یک حرکت قدرت ناپدید شدن را بدست می آورد. در حقیقت ، چیزی که او را آزار می داد از قضا به توانایی خاص او تبدیل شد.

کالین رابینسون در نقش خون‌‌آشام

دستاورد این سریال

کالین رابینسون به عنوان خون آشام انرژی بدون شک یکی از هوشمندترین دستاوردهای این مجموعه است. مدیریت محل کار رابینسون شکارگاه اصلی وی است. مکانی که او بی هدف در جستجوی طعمه سرگردان است. شخصیتی مضطرب که صرفاً با گفتگو ، مکالمه های طولانی خسته کننده و شرمساری دیگران از انرژی و (شاید حتی مخاطبان ما) تغذیه می کند. مارک پروک در نقش کالین ، با ظاهر بی ادعا و همچنین خونسردی شیطانی خود ، قربانیان خود را با مکالمات کوتاه ترسناک به دام می اندازد و انرژی آنها را با چشمانی درخشان تغذیه می کند. مارک پروک که سابقه بازی در چندین قسمت از مجموعه محبوب etter Call Saul را دارد ، عملکرد فوق العاده ای را نشان می دهد.

Proch ترکیبی جذاب ، عجیب و منحصر به فرد در قالب تاس و عینک کالین خلق کرده است. حال ، با این توصیفات از شخصیت کالین ، تصور کنید که ارتقا this این شخصیت از یک کارمند ساده به یک مدیر چقدر می تواند ترسناک باشد؟ وضعیتی که در پنج فصل دوم برای کالین رخ می دهد و در نتیجه آن توانایی های خارق العاده وی تشدید می شود ، تنها با یک جمله انرژی قربانیانش را تخلیه می کند. کالین تا آنجا پیش می رود که انرژی خود را از طریق اینترنت و شبکه های اجتماعی بدون نزدیک شدن به قربانیانش جلب می کند.

رقابت

در یکی از قسمت های فصل اول رقابت بین کالین و یکی از کارمندان جدید این شرکت به وجود می آید. آیوی راسل (ونسا بایر) در قالب یک خون آشام پیشرفته انرژی وارد دفتر کالین می شود. آیوی به عنوان یک خون آشام احساساتی با گفتن داستان های غم انگیز و جلب همدردی دیگران از آنها تغذیه می کند. كولین و آیوی با یكدیگر رقابت می كنند و كارگران اداری را برای یك گفتگوی كوتاه باورنكردنی تعقیب می كنند. کارمندان بدبختی که اکنون از هر دو طرف مورد حمله روانی قرار گرفته اند.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 + 16 =