0

نقد سریال The Haunting of Bly Manor – تسخیرشدگی عمارت بلای

نقد سریال تسخیرشدگی عمارت بلای

سریال Haunting of Bly Manor سعی دارد ترس های وجودی انسان را از درون یک داستان عاشقانه گوتیک مجسم کند. سریالی که اگرچه حاشیه های کسل کننده ای دارد اما از یک فضای احساسی جذاب استفاده می کند

برای طرفداران سریال The Haunting of Hill House ، برخورد با سریال جدید مایک فلانگان ناامیدکننده خواهد بود. در فیلم Haunting of Bly Manor ، مایک فلاناگان سعی دارد یک داستان عاشقانه گوتیک را از درون یک داستان ترسناک گوتیک تعریف کند. در بیشتر مواقع ، او به یک سریال اپرا / سریال صابون نزدیک می شود که برای افزایش بار عاطفی او به مدت هشت ساعت کشیده می شود. مقایسه عمارت با خانه هیل با توجه به مشترکات مشترک آنها اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. مسلماً تماشای این عمارت علاقه مندان به فلانگان را به وجد می آورد. سریالی متناسب با رویکرد احساسی فلانگان به ژانر ترسناک ، بنابراین عناصر احساسی و طرح داستانی دراماتیک تری نسبت به خانه هیل وجود دارد.

عمارت یک مصیبت سریال نیست که از ابتدا شما را به دام بیندازد ، اما اگر صبور باشید و داستان های پیچیده سریال را دنبال کنید ، احتمالاً در پایان بخشی از پاداش دریافت خواهید کرد. سریالی که قصد دارد با توجه دقیق به تک تک شخصیت هایش و داستان های عاشقانه مرموزی که دارند ، به آرامی طناب خود را به دور مخاطب خود ببندد. اگرچه این عمارت در طول 9 اپیزود خود به اوج رضایتمندی نمی رسد ، علی رغم نقصی که دارد ، یک عاشقانه جذاب و جذاب گوتیک است.

فیلم ساز جوان

فلانگان فیلمسازان جوان از ملیت ها و ژانرهای مختلف را برای کارگردانی قسمت های این مجموعه در عمارت انتخاب کرده است. فلانگان و دو فیلمبردار اصلی سریال ، ماکسیم الکساندر و جیمز کنیست ، علی رغم تفاوت فضای بصری سریال در پنج قسمت اول و چهار قسمت آخر ، به ویژه در نورپردازی ، توانسته اند فضایی همگن ایجاد کنند. طرح.

سریال تسخیرشدگی عمارت بلای

تاریخچه سریال

در زیر بخشهایی از تاریخچه این مجموعه آمده است.

مایک فلانگان تیم نویسندگی خود را برای نمایش فیلم بی گناهان جک کلیتون در روز 1 فیلم Haunting of Bly Manor می برد. فیلمی که فلانگان در اقتباس از رمان «پیچ پیچ» هنری جیمز ستایش می کند. فلاناگان خاطرنشان می کند که آنها هنگام فیلمبرداری Ghosts of Hill House با رابرت ویز با اشباح نیز همین کار را کردند. بی گناهان اقتباس دقیق تری از رمان جیمز هنری است تا عمارت ، اما در این نمایش عناصری وجود دارد که مستقیماً از جک کلیتون بیرون می آیند. اولین عنصر این آهنگ O Willow Waly است که در فیلم Innocents یک آهنگ است. در افتتاحیه خاطره انگیز The Innocents ، در تاریکی صحنه ، صدای کودکی را می شنویم که شعری از Paul Dehn را به ملودی Geurg Aurik می خواند:

Willow Whaley در کتاب داستان جیمز نیست ، برای فیلم Innocents فیلمبرداری شده است و چندین بار در طول فیلم بازی می شود. فلورا این را زمزمه می کند و مایلز ملودی خود را با پیانو می نوازد. ما همچنین می شنویم که موسیقی او در یک جعبه موسیقی با بالرین اسباب بازی رقصیده است.

اتاق زیر شیروانی

در همان ابتدای قسمت اول این مجموعه ، راوی خطوط ابتدایی شعر درباره بید نهنگ را می خواند. فلورا نیز چندین بار این حرف را زمزمه می کند ، از جمله وقتی در اتاق زیر شیروانی در حضور یکی از ارواح بی چهره موشک بازی می کند ، و دوباره در قالب آهنگی که جعبه جواهرات میس جسل در هنگام رقص بالرین بازی می کند. این جعبه جواهرات و عکس پیتر کوئینت در داخل قطعه دیگری است که از یک فیلم جک کلیتون گرفته شده است. علاوه بر این ، نام خانوادگی این شخصیت ویکتوریا پادریتی (دانیل کلیتون) از نام خانوادگی جک کلیتون ، کارگردان بی گناهان گرفته شده است.

داستان پیچیده سریال

Ghosts of Bly Manor سریالی نیست که از ابتدا شما را به دام بیندازد ، اما اگر صبور باشید و داستان های پیچیده سریال را دنبال کنید ، احتمالاً در پایان مقداری پاداش دریافت خواهید کرد.

علاوه بر این ، مراجع بی گناه بی شماری در طول نه فصل نمایش وجود دارد. در رمان ، پرستار بچه در بدو ورود با خانم گروس ملاقات می کند که فلورا را به دست می گیرد. اما در عمارت بی گناهان ، از راننده می خواهد که بایستد و بقیه راه را بپیماید. او در بهشت ​​و فضای دلربا روستا قدم می زند و با بازی در کنار دریاچه به فلورا می پیوندد. شباهت های دیگری نیز بین محل زندگی طاعون و بی گناهان وجود دارد.

مجسمه سازی باغ ، حمام فلورا در اولین شب دنی / گیدنز (شخصیت دنی در این فیلم خانم گیدنز است) ، راکت رالی ، داستان مایلز و فلورا ، صحنه ای که در آن مایلز بازوهای خود را به حلقوی دنی / گیدنز می گذارد و روایت خفگی را روایت می کند ، او خرد می شود و مایلز کبوتر را می کشد. (در مایل بی گناهان ، مایلز یکی از پرندگان عمارت را می کشد ، آن را زیر بالش پنهان می کند و گردن فاخته معلم مدرسه در این عمارت را می شکند.) خانم جسل غرق شدن در دریاچه پس از مرگ پیتر کوینت را توصیف می کند ، البته با برخی اصلاحات

سریال The Haunting of Bly Manor

برداشت های سریال

برداشت های سریال از فیلم فقط به طرح و جزئیات شخصیت ها محدود نمی شود و الهام از سبک فیلم سازی و جلوه های بصری فیلم به سریال منتقل شده است. فردی فرانسیس (فیلمساز بزرگ ترسناک انگلیسی و فیلمبردار برنده اسکار) به عنوان کارگردان فیلمبرداری بی گناه از کناره های قاب ها ، با زیرکی از آن برای نشان دادن ارواح عمارت استفاده می کند. فرانسیس از لنزهای مخصوصی برای محو شدن لبه های هواپیما استفاده می کرد و حتی گاهی اوقات با نقاشی مستقیم روی لنز ، جلوه های مه آلود را در حاشیه و مجرای نور را در مرکز قاب های خود ایجاد می کرد. کارگردان عمارت جیمز کنیست همان فضای برانگیزاننده فیلم کلیتون را در اینجا به تصویر می کشد. اشباحی که گاهی در بازتاب ها و گاهی در گوشه های تاریک سایه می بینیم.

مایک فلاناگان مانند مجموعه قبلی Netflix با نام The Haunting of Hill House سراغ یک رمان کلاسیک در The Haunting of Bly Manor می رود. Haunting of Bly Manor اقتباسی رایگان از The Turn of The Screw است و مجموعه قبلی فلانگان ، اقتباسی از شرلی جکسون در سال 1959 تحت تأثیر جیمز هنری بود. وخامت اوضاع یک رمان ترسناک گوتیک است که اولین بار در سال 1898 به عنوان پاورقی در مجله هفتگی کولی منتشر شد. داستان رمان درباره دو کودک است که در خانه های دور افتاده در حومه شهر زندگی می کنند. دو کودک که تصور می شود روح آنها توسط دو خادم سابق در آنجا تسخیر شده است. این رمان در بسیاری از مجموعه های رادیویی ، اپرا ، تئاتر ، فیلم و تلویزیون اقتباس شده است که معروف ترین آنها بی گناهان جک کلیتون است.

رمان هنری جیمز

قسمت آزمایشی The Haunting of Bly Manor ، اگرچه رمان هنری جیمز را یادآور می شود ، اما با تغییراتی که در نسخه اصلی وجود دارد ، برخی از تفاوت های آن را با نسخه اصلی برجسته می کند. این سریال برخلاف رمانی که فصل آغازین آن در یک مهمانی شام کریسمس در انگلستان قرن نوزدهم برگزار می شود ، با سکانسی از شام عروسی در سال 2007 در کالیفرنیای شمالی آغاز می شود.

داستان شبحی

این رمان همچنین با نسخه های خطی بازمانده از یک مرد مرده روایت می شود ، در حالی که در اینجا یک زن مرموز (کارلو گوگینو) به مهمانان عروسی پیشنهاد می کند که برای آنها یک داستان شبحی تعریف کنند. از اینجا روایت سریال به بیست سال پیش برمی گردد. جایی که دنی کلیتون (ویکتوریا پدری) برای شغل Au Pair (خدمتکار ، مددکاری از یک کشور خارجی که برای یک خانواده میزبان کار می کند و همچنین عضوی از خانواده است) با یک وکیل متمول با هنری توماس ملاقات می کند.

فلورای هشت ساله (آملی بی اسمیت) و مایلز ده ساله (بنیامین ایوان آینسورث) دو برادرزاده هنری تازه یتیمی هستند. دنی شخصیت اصلی سریال نیست و داستان او روایت نمی شود ، بنابراین نمی تواند یک راوی غیرقابل اعتماد باشد. در نتیجه ، در سریال برخلاف رمان ، با راوی قابل اطمینان تری روبرو هستیم که در برخی از موقعیت ها و حوادث عجیب آن حضور داشته است.

گه‌داری و آموزش بچه‌ها و رسیدگی به امور عمارت گوتیک

پس از پذیرش در مصاحبه ، دنی از فرزندان مراقبت خواهد کرد و از عمارت گوتیک آنها نیز مراقبت خواهد کرد. دنی در خانه جدید خود در این عمارت بخشی از یک خانواده صمیمی می شود. اعضای خانواده شامل نظافتچی ها هانا گروس (تی نیا میلر) ، سرآشپز آون (راهول کوهلی) و جیمی باغبان (آملیا حوا) به همراه مایلز و فلورا هستند. اندکی پس از ورود به عمارت ، دنی داستانی را در مورد زنی به نام ربکا جسل (تاهیرا شریف) می شنود که قبل از او در این عمارت زندگی می کرد و به دلیل عشق تجاری به یک مرد جوان در دریاچه روستا غرق شد.

نقش الیور جکسون کوهن

مرد جوانی به نام پیتر کوینت (الیور جکسون کوهن) ، کارمند دزد هنری و فرد مفقود شده ، که دنی او را در بالکن عمارت شبحی می بیند ، زیرا در اطراف عمارت با شبح ربکا روبرو می شود. به این ترتیب ، مجموعه تاکنون ، کم و بیش ، با تغییرات جزئی مانند نام ، نژاد و جنسیت برخی شخصیت ها و همچنین زمان داستان ، مطابق با طرح رمان پیش می رود.

 با شروع قسمت دوم ، تمایل فلانگان برای تمایز سریال از مسیر رمان هنری جیمز بیشتر نمود پیدا می کند. در رمان جیمز ، مایلز پس از اخراج از مدرسه به عمارت بازمی گردد ، اما در اینجا رفتار عمدی مایلز برای بازگشت به خانه و وقایع منتهی به اخراج وی با تأکید و تمرکز بسیار نشان داده شده است. در کلاس ، کشیش در مورد روایت های مختلف سه انجیل عهد جدید از یک واقعه صحبت می کند و سپس می پرسد: چرا این انجیل ها سه روایت متفاوت از یک واقعه دارند؟ سخنان کشیش در اینجا مانند بازتاب آنچه مشاهده می کنیم ، است. نسخه متفاوت Flanagan از عمارت ، رمانی که به طرق مختلف اقتباس شده است.

وحشت فلور

در واقع ، در این سکانس ، فلانگان به انواع استراتژی ها و روش های بیان یک داستان اشاره می کند. در یکی از فلاش بک های این مجموعه شش اپیزودی ، فلورا در مورد پسری بی چهره با عمویش هنری صحبت می کند. پسری که در خانه آنها زندگی می کند و فلور را وحشت زده می کند. هنری که فکر می کند داستان فلورا محصول ذهن او است ، پیشنهاد می کند که برای پسر نام و قصه بسازد. مشابه کاری که فلانگان با رمان جیمز هنری انجام می دهد. داستان شخصیت های عمارت طاعون با نامه ها و داستان های تغییر یافته و بعضاً تخیلی که برخی از آنها از داستان های هنری دیگر جیمز گرفته شده است.

استفاده از هنری جیمز

هویت واقعیت هنری جیمز

اما در هر 9 قسمت سریال ، اختلافات عمده ای با بدتر شدن اوضاع وجود دارد. فلانگان و تیمش در هر قسمت از داستان ها و رمان های دیگری از هنری جیمز استفاده کرده اند. دنی برای بازیابی هویت واقعی خود و همچنین فرار از آنچه در گذشته برای او اتفاق افتاده است ، به این عمارت دور افتاده و دور افتاده آمده است.

اما روحی از گذشته او را تعقیب می کند و دنی گهگاهی با بازتاب تصویر خود در آینه های عمارت روبرو می شود. بعداً در فلش بکی در قسمت چهارم ، متوجه می شویم که شبحی که دنی را آزار می دهد ، در واقع روح نامزد فقید او است. چهره ای که همیشه با عینک گرد براق دیده می شود. داستان دنی و نامزدش ادموند از داستان دیگری از هنری جیمز به نام سر ادموند اورمه ناشی می شود. داستان در مورد مردی است که زنی را که قلبش شکسته است تعقیب می کند. در Flashback می فهمیم که دنی برای ادامه نامزدی خود با ادموند تحت فشار بوده است. وقتی دنی به ادموند می گوید که قصد ازدواج با او را ندارد ، ادموند با قلبی شکسته از ماشین پیاده می شود و پس از اصابت کامیون می میرد.

عمارت فاجعه

در سریال “عمارت فاجعه” با ارواح کمتری روبرو هستیم تا سریال “تسخیر تپه خانه”. Flanagan در سریال عمارت استراتژی متفاوتی را انتخاب کرده است. اشباحی که حضور آنها ایجاد فضایی هولناک نیست بلکه تعمیق فضای احساسی طرح سریال است.

احساس گناه دنی نسبت به ادموند او را درگیر احساساتی متناقض می کند. احساس گناهی که هر از گاهی مانند کابوسی از دنیای اشباح و خاطرات در مقابل چشمانش ظاهر می شود. شبح ادموند همیشه دنی را تعقیب می کند تا مادرش عینکش را به او بدهد تا وقتی که دنی تصمیم بگیرد آن را در آتش بسوزاند. شخصیت عمو هنری در این عمارت پیشینه پیچیده و غم انگیزی دارد اما در رمان او را فقط عمو مایلز و فلورا می دانند که به دلایل نامعلومی کم و بیش از آنها دوری می کند.

مجموعه Flanagan

مجموعه Flanagan دلیل بی میلی عمو هنری برای بازدید از عمارت و کودکان را در قالب یک فلاش بک نشان می دهد. هنری نیز مانند دیگر شخصیت های این مجموعه در گذشته از ضربه دردناکی رنج می برد. داستان عمو هنری از داستان کوتاه The Jolly Corner ساخته هنری جیمز است. داستان شخصیتی که به دلیل حوادث گذشته از درد و اندوه عمیقی رنج می برد و تحت تأثیر یک دوقلوی شبح مانند زندگی می کند.

همزادی شبح

سرآشپز و جیمی باغبان دو شخصیتی هستند که به داستان سریال اضافه شده اند. دو شخصیت برای توسعه روابط شخصیت های داستان و همچنین مطابق با ایده اصلی مجموعه خلق شده اند. انتخاب جیمی به عنوان راوی به دلیل ارتباطش با املاک فاجعه ، اعضای خانواده و ارتباط نزدیکش با دنی انتخاب خوبی است. زیرا ظاهراً هیچ کس بهتر از او از تأثیرات عمارت بر روی افراد داخل نمی داند. شخصیت او محبوب هانا گروس است – پرستار کودک در این مجموعه و رمان. شخصیت هانا با حضور خود زمینه ای معنادارتر و عمیق تر پیدا کرده است.

شخصیتی که درد و اشتیاق زیادی را متحمل می شود و روزهای خوب خود را در بدبختی و عشق به یاد می آورد که به او ختم نشد ، در آنجا باقی مانده است. از این طریق شخصیت او در خدمت طرح سریال است و شخصیت های دیگر و روابط آنها را تعمیق می بخشد و همچنین به دلیل کنایه آمیز بودن او فضای سنگین سریال را کمی نرم می کند.

عمارت مرگ

در عمارت مرگ ، ما در مقایسه با Hill House Conquest با ارواح کمتری روبرو هستیم. Flanagan در سریال عمارت استراتژی متفاوتی را انتخاب کرده است. اشباحی که حضورشان ایجاد فضایی ترسناک نیست بلکه تعمیق فضای احساسی سریال است. روح انسانهایی که در مصیبت می میرند ناگزیر در آنجا می مانند تا خاطراتشان با چهره آنها کمرنگ شود. این به دلیل وجود افسونگر و همچنین حضور نفرین شده قدیمی ترین ارواح باقی مانده در فاجعه است. ویولا لوید (کیت سیگل) و خواهرش پردیتا (کاترین پارکر) ، دو روح که در گوشه و کنار فراموش شده عمارت زندگی می کنند. آنها از داستان کوتاه دیگری از هنری جیمز به نام عاشقانه برخی لباسهای قدیمی الهام گرفته اند و در رمان اصلی وجود ندارند. در حالی که در این رمان بودند ، پیتر و خانم جسل ارواح اصلی این عمارت بودند.

عمارت بلای درباره‌ی شخصیت‌هایی است که زنده یا مرده اند

اما بیشترین تفاوت سریال و رمان در پایان آن دیده می شود. در رمان جیمز ، مایلز تمام کارهای اشتباهی را که در مدرسه انجام داده به مامای خود می گوید و وقتی او را نگاه می کند ، متوجه می شود که او مرده است. یک نتیجه گیری بحث برانگیز که این سوال را به وجود آورد که آیا ماما به دلیل عقب ماندگی ذهنی و عدم تعادل روانی ، مایلز را کشته است؟ یک راوی غیرقابل اعتماد که بحث درباره پایان رمان را دشوار و پیچیده کرد. در این سریال دنی به ویولا ، بانوی دریاچه اجازه می دهد تا برای نجات فلورا وارد بدن او شود. دنی پس از سالها ماجراجویی به عمارت بازمی گردد تا با غرق شدن خود را از بازگشت ویولا نجات دهد.

زن مرموز

در پایان این مجموعه ، ما به زمان حال برمی گردیم. در می یابیم مهمانی ابتدای فیلم در مورد عروسی فلورا است و زن مرموزی که داستان را تعریف می کند جیمی باغبان است. جیمی به داستان مفصل و غم انگیز خود – داستانی که فلورا جوان از آن به خاطر نمی آورد – پایان می دهد و به خانه برمی گردد. اندکی پس از به خواب رفتن جیمی ، روح دنی بر دوش او افتاد. پایان نشان می دهد که ارواح و خاطرات گذشته هنوز سر جای خود هستند.

تفاوت اصلی سریال با رمان

دلیل اصلی تفاوت عمارت و رمان از ایده داستان عاشقانه سریال ناشی می شود. فلاناگان با مراجعه به سایر داستان های کوتاه هنری جیمز در هر قسمت سعی کرده پس زمینه ای دقیق از هر شخصیت را به تصویر بکشد ، بنابراین عمق عمیق تری به شخصیت های او می دهد که کمتر در فیلم ها و سریال های ترسناک شاهد آن هستیم. این الگو با وارونه سازی زمان در هر قسمت تکرار می شود ، بنابراین روایت سریال در جهات جدید و غیرمنتظره ای حرکت می کند.

شخصیت هایی که زنده یا مرده اند ، در قلمرو ملعون عمارت و در جذابیت جذاب آن گرفتار شده اند ، چاره ای جز نگاه به عقب و یادآوری ندارند. فلاش بک ها از طریق تشک های محاسبه شده تداوم مایع را بین زمان و مکان های مختلف ایجاد می کنند. همچنین ، برخی از پیچش های روایی سریال از طریق همین فلاش بک ها اتفاق می افتد. فلاش بک هایی که رازهای مدفون شده عمارت و ساکنان آن را فاش می کند. اما یکی از مشکلات عمده سریال در این فلاش بک ها ، توضیح ناپذیر است. در نتیجه این استراتژی ، روایت سریال دائماً در حال گسترش است ، در حالی که در برخی قسمت ها اطلاعات زیادی به داستان اضافه نمی شود.

روایت‌های عاشقانه‌ی گوتیک

قصه های پراکنده سریال هر کدام روایتی عاشقانه دارند که به دلیل کلیشه گرایانه ، کلیشه ای و بیش از حد احساساتی بودن ، فاقد جادوی روایت های عاشقانه گوتیک هستند.

قسمت های غیر قابل پیش بینی

همچنین ، سریال در چند قسمت اول با وجود زمینه ها و گره هایی که ایجاد می کند ، کند و گاه قابل پیش بینی است. جزییاتی که مخاطبان در بخشهای میانی باید منتظر باشند تا با چندین فلاش بک آنها را باز کنند. بعنوان مثال می توان به تماس های تلفنی شخص ناشناسی که به عمارت زنگ می زد ، رد پاها در راهروهای عمارت شبانه ، اشباحی که مایلز و فلورا با آنها رابطه دوستانه دارند و سنگ قبر ویولا که در حال حاضر می بینیم برخی از این موارد است.

جزئیات در بخش در مرحله بعدی ، علت آنها توضیح داده خواهد شد. همچنین ، در چند قسمت اول ، سرنخ های مرموزی درباره شخصیت ها ارائه می شود. فلورا و شبحی که او و هانا را دنبال می کند و ظاهراً از یک مشکل رنج می برد. او با دیگران غذا نمی خورد ، شب نمی خوابد و شکاف هایی در دیواره های عمارت می بیند که وجود ندارد. مخاطب باید منتظر بماند تا رشته های مختلف داستان به آرامی در هر قسمت از داستان ادغام شوند. انتظاری که در بعضی جاها می تواند کسل کننده و کسل کننده باشد. همچنین ، این انتظار قابل پیش بینی ، فضای وهم آور و مرموز این مجموعه را به یک بازی معمایی ساده که پازل های آن یکی یکی حل می شود ، کاهش داده است.

تلنگرهای زمانی سریال و داستانهای فرعی پراکنده آن ، یک نقشه دقیق برای هر شخصیت تعریف می کند. قصه های پراکنده ، هرکدام روایتی عاشقانه دارند که به دلیل بازده کلیشه ای ، کلیشه ای و عجیب و غریب ، افسون و جذابیت روایت های عاشقانه گوتیک را ندارند. داستان های عاشقانه ای که از تبادلات احساسی خشن بین شخصیت های سریال رنج می برند.

قصل عاشقانه سریال

قرار است فصل های عاشقانه این مجموعه ایده اصلی سریال را در قالب مفاهیم واضح و کم عمق خلاصه کند. از جمله اینکه زندگی زودگذر است و هرگز با خوشبختی پایان نمی یابد ما طی این سالها فقط لحظات خوشی را کسب می کنیم. لحظاتی که ممکن است ساعتها ، روزها ، سالها یا دهه ها طول بکشد اما سرانجام به پایان می رسد و فقط خاطراتی به جا می گذارد. خاطراتی که با احساس گناه ، پشیمانی و پشیمانی همراه است و چاره ای جز چسبیدن به همان خوشی هایی که در یک چشم به هم زدن محو می شوند وجود ندارد.

الگوهای سینمای وحشت

رابطه شخصیت ها با ارواح / خاطرات زندگی آنها تجسم این ترس ها و احساسات است. فلانگان سعی کرده ترس وجودی انسان از گذشت زمان ، رویارویی با مرگ و از دست دادن را از طریق الگوهای سینمای ترسناک در قالب یک داستان عاشقانه به تصویر بکشد. همانطور که فلورا جوان در پایان سریال به جیمی می گوید ، “تو گفتی این یک داستان شبح است.” اما این یک داستان عاشقانه بود “، و سپس جیمی در پاسخ گفت:” این خیلی متفاوت نیست. “بله ، هر داستان عاشقانه ای است در مورد یک رابطه آسیب زا با خاطرات گذشته و اشباح ، و هر داستان عاشقانه در مورد ترس از دست دادن است.

اما اشتباه استراتژیک سریال زمانی رخ می دهد که زیرنویس عاشقانه آن با یک روایت قابل درک بر طرح ترسناک گوتیک آن غلبه می کند ، و حتی پرش سریال به Gothic جیمز داستان های عاشقانه عاشقانه برای تعادل بخشیدن به لحن دوگانه سریال کافی نیستند. در نتیجه ، آنچه از عمارت باقی مانده است یک داستان عاشقانه پر زرق و برق با ایده های دهان پر از آب است که قادر به تجسم تجربه ترسناک وحشت عشق نیست.

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × پنج =