1

نقد فیلم House of Hummingbird

نقد فیلم House of Hummingbird

اگر به دنبال یک فیلم سرگرم کننده و سرگرم کننده هستید ، خانه مرغ مگس خوار خیلی شما را راضی نمی کند. این فیلمی است که توسط شخصی برای ایجاد احساسات ساخته شده است

سینما پر از شیوه های مختلف تقابل است. نحوه برخورد ما با فیلم ها سوال اساسی در پیگیری سینما است. بعضی از فیلم ها که معمولاً به آنها فیلم بلند گفته می شود ، هدفی غیر از سرگرمی دارند. این فقط یک ثبت نام ساده است. فیلمی که برچسب سینمای هنر را داشته باشد لزوماً یک فیلم سینمایی بلند نیست و فیلمی که در یک جبهه تجاری ساخته می شود می تواند بسیار هنرمندانه و ظریف ساخته شود. در واقع ، برخی از فیلمسازان با کشاندن خود به فیلم هایی با بودجه کم و به اصطلاح کم بودجه که جای خود را در دوگانگی صنعت و هنر گرفته اند ، خود را تسکین می دهند.

در این بین ، آنچه برای من به عنوان یک پیرو سینما ارزشمند است ، توانایی ایجاد احساس در هر دو طرف داستان است. کسی که یک فیلم اکشن می سازد ، اگر بتواند احساسات را در من تبلور دهد ، من کار خود را انجام می دهم و او را دوست خواهم داشت ، و کسی که انگشت خود را روی موضوعات حداقل هنری یا هنری قرار می دهد ، اگر قادر به همراهی من نیست ، پس او یک شکست است که من منتظر فیلم بعدی او نمی مانم. من این مقدمه را برای رفتن به خانه مرغ مگس خوار و احساسات آن گفتم.

فیلم ساده

برای کسانی که نمی توانند متن کامل را تحمل کنند یا هنوز فیلم را ندیده اند و می خواهند تصمیم بگیرند که آیا وقت خود را صرف این فیلم می کنند ، باید بگویم که این فیلم داستان ساده ای دارد. روایت فیلم ما را به یک دختر کره ای می رساند که تا حد زیادی منزوی است. در خانواده ، او نمی تواند رابطه عمیق با خواهر و برادر خود داشته باشد ، و در مدرسه ، هیچ کس را به جز یک دختر و پسر در حلقه دوستان باقی نمی گذارد. شخص از این میزان تنهایی متزلزل می شود.

اگر تعداد اندکی از دوستان خود را از دست بدهد ، غم و اندوه و مصیبتش برای او چنان بزرگ خواهد شد که زندگی او را متزلزل خواهد کرد. اگر این دختر کوچک شما را همراهی می کند ، از دیدن فیلم دریغ نکنید و اگر به دنبال چیزهای بزرگتر و مهیج تری هستید ، فیلم های اکشن ، زامبی ها و فیلم های جنایی در این سینمای کره جنوبی در انتظار شما هستند.

فیلم اکشن

فیلمی تاریخی

باید اضافه کنم که فیلم به نوعی با تاریخ گره خورده است. این فیلم درباره یکی از غم انگیزترین آسیب های کشور است. من توصیف را نادیده می گیرم تا لذت روبرو شدن با آن را از مخاطبی که فیلم را ندیده نگیرم. تکیه گاه اصلی فیلم شکل ورود آن به این آسیب است.

احتمالاً فیلم های زیادی را به خاطر می آورید که دستشان را روی اتفاقات بزرگ و پشیمانی هایشان گذاشته اند. معروف ترین آنها تایتانیک است. همان کشتی غرق شده ای که غرق شدن آن تا پایان عمر بسیاری از خانواده ها را غمگین کرد ، عشق های بسیاری را به پایان رساند و غم از دست دادن را در قلب بسیاری کاشت. انتخاب جیمز کامرون و تیم نویسنده و تهیه کننده برای همراهی یک رابطه عاشقانه در قلب این اتفاق بزرگ بود. در واقع ، انتخاب روایتی کوچک برای روایت یک اتفاق فوق العاده عمیق و بزرگ.

معنای لغوی تروما

حادثه غم انگیز

اگر می خواهیم نمونه ایرانی او را ارائه دهیم ، باید به سراغ حادثه غم انگیز و هولناک تخریب پلاسکو برویم. همان حادثه ای که چیزی دائمی و در تصورات ما تخریب ناپذیر را به خاک و عزاداری تبدیل کرد ، بر سر ما افتاد. تاریخ پر فراز و نشیب ایران کمتر از این آسیب ها و خسارات جمعی نیست. برای کسانی که برای اولین بار با کلمه تروما برخورد می کنند ، باید توضیح دهم که معنای واقعی آن به زخم یا درد شدید اشاره دارد. بعضی اوقات این دردهای شدید روحی است.

مثل از دست دادن عزیزی. بعضی اوقات ضربه به صورت جمعی است ، مانند هر واقعه بزرگی که زندگی بسیاری از مردم را می گیرد و با اندوه فراوان به جامعه حمله می کند. حملات تروریستی ، بلایای طبیعی ، جنگ ها و غیره ، همه علاوه بر تأثیر مستقیم و جان از دست رفته ، تأثیر روانی زیادی نیز دارند. افراد پس از وقایع بزرگ دیگر مانند گذشته نخواهند بود و مانند گذشته فکر نخواهند کرد و این پیامد اجتماعی این آسیب ها است.

چهارراه استانبول

چهارراه استانبول

احتمالاً بزرگترین اشتباه کیایی در انتخاب نام فیلم است. به نظر می رسد قبل از چهارراه استانبول ، نام فیلم مستقیماً به این حادثه اشاره داشت: پلاسکو. از پوسترها و عکس های فیلم ، می توانیم ببینیم که با چه روبرو هستیم و بخشی از هیجان مواجهه با حادثه در اینجا به پایان می رسد. چرا؟ زیرا جنبه های تجاری در کیفیت احساسی آن تأثیر دارد. فراموش نکنیم که قسمت بزرگی از مخاطبان به دلیل این شلوغی و شلوغی به سراغ فیلم می روند ، که به همان سوال اصلی ابتدای متن برمی گردد ، نحوه برخورد ما با فیلم ها چیست و چگونه آنها را انتخاب می کنیم؟ چگونه تصمیم می گیریم که دو ساعت از وقت خود را مستقیم و به طور نامحدود به طور غیرمستقیم صرف یک اثر هنری کنیم؟

قسمتهایی از فیلم ممکن است در زیر به بیرون درز کند.

شروع فیلم

در ابتدای فیلم با ترس یک دختر نوجوان آشنا می شویم. او به طبقه اشتباه می رود و مادرش هرچه باشد در را برای او باز نمی کند. وحشت باعث گریه دختر می شود. این صحنه پیام روشنی برای ما دارد. آنچه این دختر را بیشتر از همه در دنیا می ترساند ترس از دست دادن اوست. وقتی پاول سقوط کرد ، پیش از اطمینان از حادثه ، با گریه به طرف تلفن دوید تا مطمئن شود خواهرش در امنیت است. او همچنین از دست دادن خود در رابطه با معشوقه اش اضطراب نشان می دهد.

وقتی می بیند پسری در طبقه بالا با دختری دیگر بازی می کند ، همان اضطراب از دست دادن هوشیاری خود را از دست می دهد. او نمی تواند مخالفت کند که برادرش مورد ضرب و شتم قرار گیرد زیرا او همچنین رابطه بین آنها را دوست دارد و نمی خواهد آن را از دست بدهد. او (نام دختر) به شدت از تنها ماندن می ترسد.

بورا کیم

بورا کیم با طراحی صحنه های معمولی و انتقادی کمتر از آنچه در مثال ایرانی ذکر شد ، به عمق شخصیت ها نفوذ می کند. در همان ابتدای فیلم ، پدر عصبانی خواهرش را فریاد می زند و او را فریاد می زند. شکل رابطه ای که بعداً بین خواهر و برادر برقرار می شود. در واقع ، بخشی از این ترس از دست دادن ناشی از خشونت پدر در ذهن دختر نفوذ کرده است.

وقتی دایی کسی که به خانه آنها آمده به خانه می آید ، کمی کنار می گذارد در حالی که بقیه اعضای خانواده زودتر به کار می روند. او آرزوی یک ضرر را دارد ، حتی دایی اش که ارتباط چندانی با هم ندارد و نمی داند چند سال دارد. این دختر دوست دارد با تمام وجود داشته های خود را بغل کند. وقتی بعداً فهمیدیم که این آخرین ملاقات دختر و عمویش است ، مکث و صبر مهمتر می شود.

اولین برخورد با معلم

اولین برخورد او با معلمش یک لحظه ساده و در عین حال زیبا بود. او آرام آرام از پله ها بالا می رود و از کنار معلم جدیدش که سیگار می کشد می رود. در طول فیلم ، ما چیزی از زندگی معلم نمی فهمیم و اهمیت زیادی هم ندارد. او یک فرد معمولی با نگرانی های معمولی است که هیچ ارتباطی با زندگی این دختر کوچک ندارد. بعد از چند قدم برمی گردد و به معلمش نگاه می کند. نگاهی تاسف بار که به نظر می رسد آینده را اعلام می کند. آیا این رابطه نیز به جدایی و اندوه منجر خواهد شد؟ آیا از امروز نباید معلم نگران باشد؟ آغاز هر رابطه با کودکی که آن را پشت سر گذاشته می تواند برای او از ترس تهی بودن معنی داشته باشد.

House of Hummingbird

از دست دادن عزیزان

بعداً ، وقتی معلم می پرسد در زندگی اش چند نفر را می شناسد ، تأکید دیگری بر احتمال از دست دادن آشنایان می شود. وقتی معلم می پرسد چه تعداد از آنها را می فهمد ، مسئله حیاتی تر می شود. معلم جملات کلیدی را روی صفحه می نویسد که ممکن است پایه و اساس فیلم باشد: “آیا شخصی کامل وجود دارد که چهره او را بشناسیم اما کیفش را واقعاً درک کنیم؟” شاید این جمله کلید درک ضرر و سود باشد. چند چهره آشنا از آن وقایع بزرگ که مردم را به سوگ نشاند می شناسیم؟

چه تعداد از آنها عزیزانی هستند که عمیقا می دانند در سر ما چه می گذرد و از دست دادن آنها یک حادثه بزرگ است؟ بگذار خیال تو را راحت کنم. این احساساتی که در فیلم وجود دارد در فیلم های ملی ما به راحتی دیده نمی شود. شاید به همین دلیل است که او در برابر عدم ایجاد دوستان جدید مقاومت می کند زیرا ممکن است به هر دلیلی آنجا نباشد.

لحظه خداحافظی

صحنه اولین دیدار او و معلم در همان راهرو و لحظه ای است که آنها برای آخرین بار یکدیگر را می بینند. آنها که از آنها اطلاع ندارند ، نزدیک لحظه خداحافظی هستند اما احساسات در آن باعث می شود که او پس از خداحافظی ، تماس با معلم و در آغوش گرفتن او برگردد. او می گوید که واقعاً شما را دوست دارد و احتمالاً به همان عبارت کلیدی اشاره دارد. معلم از آن دسته افرادی است که واقعاً می فهمد و ارتباط فرازمینی و عاطفی بین آنها وجود دارد. صبر و حوصله فیلمساز در این آغوش و شنیدن صدای حرکت برگها از پنجره ، چیزی غیر قابل دسترس به این صحنه می افزاید. از همان لحظه توصیف با کلمات دشوار است. بهتر است در این شرایط بگوییم که راهی جز تماشای این لحظه وجود ندارد.

خانه مرغ مگس خوار در نهایت مدلی برای مقابله با آسیب های شخصی و اجتماعی است. به اتفاق یک دختر جوان احساسات عمیق او را می شناسیم. با او راه می رویم. بغل می کنیم و می ترسیم. فردای فردای ما غرق ما شده و با تعجب به چشمان مردم ، درهای بسته ، صندلی های خالی و لحظه های خداحافظی خیره می شویم و ابراز تأسف می کنیم که شاید این آخرین باری است که موجودی وجود دارد که ما به شدت به آن وابسته هستیم. شاید این آخرین بار باشد و به ناچار مانند او در آخرین فصل فیلم ، با اشتیاق به جهان نگاه می کنیم و متوجه می شویم که زمان دیگری نیز وجود دارد ، بنابراین نباید از ضرر و هراس ترسید و باید واقعیت جهان.

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده − چهار =

  1. مهتاب گفت:

    خیلی فیلم قشنگیه. یک روند آرام اما پر از اتفاقات مختلف داره و بازیگر اصلی خیلی زیبا و دوست داشتنی هست.