0

نقد سریال Lupin | فصل دوم

نقد سریال Lupin | فصل دوم

قسمت دوم مجموعه لوپین “لوپین” انتظارات مخاطبان را از مجموعه ای جالب و معمایی برآورده می کند. این مجموعه رسالت هیجان و سرگرمی خود را نسبت به مخاطب به خوبی انجام می دهد. با مرور این سریال با زومجی همراه باشید.

به ندرت پیش می آید که یک سری بتواند در فصل دوم یا قسمت دوم خود به اندازه سری قبلی خود موفق ظاهر شود. اما همانطور که انتظار می رفت ، مجموعه لوپین در قسمت اول عملکرد خوبی داشت و حتی کمی بهتر کار می کرد. همانطور که گفتید و در نقد قسمت اول این مجموعه گفتید ، “آسان” دیوپ (با بازی عمر سای) ، با الهام از داستانهای آرسن لوپن ، قصد دارد انتقام مرگ پدرش را از سرمایه دار بزرگی به نام پلگرینی بگیرد. .

پلگرینی ، که پدر “آسان” خود را متهم به سرقت طلا و جواهر و زندان و کشتن وی می کرد ، اکنون در کنار کسی است که ماجراهای آرسن لوپن را تجربه می کند و حقیقت پلگرینی را با تغییر چهره و انواع ترفندها می خواهد. سرقت ها و کارهای عجیب و غیرقابل باور. افشا کردن.

سریال در پارت دوم بهره کافی از شخصیت‌های فرعی را در داستان اصلی خود می‌برد

در قسمت اول ، مجموعه به چند داستان و شخصیت حول محور اصلی می پردازد و در قسمت دوم از شخصیت های فرعی در داستان اصلی خود نهایت استفاده را می برد. در پنج قسمت اول ، که به عنوان اولین قسمت از فصل اول پخش شد ، با گذشته “آسان” ، مرگ پدرش توسط پلگرینی ، ژولیت ، دختر پلگرینی ، کلر ، همسر “ایسی” و پسرش آشنا شدیم. را ول ل.

در همان زمان ، یک پلیس فاسد به نام دومانت که همکار پلگرینی بود و گروهی تحت رهبری او که به دنبال “آسان” بودند به حضار معرفی شدند. او بر اساس این شخصیتی که ملاقات کردیم ، متوجه شد. بنیامین ، “دستیار” و همکارش ، که در عملیات خود به او کمک می کرد ، نیز به حضار معرفی شد.

جزئیات داستان

جزئیات داستان بعداً فاش می شود

اکنون ، پس از وقایع قسمت اول مجموعه لوپین ، ما به جایی رسیده ایم که افراد پلگرینی ، رائول ، پسر “ایسی” را می ربایند و “ایزی” برای یافتن فرزند خود با چالشی جدید روبرو است. یوسف به هویت واقعی “آسان” پی برده است. قسمت دوم از این نقطه شروع می شود.

نقطه عطفی که برای هدف قرار دادن شخصیت اصلی انتخاب شده است تا واقعیت پشت پلگرینی را فاش کند ، و فیلمساز همچنان از مزایای کامل خود استفاده می کند. کارگردان از شخصیت های فرعی که در فصل اول کمی نادیده گرفته شده اند نهایت استفاده را می برد و با معرفی آنها به چالش های داستان و “آسان” بر شخصیت های فرعی خود تأکید می کند.

استفاده از ادبیات کارآگاهی در ایجاد پیچش‌های داستانی  و کشف آن و طراحی موقعیت‌های جذاب و سرگرم کننده از نکات مثبت سریال است  

اگرچه این سریال ادعا نمی کند که خاص یا هنری یا عمیق است ، اما مدعی سرگرمی ، هیجان و قصه گویی است. چقدر می توان در این زمینه موفق بود ، می توان گفت که تا حد زیادی فصل دوم سریال لوپین عملکرد خوبی داشته است ، اما نقاط ضعف خود را نیز دارد. ضعف هایی که می توان به مفید بودن برخی رویدادها اشاره کرد و عدم منطق روایی و عملکرد شخصیت ها در مواجهه با رویدادهایی که به اندازه کافی ظریف نیستند ، می تواند به جنبه های مثبت این مجموعه نیز اشاره کند.

یکی از نکات مثبت این مجموعه استفاده از ادبیات پلیسی در ایجاد و کشف پیچ و خم های داستانی فیلم است. کارگردان با طراحی موقعیت های جذاب و سرگرم کننده به خوبی در ذهن بیننده نفوذ می کند و بی پروا او را با موقعیت های پیش آمده هیجان زده می کند. روند وقایع سریال لوپین به گونه ای است که مخاطب را وارد یک بازی پیش بینی و پیش بینی می کند و آنها را تحت همان میزان استرس قرار می دهد که شخصیت ها در آن گرفتار شده اند. به عنوان مثال ، شخصیت اصلی “آسان” به طور متناوب قرار می گیرد در چنین شرایطی

در قسمت اول ، او باید جان پسرش را نجات دهد و از طرف دیگر ، هم مخاطب و هم قهرمان فکر می کنند که پسرش آتش گرفته است و سپس در قسمت بعدی ، کارگردان نحوه نجات او را نشان می دهد ، نه مصنوعی ، اما با کاشت و تفسیر درست. سریال لوپین مملو از چنین فریب و ترفندهایی است که کارگردان بیننده را لمس می کند و او را لمس می کند. ممکن است به دلیل منطق روایی برخی از مجموعه ها و آثار “آسان” عجیب و غریب به نظر برسد ، اما با توجه به دنیایی که فیلم از سری کتاب های لوپین معرفی می کند ، بیننده ناخودآگاه معتقد است که همه چیز نباید واقعی به نظر برسد زیرا در دنیای لوپین جرقه فانتزی و سوررئالیسم که رمان را جذاب و داستانها را شگفت انگیز و هیجان انگیز می کند.

با استفاده از همان م componentلفه ، کارگردان در دنیای امروز از کمی طعم فانتزی در پیچ و تاب استفاده می کند. این ممکن است در وهله اول یک نقطه ضعف به نظر برسد ، اما اگر ماجرا را دقیقتر بررسی کنیم ، متوجه می شویم که نه تنها در این سریال ، بلکه در اکثر سریالهایی که میزان هیجان ، تعلیق و سرگرمی بالایی دارند ، اغلب اتفاقاتی رخ می دهد بر اساس یک واقعیت غیر واقعی واقعیت را با خود به همراه می آورد. البته این سریال در طراحی فضای رویدادها دقت می کند تا به راحتی از تصور بیننده فراتر نرود.

پیچش‌های داستانی فیلم

 از دیگر ترفندها و رویکردهای موئثر که کارگردان برای تبدیل سریال از یک داستان خطی خسته کننده به یک داستان غیر خطی و جذاب غیر خطی استفاده می کند ، جزء بازگشت به رویدادها است. این اصل به طور قابل توجهی در بسیاری از برجسته ترین آثار وجود دارد. . به عنوان مثال ، می توان به ملاقات “آسان” با ژولیت در رستوران اشاره کرد ، که در مراحل مقدماتی بازگشت به این رویداد در مقدمه هایی که بعداً سریال نشان می دهد ، و سکانس های دیگری که با این اصل مواجه می شویم (بازگشت به هنگام تماشای سریال)

مولفه‌ی برگشتن به رویدادها سریال را از روایت خطی و کسل کننده دور می‌کند

این ویژگی نه تنها مخاطب را غافلگیر و فریب می دهد ، بلکه روند داستان را با پیچیدگی دیدنی مواجه می کند. ویژگی دیگری که لوپین از آن نهایت استفاده را می برد استفاده از فلاش بک ها برای پر کردن داستان ، نشان دادن گذشته شخصیت ها ، دلیل اقدامات شخصیت ها و نحوه وقوع وضعیتی است که ما در حال مشاهده آن هستیم. به عنوان مثال ، اولین سرقت “آسان” که به دلیل کلر (سرقت ویولن) رخ داد یکی از فلاش بک هایی است که شخصیت و هدف او از سرقت را برای ما آشکار می کند و ما انگیزه او را درک می کنیم. یا بهترین شگفتی سریال در زمینه ایجاد یک شخصیت فرعی که این دیدگاه را دارد ، می توان به شخصیت مشاور مالی پلگرینی اشاره کرد که با ترفندی ماهرانه و شگفت انگیز متوجه شدیم که او یکی از افراد “آسان” بود ، نه پلگرینی که این شخصیت را طراحی کرده و ویژگی های او را کاشته و برداشت کرده است ، از چاه آب بیرون می آید. شخصیت فیلیپ ، که روی شخصیت خود در قسمت آخر تمرکز می کند ، مثال خوبی از یک شخصیت فرعی موثر در طرح اصلی است که هم با یک جزء فلش بک که به راحتی کنار آن قرار می گیرد و هم با ویژگی بازگشت به رویداد

سپس کارگردان دو م componentsلفه (فلاش بک و بازگشت به رویداد) را در جاهایی همگام می کند و به طور موازی از این ویژگی ها استفاده می کند ، که مطمئناً نتیجه و تأثیر موفقی بر جذابیت روایت داشته است. (قطع “گذشته” آسان و ژولیت و سپس نشان دادن “آسان” و ژولیت در رستوران ، که هدف از آن بازگشت است).

ترفندها و رویکردهای موثر

از دیگر نکات این مجموعه (البته نویسنده قصد دارد بدون بیان داستان و تعریف داستان که بیهوده است به آن اشاره کند) می توان به فلسفه رفتاری شخصیت اصلی یا آرسن لوپن اشاره کرد. امروزه وقتی رسانه ها حرف اول را در تأثیرگذاری بر توده ها و عموم مردم می زنند ، طبعاً طبقات رسانه ای قدرتمندتر هستند.

اکنون آرسن لوپن یا دیوپ “آسان” سریال برای مبارزه با افراد ثروتمند و قدرتمند و فاسد که توده های مردم از جنبه کثیف واقعی و ماهیت پایین آنها بی اطلاع هستند ، برمی خیزد. این آگاهی زمانی می تواند در توده مردم ایجاد شود که قهرمان رسانه داشته باشد یا به نوعی قدرتمند باشد. بنابراین نشان دادن چهره واقعی سرمایه داری فاسد و کسانی که در قدرت و قانون هستند دشوار است زیرا آنها رسانه هستند.

موضوع اما به مأموریت و هدف لوپین مربوط می شود ، یعنی چهره سیاه فساد زمانی در معرض دید عموم قرار می گیرد که قهرمان داستان توانایی ها و هوش بیشتری نسبت به مردم عادی داشته باشد. بنابراین ، با توجه به این مسائل ، می توان ادعا کرد که فعالیت های غیرقانونی لوپین هدف بزرگتری دارد.

نکات دیگری که در این سریال

سریال لوپین همچنین بیشترین استفاده را از بحث رازآلود می کند. آنچه این مجموعه ایجاد می کند فضایی معمایی است که همه را به پاسخ می رساند. پاسخ ها چیزی است که باعث می شود فرد بخواهد صفحات یک کتاب را ورق بزند یا قسمت های یک سری را دنبال کند تا ببیند در آینده چه اتفاقی می افتد.

سریال در ایجاد اتمسفر سرگرم کننده و هیجانی خود با استفاده از جغرافیای پاریس و رویکردهای فنی چون موسیقی و تدوین موفق عمل می‌کند

اگر خیلی زود بینندگان را مطلع کنید یا اطلاعات شما همیشه بیش از حد سطحی باشد ، انگیزه بینندگان را برای ادامه سریال یا فیلم کاهش داده اید. این اسرار به تدریج فاش می شوند و در سریال به بیننده منتقل می شوند ، بدین معنا که ما با شگفتی و دستگیری پلگرینی به عنوان آنتاگونیست روبرو نیستیم ، اما این روند افشای اقدامات وی و در نهایت دستگیری او با اسرار مختلف برای ما آشکار می شود و گره های داستان قطعات تقریبا عملکرد خاص خود را دارند.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 1 =