0

بررسی بازی Ghostrunner

بازیGhostrunner

Ghostrunner نبردهای مهیج و چالش برانگیزی را ارائه می دهد ، اما متأسفانه ضعف های داستان و طراحی آن باعث شده است که آنطور که باید و شاید خود را نشان ندهد.

یکی از عوامل خطر در صنعت بازی های ویدئویی این است که سازنده چندین سبک مختلف بازی های ویدئویی را برای ارائه یک تجربه جدید ترکیب می کند. مشکل اینجاست که اگر سازنده عناصر هر سبک را به خوبی کنار هم قرار ندهد ، محصول نهایی آنطور که باید جذاب به نظر نمی رسد و ممکن است یک شکست باشد.

وقتی Ghostrunner معرفی شد ، کاربران متوجه محصولات یادآور انواع بازی ها و ژانرهای هیجان انگیز شدند. استودیوی لهستانی One More Level ، خالق Gostraner ، از عناصر مورد استفاده در بازی هایی مانند Katana Zero ، Mirror’s Edge برای قرار دادن محصول خود در فضای سایبرپانک استفاده کرده است. حال س questionال اصلی این است که آیا Ghsotrunner با همه ویژگی های آشنا و جدیدش محصولی است که می تواند مخاطب را سرگرم کند؟

در پاسخ ، باید بگویم که Ghostrunner با تمام الهاماتی که دریافت کرده است ، یک تجربه کاملاً جدید است و برخی مشکلات وجود دارد که Ghostrunner را از ارائه یک تجربه کامل بازداشته است. Ghostrunner نمایانگر جهانی است که توسط افراد ثروتمند و قدرتمند اداره می شود و سعی می کنند مانند خالق بر موجودات خود حکومت کنند. این یک هرج و مرج بزرگ ایجاد می کند و تاریکی و کثیفی فرا می گیرد.

در داستان خود ، Ghost Runner نقش بیکن را در نقش یک Ghost Runner به نام جک بازی می کند. از طرف دیگر ، جک از گذشته خود چیزی نمی داند و فقط صدای شخص دیگری را در ذهن او می شنود. صدایی که از او می خواهد فعالیتهای متفاوتی انجام دهد و از طرف دیگر جک را بیشتر از گذشته خود مطلع می کند. Ghostrunner شروع مرموز و جالبی دارد ، اما این روند قصه گویی جذابیت خود را با گذشت زمان از دست می دهد ، به طوری که بازیکن می تواند به راحتی پایان بازی را از نیمه دوم به بعد حدس بزند.

مکان مرموز

به عبارت دیگر ، استودیو Van Moore Lowell نتوانسته راز اصلی بازی را به خوبی حفظ کرده و با افزودن شخصیت های جدید آن را بهبود بخشد ، اما افزودن شخصیت های جدید به داستان و ایجاد دیالوگ با آنها ، به راحتی داستان بازی را آشکار می کند. گذشته از مشکل قصه گویی ، Ghostrunner از نظر شخصیت پردازی چندان خوب عمل نمی کند. قهرمان داستان ، جک ، شخصیت پردازی خوبی دارد و در پایان داستان ، بازیکنان آخرین قطعه از پازل شخصیت پردازی او را دریافت کرده و در جای خود قرار می دهند.

ایده داستانی Ghostrunner جذاب است، اما نحوه پیاده‌سازی آن چنگی به دل نمی‌زند

این در حالی است که با دیگر شخصیت های دنیای بازی آنطور که باید و شاید رفتار نشده است. از ابتدا تا انتهای بازی ، گذشته و دلیل کار آنها ذکر می شود ، اما تیم سازنده بهتر می توانست آنها را به مخاطب معرفی کند. Gustraner اما محصولی است که گیم پلی آن مخاطب را هدف قرار می دهد و داستان نقش مهمی را ایفا نمی کند.

ساختار بازی Katana Zero به گونه ای است که پس از ضربه اول دشمن به شما ، کشته می شوید و به ابتدای مرحله باز می گردید. از سوی دیگر ، Mirror’s Edge تجربه بازی عالی و سرگرم کننده پارکور را در اختیار کاربران قرار داد. One Moore Lowell Studios این دو ویژگی را با هم ترکیب کرده و عناصر خاص خود را برای ایجاد گیم پلی Ghostrunner اضافه می کند. بنابراین ، گیم پلی دو بعد متفاوت را در اختیار مخاطب قرار می دهد.

جنگجوی ضربه خورده

شمشیر زنی و استفاده از مهارت‌ها درکنار ویژگی‌هایی مثل جاخالی دادن جک چیزی است که باعث می‌شود هیچ‌وقت از مردن‌های مکرر خود خسته نشوید

بعد اول مربوط به بازی های پلتفرم و پارکور و بعد دوم مربوط به سیستم مبارزه است. سیستم مبارزات بازی بر اساس دوربین اول شخص است و تجربه متفاوت و هیجان انگیز هک و اسلش را به مخاطب می دهد ، اما باید توجه داشته باشید که اگر نتوانید در بهترین زمان ممکن از ضربات اجتناب کنید ، تنها با یک مورد کشته خواهید شد. فوت کردن، دمیدن. از سوی دیگر ، تیم تولید سعی نکرد بازیکنان را خسته و ناامید کند. با توجه به ساختار هر مرحله و سرعت روند آن ، بسیاری از ایستهای بازرسی در یک ردیف قرار می گیرند که بازیکن بعد از مرگ دوباره از آخرین ایست بازرسی شروع به کار می کند.

این امر از سرعت و هیجان هر مرحله کم نمی کند و اگرچه بارها خواهید مرد ، اما اشتیاق شما برای موفقیت کم نمی شود. گاهی اوقات ممکن است بارها شکست بخورید و ناامید شوید ، اما وقتی موفق می شوید ، مخاطب احساس خوبی دارد. شمشیرزنی و استفاده از مهارت ها در کنار ویژگی هایی مانند فرار از جک ها چیزی است که باعث می شود هرگز از مرگ های مکرر خود خسته نشوید و برای بهتر شدن تلاش کنید.

کوچه ارام بعد از جنگ

علاوه بر مهارت های طفره رفتن که به طور پیش فرض در اختیار شما قرار می گیرد ، با گذشت زمان و پیشرفت در خط داستان ، چهار مهارت دیگر نیز در اختیار شما قرار می گیرد. کسب هر مهارتی مانند حل یک معما است و می توان آن را یک تجربه جالب دانست که همراه با نبردهای شلوغ و آدرنالین گوسترانر ، لحظات متفاوت و مفرحی را برای شما رقم می زند.

هر یک از این مهارت ها بسیار خوب طراحی شده اند و کاملاً از یکدیگر جدا هستند. شاید برای مهارت هایی که در پایان داستان باز می کنید ، کمی برد-برد باشد. به عبارت دیگر ، ممکن است بتوانید تا آخرین لحظه از اولین مهارت برای از بین بردن دشمنان استفاده کنید ، اما مهارت های جدیدتر و استفاده صحیح از آنها همیشه کار را برای مخاطب آسان می کند. تیم توسعه می تواند مراحل را به گونه ای طراحی کند که مهم نیست بازیکن از چه مهارتی استفاده می کند ، اما اکنون سیستم به گونه ای است که پس از انتشار هر مهارت جدید ، بهتر است فقط به آن تکیه کنید.

درختان مایل به سفید در صحنه مبارزه

مشکل اصلی گیم‌پلی، در بخش پلتفرمینگ بازی است

جدا از این ، یک سیستم بهبود مهارت نیز برای کاربر طراحی شده است. نکته جالب در مورد سیستم بهبود مهارت این است که ساختاری شبیه به Tetris دارد. به عبارت دیگر ، در سمت چپ اشکال مختلف هندسی را مشاهده خواهید کرد که باید در سمت راست قرار دهید. خانه های سمت راست با گذشت زمان آزاد می شوند. می توانید از اشکال مختلف هندسی استفاده کنید. از طرف دیگر ، صفحه ذکر شده به گونه ای طراحی شده است که نمی توانید از تمام اشکال هندسی استفاده کنید. بنابراین ، بازیکن می تواند با توجه به مهارت هایی که استفاده می کند و ویژگی هایی که هر جسم هندسی به او می دهد ، آنها را انتخاب کرده و در سمت راست قرار دهد.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه − 1 =