2

نقد فیلم The Elephant Man – مرد فیل‌ نما

نقد فیلم The Elephant Man - مرد فیل‌نما

مرد فیل براساس زندگی واقعی جوزف کری مریک (جان مریک) ، موجود عجیب و غریبی ساخته شده است که در نیمه دوم قرن نوزدهم در انگلیس زندگی می کرد. فیلمی درباره ترحم و مهربانی با موجودات ناشناخته.

رویارویی با مرد فیل یک تقابل پر از اضطراب ، ترس و کنجکاوی است. هر موجود ناشناخته ای ضمن اینکه ما را می ترساند و از او دور می کند ، توجه ما را نیز به خود جلب می کند. کنجکاوی اولین حسی است که هنگام ملاقات با موجودات عجیب و غریب به ما می رسد و سیرک ها چندان محبوب نبودند. فاصله مشخصی که صندلی سیرک از وسط میدان دارد و اطمینان از امنیتی که داریم ، ضمن اینکه به ما امکان می دهد جان خود را نجات دهیم ، به ما این امکان را می دهد که به این موجودات عجیب خیره شده و آنها را بررسی کنیم و شاید برای آنها دلسوز شویم .

روبرو شدن با شگفتی ها انگیزه اصلی ما در شناخت آنها است. اکران های سینما نیز همین امکان را برای ما فراهم می کنند. همانطور که مواجه شدن با فیلم های ترسناک به طور مشابه ما را راضی می کند. بدون خطر واقعی می توان ترسید و جیغ زد. بدون شک این امکان یکی از لذت آورترین امکانات اکران سینما است.

شروع داستان the elephant man

ترس از ابتدای شکل گیری سینما با مخاطبان بوده است. حتماً داستان فرار تماشاگران اولیه تاریخ سینما از فیلم “ورود قطار به ایستگاه” ساخته برادران لومیر را شنیده اید. مخاطبی که هرگز سینما و صفحه نمایش را درک نکرده است ، با تصویری نسبتاً واقعی روبرو می شود که در آن به دلیل قرارگیری دوربین ، احساس می شود مثل اینکه قطاری به سمت مخاطب می آید و ممکن است به آنها ضربه بزند. تماشاگران هربار فرار می کردند و برمی گشتند تا این احساس را تجربه کنند. ترس در این مرحله از سینما متولد می شود. ترس همراه با هیجانی که بارها بینندگان را به سینماها سوق داده است.

فرض کنید شما در دهه 1980 در لندن زندگی می کردید. تصمیم برای دیدار با مرد فیل احتمالاً بسیار دشوارتر از تصمیم برای دیدار با دیوید لینچ بود. علاوه بر پاسخ به کنجکاوی و کشف اطلاعاتی درباره این موجود عجیب ، می توانیم به احساس ترس خود رضایت بخش پاسخ دهیم. وقتی برای اولین بار با این مرد روبرو می شویم ، مانند فردریک تروس (پزشک فیلم با بازی آنتونی هاپکینز) متعجب و ترس خواهیم کرد. بعداً در مورد این برخورد اولیه به طور مفصل صحبت خواهم کرد.

جوزف کری مریک

جوزف کری یکی از مهمترین شخصیت های مرد فیل نما

جوزف کری مریک (متولد 1862 و درگذشته 1890 در سن 28 سالگی) انگلیسی بود که به دلیل ظاهر عجیب و غریب ، اولین بار در یک نمایش ترسناک به نام مرد فیل دیده شد. وی بعداً با کمک فردریک تروس ، پزشک در بیمارستان لندن زندگی کرد. نمایشی به نام مرد فیلم در سال 1979 توسط برنارد پومرانس ساخته شد.

راجر ابرت در مورد مشترک بودن فیلم و نمایش می گوید: “اگرچه نسخه سینمایی دیوید لینچ اقتباسی از بازی سال گذشته به همین نام نیست و هر دو از فیل واقعی جان مریک الهام گرفته اند ، اما آنها مشترک هستند یک دیدگاه مشابه: ما به “مریک به خاطر شهامتش در مواجهه با واقعیت شخصی” افتخار می کنیم. به طور کلی ، ممکن است بتوانیم با فراتر رفتن از سطح فیلم ، در مفاهیم عمیق تری تأمل کنیم. در مورد اینکه چگونه این مرد فیل هنوز هم دیدنی است این سالها ما را وسوسه می کند تا بر ترس خود غلبه کنیم و در مقابل او بایستیم و شجاعت او را تحسین کنیم.

بازیگر دیگر فیلم مرد فیل شده – دیوید لینچ

دیوید لینچ که این روزها شایعه ساخت سری جدیدش شنیده می شود ، چند سال پیش با ساخت فصل سوم سریال Twin Peaks ما را شوکه کرد تا قلب شما به سمت ناشناخته ها و موجودات و اتفاقات عجیب برود. در بیشتر فیلم های او ، رویاها و کابوس ها نقش مهمی دارند. پروژه مرد فیل ، همراه با داستان مستقیم ، ممکن است تنها فیلم های لینچ باشد که به دور از پیچیدگی ها و پیچیدگی های نمادین فیلم های دیگر ساخته شده است. دیوید لینچ در مورد “داستان مستقیم” شوخی می کند که در پاسخ به انتقاد از فیلم های من ، من می خواستم فیلمی بسازم که پیچیدگی های گذشته را ندارد و داستانی سرراست دارد.

عنوان فیلم احتمالاً با همین انگیزه شکل گرفته است. اگرچه مرد فیل به اندازه فیلم های بعدی با رویاها و کابوس ها سر و کار ندارد ، اما موضوع خود یکی از عجیب ترین واقعیت های رویایی است که بشر با آن روبرو شده است. شکل ظاهری این مرد حتی ترسناک تر و پیچیده تر از هر موجود عجیبی است که در خواب با آن روبرو می شویم.

فیلم لینچ

فیلم لینچ

فیلم لینچ تأثیر بسزایی در فیلم های بعدی داشته است. شاید بتوان بیشتر فیلم های برتون تیم را از نظر تقسیم این ترس به لینچ پیوند زد. آیا ادوارد قیچی مانند مرد فیلم نیست؟ مردی با ظاهری عجیب و غیرمعمول و در نگاه اول ترسناک با قلبی مهربان و علاقه مند به خلق آثار هنری. جان مریک یک کلیسا را ​​با جزئیات کامل و بدون دیدن کامل آن بنا می کند و ادوارد سبزی خانه همسایه یا مدل موهای آنها را به شکل هنری تبدیل می کند. ادوارد خود جان مریک است.

هر دو علاقه زیادی به مهربان بودن و محبت دارند. سیرک عجیب ig Fish را به خاطر بسپارید. یک مرد غول پیکر با قدی بسیار بلند ، دو زن دوقلو ، یک کوتوله و … آیا همه همان کسانی نیستند که در پایان “مرد فیل” در سیرک می بینم؟ دقیقاً همین ترکیب. مسائل همان است. ماهی بزرگ همچنین در مورد نترسیدن از غریبه ها و موجودات عجیب و غریب است. اگر فیلم مرد فیل را دیده اید یا مشتاق تماشای آن هستید ، بعد از تماشای فیلم ادامه متن را بخوانید.

قضاوت

یکی از موضوعاتی که ما در فیل انسان با آن روبرو می شویم قضاوت در مورد ظاهر است. بالاترین سطح زشتی ظاهری که ما را در فیلم وحشت زده می کند. استراتژی دیوید لینچ برای عادی سازی برخورد با چنین موجودی به تأخیر انداختن لحظه برخورد است. در ابتدا فردریک متوجه اعلامیه عجیب مرد فیلم در بازار می شود و توجه او را به خود جلب می کند. او به آرامی به پدیده نزدیک می شود و وارد اتاق های “بدون ورود” می شود.

اتاق هایی که همیشه کنجکاوی ما را برای آگاهی از آنها برمی انگیزند. اما هر بار که از در عبور می کند ، چیزی به دست او نمی رسد. فردریک گام به گام پیش می رود و با او تشنه برخورد با موجودات عجیب می شویم. این فاصله بین لحظه رویارویی و لحظه برانگیخته شدن احساس ترس شبیه همان تأخیری است که در سیرک می بینیم. یک مرد دائماً در مورد ویژگی های عجیب موجودی صحبت می کند که قرار است از مشاهده آن بترسیم اما لحظه تماشای آن را به تأخیر می اندازد و این باعث ایجاد حس انتظار در ما می شود. سرانجام ، فردریک با پرداخت پول می تواند یک بار در برابر این مرد عجیب ایستادگی کند. برخوردی که فکر می کنم در قلب ایده اصلی فیلم باشد.

صحنه شگفت انگیزی در The Elepahant man

صحنه شگفت انگیز کارگردانی شده است. ما مرد فیلم را از دور می بینیم و مثل فردریک وحشت می کنیم. این تصویر وحشتناک به چهره آنتونی هاپکینز کات برخورد می کند. در نمای بسته ، چشم ها حاکم هستند. چشمان حیرت زده ، دقیقاً مانند احساسی که خودمان تجربه کردیم ، از حفره بیرون آمدند و البته بقیه در مواجهه با چیزهای ناشناخته با آن روبرو می شوند. اما عنصری به این کلیشه حیرت که اساس فیلم است اضافه می شود: اشک از چشمان دکتر جاری می شود. این لحظه اتفاق می افتد که می توان آن را دلسوزی برای ناشناخته ها نامید.

دلسوزی برای موجوداتی که نه با انتخاب خودشان بلکه با سرنوشت شکل دیگری خلق شده اند. شاید جذاب ترین کاری که فیلم لینچ با ما انجام می دهد این است که این مسئله را مطرح کنیم که مقابله با موجودات عجیب و غریب یک مسئله اخلاقی است. همراهی ترس و عطوفت ما را به مسئولیت اخلاقی سوق می دهد تا نقش خود را در برخورد با این پدیده ها پیدا کنیم.

صاحب مرد فیل‌نما

صاحب مرد فیل نما

بقیه فیلم ادامه این همراهی ساده است. صاحب مرد فیلم فقط او را منبع درآمد می داند و انگیزه انسانی ندارد. به همین دلیل آنها او را به همین راحتی کتک زدند. او حتی با زندگی با او دیگر از این موجود بی خطر نمی ترسد. به طور کلی ، هیچ کس از این موجود به ظاهر وحشتناک آسیب ندیده است. بنابراین هرچه فیلم پیشرفت می کند و قدم به قدم به ظاهر ترسناک او عادت می کنیم ، به او علاقه مند می شویم زیرا متوجه می شویم که او از درون پر از خصوصیات اخلاقی خوب است. تقابل بازیگر برجسته زن با تئاتر نیز به همین باطن است.

در واقع فیلم با طراحی شخصیت های بسیار دور ، تأکید ویژه ای به درون و آنچه شخصیت دارد ، و نه آنچه در ظاهر نشان می دهد. زیباترین زن لندن با زشت ترین مرد شهر آشنا می شود و آنها با هم قطعه ای از نمایش عاشقانه رومئو و ژولیت نوشته ویلیام شکسپیر را اجرا می کنند تا افسانه زشت و زیبا را زنده کنند. اتفاقی که کل شهر را به جان مریک تبدیل می کند و شهرتی غیرقابل پیش بینی به او می بخشد.

آشنایی با این موجود

روش گام به گام آشنایی با این موجود برای کنترل احساسات مخاطب نه تنها در تصویر و پنهان شدن چهره روح بلکه در باند صوتی فیلم نیز شنیده می شود. در برخورد اولیه ، ما (به همراه فردریک) مرد فیلم را برهنه می بینیم. بدون هیچ پرده ای و در طرحی که مدت زمان کمی داشته باشد. این نمایش برای ایجاد وحشت بیش از حد نیست. در ادامه ما همیشه او را با لباس می بینیم. با ورود به جامعه پزشکی ، او همیشه محجبه بوده است.

گاهی لباسهای خاص و کلاه جان نقش این حجاب را بازی می کند و گاهی در مجلس پزشکان پرده ای سفید دور او قرار می گیرد. لینچ هوشمندانه از سایه خود برای نشان دادن وجود خود استفاده می کند تا کمتر ما را به تماشای زشتی جسمی جان دعوت کند. در حقیقت ، اهمیت فیلم لینچ نه در آنچه جلوی چشم ما می گذارد بلکه در آنچه از ما پنهان می کند ، است. تصمیمات اخلاقی فیلمساز در این لحظات خود را نشان می دهد. در حجابهای مسئولانه اش.

میشل شیون

علاوه بر این ، هیچ دیالوگی از وسط فیلم شنیده نمی شود. ما مرد فیلم را فقط از طریق صداهای عجیب و ناآشنایی که از حنجره اش بیرون می آید می شناسیم. اما این صداها برای تأکید بر خوی حیوانی و وحشت شخصیت ساخته نشده اند. همانطور که میشل شاین ، نظریه پرداز برجسته فرانسوی کی د سینما ، به لحظه ای اشاره می کند که جان مریک در مقاله ای در تعریف صدای نامتقارن (صدا از منبع ناشناخته یا مخفی) قورت می دهد. این صدا ماهیتی کاملاً انسانی دارد و ابعاد انسانی این موجود وحشتناک را زنده می کند تا بتوانیم به آن نزدیکتر شویم. نبرد درونی که جان با جسمی که در آن گیر افتاده آغاز می کند با این صداها آغاز می شود. سرانجام ، برای اولین بار در فیلم ، پس از احساس آرامش ، می تواند حیوان حیوان خود را کنار بگذارد و یک کلمه را به زبان آورد. اولین کلمه باعث می شود کمتر از او بترسیم و با او بیشتر آشنا شویم.

یک کلمه بیشتر زمینه بستری شدن وی در بیمارستان را فراهم می کند. از آنجا که شروع می کند ، آیه بیست و سوم کتاب مقدس را با حافظه بلند می خواند. “… تو وقتی می خواهی جان من را می گیری.” این برای من روشن است. “زیرا من برای همیشه در زمین خواهم ماند.” صدای بلند این موجود که تا چند روز پیش به جز چند صدای نامفهوم چیزی برای ارائه نداشت ، پزشکان و مسئولان بیمارستان را ترغیب می کند تا چهره انسانی این شخصیت را ببینند و توجه بیشتری به او داشته باشند. با پیشرفت جان مریک به بیمارستان ، نحوه لباس پوشیدن او به افراد عادی نزدیکتر می شود. در حقیقت روند فیلم را می توان در این عبارت خلاصه کرد: چگونه مردی که ترکیبی از مزاج حیوانات است (ظاهری باورنکردنی) و خلق و خوی انسانی (قلب احساسی) به تدریج از ظاهر خود فاصله می گیرد و درونیات خود را برای مردم آشکار می کند و مخاطبان. ایده ای که مطمئناً هیچ زمانی نمی شناسد و می تواند برای سالهای آینده الهام بخش و مثر باشد. ایده ای که ما را ترغیب می کند از چیزهای ناشناخته نترسیم. شاید پشت این ظاهر وحشتناک قلب رئوف باشد ، که واکنش های تهدیدآمیز دیگران روی آن رخ نداده است.

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

14 − 2 =

  1. سامان گفت:

    سلام.
    من این فیلم را دیده ام. خیلی تم قدیمی دارد. واقعیتش زیاد باهاش حال نکردم.
    شاید کسانی که خیلی به فیلم های کلاسیک علاقه مندند بتونند با این فیلم ارتباط برقرار کنند.

  2. سحر قیاسی گفت:

    نقد خوبی اورده بودید

    من اوایل فیلم را دیدم ولی خوشم نیومد. احساس کردم بقیه فیلم هم همون ریتم ابتدایی را دارد. ممنون از مهتاب فیلم