0

نقد فیلم Babyteeth – دندان شیری

فیلم Babyteeth

دندان شیری توسط شانون مورفی فیلمساز استرالیایی است که پس از چندین آزمایش در ساخت این مجموعه ، در اولین فیلم سینمایی خود به یک کمدی درام خانوادگی روی آورده است. با ما نگاهی به این فیلم بیندازید.

کمدی-درامی که دندان شیری در آن دخیل است ، داستان دختری نوجوان به نام میلا (الیزا اسکانلن) ، تنها فرزند هنری (بن مندلسون) و آنا (ایز دیویس) است. فیلم با کلوزآپ های مضطرب صورت نفس کشیده میلا آغاز می شود. جایی که او در ایستگاه ایستاده ، منتظر قطار است ، جدا از دوستان دیگرش که با یکدیگر صحبت می کنند. جدایی او از همسالانش و آغاز داستان خودش قبلاً آغاز شده است. او نه تنها جدا از آنها ایستاده است ، بلکه نگران است و چهره به چهره خیره است ، اما با حمله ناگهانی پسرش ، موسی (توبی والاس) ، و تنهایی او در قطار رها می شود.

توجه! در ادامه داستان این فیلم لو رفته است.

قرار است اضطراب اولیه میلا در پایان دستی به او و مخاطبانش بدهد تا بلوغ و مرگ یکی شود. البته این شروع نفس کشیدن باید به نوعی تا یک سوم پایانی فیلم فراموش شود تا دوباره متوجه شویم که اضطراب میلا در آغاز کار و البته خونریزی وی نشانه بیماری او بود. البته ، در همان ابتدای کار ، میلا قدم دیگری برمی دارد که باید در فصل آخر بدانیم: چرا او می خواهد موز در ازای پولی که به او می دهد ، موهایش را بتراشد. وقتی موز میلا را به خانه آنها ، خانه ای که از آن انداخته شده ، می برد ، مادرش می رسد و عمل تراشیدن میلا ناقص است.

نتیجه این است که میلا به موز شباهت دارد: کوتاهی مو که میلا را به موز نزدیکتر می کند تا درامی که شروع کرده است با وابستگی او ادامه یابد. تراشیدن نیمه و نیمه میلا نه تنها در سطح بصری شخصیت (مدل موی او و بعداً نشستن او در کنار موسی در مقابل آنا و هنری در یک میزانسن ساده اما موفق) او را با موافقت موسی و هم تراز با او قرار می دهد. همچنین این فرایندی را به وجود می آورد که قرار است در آن قدم های او را در داستان دنبال کنیم و بیماری او را رصد کنیم. تأخیری که البته در عمل داستان موفقیت آمیز است.

سطح درام داستان

ژانر فیلم

دندان شیر در سطح درام داستانی خود ، با استفاده از کمدی در قلب داستان ، تلاش می کند تا از بار غم انگیز پایان خود بکاهد و از یک طرف تلاش می کند از پرداختن به پیچ و خم های دختر نوجوان فرار کند. زندگی و خانواده اش . وقتی میلا سپس به طرز عجیبی از موز خود تقلید می کند ، بلافاصله به او شبیه می شود تا در مسیر عشق خود قرار گیرد ، روایت هنری و آنا دست به دست هم می دهند. جایی که این دو در دفتر هنری که یک روانکاو است خرید می کنند ، بر سر تصویری از میلا اختلاف نظر دارند.

اختلاف نظر هنری و آنا درباره میلا و برداشت آنها از چهره او کنایه از اختلاف نظر بزرگتری است که در زندگی آنها جریان دارد و نحوه برخورد آنها با بیماری دخترشان را نشان می دهد. از طرف دیگر ، در این لحظه اختلاف کودکانه آنها در مورد چهره میلا در عکس نشان از ناآگاهی آنها از آنچه برای میلا می گذرد دارد. اصولاً استفاده از نوعی آرایش موازی برای این صحنه و صحنه تراشیدن موهای میلا بر میلا ، بر جدایی بین او و والدینش تأکید دارد.

دیدار عجیب موسی و میلا

سکانسی جالب

دیدار عجیب موسی و میلا در قالب اولین برخورد عجیب آنها ادامه دارد و البته این بار پرده ها بیشتر کشیده می شود. وقتی پس از اولین برخورد موز با پدر و مادر میلا ، موسی همان شب به خانه آمد تا مواد مخدر پیدا شده در خانه آنها – بخصوص مرفین و داروهای آرامبخش مختلف – را بخورد ، میلا والدینش را مجبور می کند تا او را در آنجا نگه دارند. . استفاده فیلمساز از عناصر “دارو” و “آرام بخش” در طول فیلم مانند کنایه از زبان آلمانی ادامه دارد و درام فیلم را به عناصر محتوایی مورد نظر او (فیلمساز) نزدیک می کند.

اختلاف نظری که هنری و آنا در مورد میلا و در برداشت‌شان از حالت چهره او دارند، کنایه‌ای می‌شود به اختلاف نظری بزرگ‌تر که در زندگی‌شان جریان دارد و نحوه مواجهه آن‌ها با بیماری دخترشان را آشکار می‌کند

در دنیایی که شانون مورفی به تصویر می کشد ، همه چیز و دقیقاً همه چیز توانایی تجویز داروهای آرامبخش و مورفین را دارد. و این یک نقطه شروع است که دنیای خانوادگی به ظاهر سالم را با جوانانی که مانند موز می کشند ، یا در خیابان پرسه می زنند ، یا آنها را بیرون می کشند (یا بیرون می ریزند) برابر می کند: نه تنها در میان جوانان و نوجوانان ، که در خانواده متمدن مرفه چاره ای جز مرفین و آرامبخش نمی یابند. همانطور که هنری خودش روانکاو می شود ، درگیر مشکلات خانوادگی می شود و سرانجام به تزریق مورفین روی می آورد ، او وضعیت دراماتیک ناشی از تناقض داستان را به طرز چشمگیری برجسته می کند (در حالی که صحنه تزریق مورفین کمیک است).

هنری متوجه می شود که هرگونه بی ثباتی در آنا با تغییر در دوز داروهای آرامبخش مصرف می شود. آنا هم از رها شدن هنر مورد علاقه خود ، هم از موسیقی رنج می برد و هم ظاهراً از میزان افسردگی پس از زایمان ناشی از سزارین برای به دنیا آوردن میلا رنج می برد. و البته شکل اعترافي آن درست در زماني قرار مي گيرد که او ، هنري و ميلا پشت ميز کنار ميز نشسته اند. آنا نیز هیچ راه حلی بهتر از آرامبخش نمی یابد و چیزی فراتر از تحقق آرزوهای پوچ خود در موسیقی در ویولن نمی یابد.

رابطه بین موز و میلا

آرزوی نوجوان فیلم

رابطه بین موز و میلا پیشرفت می کند و در این بین تراشیدن کامل موهای میلا و استفاده از کلاه به ثمر می نشیند. واقعیتی را که با آن درگیر است انکار می کند و از آن می گریزد. با این منطق ، تنها چیزی که به ذهن می رسد آرزوی یک تجربه گرای نوجوان است که می خواهد خیلی سریع از یک تجربه بی روح خارج شود و بیشترین بهره را از زندگی ببرد. آیا خیلی ملودراماتیک است؟ به نظر می رسد چنین است و واقعاً هم همین طور است. اما روح موضوعی فیلم و توانایی فیلم خیلی بیشتر از این نیست.

فصل مهمانی به نظر من کمی اغراق آمیز است و آنچه در پایان اتفاق می افتد بسیار شبیه ایده های بیش از حد استفاده شده است: پسر خیابانی غیر مسئول دختر را تنها می گذارد. آنا پس از بازگشت موسی به خانه هنری و دوستی دوباره با میلا ، به هنری می گوید: “این بدترین شکل فرزندپروری است که می توانستم تصور کنم.” کنایه واقعی فاجعه ای است که اتفاق می افتد.

در جهانی که شانون مورفی به تصویر می‌کشد، همه چیز و دقیقا گویی همه چیز این قابلیت را دارند که با تجویز آرام‌بخش ها و مورفین حل شوند

پس از این ، میلا وارد مرحله برگشت ناپذیر سفر شخصیت اصلی داستان می شود. فکر می کنم فصلی از داستان که بعد از مهمانی نهایی شروع می شود ، بهترین فصل در عملکرد و پیشرفت چشمگیر آن است. صحنه ای تحت عنوان “مرده به میلا چه گفت” درست قبل از شروع مهمانی می آید ، جایی که او ساکت و تنهاست ، چهره اش را نیمه تاریک و بخشی را در نور ، انگار که از مرگ می گوید. او به او می گوید که گوش کند: وقتی تصمیم نهایی او برای پایان دادن به زندگی اش گرفته شود ، در وسط این تاریکی مشخص است. واقعه خودکشی و مرگ میلا با پایان مهمانی آغاز می شود. مهمانی که بهانه نهایی آن موعد تولد توبی (زن باردار همسایه) است.

جایی که یک زندگی در شرف آغاز شدن است (کودک توبی متولد می شود) ، زندگی دیگر در آستانه انقراض است. سپس میلا از موز می خواهد که او را با بالش خفه کند. روند مرگ نیز به پایان رسیده است. او برای موسی توضیح داد که این واکنشهای بدن من و دستها و پاهای من نیست! اما آنچه اتفاق می افتد پیروزی اراده بدن او بر خواسته قلبی اوست. وقتی پروژه بالش خودکشی به صورت خنده دار شکست می خورد ، معاشقه شروع به تغییر شکل کمدی می کند. اما متاسفانه پاشنه آشیل این فیلم مانند بسیاری دیگر در درک غلط آنها از کمدی است. شوخی کمدی باید با طنزپردازی از واقعیت به شکلی که مخاطب بتواند آن را به روشنی درک کند ، از مرزهای جداکننده و دوردست بین خود و مخاطب عبور کند.

دیدگاه فیلم

این چیزی است که در سالهای اخیر در بسیاری از درام های به اصطلاح کمدی نادیده گرفته شده است. در مقیاس بزرگتر ، چنین درهم آمیختگی درام و کمدی غیرقابل تمایزی را می توان در زیر پست مدرنیسم و ​​رویکردهای کاوش در طرح های کلاسیک و جامع داستان مشاهده کرد ، اما رد کردن سو mis تفاهم فیلمساز از کمیک صادقانه تر است. سود کمدی را تفسیر کنید. روحیه شوخ طبعی که در قسمت هایی از فیلم وجود دارد ، مانند لحظات کمدی ، نمی تواند در سطحی باشد که نام درام کمدی را به ژانر فیلم تحمیل کند.

آغاز زندگی
جایی که قرار است یک زندگی آغاز شود (بچه توبی به دنیا بیاید)، زندگی دیگری در آستانه خاموش‌شدن قرار می‌گیرد

مرگ ناموفق با بالش ، که با سقوط دندان های شیری میلا همراه است ، برای لحظاتی سیر داستان در ذهن مخاطب را به یک طرح بلوغ تغییر می دهد. در جایی که از دست دادن دندان ، که خود کنایه از بلوغ شخصیت است ، این تصور را ایجاد می کند که میلا با این کار و تکمیل بازی عاشقانه خود با موز ، وارد دنیای بلوغ و بزرگسالی شده و آماده رویارویی با آن است.

اما آنچه ساعاتی پیش در میان تاریکی و نور و تنها در میلا رخ داده برگشت ناپذیر و قطعی است. میلا تصمیم گرفته است که به زندگی خود پایان دهد و شکست در اولین تلاش مانع تلاش موفقیت آمیز بعدی نمی شود. جایی که بی خوابی مادرش در صبح (که از قضا همان شب ناپدید شد) به او سرایت می کند تا کار را به تنهایی انجام دهد. دندانهای شیری میلا می ریزد ، او معاشقه می کند ، بالغ می شود و پیش از آن که احتمالاً تبدیل به نسخه مادر آینده اش شود ، “نه” به زندگی در انتظارش می گوید (البته اگر با سرطان زندگی می کند).

در تصویری که شانون مورفی خلق کرده ، خودکشی معادل بلوغ است و این لحظه ای است که تلخی داستان او به اوج خود می رسد و البته با پایان منفی چشمگیر ، طرح کلاسیک بلوغ نوجوان را تغییر می دهد. و البته چاره ای جز پذیرش آن نیست. دندان شیر یک اثر قابل قبول است که از طریق رنگ ها ، موسیقی و فرم کارگردانی بی تکلف خود بر پیچیدگی های عناصر آن در داستانش تأکید می کند و آن را به فیلمی شایسته برای تماشا تبدیل می کند.

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار + پنج =