0

نقد فصل اول سریال Raised by Wolves – بزرگ شده توسط گرگ‌ها

سریال Raised by Wolves

بزرگ شده توسط گرگ ها ، با وجود پتانسیل زیادی که دارد ، در نهایت به یک ناامیدی بزرگ تبدیل می شود.

نابودی جهان یا تلاش برای یافتن خانه جدید به جای زمین که در شرف نابودی است یا حتی یافتن سیارات قابل سکونت جدید ، ایده های تکراری به نظر می رسد ، اما آنها همیشه جذابیت خود را حفظ کرده اند و طرفداران این ژانر فیلم ها و مجموعه ها هنوز عطش آثار بیشتری با چنین مضمونی هستند. مدتی پیش ، اولین فصل سریال Raised by Wolves در شبکه HO Max به پایان رسید. ریدلی اسکات ، کارگردان سریال Alien تهیه کننده و کارگردان دو قسمت اول بوده و حتی نام او انتظارات ما را افزایش داده است. آرون گوزیکوفسکی ، فیلمنامه نویس زندانیان نیز به عنوان فیلمنامه نویس و فیلمنامه نویس Raised y Wolves ظاهر می شود و اکنون س mainال اصلی این است که این مجموعه علمی-تخیلی تا چه حد انتظارات را برآورده کرده است.

سریال Raised by Wolves داستان دو اندروید

ربات انسان نما

Raised by Wolves داستان دو آندروید (روبات انسان نما) را روایت می کند که وظیفه تربیت فرزندان انسان را در یک سیاره مرموز و خالی از سکنه بر عهده دارند. با متلاشی شدن مستعمرات انسانی بر سر عقاید و اختلافات فرقه ای ، اندرویدها در می یابند که کنترل اعتقادات انسانی چقدر دشوار است.

این سریال گرگ بزرگ در واقع با مفاهیم مذهبی سروکار دارد و ما می بینیم که دو گروه مختلف روی زمین می جنگند اما سرانجام مجبور به ترک می شوند. از یک سو گروه کافران داریم که اعتقادی به دین و خدا ندارند و از طرف دیگر پرهیزگاران داریم که دقیقاً مخالف کفار هستند و عقاید بسیار سختی دارند و البته آنها قدرت و فن آوری دارند وقایع این مجموعه در سیاره ای به نام کپلر -22 رخ می دهد و وقایع زمین در واقع به صورت فلاش بک در سراسر مجموعه به نمایش در می آیند و اندرویدها تقریباً در اولین تلاش خود برای پرورش مستعمره جدید انسانی ناکام ماندند.

ادامه این بررسی ممکن است بخشهایی از داستان فصل اول Raised by Wolves را فاش کند

شروع سریال

این فقط پیش زمینه ای است از آنچه باید بدانیم. چون ابتدای سریال بسیار کند و البته مبهم است و برای رسیدن به اصل مطلب و فهمیدن آنچه در این سریال اتفاق می افتد و آنچه در این سریال دنبال می کنیم دنبال می شود ، قسمت اول به پایان رسیده است. این مجموعه از ابتدا چندین سوالات را مطرح می کند و به بخشی از این سوالات پاسخ می دهد مانند اینکه چرا اولین تلاش برای اندروید تا حد زیادی ناموفق بود ، اما نکته این است که این مجموعه قرار نیست در طول فصل اول به مهمترین سوالات پاسخ دهد. درست است که سوالات زیادی در چنین مجموعه هایی وجود دارد و باعث می شود طرفداران در این مورد نظریه پردازی کنند ، اما سازندگان وظیفه دارند به بخشی از این سوالات پاسخ دهند و فقط ما را برای دریافت این پاسخ ها به فصل بعدی نفرستند.

بدیهی است که منظور من این نیست که این مجموعه باید به همه سوالات پاسخ دهد ، بلکه این مجموعه سوالات بسیار زیاد می کند و به آن جواب نمی دهد ، در واقع ، بیشتر شبیه این است که شما یک برگ سوالات می نویسید که هیچ جوابی ندارد و شاید در آینده کسی به آنها پاسخ خواهد داد دارند.

سریال های مشابه

مثال بهتر این سریال Dark است که در طول سه فصل سوالات زیادی جمع کرد ، اما در زمان مناسب به آنها پاسخ داد و پاسخ سوالات را به سادگی به فصل بعدی نگذاشت. در قسمت دیگر این مجموعه ، Westworld را داریم که نتوانست پاسخ مناسبی به سوالات پیشنهادی خود بدهد و سریال Raised by Wolves دقیقاً همان مسیر را دنبال کرد و به جای یادگیری از Westerworld ، حتی موفق هم نشد.

داشتن یک فصل بی عیب و نقص. و ما یک فصل پر از مشکلات و مشکلات را دیدیم ، یکی از آنها فقط پاسخ ندادن به بسیاری از سوالات ها است. در طول فصل اول ، این سریال سعی داشت شخصیت های داستان را خاکستری تر کند و این حتی شامل بازیگران کودک نیز می شود. با این حال ، هر بار که سریال در این کار نسبتاً موفقیت آمیز باشد ، در نهایت جبهه خیر و شر را به بیننده نشان می دهد و سرانجام این مرزبندی در کل سریال شکل می گیرد.

واقعیت داستان

در هر صورت ، این مجموعه سعی دارد با نشان دادن انگیزه شخصیت ها به ویژه مارکوس و همسرش در گذشته با نشان دادن آنها و در واقع این قسمت از سریال توانست به خوبی عمل کند و شخصیت ها را در چشم بیننده. با این حال ، مشکلاتی در این زمینه وجود داشته است ، و به عنوان مثال از زمانی که او را ترک کرده است ، این سوال مطرح شده است که چرا کالب درباره مارکوس تحقیق نکرده است و همه این مدت او فقط به دنبال نزدیک شدن به پسرش بوده است.

در واقع ، این سریال خیلی به این نکات توجه نکرد و تصمیم گرفت شخصیت کالب را در همان موقعیت مارکوس نگه دارد. گرچه مارکوس / کالب ممکن است یکی از هیجان انگیزترین شخصیت های این مجموعه باشد ، اما سرانجام مشخص شد نسخه ضعیف یکی از بهترین شخصیت های تراویس فیمل در تلویزیون است. هرچه این سریال جلوتر می رود ، شخصیت مارکوس بیشتر از «وایکینگ ها» به Regnar Lathbork شباهت پیدا می کند و به بیننده این احساس را می دهد که این مجموعه در واقع چندین کار موفق را تکرار می کند و به سادگی آن را در بدنه ای متفاوت قرار می دهد.

ترکیبی از آثاری مثل Alien یا Prometheus

مشکلات سریال

یکی از مشکلات این سریال این است که ممکن است در خارج از آن یک اثر اصلی باشد اما در داخل بیشتر شبیه کلون و ترکیبی از کارهایی مانند Alien یا Prometheus است که در واقع بیشتر یک نسخه درجه دو از آنها البته نمی توان انتظار داشت ایده یک فیلم یا سریال بسیار بدیع و دست نخورده باشد ، اما Raised by Wolves در این زمینه بسیار فراتر رفته است.

اگرچه این سریال ادعا می کند که یک سریال اصلی است ، اما شباهت آن با بسیاری از آثار غیرقابل انکار است و نحوه تغییر شخصیت مارکوس در سریال کاملاً شبیه Regnar است. مارکوس مانند رگنار به قدرت می رسد و کم کم این توهم که توسط سل انتخاب می شود ، این مسئولیت را در دست می گیرد و حتی همسر و فرزندش او را ترک می کنند و گویا شاهد نسخه فضایی شخصیت رگنار هستیم. به طور کلی ، بازی خیلی خاصی از بازیگران نمی بینیم و در کنار تراویس فیمل فقط می توان به آماندا کالین اشاره کرد که اگرچه در بعضی از قسمت های سریال کمی بی تجربه و آماتور است ، اما یکی از قسمت های مثبت آن است سریال.

در ادامه قصد داریم در مورد داستان و وقایع و سوالات که این مجموعه ارائه کرده صحبت کنیم و پیشنهاد می شود اگر سریال را به طور کامل تماشا کرده اید بقیه قسمت ها را بخوانید.

داستان سریال بزرگ شده توسط گرگ ها

سریال Raised by Wolves از همان ابتدا شروع می شود ، مانند دلیل اهمیت شخصیت مادر و دلیل مرگ اولین سری از کودکان و اینکه چرا فقط قهرمان زنده مانده یا چاله های سیاره چیست ، و سریال به خوبی پاسخ می دهد این سوالات. در واقع ، این سریال بر اساس اصل اول ، وجود جهانی ناشناخته که اطلاعات دقیقی از آن نداریم ، به خوبی کار می کند و با پیشرفت سریال ، متوجه می شویم که نه تنها از بسیاری از اسرار این کره خاکی اطلاع نداریم ، بلکه خود شخصیت ها نیز هنوز باید اسرار بیشتری را کشف کنید تا بتوانید در این سرزمین جدید زنده بمانید و یک کلونی جدید از انسان ایجاد کنید.

اگرچه این سوالات به خودی خود از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، خصوصاً در طول داستان ، این مجموعه قرار نیست پاسخ روشنی به بسیاری از سوالات ها بدهد. این سریال رفتاری دوگانه در مورد برخی سوالات ها مانند وجود یا عدم وجود روح دارد و این سریال وجود چنین چیزی را تا حدی انکار می کند ، اما می بینیم که نه تنها می گوید روح واقعی است بلکه به نوعی آینده را پیش بینی می کند و دستوراتی می دهد. به شخصیت هایی که برای پیشبرد اهدافش انتخاب شده اند.

شخصیت مادر

یکی دیگر از مشکلات سریال ، قدرت شخصیت مادر است که در واقع یک متخصص نکروسی است. این سریال توضیح روشنی در این زمینه نمی دهد و در حالی که شما زمانی برای عاشقان می جنگیدید ، اما بعداً متوجه می شویم که توسط یکی از اعضای کافر که Campion نیز نامیده می شود دوباره برنامه ریزی شده است و حتی می بینیم که آنها علاقه مند می شوند در یکدیگر اگرچه عملکرد قبلی این شخصیت به او در بهبود شخصیت سازی بسیار کمک کرده و ما را به این شخصیت نزدیکتر کرده است ،

اما هنوز این سوال مطرح می شود که چگونه مهرپارها نتوانستند نکروزان را کنترل یا شکست دهند و چرا اختیارات این شخصیت نامحدود است و اینها وجود دارد سوالات که سریال جواب نمی دهد و برای آن تصمیمی دارد و حتی متوجه می شویم که منشأ شخصیت هنوز هم ظاهراً با آنچه در ابتدا فکر می کردیم متفاوت است و برای رسیدن به این جواب ، ظاهراً باید صبر کنیم و ببینیم حداقل تا فصل بعدی سازندگان سریال به هیچ وجه تصمیمی برای پاسخ به این سال ندارند یا مانند سایر قسمت های این شخصیت ، تصمیمی برای این کار ندارند.

نقش روح کودک

حتی در پایان ، ما نفهمیدیم نقش روح کودک چیست و سریال توضیح درستی در مورد آن به ما نمی دهد. این سریال موفق به ایجاد فضایی مرموز و ترسناک شده است ، اما وقتی مجبور است داستان خود را روایت کند ، با یک مشکل روبرو می شود و حتی این احساس که فراموش می کند داستان باید جلو برود ، به بیننده دست می دهد. البته این بدان معنا نیست که داستان هرگز پیشرفت نمی کند ، اما این روند آنقدر کند ،

مبهم و کسل کننده است که عملاً احساس می کند هنوز در خانه اول هستیم و این خصوصاً در قسمت های اول دیده می شود ، اما در قسمت دوم نیمی از سریال متوجه می شویم که چرا این مسئله در سریال وجود دارد. این سریال با باز کردن اولین معماهای خود ، خودش را خالی می کند و اشتباهات عجیب و جبران ناپذیری می کند. حالا چرا این را می گویم؟ این سریال ناگهان می گوید که شخصیت مادر در واقع باردار است (که البته اگر بتوان از او نام برد) و در مقابل مارکوس ، او با صدای سوت کاملاً تغییر می کند و آن شخصیت دیگر برنامه ریزی و هوشمندانه ای نیست.

فروپاشی شخصیت مارکوس

مارکوس برای هدایت مهرپارها واقعاً به سول احتیاج نداشت و ظاهراً سریال خیلی سریع او را سرنگون کرد ، همانطور که خیلی سریع او را بزرگ کرد و او عملا تمایلی به انجام کارش نداشت و بیشتر شاهد بودیم که او یک سری اشتباه می کند . . مثلاً باعث می شود اعتماد اطرافیانش از بین برود و حتی همسرش او را ترک کند و البته چقدر آشناست!

جدایی با جدایی لاگرتا از رگنار تفاوت چندانی ندارد و فقط از نظر موضوع و دلیل کمی متفاوت است. اینکه چرا مارکوس هیچ تصمیمی داوطلبانه درباره شخصیت مادرش نمی گیرد ، به خودی خود جالب نیست و عجیب تر ، او تصمیم دارد به جای همکاری یا حتی سلطه بر شخصیت مادرش ، او را نابود کند ، اما سول این اجازه را به او نمی دهد و در یک مورد ضعیف ترین قسمتها ما شاهد مبارزه مارکوس با خود واقعی او هستیم. مبارزات بسیار مصنوعی و نه چندان جذاب که فقط باعث فروپاشی کامل شخصیت مارکوس / کالب می شود.

رهبر جدید کفار

اما پیکان در قسمت آخر داستان شلیک می شود. قسمت آخر فصل اول قرار نیست یک پایان خوب یا حتی یک قسمت خوب باشد. در طول این قسمت ، شاهد اشتباهات ، تصمیمات و حتی تغییرات شخصیتی عجیب هستیم. از یک طرف ، کودکانی را می بینیم که سرانجام به روح اعتقاد دارند ، اما همچنان به دنبال مادر خود هستند!

عجیب اینکه ما اصلاً رابطه ای بین آنها نمی دیدیم و تنها شخصیتی که بعد از اردوگاه نسبتاً نزدیک با مادرش رابطه داشت تمپست بود و بقیه شخصیت ها هنوز به سول اعتقاد دارند و مشخص نیست که آنها در نهایت به دنبال البته خود سول توضیح درستی ندارد و ما نمی دانیم هدف او چیست و حداقل آنچه در پایان سریال نشان می دهد این است كه قرار است پاول هدایت مهرپارها را بر عهده بگیرد و او در واقع انتخاب شده و كمپیون ظاهراً رهبر جدید کفار است. اما نقش فرزند مادر چه بود؟

پایان فصل اول سریال Raised by Wolves

پایان فصل یک

پایان فصل اول سریال Raised by Wolves در حقیقت نشان clear واضحی از سازندگی او در ارجاع به موضوعات و موضوعات مختلف است به طوری که آنچه را از ابتدا به دنبال آن بود به خاطر می آورد. در پایان ، مار پرنده ای را می بینیم که در واقع فرزند مادر است و حتی تلاش های بیهوده مادر نیز او را در گودال نابود نمی کند و سرانجام می فهمیم که درون گودال چیست و به کجا ختم می شود. با این حال ، آیا مادر قرار بود نسل بشر را نجات دهد یا نابود کند؟ و چه دلیلی داشت که او نباید به مناطق گرمسیری سفر می کرد؟ اما مهمترین سوال در مورد نقش مار در سریال چیست؟

راستش من خیلی غیر ارادی پایان فیلم پرومتئوس را به خاطر آوردم و به نظر می رسید که این سریال از این فیلم الهام گرفته شده است ، اما نتیجه فقط یک پایان غیر منطقی بود و حالا دقیقاً مشخص نیست که این مار پرنده قصد دارد در آینده و اینکه آیا قرار است موارد مشابه دیگری را نیز ببینیم ، یا مادر و دیگران باید سعی کنند این موجود عجیب را شکست دهند؟ با این حال ، در پایان سریال ، شاهد ورود کفار به این سیاره بودیم و اگرچه مارکوس کار خود را به طور کامل انجام داد ، اما آنها می توانند به قسمت نجات سریال تبدیل شوند یا به سقوط بیشتر آن کمک کنند.

پتانسیل این سریال

فصل اول Raised by Wolves از پتانسیل خوبی برخوردار بود و در واقع به نظر می رسید که ریدلی اسکات و سازندگان سریال در تلاشند ایده پرومتئوس را گسترش دهند و همچنین جنگ بین گروه های مذهبی و غیر مذهبی را نشان دهند و پایان قریب الوقوع زمین و مهاجرت انسان به سیارات. ناشناخته ، یک سریال مرموز در تلاش برای زنده ماندن که هدف همه چیز حداقل در فصل اول این تلاش ناموفق بود و سرانجام با سریالی روبرو می شویم که نسبتاً خوب شروع می شود و سپس بهتر می شود و در اواسط داستان به اوج خود می رسد.

، اما سپس سرازیر می شود و در انتها گلوله ای به مغز شلیک می کند و با پایان بسیار ضعیف ، طرفداران خود را به تماشای ادامه داستان در فصل دوم دعوت می کند تا شاید بالاخره سازندگان تصمیم بگیرند که بسیاری از مسائل را حل کنند از ابهامات سریال. مانند یک مار پرواز پاسخ دهید ، البته اگر پاسخ واقعی وجود دارد. ما قبلاً تصمیمات مرگبار سازندگان بازی Wayward Pines را دیده ایم و حال باید دید آیا سازندگان Raised by Wolves از این مجموعه و حتی Westworld چیزی می آموزند یا اینکه در فصل دوم نیز مرتکب اشتباه می شوند.

برچسب‌ها:

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 + 4 =