0

نقد فیلم Breakfast at Tiffany’s | دوست داشتنی مثل آدری هپبورن

نقد فیلم Breakfast at Tiffany's

صبحانه در تیفانی ، با بازی آدری هپبورن ، نمونه بارز یک فیلم خوش اخلاق است که در آن تعلق به یک رابطه کلیدی است. با بررسی این فیلم با زومجی همراه باشید.

در این دوره و شرایط کنونی ، نوشتن درباره سینما و نادیده گرفتن واقعیت های تلخ موجود و مواجهه با این مشکلات و مصائب در جامعه دشوار بوده است. شاید مشکلات و رنج ها تنها چیزهایی باشند که فرد را در این “زمان” زنده نگه می دارند. وقتی گفته می شود که زمان شفا همه چیز است ، اما به قول وندرس در Wings Of Desire “Over erlin” ، اگر “زمان” خود یک درد باشد چه؟

حداقل در نوشتن شما می توانید هم یک مبارز و هم یک فیل سینه باشید. در اینجاست که سینما بدون خودآگاهی در انجام این کار ، یکی از بالاترین شدت تجربه هستی شناختی انسان را به فرد تزریق می کند. تمام اندام ها فلج می شوند و بدن معنای خود را از دست می دهد و فقط چشم آنقدر که باید کار می کند. ما کاری نداریم جز اینکه نگاه کنیم. مثل زندگی است ، همه چیز و هیچ چیز ، شاید دیدن حرکت.

درباره فیلم Breakfast at Tiffany’s 

در این بین ، شاید تماشای فیلمی مانند صبحانه در تیفانی این روزها شما را به مدت دو ساعت از فضای غم انگیز جدا کرده و حال شما را خوب کند. فیلمی که نه به بلاغت فکری و فکری می پردازد و نه به درام های کمدی بی ارزش و مبتذل امروز مربوط می شود.

یکی از موضوعاتی که سینما را با واقعیت های زندگی مشترک می کند ، ایجاد زمان واقعی در فیلم ها و نمایش آن لحظات (اتفاقات غم انگیز ، عاشقانه ، هیجان انگیز و ترسناک) است که مخاطب روزانه و زمان واقعی آنها در فیلم ها می بیند.

صبحانه در تیفانی ، مانند بسیاری از فیلم هایی که کار در آنها شبیه ساعت است ، از این دوره زمانی به عنوان یک نماد و یک لحظه ماندگار در ذهن یاد می کند. صبحانه یک وعده غذایی بسیار مهم است – می تواند روز شما را خوشایند یا مختل کند.

مانند سکانس صبحانه در Pulp Fiction ، یا صبحانه دانیل دلوئیس در Phantom Thread ، یا صبحانه بیل موری در Groundhog Day ، یا پدر و پسر داستین هافمن در حال خوردن صبحانه در Kramer VS kramer “Creamer vs Creamer” یا صبحانه در فیلم “Call” من با نام تو “و فیلم های دیگری که یادآور این لحظه هستند. در همین حال ، صبحانه در تیفانی این را به نقطه عطفی مهم تبدیل کرده است که ناخودآگاه بیش از هر فیلم دیگری ما را به یاد زمان و مکان می اندازد.

آدری هپبورن در Breakfast at Tiffany's

فیلم مانند خیلی از فیلم‌هایی که در آن اثر شبیه ساعت عمل می‌کند، مقطع زمانی را به نماد و لحظه‌ای ماندگار در اذهان به یادگار می‌گذارد

ماجرای فیلم Breakfast at Tiffany’s

 صبحانه در تیفانی درباره هالی گولایتلی (آدری هپبورن) ، دختر جوانی است که تنها زندگی می کند. ، همسر خود را ترک می کند و به هالیوود می رود ، اما آنجا نمی ماند و به نیویورک می رود. آشنایی هالی با نویسنده ای جوان در محله اش به نام پل وارژک زندگی هر دوی آنها را تغییر می دهد. این فیلم اقتباسی از ترومن کاپوت و کارگردانی بلیک ادواردز است ، فیلمسازی که یادآور سریال پلنگ صورتی با بازی پیتر سلرز است.

ترومن کاپوت ، نویسنده رمان ، از اینکه آدری هپبورن در این فیلم بازی کرده بود ، ناراضی بود و انتظار داشت شخصی مانند مرلین مونرو این نقش را ایفا کند. مربی بازیگری مرلین ، لی استراسبرگ ، به او گفت که بازی در نقش یک دختر نه چندان مشهور می تواند به چهره عمومی او آسیب برساند ، به همین دلیل مونرو از بازی در این فیلم امتناع کرد.

هپبورن همچنین گفت که او یک فرد درون گرا است و بازی در نقش برون گرا برای او بسیار دشوار است. یکی از تفاوت های رمان کاپوت با صبحانه تیفانی این بود که هالی گولایتلی هنگام ملاقات با پل نوزده ساله بود ، اما آدری هپبورن هنگام حضور در فیلم سی و یک ساله بود.

ماجرای فیلم Breakfast at Tiffany's

سبک جالب نگارش کاپوتی زیبایی این داستان تلخ و شیرین را دو چندان می‌کند هر چند که حضور هپبورن در این شیرینی موثرتر است

تفاوت های فیلم صبحانه در تیفانی با رمان آن

در رمانی که ترومن کاپوت نوشته است ، شخصیت هالی با آنچه در فیلم دیده می شد بسیار متفاوت بود. در فیلم حذف شده و به روش دیگری نشان داده شده است. در رمان ، داستان از زبان یک راوی جوان (پل) روایت می شود و نویسنده ملاقات با یک همسایه طبقه پایین را که یک دختر جوان زیبا اما غیر متعارف است توصیف می کند که هیچ چیزی را که آزادی او را محدود می کند تحمل نمی کند. سبک جالب نوشتن هود زیبایی این داستان تلخ و شیرین را دوچندان می کند.

اما شیرینی فیلم بیشتر بر بازی و نقش آدری هپبورن استوار است که توانسته بار درام و کمدی را در فیلم به دوش بکشد و شخصیت سالن را با طنز و ظرافت جاودانه کند. ظرافت های رفتاری او ، مانند سوت زدن ، نگاه از پشت عینک ، بی اعتنایی او به مشکلات ، نگرش نامتعادل او نسبت به مردم ، رفتار سرکش و نافرمانش ، سبک افسار گسیخته و هنجارشکنانه ، طبیعت ملایم و در عین حال ماجراجویانه اش و هالی. … همه آنها از شخصیت پیچیده و متناقض او نشأت می گیرد و این مجموعه تناقضات در واقع به دلیل نزدیکی او به افراد واقعی در زندگی قابل درک و باورپذیر است.

این ستاره دوست داشتنی سینمای کلاسیک که لبخند و ظاهر زیبایش هرگز مخاطب را خسته نمی کند ، به دلیل شکل و شمایل (بدن بسیار باریک ، چشمان زیبا و لبخندهای دلپذیر) ، او همیشه به عنوان الگویی برای دختران جوان و حرفه ای بازی می شد ، حتی وقتی او در فیلم صبحانه تیفانی کمی از آن ظاهر معمول فاصله گرفت ، همه هنوز هم او را مهربان ترین دختر امروز (در آن زمان) نامیدند.

در دوران بازیگری ، هپبورن برای فیلمهای “تنها در تاریکی” ، “قصه راهبه” ، “سابرینا” و “صبحانه در تیفانی” و تنها یک بار برای “تعطیلات رومی” نامزد چهار جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شد. برای دریافت.

آدری هپبورن نامزد اسکار برای Breakfast at Tiffany's

داستان فیلم صبحانه در تیفانی

جزئیات داستان در زیر فاش می شود

بی‌نام بودن گربه هالی تعمیمی ‌از بی‌هویت بودن‌ اوست که در همه ابناء زندگی خود نمی‌داند دقیقا چه می‌خواهد و ماهیت سرکش خود را در سرگردانی طی می‌کند

اگر به فیلم صبحانه در فیلم تیفانی برویم ، به جز این موارد ، از همان ابتدا متوجه زیبایی های دلپذیر فیلم خواهیم شد. حضور گربه بی نام و نشان هالی ، که گربه نامیده می شود ، به عنوان ابزاری برای معرفی ابعاد شخصیت اصلی مورد استفاده قرار می گیرد. گمنامی گربه اش تعمیم ناشناس بودن گربه ای است که دقیقاً نمی داند در همه جنبه های زندگی خود چه می خواهد و با سردرگمی از طبیعت سرکش خود می گذرد. نام من نه هالی است و نه لولا. من نمی دانم کیستم.

همچنین ، استفاده از دیالوگ های درخشان توانسته است تأثیر زیادی بر پردازش شخصیت ها و فرایند اطلاعات در خط داستان داشته باشد. به عنوان مثال ، سکانس ابتدایی و گفتن این در مورد شخصیتی که در تمام طول روز قرمز شده است ، نه به این دلیل که افسرده است ، بلکه به این دلیل که می ترسم ، مخصوصاً وقتی به تیفانی (جواهرفروشی) می روم. این احساسات درونی هالی را نشان می دهد و به اطراف او نگاه می کند و فیلم با این پایان می یابد که هالی لباس قرمز بر تن کرده و ترس هایش را تخلیه می کند و اکنون بر این قرمزها غلبه کرده و بدون هیچ گونه ترسی به رابطه پل فکر می کند.

همچنین ، گفتگویی که در ماشین بن حلی و پل انجام می شود ، که در آن پل معشوق را متعلق به معشوق می داند و هالی احساس تعلق بین افراد را نمی بیند ، از آزادی پل و اسارت پل متوجه می شویم که پل به عشق نگاه می کند و وفاداری ماندن در قفس است. همانطور که در فیلم داریم:

شما خود را یک روح آزاد و یک موجود سرکش می دانید ، می ترسید که کسی شما را در قفس قرار دهد – خوب عزیزم ، شما در حال حاضر در قفس هستید. قفسی که خودتان ساخته اید

داستان فیلم صبحانه در تیفانی

فیلمساز به مدد بن مایه قوی کتاب تا حد زیادی توانسته ارتباط خوبی بین تماشاگر و شخصیت ‌هالی برقرار کند و با استفاده از تکنیک‌ها و ابزارهای سینمایی، داستان را به روایت بصری جذابی تبدیل کرده است

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده + سه =