0

نقد فیلم Vanquish

نقد فیلم Vanquish

Vanquish یا 2021 فیلمی با مضمون مورگان فریمن است تا ببیند آیا او به عنوان یک بازیگر پیشکسوت انتظارات را برآورده کرده است یا خیر. همچنین ، آیا فیلم موفق می شود در ژانر اکشن دستیابی به موفقیت جدیدی داشته باشد؟

Vanquish جورج گالو را می توان به زیرشاخه های فیلم اکشن و ماموریت تقسیم کرد. شاید بتوان فیلم را از نظر ساختار فیلمنامه و چالش قهرمان با سه گانه Taken به کارگردانی پیرمورل مقایسه کرد. چالش نقش اصلی در هر دو فیلم نجات دخترانشان است. اگر در Vanquish ، ویکتوریا (با بازی رابی رز) سعی در نجات فرزند خردسال خود دارد ، در آدم ربایی ، برایان میلز (لیام نیسون) باید دختر نوجوان خود را از چنگال یک باند جنایتکار بیرون بکشد. بزرگی و وحشت چنین بحرانی است که آدم ربایی را به یاد ماندنی می کند و آن را به اثری تماشایی تر نسبت به فیلم سلطه تبدیل می کند.

همانطور که برایان میلز ربوده شده فشار و اضطراب اضافی برای یافتن دخترش را تحمل می کند و کار از این نظر با شکوه تر است ، در ونکوئیش ، ویکتوریا با پنج قدم پیش رو بسیار راحت است. از آنجا که دیمون هیکی (با بازی مورگان فریمن) را به خوبی می شناسد و می داند که در بدترین حالت او هیچ کاری با دخترش ندارد ، بنابراین وقتی بعد از هر مرحله از هیکی او را بعد از دخترش می بینیم ، ساختار مصنوعی او بیش از هر چیز دیگری به چشم می خورد .

بازیگر زن فیلم Vanquish

خوب است که وقتی با اثری مثل ونکوئش روبرو می شویم این سال را مطرح کنیم که جایگاه حس به عنوان اصلی ترین م componentلفه سینمایی در این فیلم کجاست؟ آیا این احساس از طریق مجموعه اقدامات داستانی به بیننده منتقل می شود یا از طریق اعمال شخص خاصی؟ پاسخ روشن است؛ چنین سوالاتی با دنیای فیلم فاصله زیادی دارد. گزینه های فیلم برای روایت داستانش ویکتوریا و دامون است ، اما نه این ساخته می شود و نه آن. نه مأموریت ویکتوریا آنقدر ملتهب است که مخاطب را روی صندلی میخکوب می کند و نه دیمون اهداف مشخصی دارد.

موضوع فیلم Vanquish

ضد قهرمانان نیز بیش از حد توخالی و سطحی هستند و چراغ های قرمز و آبی به شناخت بهتر آنها کمک نمی کند. کل داستان بهانه ای است برای ساختن یک اقدام کاملاً معمولی. اقدامی کمتر از حد استاندارد که در آن نه میزانسن پیچیده ای وجود دارد و نه دوربین خاصی برای نوآوری حرکت می کند. نوآوری وجود ندارد که مخاطب را تشنه همان عملکردهایی کند که قبلاً دیده اند. همه چیز شبیه همان چیزی است که او در طی سالهای گذشته در اقدامات بی شماری دیده است. صحنه هایی مانند عبور موتور از زیر کامیون یا مسدود شدن قهرمان توسط ماشین چشمک زن. بر خلاف بسیاری از کسانی که سعی دارند ریتمی سریع با عکس های کوتاه ، چند زاویه دوربین و موسیقی ایجاد کنند که برش هر صحنه را چند برابر کند ، این فیلم بر ریتم کند غلبه می کند. این نه در مورد موسیقی هیجان انگیز ، نه در مورد خلاقیت است. جهانی است برخاسته از تخیلاتی که توانایی نمایش ندارند.

مورگان فریمن در فیلم Vanquish

افرادی که ویکتوریا به آنها می رود تا کیف پول را از آنها بگیرد به هیچ وجه اندازه او نیستند و معمولاً مجرمان ناجوانمردی هستند که در بهترین حالت تعقیب ناموفق را در جستجوی قهرمان می گذرانند. در این میان ، یک نکته مهم نادیده گرفته می شود؛ چرا هر یک از این افراد باید یک کیسه پول خود را برای دیمون بفرستند؟ اگر فرض کنیم که آنها مجبورند پول را به ویکتوریا بدهند تا تجارتشان کار کند ، مقاومت آنها در برابر چیست؟ چرا پول را بدون دردسر به ویکتوریا تحویل نمی دهید؟ حالا این شرورانی را که نمی توانند شخصیت اصلی را اذیت کنند در کنار ژان کلود فیلم ربوده شده قرار دهید که می فهمد منافع مشترکی با تیم قاچاق انسان دارد و برایان میلز متوجه می شود که باید بیشتر به اطرافش توجه کند. . در حقیقت این نبود چنین پیچیدگی هایی در روایت است که حاکم است ، که اول از همه کار را به یک فیلم کاملاً معمولی و حتی ضعیف تبدیل می کند.

شخصیت ویکتوریا در فیلم

این فیلم همچنین در لحظاتی که قصد دارد ما را با شخصیت ویکتوریا همراهی کند ، داستان را کاهش می دهد. وقتی او روی موتور می نشیند ، دوربین نزدیک او سعی می کند ما را به فضای ذهنی شخصیت نزدیک کند ، اما هیچ یک از مواردی که ویکتوریا به یاد می آورد کمک نمی کند و نقش موثری در پیشبرد درام دارد. در واقع وقتی یک فیلمساز می خواهد بیننده را درگیر این جریان ذهنی کند ، نمی تواند کاری انجام دهد. او نه آشنایی درستی با شخصیت ویکتوریا دارد و نه درباره نگرانی های وی. حتی وقتی او سعی می کند گوشه هایی از گذشته خود را به ما نشان دهد ، مثلاً وقتی ویکتوریا با مجرمان روبرو می شود ، ما فقط روایت های مبهمی داریم. مانند داستان برادرش ، که تا آخرین لحظه ، مخاطب نمی فهمد داستان او چگونه بوده و رابطه ویکتوریا با برادرش چگونه بوده و روابط عاطفی آنها چه ویژگی هایی داشته است که اکنون به عنوان ضعف بهانه ای برای مجرمان می شود در ویکتوریا

به نظر می رسد این فیلم صرفاً برای پر کردن خلا toهای داستان خود از چنین مواردی استفاده کرده است. بنابراین جای تعجب نیست که او در نتیجه گیری چنین داستانهای فرعی موفق نشود. در این بین ، حتی شخصیت ویکتوریا نیز کارهایی را انجام می دهد که با هوش ذاتی او مغایرت داشته باشد ، مانند خوردن آن نوشیدنی در ایستگاه چهارم و رفتن به نقطه بیهوشی. موضوعی که به نظر می رسد به دلیل هیجان فیلم وجود دارد و قصد دارد قهرمان را به مرز سقوط برساند ، اما با بازی ضعیف و گره گره گشایی ساده ، موفق به ایجاد هیجان مورد نظر نمی شود.

شخصیت ویکتوریا در فیلم vanquish

از طرف دیگر ، Vanquish می تواند به فیلم هایی با محوریت پلیس فاسد مرتبط شود. فیلم هایی مانند Leon: The Professional و Serpico که پلیس های آنها برای رسیدن به اهداف شخصی خود از اجرای هر قانونی فرار می کنند. در چنین فیلم هایی مخاطب از اهداف و آرزوهای شخصیت اصلی آگاه است ، بنابراین اقدامات خود را به خوبی درک می کند و در موقعیت خاصی نسبت به آنها قرار می گیرد ، اما در سلطه ، شخصیت دامون ، که فیلمساز سعی می کند او را به مخاطب معرفی کند در طول اعتبارات ، شخصیت او ساخته نشده است. نه گذشته او با آن لوح های افتخار برای ما توصیف شده است و نه حال و اهدافش.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 2 =