0

نقد فیلم The Conjuring: The Devil Made Me Do It | یک پرونده جنایی واقعی

The Conjuring: The Devil Made Me Do It


The Conjuring: The Devil Made Me Do It با همان سبک ثابت شده جیمز وان دنبال می شود. فیلمی کسل کننده و بی روح که می تواند نقطه پایانی برای این مجموعه باشد. با زومجی همراه باشید.

با انتقال جیمز وان به دنیای فیلم های پرفروش ، مایکل چاوز کارگردانی قسمت سوم مجموعه احضار را بر عهده گرفت. غیبت جیمز وان ، که قبلاً به راه اندازی فرنچایزهای ترسناک (Insidious and Saw) عادت کرده است ، در اینجا احساس می شود. البته ، چاوز سعی کرده است شیطان را احضار کند: شیطان باعث شد فضای متفاوتی نسبت به دو فیلم قبلی این مجموعه داشته باشم. اما در نهایت ، احضار 3 با فیلمنامه ضعیف و دستمزد ضعیف به یک فیلم هدر رفته تبدیل شد. فیلمی که می توانست خون تازه ای به رگهای این مجموعه تزریق کند ، اما در عمل از مشکلات زیادی رنج می برد. به این ترتیب ، چاوز که پیش از این فیلم شکست خورده نفرین لیورونا را ساخته بود ، در فیلم دوم خود نیز ناامید کننده ظاهر می شود.

احضار 3 ترکیبی از المان‌های فیلم‌های ماوراء‌الطبیعه با قراردادهای فیلم‌های جنایی و دادگاهی است

اولین فیلم این مجموعه بر زندگی واقعی خانواده اسیر پرون تمرکز داشت و دنباله آن به داستان روح شیطانی آنفیلد پرداخت. دو داستان که مستندترین رویدادهای ماوراء طبیعی در تاریخ محسوب می شوند و در بسیاری از فیلم ها و سریال ها پوشش داده شده است. اما فیلم احضار: شیطان مرا ساخت ، برای اولین بار ، یک پرونده جنایی جنجالی را آغاز می کند.

رویداد واقعی که فیلم بر اساس آن ساخته شده حول شخصیتی به نام آرنی جانسون می چرخد. مرد جوانی که به طرز وحشیانه ای صاحبخانه خود را با چند ضربه چاقو چاقو می کند و بعداً در دادگاه ادعا می کند که این کار را به دستور شیطان انجام داده است. این مورد در آمریکا به عنوان شیطان مجبورم کرد. پرونده ای که در آن برای اولین بار در تاریخ دادگاه های آمریکا ، یک متهم قتل به مداخله نیروهای شیطانی برای اثبات بی گناهی خود اشاره می کند.

نقد فیلم احضار 3

بنابراین ، در احضار شماره 3 ، به همراه اد و لورن وارن ، دو محقق و دوستدار مسائل ماوراء طبیعی ، به سراغ این مورد واقعی می رویم. همان خط داستانی نشان می دهد که ما احتمالاً با فیلمی متفاوت از دو احضار قبلی روبرو هستیم. اینجا دیگر خبری از خانه های اشغالی نیست. داستان احضار 1 و 2 تقریباً به طور کامل در فضای بسته خانه های خاص بیان شد. در نتیجه ، فضای مرموز و تهدیدآمیز این خانه های نفرین شده بخش مهمی از تجربه ما را با این دو فیلم تشکیل داد. اما Summoner 3 بیشتر وقت خود را در خارج از خانه می گذراند.

احضار: شیطان مرا وادار کرد می‌توانست خون تازه‌ای به رگ‌های این مجموعه تزریق کند، اما در عمل از مشکلات عدیده‌ای رنج می‌برد

احضار 3 ترکیبی از عناصر فیلم های ماوراءالطبیعه با قراردادهای فیلم جنایی و دادگاهی است. در نتیجه ، روایت فیلم در جهات مختلف پیش می رود و اد و لورن ، مانند دو کارآگاه با تجربه ، به دنبال حل معمای داستان هستند. آنها راه خود را از مکان های مختلف (از ایستگاه پلیس و زندان و بیمارستان و دادگاه به یک خانه شیطانی دور افتاده) پیدا می کنند و با افراد مختلفی (پلیس ، وکلا ، قضات ، کشیشان) ملاقات می کنند. روایت خنده دار فیلم مدام با شخصیت های مختلف همراه است و از جایی به مکان دیگر می رود. مکان هایی که هیچ کدام نمی توانند آنقدر مخاطب را جذب کنند. زیرا فیلمساز زمان کافی را برای ایجاد فضای این محیط های مختلف صرف نمی کند.

حرکت بین این مکان های مختلف باعث کاهش حس ترسناک و تعلیق فیلم می شود. این ضعف به ویژه در فضای صحنه های پایانی فیلم احساس می شود. زیرزمین ترسناکی که جادوگر شیطانی فیلم در آن زندگی می کند هیچ اثر وحشتناکی ندارد. زیرا ما هیچ دانش یا ایده خاصی در مورد آن نداریم. فیلم می توانست برخی از موقعیت های اضافی خود را رها کرده و زمان بیشتری را در این مکان بگذراند. ترتیب موازی فصل پایانی فیلم ، بین صحنه های زیرزمین و بیمارستانی که آرنی در آن بستری است ، در کاهش تنش و ترس از لحظات پایانی فیلم بی تاثیر نیست. در هر دو صحنه ، Ch وز vez سعی می کند تا حد امکان با یک نمایش مخاطب را بترساند ، اما در این کار موفق نمی شود. برعکس ، مجموعه ناهنجار و دست و پا چلفتی این دو موقعیت باعث می شود ارتباط مخاطب با هر دو موقعیت قطع شود.

رد پای شیطان در یک پرونده جنایی واقعی

در ادامه به بخش‌هایی از داستان فیلم اشاره می‌شود

اما مشکل اصلی فیلم این است که نمی تواند موقعیت های مختلف خود را به درستی کنار هم قرار دهد و آنها را به نتیجه دلخواه برساند. در واقع بزرگترین نقطه ضعف فراخوانی 3: شیطان مرا ساخت ، فیلمنامه آشفته و پرداخت عجولانه آن است. فیلم با سکانسی از جنسیت وحشیانه یک پسر بچه 8 ساله به نام دیوید آغاز می شود. وحشت فیزیکی این سکانس ، با تحریف بدن دیوید ، یادآور شبح است. در پایان سکانس ، نفرین شیطانی از بدن دیوید به نامزد خواهرش ، آرنی منتقل می شود و اد وارن دچار سکته مغزی می شود.

جابجایی میان مکان‌های مختلف  حس وحشت و تعلیق فیلم را کم می‌کند. چراکه فیلمساز برای فضاسازی این محیط‌های مختلف زمان کافی نمی‌گذارد

سکانسی جذاب و پرتنش که به نظر می رسد شروع خوبی برای قسمت سوم فراخوان باشد. مقدمه ای که فضای کلی فیلم را به تصویر می کشد و مخاطب را از همان ابتدا به دنیای فیلم می کشاند. اما آیا این سکانس به جز این دو کارکرد دیگری در دنیای فیلم دارد؟ نمی شد فیلم را با آرنی شروع کرد؟ البته ، این اتفاق نمی افتد زیرا فیلم به تعلیق های رسمی نیاز دارد: چه زمانی نیروی شیطانی که آرنی را تحت تسلط خود درآورده است در بدن او خود را نشان می دهد و چه بر سر او می آید؟ پرداخت عجولانه و ظریف چاوز باعث می شود چنین تعلیق های فیلم فقط یک کنجکاوی باشد.

چرا آرنی نیروی شیطانی را فرا می خواند که بر بدن دیوید غلبه کرده است؟ فداکاری آرنی برای نجات جان دیوید حس خوبی در فیلم ندارد. جزئیات کوچک رابطه بین این دو در فیلم نشان داده شده به اعتبار عمل آرنی کمک نمی کند. البته برخورد فیلم با شخصیت های متعددش کم و بیش تابع چنین الگویی است. شخصیت هایی که هیچ کدام از آنها به درستی پرداخت نمی کنند و روایت فیلم مدام آنها را تنها می گذارد. پس از سکانس اولیه فیلم ، دیوید حضور کمی در ماجراهای خود دارد.

بررسی فیلم شیطان مرا وادار کرد

آرنی ، یکی از شخصیت های اصلی فیلم ، پرداختی یک بعدی و سطحی دارد. مردی که در دنیای واقعی یک شخصیت پیچیده و چند وجهی است (شخصی که بی رحمانه شخصی را می کشد و از نیروهای شر برای رفع مسئولیت خود استفاده می کند). اما آرنی در فیلم به عنوان یک شخصیت بی گناه و حتی فداکار ظاهر می شود که برخلاف میل خود مرتکب قتل می شود. شخصیتی که طلسم وجود داشته است. این تنها چیزی است که از آرنی در فیلم می بینیم. او نسبت به آنچه انجام داده است احساس پشیمانی و پشیمانی نمی کند ، حتی زمانی که تحت تأثیر طلسم قرار نگرفته و در حالت عادی است.

اصرار بیهوده‌ی فیلم برای ترساندن مخاطب باعث شده که باقی پتانسیل‌های بالقوه‌ی داستان خود را نادیده بگیرد. خطوط معمایی و دادگاهی پیرنگ داستانی فیلم بسط پیدا نمی‌کنند و به حال خود رها می‌شوند

از این نظر می توان ایراد اخلاقی به فیلم وارد کرد. با این حال ، آنچه در فیلم روایت می شود تا حدی (با توجه به فیلم ، البته همه آن) از یک واقعیت بحث برانگیز الهام گرفته شده است. مردی صاحبخانه خود را با چاقو کشته است. داستان واقعی از یک حادثه تلخ وحشیانه حکایت می کند. اما چ چ vez تصویر موجودی وحشی از شخصیت برونو را به ما نشان می دهد. در واقع ، از نظر آرنی ، می بینیم که یک جانور شیطانی به او حمله می کند.

این آخرین تصویری از برونو است که به ذهن می آید. چوز حتی صحنه ای را که آرنی او را می کشد نشان نمی دهد تا ما برای او متاسف نباشیم. بنابراین ، طبق منطق فیلم ، یک قاتل واقعی تبدیل به یک فرد بی گناه می شود ، در حالی که قربانی او به عنوان یک هیولا به تصویر کشیده می شود.

بخش هایی از داستان فیلم

به طور کلی ، ما به ندرت موقعیت های ترسناک خلاقانه و جدیدی را در مجموعه احضارها می بینیم. داستان هایی که عموماً از عناصر آشنا از فیلم های ترسناک ماوراء طبیعی استفاده می کنند ، مانند عروسک های ترسناک و نیروهای شیطانی وحشتناک. در دو فیلم قبلی ، جیمز وان موفق شده بود خلاقیت وحشتناک خود را حتی در موقعیت های نه چندان بکر نشان دهد. حرکات آهسته و همراه وان حمام به تماشاگران اجازه می داد تا با تخیل خود جای خالی و تاریکی نامرئی را پر کنند. یک استراتژی م effectiveثر که منجر به ایجاد یک سیستم تعلیق مرگبار و آزاردهنده شد و به موقع تماشاگران را شوکه کرد. اما Ch ç vez علاقه زیادی به استفاده از اسکارهای جامپر دارد. او حتی به طور متناوب از ترفندهای مشابه برای ترساندن مخاطب استفاده می کند.

چاوز به شکلی افراطی‌ای به استفاده از جامپ‌ اسکر علاقه دارد. او حتی به شکلی متناوب از ترفندهای مشابه برای ترساندن مخاطب استفاده می‌کند

به عنوان مثال ، دوربین به آرامی روی مکانی زوم می کند تا از طریق چندین برش تنش ایجاد کند ، سپس حرکت می کند و در نهایت با برش دیگر یا حرکت ناگهانی دوربین ، مخاطب را می ترساند. این ترفند چندین بار در موقعیت های مختلف فیلم تکرار می شود. فیلم های ترسناک واقعی لحظات وحشتناک خود را در یک مجموعه منسجم ارائه می دهند. در حقیقت ، بخشی از وحشت این فیلم ها بستگی به موقعیت های پرتنشی دارد که آنها قبل از رسیدن به سکانس ها و لحظات وحشتناک ، هوشمندانه نقشه می کشند. این دقیقاً همان کاری است که جیمز وان در فراخوان 1 و 2 قادر به انجام آن است.

مجموعه احضار

احساس وحشتناک فیلم قرار است از طریق موقعیت های جداگانه ای ایجاد شود که به وضوح برای ترساندن مخاطب طراحی شده است. در واقع مخاطب می داند که در فیلم از چه لحظاتی باید بترسد. از سوی دیگر ، ما اطمینان داریم که خارج از این شرایط ما را تهدید نخواهد کرد. در نتیجه ، تلاش فیلم برای ایجاد رعب و وحشت در وحشتناک ترین لحظات آن باعث سردرگمی بیشتر مخاطب می شود. علاوه بر این ، ما هیچ یک از شخصیت هایی را که تحت تأثیر طلسم و نفرین جادوگر شیطانی قرار گرفته اند ، نمی شناسیم. به عنوان مثال ، موقعیت هایی را مرور کنید که در آن شخصیت آرنی حضور دارد. لحظاتی که عمدتاً در ایجاد احساس ترس ناموفق هستند. در حقیقت ، تا زمانی که اد و لورن وارن یا یکی از آنها در خطر نباشند ، به ندرت احساس وحشت در فیلم وجود دارد. با این حال ، حتی در این لحظات ، فیلم فاقد تأثیر لازم است. بنابراین ما هنگام تماشای Kangering 3 وحشت تهدید آمیزی را که از یک فیلم ترسناک انتظار داریم احساس نمی کنیم.

احضار: شیطان مرا وادار کرد، می‌توانست یک فیلم وحشت شیطانی دهه‌ی هشتادی باشد، اما این فرصت را از دست می‌دهد

اصرار بیهوده این فیلم برای ایجاد رعب و وحشت در بینندگان باعث شده تا بقیه پتانسیل داستان خود را نادیده بگیرند. خطوط معمایی و درباری طرح فیلم گسترش نمی یابد و به حال خود رها می شود. یک راز وحشتناک و رمز و راز جنایی که در ترکیب با عناصر سینمای وحشت ماوراء طبیعی ، می تواند فیلم Summoning 3: The Devil Force Me را به یک فیلم بلند تبدیل کند.

اما متأسفانه ، فیلم به آن اهمیت نمی دهد و در عوض بر عناصر کلیشه ای فیلم های ترسناک شیطانی تمرکز می کند. در حالی که روایت فیلم می توانست بی گناهی آرنی یا حتی حسن اد و لورن را زیر سوال ببرد. آرنی می خواهد با ایفای نقش گناه خود را بپوشاند و اد و لورین می خواهند با اتکا به باورهای متعالی خود از آنچه اتفاق افتاده است برای کسب شهرت و پول بیشتر استفاده کنند. اما این طرح پیچیده به یک روایت ماجراجویی فانتزی ترسناک خلاصه می شود تا علت شر را کشف کند.

نقد فیلم The Conjuring: The Devil Made Me Do It

روند جستجوی اد و لورن برای یافتن جادوگر شرور که جادوها را ایجاد کرده است چندان مبهم و تعلیق آمیز نیست. ما از ابتدا می دانیم که لورن با کمک نیروی ویژه و الهاماتی که به او وارد می شود ، فیلم را به راحتی باز می کند و البته اد با هوش و درایت او را در این مسیر همراهی می کند. با این حال ، تماشای وارن احتمالاً انگیزه اصلی برای تماشای فیلم است. پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا در نقش اد و لورن در طول این سالها رابطه ای جذاب و قانع کننده ایجاد کرده اند. اعتماد و عشق آنها به یکدیگر و روح کاوشگر آنها رمز موفقیت آنهاست. بخش قابل توجهی از فیلم به یادآوری رابطه طولانی مدت این دو اختصاص داده شده است. در میان چیزهای دیگر ، فیلم به ما نشان می دهد که چگونه آنها یکدیگر را می شناسند و ملاقات می کنند. اما فیلم چ اوز در نهایت نمی تواند عمق جدیدی به رابطه این دو ببخشد و فقط آنچه را که قبلاً دیده بودیم دوباره تصور کند.

احضار: شیطان مرا ساخت ، می توانست یک فیلم ترسناک شیطانی دهه هشتاد باشد ، اما این فرصت را از دست می دهد. حضور جادوگر شیطانی باعث شده است که داستان The Conjuring: The Devil Made Me Do It در فضایی تقریبا متفاوت از دو فیلم دیگر این مجموعه حرکت کند. اما شاید تنها یک یا دو لحظه جذاب در کل فیلم با حضور این شخصیت اهریمنی وجود داشته باشد.

ما حتی دقیقاً نمی دانیم چرا جادوگر شیطانی فیلم این کار را می کند و هدفش چیست. به نظر می رسد که او مانند گذشته به دنبال جاودانگی با قربانی کردن دیگران است. اما فیلم نمی تواند انگیزه او را ملموس کند. بنابراین ، فیلم نمی تواند یک نیروی شیطانی وحشتناک و به یاد ماندنی ایجاد کند. به طور کلی ، Kangering 3 حتی برای طرفداران این مجموعه ناامید کننده خواهد بود. فیلمی که تمام پتانسیل ایده تخیلی خود را برای اثری احمقانه نادیده می گیرد.

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده + 11 =