0

نقد فیلم Casablanca | عاشقانه‌ای ماندگار در تاریخ سینما

نقد فیلم Casablanca

راز ماندگاری فیلم کازابلانکا در سال 1942 ، پس از نزدیک به 80 سال چیست؟ منتظر انتقاد از این عاشقانه کلاسیک باشید.

حدود 80 سال از زمان نوشتن من در مورد کازابلانکا می گذرد. این چهارمین باری است که به تماشای آن نشسته ام. هیچ نشانه ای از قدمت وجود ندارد. بدون انقضا در طول زمان حرکت می کند. هر زمان که بخواهیم لیستی از بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ را تهیه کنیم ، کازابلانکا خیلی سریع به ذهنمان خطور می کند. عاشقانه ای دلچسب گره خورده به فضای جنگ. جنگی که فقط در قلب فیلم مانند سایه ای بزرگ گسترش می یابد و عامل همه وقایع داستان است. بقیه ، هر آنچه می بینیم ، نتیجه جنگ است.

راز بقای این فیلم چیست؟ چگونه مایکل کورتیس ، به عنوان کارگردان ، داستان خود را تعریف می کند که فیلم او در میان انبوهی از الگوهای مثلث عشق پس از او گم نمی شود؟ من پاسخ این سوالات را در یک کلمه خلاصه می کنم: جزئیات. مثل هر فیلم خوب و ماندگار ، این جزئیات فیلم کازابلانکا است که هر بار که آن را تماشا می کنیم ، ارزش آن را چند برابر می کند. که کوچکترین چیز فیلم فکر شده است. جزئیات گفتگوهای فردی ، صحنه سازی ، دکوپاژ و مهمتر از همه شخصیت پردازی. شخصیتی دقیق که هم در متن و هم در اجرا با وسواس پرداخت می شود و استعاره های دلپذیری را ایجاد می کند. بنابراین برای مرور همه این جزئیات ، بیایید دوباره به کافه ریک (با بازی همفری بوگارت) برویم و مدتی را در کافه او بگذرانیم.

همفری بوگارت در کازابلانکا

بخش آغازین فیلم کازابلانکا

کافه اولین نشانه ریک است که با آن روبرو می شویم. عکس هواپیمایی که بر فراز کافه ریک در حال پرواز است از لحظه تأثیر نهایی چندین بار در طول فیلم به عنوان یک نقش (عامل تکرار شونده) نشان داده می شود. این یک طرح کل داستان فیلم را معرفی می کند. از ریک این کافه و از داستان عاشقانه مرتبط با جنگ و سیل عظیم مهاجران درمانده ، این یک هواپیما کافی است. قاب به یادماندنی از رئوس مطالب فیلم کازابلانکا. اهمیت ویژه این کافه در فیلم به این دلیل است که من آن را دنیای ذهنی و پایه و اساس شخصیت ریک می دانم. همانند دکوپاژ ، دوربین مایکل کورتیس در اولین برخورد به آرامی به کافه نفوذ می کند. گویی همه ما برای شناختن تمام جزئیات شخصیت وی به ذهن ریک وارد می شویم. این کافه سیستم فکری اوست. هرگونه تغییر یا حادثه در آنجا می تواند ریک را ناراحت کند.

ریک توسط دیگران به خوبی معرفی شده است. مغرور ، خودخواه و منزوی. او با مشتریانش دور یک میز نمی نشیند. او کسی را دعوت نمی کند. او سعی می کند احساسات خود را ابراز نکند. مخصوصاً برای خانمها. هنگامی که برای اولین بار چهره ریک را می بینیم ، تقریباً می توانم بگویم که به تصور همه ما نزدیک است. چهره ای بی حس ، با کمترین تقلید از چهره ، بلند قد و مشرف به همه ، و با کمترین نگاه به دیگران. انتخاب دقیق بازیگران از کورتیس و بازی بی نقص از قلب یک فیلمنامه خوب توسط همفری بوگارت. در جزئیات لباس و شکل معرفی وی در کارگردانی وحدت بصری دقیقی وجود دارد. پس از معرفی های زیاد دیگران ، مهمترین تأثیر آن بالا بردن انتظار مخاطب برای تماشای ریک و تأکید بر اوست ، در اولین جلسه ، کورتیس او را به طور مفصل معرفی می کند.

ریک چک را امضا می کند و نام خود را روی آن می نویسد. سپس سیگار خود را می کشد. دوربین با حرکت دست او بلند می شود و ریک را نشان می دهد. یک کمان کوچک تیره و یک کت روشن. بعدا خواهیم دید که شلوار او نیز تیره است. او وانمود می کند که سیاه است ، اما وجود پاک و بی گناه او با آن در جنگ است. علاوه بر تضاد تاریکی و نور در لباس هایش ، او پشت میز شطرنج نشسته است و طبق توصیفات قبلی ، پیش بینی می شود که او به تنهایی بازی کند. ریک کنار تکه های سیاه است و با تکه های سفید جلوی خودش بازی می کند. او مانند خودش وانمود می کند که در کنار سیاه ایستاده و با چهره درخشان و احساسی خود روبرو می شود.

صحنه ای از فیلم کازابلانکا

شخصیت پردازی در فیلم کازابلانکا

این تناقض که از همان ابتدای برخورد وی با وی در جزئیات تصویر مشاهده می شود ، مهمترین ویژگی شخصیت ریک است. اگر جزئیات رفتار او را در تمام موقعیت های فیلم دنبال کنیم ، به همان مفهوم می رسیم. درست مثل دیالوگی که رئیس پلیس کازابلانکا ، رنالت به او می گوید: “زیر این سوفل ، شما یک قلب احساسی هستید!” علی رغم بی توجهی به زنان ، او سعی می کند قبل از آمدن ایلسا (با بازی اینگرید برگمن) به دو زن کمک کند. ریک می گوید من برای آب به کازابلانکا آمدم ، اما رنالت به او می گوید اینجا بیابان است. سابقه ریک حتی در زیر لایه سیاسی فیلم کاملاً با نگاه سیاسی فعلی او در تضاد است. افراد اطراف او به یاد می آورند که ریک قبلاً در اتیوپی اسلحه برداشته بود و همچنین برای سلطنت جنگیده بود. در همین حال ، لازلو (با بازی پل هنری) شوهر السا ، این تناقض را به خوبی در گفت و گو با ریک به وجود می آورد: “شما مانند مردی هستید که سعی می کند خود را با چیزی باور کند که در قلبش باور ندارد.”

این ساختار ذهنی ، این تناقضات شخصیتی و این رفتار ظاهری ، ریشه در گذشته ای دارد که با حضور السا ، معشوق سابق ریک ، مشخص تر می شود. السا قدم به کافه می گذارد ، یا بهتر بگوییم ریک. دقیقاً ظرافت این دو گفت و گو که اول السا می پرسد: “ریک دیگه کیست؟” رنت پاسخ می دهد: “شما الان در کافه ریک هستید.” حالا وقتی السا از پیانیست می خواهد قطعه ای قدیمی و مشترک بین او و ریک بنوازد ، گویی این صدا در وجود ریک پخش می شود و او را شیفته خود می کند. برای نشان دادن هرچه بیشتر تغییر ، چه راهی بهتر از اینکه ریک سنتهای توصیف شده درباره خودش را یکی یکی بشکند. هر دو پشت میز مشتری می نشینند و آنها را دعوت می کنند. تغییر ذره ذره اتفاق می افتد. این جلسه شب سختی برای ریک است. وقت آن است که با نگاهی به گذشته عاشقانه ریک ، به وضوح تری به این تناقض نگاه کنیم. با این توصیف ، اساساً ذات فلش بک در فیلم این است که تناقض ریک را پر رنگ تر می کند. به گفته رنالت ، ما باید بنشینیم و به تماشای آن چهره احساسی درون پوسته غرغر کننده ریک بنشینیم.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده + 14 =