0

نقد فیلم Freaky – عجیب و غریب

نقد فیلم Freaky - عجیب و غریب

آخرین محصول بلوم هاوس یک کتاب طنز سرگرم کننده است. البته انتظار تماشای یک فیلم ترسناک را نداشته باشید ، زیرا به جز چند صحنه کشتار و ذبح چیزی به دست نمی آورید. چند جوک خنده دار ، یک ریتم با نشاط و یک وینس وان جذاب باعث شده Freaky ارزش یک نگاه را داشته باشد.

در سالهای اخیر ، سینمای بدنه هالیوود بیش از ژانرها ، کهن الگوها و طرح ها از فرمول ها تغذیه می کرده است. بعضی از فیلمسازان فرمول های خاص خودشان را دارند. آنها از برخی فرمولهای شیک و موفق تقلید می کنند. برخی نیز با کمی خلاقیت سعی در ایجاد فرمول های جدید دارند. با این اظهارات ، ما قصد نداریم بحث در مورد سینمای بدن هالیوود و تولیدات آنها را بی ارزش یا بی اهمیت کنیم. در اوایل مقاله در مورد یکی دیگر از تولیدات بلوم هاوس امسال ، جزیره فانتزی ، ما به مدل هایی از فیلم های سال های اخیر اشاره کردیم که خط داستانی خود را بر اساس یک بازی فرضی طراحی کرده اند.

فرمولی که جف ودلو در دو فیلم بی ارزش و زباله ای به نام Truth Or Dare و Fantasy Island استفاده کرده است. به این ترتیب که ابتدا یک بازی با قوانین خاص خود طراحی می شود. سپس با توجه به دنیای بازی ، شخصیت ها و داستان فیلم خلق می شوند. مقایسه دو فیلم ودلوو و شباهت فرمول های به کار رفته در هر دو از این منظر آموزنده است. چگونه ودلو یک فرمول تکراری را بدون هیچ گونه خلاقیتی در جزیره فانتزی تکرار می کند و نتیجه آن فیلمی حتی ضعیف تر از زباله هایی به نام حقیقت یا جرات است ، اما هنوز هم زومجی در لیست بهترین فیلم های کمدی سال 2020 قرار دارد.

موفقیت فیلم

پس از موفقیت فیلم Happy Death Day و دنباله آن ، کریستوفر لندن در فیلم Freaky به همان فرمول فیلم قبلی روی آورده است. در روز مرگ مبارک ، لندن دو فیلم جیغ – جیغ و روز Groundhog را با هم ترکیب کرد و در فیلم Freaky ، او به سراغ دو فیلم معروف جمعه سیزدهم و جمعه freaky رفت.

در واقع فرمول لندن در هر دو فیلم ترکیبی از یک کمدی ملودرام موفق با اسلاچر است. همچنین در این ترکیب آثاری از فیلم های معروف دبیرستان مانند The reakfast Club ساخته جان هیوز وجود دارد. در Happy Death Day ، ایده حلقه زمانی برای Date Mouse Day در ترکیب با الگوهای فیلم Slacher در قالب یک فیلم دبیرستانی و نوجوان را مشاهده می کنیم. تری (جسیکا راث) در روز مرگ مبارک ، مانند بیل موری در فیلم Date Date Day ، گرفتار یک روز از زندگی خود شده و باید روز مرگ خود را بارها و بارها پشت سر بگذارد. او می خواهد با یافتن قاتل خود از مرگ او جلوگیری کند.

فیلم کمدی

در Freaky ، لندن مدل الشر و دبیرستان را با ایده تغییر بدنه فیلم های کمدی مانند Freaky Friday ترکیب می کند: اگر شبح یک قاتل سریالی روان پریش در یک دختر دبیرستانی جاسازی شود ، و بالعکس؟ ملی کسلر (کاترین نیوتن) دختری دبیرستانی است که روحش به طور اتفاقی در بدن یک آدمکش قرار می گیرد. او پس از کشتن قاتل مدت کوتاهی برای بازگشت به بدن خود دارد. ایده تغییر بدنه بستر مناسبی برای خلق داستان های کمدی است.

اینکه دو نفری که از نظر جنسیت ، سن ، فیزیولوژی و شرایط زندگی در موقعیت های دور و متفاوتی زندگی می کنند با یکدیگر حرکت می کنند. در فیلم کمدی Change-Up ، دو دوست صمیمی ، یکی متاهل با سه فرزند و شغل پر استرس و پرسود و دیگری شخص مجرد و یک بازیگر سطح پایین – جای خود را به یکدیگر می دهند. کارگردان Change-Up ، دیوید دابکین ، این وضعیت را داستان ایستادن در جای دیگران توصیف می کند.

در فیلم Freaky Friday 1976

مشاجره مادر و دختر

در فیلم Freaky Friday 1976 ، یک مادر و دختری که دائماً با یکدیگر مشاجره می کنند آرزو دارند که یک روز با هم زندگی کنند. در فیلمی به همین نام دیگر به کارگردانی مارک واترز ، مادر و دختری با بازی جیمی لی کرتیس و لیندسی لوهان بر سر سبک زندگی و مسائل اختلاف نظر دارند. این دو پس از خوردن شیرینی در یک رستوران چینی جای خود را عوض می کنند. هر دو فیلم از رمان ماری راجرز به همین نام در سال 1972 اقتباس شده اند. فیلم Freaky Friday (گری نلسون) در سال 1976 به عنوان اولین فیلم داستانی معروف به ایده تعویض بدن معروف شد.

در طول سال ها ، بسیاری از فیلم ها الگوی جایگزینی بدن را در قالب روایت های کمدی سرگرم کننده به اشتراک گذاشته اند. در فیلم بزرگ پنی مارشال با بازی تام هنکس ، کودکی به نام جوش آرزو دارد که در مقابل دستگاه بازی زولتار بزرگ شود. روز بعد او مرد می شود و مشکلات زیادی برایش بوجود می آید. از جمله اینکه مادرش فکر می کند او غریبه ای است که پسرش را ربوده است.

الگوهای قدیمی

پنی مارشال در ig از یکی از الگوهای قدیمی داستان های تغییر دهنده بدن ، طرح رویایی استفاده می کند. ig را می توان یکی از بهترین فیلم های ody-Switch نامید. فیلمی که در آن رابرت دنیرو برای بدست آوردن نقش اصلی بسیار جنگید اما در نهایت تام هنکس شانس بازی در یکی از بهترین نقش های زندگی حرفه ای خود را پیدا کرد. در رمان کمیک F. Anstey در سال 1982 ، Vice Versa: A Lesson To Fathers (به کارگردانی برایان گیلبرت در سال 1988) ، مردی آرزو دارد که به زندگی کودکی خود بازگردد تا زندگی مدرسه ای خود را بدست آورد. تجربه. آرزویی که با یک سنگ جادویی برآورده شود و او جوانتر شود. پسرش مرد بزرگی می شود و جای خود را با پدرش عوض می کند و هر دو در دنیای جدیدی زندگی می کنند.

فیلم‌های Body-Swap

زوج ناسازگار کمدی

زوج ناسازگار کمدی Turnabout در سال 1940 (اقتباسی از رمانی به همین نام از تورن اسمیت) آرزو دارند مکان ها را تغییر دهند و زندگی متفاوتی را تجربه کنند. آرزویی که صبح روز بعد برآورده شود. البته ، ما باید بین فیلم های جایگزین بدن مانند ig و تغییرات چهره مانند Face / Off تفاوت قائل شویم. فیلم های تغییر چهره معمولاً به مسئله هویت می پردازند ، در حالی که فیلم های تغییر دهنده بدن بیشتر طنزی بر اساس نقش های اجتماعی و جنسیتی است.

روایت هایی که در نهایت اهمیت همدلی و درک دیگران را به عنوان یک داستان اخلاقی تقویت می کنند. شخصیت های داستان های تغییر دهنده بدن ، با قرار گرفتن در بدن شخص مقابل ، علاوه بر اینکه از موقعیت دیگری درک می کنند ، دانش جدیدی نیز کسب می کنند. این زمانی است که این شخصیت ها به بدن خود برمی گردند. بنابراین مسئله دوم در فیلم های جایگزین بدن شناخت است.

درک جدید

چگونه شخصیت ها در پایان این داستان ها به درک جدیدی از خود و دیگران می رسند. بنابراین می توانیم این پیشنهاد را مطرح کنیم که فیلم های جایگزین بدن به نوعی با بلوغ مرتبط هستند. بلوغی که ناشی از تغییر موقعیت فرد با دیگری است. همچنین باید در نظر داشت که ایده جایگزینی نقش ها در فیلم های جایگزین بدن اغلب دارای پیامدهای ایدئولوژیکی است.

در حقیقت ، اگرچه به نظر می رسد این فیلم ها نقش های تثبیت شده اجتماعی را به عهده می گیرند ، اما در نهایت ، روایت آنها در جهت تأیید این نقش ها است و بنابراین یک کارکرد ایدئولوژیک دارد. توجه به خط داستانی این فیلم ها عملکرد ایدئولوژیکی آنها را تأیید می کند: شخصی که در ابتدا از نقش و موقعیت خود ناراضی است ، موقتاً در بدنه / نقشی دیگر مستقر می شود و سرانجام پس از کسب دانش جدید ، با رضایت به جایگاه قبلی خود برمی گردد. چرخش.

ماسک روی صورت

عملکرد اصلی الگوی جایگزینی بدن در Freaky تمسخر الگوهای ژانر ، به ویژه ژانر Slacher است. در فیلم های اسلاچر ، ما معمولاً قاتل را نمی بینیم و در چند صحنه ای که او را می بینیم ، او همیشه یک ماسک روی صورت خود دارد. ما مشهورترین قاتلین اسلشر را با نقاب به یاد می آوریم. مایکل مایرز در سریال هالووین ، جیسون وارهیز در سریال سیزدهم جمعه یا قاتل فیلم جیغ با آن نقاب معروف. همچنین شخصیت قاتل نقابدار در فیلم های اسلاچر با حضور فیزیکی در صحنه معرفی نمی شود.

مایکل مایرز را در صحنه های اولیه هالووین نمی بینیم. حتی بعد از مدتی او را می بینیم ، در برنامه های کوتاه ، سایه ، ناگهانی و ناقص است. ما مایکل را نمی بینیم ، اما در بیشتر فیلم ، حضور تهدیدآمیز او را از نظر دیدگاه احساس می کنیم. هر چه به پایان فیلم نزدیک می شویم ، حضور فیزیکی قاتل در صحنه ها بارزتر می شود.

حضور فیزیکی قاتل

حضور فیزیکی قاتل

سرانجام ، در سکانس پایانی ، با حضور فیزیکی قاتل ، وجود او برای شخصیت اصلی فیلم و مخاطب عینیت وحشتناکی پیدا می کند. بنابراین ، در فیلم های اسلش کلاسیک مانند هالووین ، تعلیق اصلی بر اساس نشان ندادن قاتل است. پنهان کردن هویت قاتل در اسلشرها و نشان ندادن آن نوعی برتری به او می دهد. به این ترتیب شما قاتل مقتول را می بینید و می شناسید ، نه برعکس. در اولین سکانس Freaky ، لندن این الگوی شناخته شده فیلم های اسلاچر را نقض می کند. قصاب lissfield در همان صحنه اول با حضور فیزیکی خود به ما معرفی می شود. یک قاتل دسته جمعی که با خونسردی قربانیان خود را می کشد. همچنین ، در پایان این سکانس ، قاتل با برداشتن نقاب خود ، هویت خود را فاش می کند.

بدن برش دهنده

دو عنصر اصلی فیلم های اسلاچر ، بدن برش دهنده – خنجر و چاقو – و بدن است. در فیلم Freaky ، خنجری باستانی به نام لادولا باعث رد و بدل شدن بدن مقتول و قاتل می شود. روح میلی به بدن قاتل بزرگ وارد می شود و روح شیطانی قاتل روانشناختی در بدن یک دختر دبیرستانی قرار می گیرد. از این پس قصاب برای پنهان کردن هویت خود نیازی به ماسک ندارد. چه چیزی برای یک قاتل که عاشق کشتن نوجوانان ابله است لذت بیشتری دارد تا اینکه بتواند به راحتی و بدون ترس از شناخته شدن در میان قربانیان جذاب خود راه برود؟ به این ترتیب در فیلم عجیب قاتل اسلش را می بینیم که نیازی به ماسک ندارد. ایده جایگزینی اسلشر با یک فیلم دبیرستانی ، در برخی موارد به طنز مضحکی منجر شده است.

فیلم معمولی

در یک فیلم معمولی اسلش ، میلی احتمالاً نقش دختر آخر را بازی کرد. اما با جایگزینی میلی و قصاب ، او نقش قاتل اسلاچر را بر عهده می گیرد. همچنین ایده تغییر دادن بدن باعث شده است که ما از ابتدا تا انتهای فیلم حضور فیزیکی قاتل را ببینیم. لندن سعی کرده با استفاده از این الگوی آشنا ، همراه با الگوی فیلم های دبیرستان و اسلاچر ، به بلوغ فیلم های تغییر دهنده بدن پایبند باشد. ملی کسلر دختری از نظر اجتماعی خجالتی و مطرود اجتماعی است که در دبیرستان توسط همسالان خود مورد آزار و تمسخر قرار می گیرد. ملی هنوز یک سال پس از فوت پدرش نتوانست از عهده آن برآید. او برخلاف هم سن و سال های دبیرستان خود ، وقت زیادی را با خانواده اش می گذراند. میلی مایل است رقص بازگشت به خانه مادرش را از دست بدهد.

Happy Death Day

روز مرگ مبارک

بنابراین در یک فیلم عجیب و غریب مانند روز مرگ مبارک ، ایده های روایی فیلم با کهن الگوهای بلوغ همسو است. لندن از فرمول های مشابه نه تنها در ایده اصلی بلکه در توسعه آن در هر دو فیلم استفاده می کند. در حقیقت ، در Freaky ، لندن از همان ترفندهایی برای روایت داستان خود استفاده می کند که در سری اول و دوم سریال Happy Death Day وجود دارد.

در نتیجه ، فیلم کمابیش در جهت مورد انتظار قرار دارد. هر دو فیلم مسیر نوجوانی یک دختر نوجوان را از طریق یک جدول زمانی گسترش می دهند. میلی ، مثل تری ، روزی این فرصت را پیدا می کند که از قالبی که در آن گرفتار شده است ، رها شود. خط داستانی Happy Death Day به ما می گوید که تری می تواند از چرخه تکرارهایی که برای خودش ایجاد کرده رها شود. وقتی میلی به شکل اصلی خود بازگشت ، دیگر شخصیت ترسو ابتدای فیلم نیست.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 − شانزده =