0

نقد فیلم Unhinged – نامتعادل

نقد فیلم Unhinged

تریلر “نامتعادل” به لطف بازی راسل کرو و عدم شرم از هویت او به عنوان یک مویی به خاطره انگیزترین فیلم سال تبدیل می شود

اگر شما جزو افراد بی شماری هستید که در برابر مشکلات جامعه قیام کرده اید ، اگر تا به حال به ذهن شما خطور کرده است که بعد از ساعت ها گیر افتادن در ترافیک ، خیال خود را در مورد پیاده شدن از ماشین و بیرون کشیدن گاری از شلوغی در سر داشته باشید. و شکستن شیشه های اتومبیل افراد با فرمان قفل شده خوب ، “نامتعادل” ممکن است به فیلمی تبدیل نشود که این احساس را به طرز ظریفی تجزیه می کند ، اما بدون شک از این خشم خفته آشنا برای ایجاد یک تریلر جذاب است که باعث می شود ما این مشکلات را فراموش کنیم حداقل یک ساعت و نیم استفاده می کند ارزیابی “نامتعادل” به نوع نگاه ما بستگی دارد. آیا ما آن را به عنوان یک فیلم مستقل ، منزوی در خلا ، یا به عنوان بخشی از جهان بزرگتر پیرامون آن می بینیم؟

آیا ما آن را به عنوان یک فیلم خارج از زمان و مکان یا یکی از محصولات وضعیت منحصر به فرد ژانر وحشت در این دوره خاص می دانیم؟ انتخاب هر یک از این دو مسیر به مقصد کاملاً متفاوتی منجر می شود. در انتهای مسیر اول با یک فیلم معیوب و بیش از حد متوسط ​​روبرو می شویم که نتواند نگرانی های جامعه شناختی خود را برطرف کند و اینکه آیا تفاوتی ایجاد می کند یا نه ، و در انتهای مسیر دوم با موی احمق و پیله ای روبرو می شویم که به نظر می رسد چیزی است که می خواهیم ببینیم. رنگ آمیزی شد

وضعیت نقض

هیچ یک از این دو وضعیت نقض دیگری نیست. هر دو در قالب “گربه” شرودینگر واری توانند همزمان باشند. تأیید یکی از آنها وجود دیگری را غیرممکن نمی کند. س isال این است که ، هنگام تماشای آن بیشتر به کدام سمت متمایل می شوید؟ شخصاً ناخودآگاه خم شدم و فیلم را از لنز دوم دیدم. انتخابی که ناشی از تماشای این فیلم در متن رویکردی است که در دهه گذشته تریلرهای روانشناسی و سینمای ترسناک در پیش گرفته اند.

فیلم های ترسناک در سال های اخیر جدی تر ، هوشمندتر ، معتبرتر ، ساختارشکن تر ، پیچیده تر ، عمیق تر ، پخته تر و بلند پروازانه تر از گذشته شده اند. دهه گذشته ، دهه شکوفایی و تبلور پتانسیل های ژانر وحشت در زمینه غلبه بر احساسات شکسته با مواردی مانند “وراثت” و “نیمه تابستان” ، بررسی دقیق ترسناک آثار هنری با “خانه ای که جک” است ، تجربه “وحشتناک” بلوغ و او پیگیری می کند “، تسخیر موضوعات شناخته شده سیاسی و اجتماعی با” برو بیرون “و” ما “، روایت مرثیه سرایی طبیعت از ساکنان انسانی آن در قالب” مادر! ” “و این کلیشه های قدیمی ژانر را با استفاده از” جادوگر “و” زیر پوست “به چالش کشیده است.

نامتعادل

اتاق انتظار

حتی وقتی با فیلم هایی مانند مندی یا اتاق انتظار روبرو هستیم ، که آشکارا سعی در برانگیختن عواطف مرتبط با اقدام وحشتناک خشونت آمیز دهه 1980 دارند ، آنها هنوز مانند آثار باستانی دست نخورده از شن بیرون کشیده می شوند و از ماسه بیرون کشیده می شوند. آنها فیلمهایی دارند که علی رغم ظاهر قدیمی آنها ، اسکلت کاملاً مدرنی دارند. آنها به جای بازسازی یک مدرسه قدیمی ، برداشت جدیدی از یک مدرسه قدیمی هستند. هیچکدام از اینها بد نیست.

دقیقاً همین اجتناب این سازندگان فیلم از روند معمول و یکنواخت است که ژانر وحشت را از رکود نجات داده و آن را چنان با طراوت ، شگفت آور و پیشرفته نگه داشته است. اما از طرف دیگر ، حجم نابسامان فیلم های ترسناک موج جدید ممکن است یکی را برای نوع دیگری از فیلم های این ژانر نوستالژیک کند. به نظر می رسد بیشتر پیش پرده های فیلم های سینمایی غذای سنگینی برای هضم و حل وظایف خسته کننده هستند.

آنها داستانهایی سورئال در مورد بحرانهای وجودی با مضامین تحت تأثیر نظریههای یونگ و فروید هستند که منجر به زلزلههای تکان دهنده می شوند. هیچ یک از اینها بد نیست ، اما گاهی اوقات برای تنوع به فیلم های یکبار مصرف احتیاج داریم و احمقانه ترین آنها بزرگترین نقطه قوت غیرانسانی آنهاست. “نامتعادل” که به نظر می رسد یکی از آخرین بقایای یک گونه تقریباً منقرض شده باشد ، یکی از این فیلم هاست.

مرد بی نام

این سکانس نه تنها مرد گمنام را به عنوان یک آب خطرناک از گذشته معرفی می کند که چیزی برای از دست دادن ندارد و آماده است تا قبل از سرنگونی جهان را با او نابود کند ، بلکه بلافاصله موتور داستان او را روشن می کند که با همان نیروی خشمگین و هرگز از حرکت باز نمی ایستد. در این فیلم ، که با معرفی قاتل آغاز می شود ، طبیعتاً باید قربانیان تصادفی وجود داشته باشند که از سرنوشت ناگوار او بی خبر باشند و این مسئولیت راشل ، یک مادر تنها است که باید از پسرش کایل و او مراقبت کند.

خانواده در طی طلاق او. . در صبحگاهی که راشل هر چه زودتر در خواب و دیر به کار است ، هنگام رفتن به مدرسه ، با یک شاخ مداوم توجه یک مرد گمنام را بر سر یک دوراهی جلب می کند. هنگامی که راشل از عذرخواهی مرد به دلیل شیپور خودداری می کند ، مرد تصمیم می گیرد آن را بدترین روز زندگی راشل بدل کند تا به او ثابت کند که او تنها کسی نیست که در ترافیک گیر کرده ، تحت فشار و استرس قرار گرفته است.

شاسی سیاه تهدید آمیز

بنابراین ، این مرد با شاسی سیاه تهدیدآمیز خود به تعقیب راشل در خیابانهای یک شهر ناشناس ادامه می دهد ، و با غرش وحشیانه ماشین خود و با سپر ویرانگر ماشین خود برای بلعیدن و جویدن یک بیور و وسیله نقلیه بیور. فک هایش به او حمله می کنند. نتیجه یک بازی نفس گیر موش و گربه است که در یک چشم به هم زدن ، از یک شاخ و شانه تا مسیری بسیار باریک تر کشیده می شود و هر روز دیوانه تر ، مضحک ، خشن و همه جانبه می شود. باقی؛ راز موفقیت فیلم دانستن چیست ، پذیرفتن هویت واقعی آن به جای شرمساری با اشتیاق کامل و وفاداری بی وقفه به آن تا آخر. به عبارت دیگر ، “نامتعادل” به خوبی می داند که قرار نیست کاری را انجام دهد که “انگلی” با مشکل فاصله طبقاتی با مشکل بوق و شانه های جاده انجام داد.

بنابراین تصمیم می گیرد به جای اینکه وقت خود را برای این هدف شکست خورده تلف کند ، حداقل مخاطبان خود را تحت تأثیر قرار ندهد. این فیلم که با زیرنویس کامل و پر از فیلم مستند از تصادفات وحشتناک جاده ای همراه با گزارش های آماری از گویندگان خبر آغاز می شود ، از همان ابتدا خود را به عنوان چرخ زباله معرفی کرده است (این یک تعریف است).

کشف انحرافات شخصی

شوک سطحی

فیلمی که از خشونت به عنوان ابزاری برای ایجاد شوک های سطحی و مرگ های مهیج استفاده می کند ، نه این که در پی کشف انحرافات شخصی و اجتماعی باشد که منجر به خشونت می شود یا وحشت تهوع آور خشونت را به تصویر می کشد. این فیلم با جاه طلبی موضوعی لجام گسیخته یا عدم تعهد نسبت به ریشه هایش ، هرگز هویت واقعی خود را از دست نمی دهد و از آن احساس شرم نمی کند.

نتیجه یک فیلم است که در آن یک جفت پا روی پدال گاز فشار می آورد و با هجوم بی وقفه تعقیب و گریزها ، تصادفات ، خونریزی ، تهدیدهای تلفنی ، آشوب و پیچش هایی که یکی پس از دیگری در یک ریتم مداوم و سریع اتفاق می افتد ، مانند یک ماشین. این در بالای هر چیزی که در مسیر خود قرار دارد می ماند و به جلو حرکت می کند. اما جذابیت دیگر فیلم ایجاد یک آنتاگونیست جذاب به لطف راسل کرو است.

کیفیت بهترین داستان ها با کیفیت آنتاگونیست های آنها ارتباط مستقیم دارد و این اصل بیشتر و بیشتر در مورد فیلم های ترسناک اسلر صدق می کند. «نامتعادل» از آن دسته فیلم هایی است که ستاره اصلی آن سطح کل فیلم را بالا می برد. «نامتعادل» فیلمی نیست که باعث هدر رفتن ستاره های ستاره شود ، بلکه فیلمی است که به لطف ستاره دار شدن خود را از هدر رفتن نجات می دهد.

هدر رفتن ستاره ها

«نامتعادل» فیلمی نیست که باعث هدر رفتن ستاره های ستاره شود ، بلکه فیلمی است که به لطف ستاره دار شدن خود را از هدر رفتن نجات می دهد.

در نگاه اول ، “نامتعادل” به نظر می رسد یکی از آن موهایی است که ستارگان باسابقه اکشن مانند نیکلاس کیج یا بروس ویلیس به آن پناه می برند. فیلم هایی که مستقیماً از شبکه نمایش خانگی خارج شده اند. بازی آنها در این فیلم ها فاقد شور و گرمی است که باعث شد عاشق آنها شویم. اما کرو در فیلم “عدم تعادل” اینگونه نیست. او چنان جدی و ظریف این نقش را بازی می کند که به نظر می رسد می خواهد برای دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره های امسال رقابت کند.

مرد بی نام چیزی بیش از یک قاتل اسلش مقوایی نیست. ما در مورد شخصیتی صحبت می کنیم که انگیزه های او در یک مونولوگ گلگون توضیح داده شده است: “هر تلاشی که کردم ، هر فداکاری که در زندگی نامرئی خود کردم ، نادیده گرفته شد و مورد قضاوت و رد قرار گرفت. جویدن ، خوردن و تف به من. بنابراین فکر می کنم گور باباش ، فرد. اینگونه است كه من از طریق خشونت و انتقام نقش خود را در جامعه نشان می دهم. “زیرا این تنها چیزی است كه برای من باقی مانده است.

” با این وجود ، بازی كرو به تنهایی برخی از نقایص فیلمنامه را برطرف می كند ؛ تا حدی كه گاهی اوقات درد ، عذاب ، عصبانیت و عصیانی را که در درون این مرد وجود دارد با چشم و زبان بدن خود منتقل می کند به گونه ای که احتمال فریب شما بیشتر می شود و فکر می کنید با یک فیلمنامه مفصل طرف هستید.

شخصیت گم شده

این ممکن است کلیشه ای باشد ، اما آخرین باری که آنقدر درست بود را به خاطر نمی آورم: کلاغ از نظر جسمی و روحی چنان در بدن این شخصیت گم شده است که گاهی اوقات درست جلوی چشم ما ناپدید می شود. خودش را به یک غریبه کاملاً می دهد. بعضی اوقات مجبور می شویم چشمهایمان را فشار دهیم تا سرنخی پیدا کنیم که ثابت کند ما راسل کروی خود را مشاهده می کنیم. شما احتمالاً نمونه مشابه کرو را در این فیلم در هزاران هزار درام ضعیف دیگر دیده اید. مرد تنهایی کوره درستی در یک شب بارانی پشت فرمان اتومبیل خود نشسته است. احتمالاً مست ، زیر لب زمزمه می کند ، با تماشای جرقه اغوا کننده چوب کبریت خود ناپدید می شود و با حلقه ازدواجش بازی می کند و فکر می کند کاری احمقانه در ذهنش انجام می دهد.

با این وجود ، کرو هنوز در حال یافتن راه های جدیدی برای جلوگیری از سقوط شخصیت در وادی کسالت و کلیشه ها است. با چشمان چشمانش ، لهجه جنوبی ، صورتش به کانون عصبی ، هیکل چاق و چله و عرق پیشانی اش تبدیل شد ، با کوچکترین کمکی از فیلمنامه ، کاملاً به مرد عادی گمشده عنان ، و کاملاً به عنوان کسی تبدیل می شود درب یک خانه را خراب می کند و شروع به قتل عام ساکنان آن می کند ، قابل باور است.

جنایتکار

به نظر می رسد کرو از فرصت بازی در چنین جنایتکار فجیعی لذت می برد. کرو به تعادل ایده آل بین انسانیت اهلی و شرور کارتون رسیده است. در عین حال ، او به عنوان یک فرد عادی افسار گسیخته چنان باورپذیر است که علی رغم داستان سرایی نه چندان پنهان فیلم ، همدردی ما را برمی انگیزد و از طرف دیگر ، آنقدر به شکل قاتل سرسخت مایکل مایرز ، که دهانش پر از هیجان است. دیدن او جالب است.

کلاغ در یک چشم به هم زدن بین این دو حالت متناقض بازی می کند. در یک لحظه ، یک مرد عبوس تاریکی ظریف را با تاریکی ظریف ترسیم می کند و در لحظه ای دیگر ، فقط یک خنده شیطانی کافی است تا او را به یک شخصیت شرور کمیک تبدیل کند و در هر دو مورد خیره کننده باقی بماند. اگر کارگردانی دریک برت و ویرایش مایکل مک کاستر نبود ، هرج و مرجی که این مرد ناشناس پشت سر می گذارد ، چندان درگیر کننده نخواهد بود. مک کاستر که به عنوان سردبیر فورد در برابر فراری شناخته می شود ، با تنش و وحشت مشابه ، قلدری اتومبیل ها و مبارزات رانندگان آنها را روایت می کند.

مرد بی‌نام

ردپای خون

ردپای خونی که یک مرد گمنام از خود به جای گذاشته ، هر حادثه رانندگی که باعث آنها شده است و هر بار که شخصی را مجبور به انجام گناهی باورنکردنی بر خلاف میل خود کند ، با نیرویی ناب و بی رحمانه به تصویر کشیده می شود. کلاغ ، به شکل یک بولدوزر که به یک مسکن زنجیر شده است ، خود را قهرمان اخلاق و عدالت تصور کرده است. او که قتلهای خود را در لحظه اخلاقی توجیه می کند و گاهی دیگران را فریب می دهد تا قتل های خود را به جای او انجام دهد ، به نظر می رسد یکی از دانشجویان فلسفی جان کرامر است.

در دنیای این فیلم خبری از قهرمان نیست؛ نه تنها یک مرد ناشناس دوست یک راشل را در یک رستوران می کشد ، بلکه مشتریان به بشقاب صبحانه یا صفحه تلفن آنها خیره می شوند و دخالت نمی کنند. حتی پلیس درخواست راشل برای کمک را نادیده می گیرد زیرا آنها نیروهای خود را به یک صحنه تصادفی در بزرگراه فرستادند. این جهان بدبین و تاریک که در مهاجم و قربانی آن خلاصه شده است ، یکی از عناصر تعیین کننده زیرشاخه اسلر است.

لهجه‌ی جنوبی‌

فیلم طولانی و یکنواخت

“نامتعادل” اما بدون لغزش. تعقیب نهایی فیلم خیلی طولانی و یکنواخت است. اگرچه فیلم سعی دارد تمام این لحظات را به تصویر بکشد ، اما به نظر می رسد چرخش تصادفی ماشین ها در مسیر خانه مادر راحیل برای همیشه ادامه دارد ، گویی قبل از رسیدن به مرحله بعدی داستان ، در حال مشاهده صفحه بارگیری یک بازی ویدیویی هستیم. . برای فیلمی که ریتم پر جنب و جوش و پر حادثه خود را قبل از این سکانس حفظ کرده باشد ،

ضعف این سکانس لطمه قابل توجهی به ریتم ثابت فیلم می زند. مشکل بعدی فیلم پایان آن است. منظور من از صحنه مرگ شخصیت راسل کرو با قرار دادن یک قیچی رنگارنگ در حفره چشم او نیست. اتفاقاً ، این صحنه ای است که راشل با قیچی لگد می زند تا جایی که ممکن است در جمجمه مرد قرار بگیرد در حالی که گفت وگو می گوید: “این همان شاخ محترمی است که می خواستی!” به نظر می رسد مناسب ترین پایانی است که می توان برای چنین فیلمی نوشت. اینکه شخصیت راسل کرو با اصطلاحات مضحک راشل به سبک قهرمانان اکشن دهه هشتاد برای فیلمی که با ادامه کار دیوانه و خنده دارتر می شود ، می میرد ، این ژانر است.

نامتعادل

در عوض منظورم توالی خلاصه است. راشل و پسرش در چهار راه پشت چراغ قرمز منتظر می مانند. سپس ، وقتی چراغ ها سبز می شوند ، آنها شروع به حرکت می کنند ، که ناگهان راننده ای بی پروا با عبور از چراغ قرمز در مقابل آنها ظاهر می شود. هر دو برای جلوگیری از تصادف ترمز می کنند. راننده متخلف شروع می کند به قسم خوردن در جایی که هست. راشل که با دیدن اهانت به مهمانی در حالی که مقصر است عصبانی می شود ،

دست خود را به سمت شاخ بلند می کند ، اما قبل از فشار دادن منتظر می ماند. او از افزودن هیزم به آتش امتناع می ورزد. سپس راشل به پسرش نگاه می کند ، و او می گوید: “این انتخاب درستی بود.” به عبارت دیگر ، او فیلم راشل را مقصر درگیری او با یک مرد ناشناس می داند. درسی که راشل از ماجراهای امروز می آموزد جلوگیری از بوق زدن برای رانندگان خارجی است. درسی که می خواهیم از فیلم یاد بگیریم این نیست که مرد ناشناس نباید دنیا را به خاطر اشتباهات خودش مجازات می کرد (همانطور که راشل دیر بیدار شدن باعث از دست دادن مشتری خود می شود).

تعقیب و گریز نهایی

درس بزرگ

درسی که فیلم می خواهد بگیرد این است که ما نباید اینقدر عصبانی باشیم. زیرا همیشه این احتمال وجود دارد که شخصی که در حال شاخ زدن هستیم یک دیوانه انتقام جویانه پیدا کند. در نتیجه ، اگر راشل امروز صبح کنترل خود را حفظ می کرد و برای مرد گمنام شاخ نمی زد ، مرد گمنام کاری نمی کرد. طبق فلسفه “نامتعادل” ، می توان با تسلیم در برابر استکبار دیگران به جامعه ای بهتر دست یافت. البته پاسخ دادن به توهین با توهین می تواند اوضاع را بدتر کند.

اما نحوه انتقال این پیام اخلاقی در متن فیلم به یک نتیجه احمقانه منجر می شود که احتمال برداشت کج و معوج از آنچه در طول فیلم اتفاق می افتد را افزایش می دهد. پوسترهای فیلم حاوی عبارتی فریبنده است که یکی را به یاد پوسترهای تبلیغاتی سیرک می اندازد که مردم را به دیدن موجودات عجیب و غریب یا آکروبات های باورنکردنی خود دعوت می کند: “راسل کرو برنده نامتعادل اسکار است.” “نامتعادل” ممکن است چیزهای زیادی نباشد ، اما به بزرگترین وعده خود عمل می کند: دیدن راسل کرو بعنوان یک قاتل علاوه بر تئوری یک واقعیت است.

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × سه =