0

نقد سریال قورباغه – فصل اول

نقد سریال قورباغه - فصل اول

هومن سیدی با سریال قورباغه نقطه عطف و جریان جدیدی را در رسانه سریال سازی ایرانی ایجاد کرده است که تماشایی ، بدیع و پررنگ است.

مجموعه قورباغه ها ، اولین سری هومن سیدی ، از همان ابتدای پخش در شبکه نمایش خانگی اینترنت به حاشیه رانده شد. مجموعه ای که نوید محمدزاده و صابر ابر را برای اولین بار در این رسانه همراه خود داشت ، در ابتدا توقیف شد و مجوز آن را نگرفت. سپس با تعامل Satra و دادگستری و دریافت امتیاز 18+ ، سریال در پانزده قسمت آماده پخش شد.

در همان قسمت های ابتدایی ، سریال قورباغه به دلیل تفسیر آزادانه سیدی از La haine و اشاره کارگردان به فیلم های دیگر و همچنین بحث در مورد موسیقی متن فیلم بامداد افشار ، حاشیه هایی داشت که در مقاله سریال قورباغه | تقلید ، مرجع یا تأثیر؟ ما هزینه آن را پرداخت کردیم. بنابراین دیگر در این یادداشت مجبور به پرداختن به سکانس هایی مشابه سایر آثار سینمایی و ارجاعات این مجموعه نخواهیم بود. این یادداشت در نظر گرفته نشده است که مجذوب فضای مجازی شود و مجموعه ها را به موارد موردی کاهش دهد.

سریال قورباغه

حاشیه های سریال

با شروع بحث برانگیز و حاشیه های این مجموعه و پرداختن به متن پرونده ، یعنی خود سریال قورباغه ، می توان این مجموعه را از نظر عملکرد به عنوان نقطه عطفی در تاریخ سریال سازی ایرانی قلمداد کرد. با توجه به فضای ملودرام یا کمدی که بیشتر سریال های ایرانی این چند سال را در بر می گیرد ، ساخت سریال با مضمونی متفاوت نیاز به شجاعت و توانایی دارد که هومن سیدی به خوبی از پس آن برآمده است.

البته این سریال ایرادات و ضعف هایی نیز دارد که در ادامه به آنها می پردازیم. در متن زیر سعی داریم این اثر را مانند طرفداران افراطی سریال شاهکار و بدون نقص ندانیم و با مخالفت قاطع بر طبل ایرادات و نقاط منفی کوبیده و سریال را ضعیف و بی ارزش بدانیم.

با تمام این خصوصیات و جدای از بررسی فنی این مجموعه ، قورباغه اثری است که می توان به خاطر پرداخت بکر و اصلی خود به آن افتخار کرد و از این نظر می توان قورباغه را یک سریال پیشرو و آوانگارد دانست که به تصویر می کشد بسیاری از خطوط و خطوط بی تجربه. و با فضای مرموز و روایت غیرقابل اعتماد خود ، چند سر و گردن بالاتر از سریال های فعلی ایران ایستاده است. محدودیت هایی مانند نمایش آشکار صحنه های خشونت آمیز ، مصرف شخصیت ها یا حتی برنامه ریزی برای رفتن به دیسکو.

کیفیت قورباغه

جهش در دنیای ناشناخه ها

قورباغه در اصل نمادی از پرش و جهش به دنیایی ناشناخته و پیشرفته است که به سایر سریال های ایرانی که از ورطه تکرار و ابتذال به سمت نوآوری در ایده و کیفیت در اجرا حرکت می کنند ، ورق می زند.

کیفیت قورباغه از همان ابتدا و تیتراژ اولیه و موسیقی قابل مشاهده است. راوی (صابر ابر) جزئیات داستان و مضمون سریال را با زبانی شاعرانه ، پر از ابهام و غیر مستقیم گزارش می کند: «رنگ. “چندین رنگ ، هزاران رنگ”. موضوع سریال قدرت و ترس است.

قورباغه ابتدا با شخصیت رامین (صابر ابر) مخاطب را همراهی می کند. فردی باهوش که در مدرسه تیزهوشان تحصیل کرده است اما به دلیل محیط زندگی نامناسب زندگی ، در ضمیر خود پیچیدگی های زیادی دارد. در سکانس معرفی و قبل از تیتراژ ، شخصیت ها و داستان بسیار مختصر و پر از ابهام معرفی می شوند.

داستان خیلی زود شروع می شود. سلاح ، ابزاری برای تحقق قدرت و احتمال ترس ، روند زندگی سه شخصیت اصلی رامین و فرید و جواد را تغییر می دهد. هدف سه شخصیت اصلی داستان مشخص می شود و آن سرقت از گاوصندوق “نوری” (نوید محمدزاده) همکلاسی و محل سابق رامین است که اکنون از نظر اقتصادی از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارد. آنها قرار نیست در این سرقت شلیک کنند و کسی نیز کشته نخواهد شد.

سلاج برای درک قدرت

سلاح فقط ابزاری برای درک قدرت و احتمال ترس است. سه شخصیت اصلی داستان به خوبی معرفی شده اند. .

در روند سرقت ، هر سه توسط نوری (نوید محمدزاده) هیپنوتیزم می شوند و از سریال حذف می شوند. یکی از معدود شگفتی هایی که در سینما و سریال های تلویزیونی ایران دیدیم این بود که هر سه شخصیت اصلی معرفی شده در قسمت اول در پایان همان قسمت کشته شدند. به مدت یک ساعت ، سه شخصیت اصلی از ابتدا تا انتهای قسمت اول صحبت می کنند و شخصیت پردازی می شوند ، به طوری که فقط شخصیت اصلی ، نوری ، فقط در چند دقیقه قابل شخصیت است.

فقط برای درک لحظه سکوت شخصیت “نوری” در پایان قسمت اول این مجموعه. این به معنای دانستن قانون “ریتم” در شخصیت پردازی است. این شخصیت های سبک وحشتناک ، تنها بلوف و رویاهایی را که این سه شخصیت اصلی می بینند و آرزو دارند. این آغاز سریال سازی و این میزان جسارت در شخصیت پردازی و حذف آنها هزاران مایل با سریال های ایرانی فاصله دارد. سریالی که هیچ ارتباطی با پس زمینه های تکراری ، شخصیت های مصنوعی و گفتگوی قابل پیش بینی ندارد.

آثار سیدی

سبک های هالیوودی

با این حال ، کارهای سیدی تاکنون پیرامون مضامین مشابهی (سبک هالیوود) چرخیده است ، اما کار او دقیقاً به دلیل شیوه برجسته سازی هر اثر و اشاره به سلف خود (کاری از خود یا دیگران) برای بیشتر مخاطبان جذاب است. از نظر سینمایی ، سیدی یک کارگردان پیشگام است. بنابراین جای تعجب نیست که هرچه او ایجاد کند چنان عطر و بویی پست مدرن دارد که هم گروه خوانندگان و هم افراد غیرخوان را مجذوب خود می کند.

سیدی با جسارت خود اجازه نمی دهد بدون پرداخت هزینه از خشونت فیلم خلاص شویم. در عین حال ، او می خواهد خشونت را درک کنیم و از آن لذت ببریم و این تنش میان این دو باعث می شود که سریال قورباغه یک تجربه سینمایی و مهیج باشد. تجربه ای شبیه به یک رویداد خاص که با هر لحن احساسی و با رنگ و حرکت پیچ و تاب زندگی شهری آمیخته می شود. سیدی یک فیلمساز موفق شهری است. از نظر او ، شهر چیزی فراتر از یک موجود عینی است که از حوادث باردار می شود و سیدی این زمینه و تأثیر او را بر روابط انسانی گسترش می دهد.

رویا پردازی

او از مخزن عاشقانه رویاپردازی و قرائت ذهنی به عنوان مروج روایت و نیرنگ برای رشد شخصیت ، روایت و اطلاعات استفاده می کند. او روند را به گونه ای تنظیم می کند که خلسه واهی را در ذهن مخاطب ایجاد کند. سیالی که هر قسمت از مخاطب را تشنه قسمت بعدی می کند. او با هوش و ذکاوت روابطی را در نقشه ها ترسیم می کند و همزمان خیال سیاه خود را به زندگی تب برانگیز در شخصیت ها تبدیل می کند.

او واقعیت را نه تنها سورئالیستی بلکه برهنه می بیند و این گزاره ها را در هر قسمت با زیبایی شناسی ارزشمندی بیان می کند که ذهن بیننده را از کلیشه ها رها می کند و با عدم آشنایی با مفاهیم مورد بحث ، فضای آشفته ای ایجاد می کند.

شور و هیجان‌های غیر مستقیم

هیجان غیر مستقیم

سریال قورباغه را می توان اثری سرشار از هیجان غیرمستقیم و ذاتی دانست که ناشی از نتیجه فیلمساز و ذهن خلاق سیدی است. کافی است به بافت داستانی و اسطوره ای شخصیت ها نگاهی بیندازید تا به لحن کنایه آمیز سیدی در طراحی پروفایل شخصیت شخصیت ها پی ببرید.

س mentalال ذهنی بیننده برای دیدن ادامه سریال این است که “نوری چه برنامه ای دارد؟” تناقض بین رامین و نوری داستان را به کجا می کشاند؟ از این منظر سریال در لحظه مناسب در قسمت دوم به پایان می رسد.

در قسمت سوم ، یک شخصیت جذاب معتاد به Avizon و Yahla Yaqba به سریال اضافه می شود که فرهاد ، برادر فرید ، کشته شده است. به نظر می رسد “فرهاد” به عنوان شرور معتاد و خرده پا در برابر بلوف ، به شخصیت باهوش و جاه طلب رامین می پیوندد تا در آینده داستان را پیش ببرد ، اما در پایان قسمت سوم ، رامین دستور کشتن فرهاد را صادر می کند. . بازهم یک غافلگیری خوب و افزودن بعد دیگری به شخصیت رامین. این بار رامین در کانال شخصیت های فرهاد حضور خواهد داشت.

داستان رویارویی

بنابراین قورباغه داستان رویارویی دو شخصیت باهوش و توطئه گر است. یکی نوری با شخصیتی کاریزماتیک ، موفق و مرموز و دیگری رامین با شخصیتی بلند پرواز ، پیچیده ، سگ مانند ، حریص و شکست خورده. تضادی که منجر به خلق درام می شود. جسارت هومن سیدی در خلق و حذف شخصیت ها قابل تحسین است. علاوه بر این ، سیدی با ایجاد تضادی از عناصر روایی و سبک شناختی برای انتقال این تناقض ، قورباغه را بین زندگی دوگانه واقعیت و جادو قرار می دهد.

بیننده با رازهای مختلفی در قورباغه روبرو می شود. وقتی این رمز و راز با زندگی و مرگ شخصیت ها پیوند بخورد ، جذابیت و تأثیر آن بیشتر می شود. جادو و رازي كه بعداً خواهيم فهميد ، ناشي از دارويي به نام (روح قورباغه يا شيطان) است كه در اختيار نور است.

“نفس شیطان” به صورت پودر است و از دانه های خرد شده گیاه اسکوپولامین در کلمبیا بدست می آید. مصرف نفس شیطان آنقدر خطرناک است که فرد را کاملاً به یک انسان زامبی تبدیل کرده و جلوی شکل گیری خاطرات را در او می گیرد ، بنابراین با از بین رفتن اثر این دارو ، کاربر چیزی را به خاطر نمی آورد.

نکته شگفت انگیز

نکته شگفت انگیز این ماده واقعی بودن و موجود بودن آن در دنیای واقعی است که سیدی در Frog به عنوان مک گافین اصلی معرفی کرد. من مطمئن هستم که سیدی پس از تماشای مستند Vice-Colombian devil’s reath به این ایده رسیده است. مستندی که به همان مطالب و تأثیرات آن در دنیای واقعی می پردازد و خالی از لطف نیست.

شخصیت محور

بر این اساس ، روایت سیدی شخصیت محور نیست بلکه داستان محور است. در این نوع روایت ، داستان به مرکز ثقل داستان تبدیل می شود. داستانی که به اندازه کافی جالب و جذاب باشد و شخصیت ها با واکنش به مسیر آن ، خود را در داستان آشکار کنند.

البته سیددفیلد ، نظریه پرداز فیلمنامه نویسی آمریکایی تصدیق می کند که شخصیت همان داستان است و داستان نیز همان شخصیت. اگرچه مرکز ثقل روایت گاهی حول شخصیت و گاهی حول کنش اصلی می چرخد ​​، اما تفکیک این دو در عمل غیرممکن است.

روایت مدرن

او در سریال قورباغه علاوه بر طرح و علیت ، از روایت های مدرن هم استفاده می کند و همچنین با استفاده از عنصر تصادف و ذهنیت ذهنی به شخصیت ها می پردازد و از روایت های اپیزودیک استفاده می کند. از دیگر ویژگی های سینمای مدرن که سیدی به خوبی از آن استفاده کرده است استفاده از راوی سوم شخص ، استفاده از زمان روانشناختی و عدم اطمینان پایان است. . سیدی با ماهیت بی شکل ، بی نظم و متغیر پست مدرنیسم ، تعریف مرزهای روایت را غیرممکن کرده است.

مولفه‌های بصری ایرانی

این نقد و بررسی جذاب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه + شانزده =