0

نقد فیلم Bicycle Thieves

نقد فیلم Bicycle Thieves

دزد دوچرخه یکی از مهمترین آثار تاریخ سینما است که توسط ویتوریو دسیکا ساخته شده است. فیلمی ساده ، متحرک و عمیقا دردناک که تصویری انسانی از فقر در ایتالیای پس از جنگ به تصویر می کشد. در ادامه با بررسی فیلم دزد دوچرخه همراه باشید.

صحبت درباره برخی از فیلم ها اگرچه تکراری هستند اما لذتبخش است و به همین جا ختم نمی شود. فیلم ارزشمند ویتورانو دسیکا ، دزدان دوچرخه از آن دسته فیلم هایی است که اگرچه دلچسب و دوست داشتنی است ، اما با توجه به زمینه فقر و بیکاری ، سخت و دردناک است. فقر و محرومیت یک مسئله صرف نیست ، بلکه غم انگیزترین واقعیت است.

امروزه انسانی که هیچ فایده ای ندارد ، هیچ چیز نیست ، زیرا از هستی به طور کلی و بالاتر از وجود انسان سقوط می کند. زیرا این وضعیت ، وضعیت جدایی کامل انسان از عینیت اوست. فقر ناامیدکننده ترین نوع اعتقاد است. غیر واقعی بودن کامل وجود انسان و واقعیت کامل وجود غیر انسانی.

بدبختی فقرا

روح فیلم دزد دوچرخه حول بدبختی فقرا می چرخد. آنتونیو (شخصیت اصلی) مردی فقیر مانند مسیح است. شخصیت اصلی هیچ نقص تراژیکی به جز فقر ندارد. بنابراین داستان او موازی با داستان صلیب است. مظلومیت وحشتناک یک انسان بی گناه ، اما در این مورد صدمه ای که به شخصیت اصلی وارد شده ، ما را مجبور می کند به این فکر کنیم که در شرایط مشابه چه خواهیم کرد. این رمز و راز فیلم است. آیا در چنین شرایطی صلیب را تحمل می کنیم یا از روی اجبار تصمیم می گیریم؟

سینمای صنعتی

سینمای صنعتی

با نگاهی به فقر ، این انسان ها اساساً این روزها در سینمای صنعتی و سرگرمی جایی ندارند. سارقان دوچرخه امروز تنها کسانی هستند که در این دنیای معاصر زندگی می کنند و مانند غم و اندوه دلخراش واقعیت ، لذت های زودگذر زندگی را دارند. در زمانه ای که قهرمانان و ابرقهرمان ها در فیلم ها موج می زنند و حتی سینمای دردناک و جامعه محور چنان تئوری شده و از درد می کاهد که البته نشانه ای از افراد عادی و بی نام نیست.

سارقان دوچرخه از شوخ طبعی غریزی برخوردارند و این اقدام آشکار سازندگان آنها نوعی اعتراض و اقدام بر اساس هنر اجتماعی است که توانسته اینقدر عمیق شود. سارقان دوچرخه همان چیزی هستند که هنر اجتماعی باید باشد و آنچه باعث می شود صفات انسان های شریف از نیازهای اساسی آنها فروتر شود. این کار به هیچ وجه تزریق یأس و مروج نابودی به موج ستم مصنوعی نیست ، بلکه یک کلاس درس برای نشان دادن واقعیت ، صداقت ، احساسات و احساس زندگی در متن مشکلات جبری جامعه است. این واقعیت که دسیکا به همراه فیلمنامه نویس ثابت خود ، سزاره زاوتینی را در جهت جنبش نئورئالیست در ایتالیا به تصویر می کشد. این حرکت با روسلینی با “روم ، یک شهر بی دفاع” آغاز شد و با دسیکا و ویسکونتی ادامه یافت.

نئورئالیسم

جنبش نئورئالیسم زمانی بوجود آمد که دولت اصرار داشت واقعیتهای تلخ جامعه را از بین ببرد و تصویری زیبا و کاذب از آن ارائه دهد. مدیران جنبش نئورئالیست با استفاده از نور و مکان طبیعی و بازیگران غیرحرفه ای و تازه کار ، تصویری تکان دهنده از فقر ، بیکاری ، فساد و فحشا ایتالیای پس از جنگ و فاشیست ترسیم می کنند.

مدرسه ای که از واقعیت های روز و بازیگران برای انتقال حسی از دنیای واقعی فیلم حتی بیشتر استفاده می کرد. ویتوریو دسیکا که پس از طرد شدن توسط استودیوهای بزرگ ایتالیایی مجبور به کار با بودجه کم و مالباختگان شد ، با الهام از چارلی چاپلین ولگرد معروف ، کار نئو رئالیستی را برای دزدان دوچرخه ایجاد کرد. این فیلم به طور واقع بینانه به تأثیرات مخرب جنگ بر اوضاع اقتصادی و سیاسی جامعه می پردازد.

وضعیت تأثرآور

درخشش و نبوغ فیلم ناشی از سادگی و چشمگیر بودن داستان آن است. قهرمان دسیکا ، آنتونیو ، مردی بیکار است که در بحران اقتصادی پس از جنگ در ایتالیا خود را در میان مردان بیکار می بیند. او سرانجام برای توزیع پوستر استخدام می شود ، اما برای خرید دوچرخه های مورد نیاز شغل خود مجبور است ملحفه های خود را بفروشد. در روز اول کار ، دوچرخه او دزدیده می شود و آنتونیو و پسر کوچکش به یافتن دزد می روند. از همان ابتدای فیلم با استعاره تکرار در میزانسن (تعداد زیاد افراد بیکار ، تعداد زیادی پتو ، تعداد زیاد کارگر ، تعداد زیاد دوچرخه و …) سعی در تعمیم مسئله فقر است. و بیکاری برای عموم مردم.

آنتونیو

پس از چندین سال بیکاری ، آنتونیو سرانجام شغلی پیدا کرد که برای بدست آوردن آن به دوچرخه نیاز دارد. دوچرخه اما رهن است و برای خلاص شدن از آن باید پول پرداخت شود (با فدا کردن همسر آنتونیو و فروش ملحفه). با این وجود دوچرخه یک موضوع کمک کننده نیست ، اما همانطور که از نامش پیداست و مخاطب انتظار دارد ، این یک عنصر ترسناک است زیرا قرار است دزدیده شود. ابزاری که نماد زندگی آنتونیو و نبودن اوست ، مرگ این زندگی است. به همین دلیل آنتونیو با این شی به عنوان ناجی و یک انسان رفتار می کند. او دوچرخه را روی شانه خود حمل می کند تا کسی به سمت چپ نگاه نکند ، اما تماشاگر از همان ابتدا می داند که این وضعیت و این جرقه امید مانند گذشته نخواهد ماند.

شخصیت آنتونیو

سرقت دوچرخه

دسیکا این را می داند و به عمد نام فیلم را انتخاب می کند تا به بینندگان یادآوری کند که سرقت دوچرخه یک مثال ، یک نمونه ، عملکرد بیان حرفه های مهم تر و یک نگاه بزرگتر به مسائل روز است. درست است که از سرقت دوچرخه به عنوان محرک اصلی درام استفاده می شود و بر اساس آن ، خرده داستان هایی شکل می گیرد و روایت می شود ، اما این فعل بستری برای زیر سوال بردن وضعیت شخصیتی مانند آنتونیو در جامعه ایتالیا است آن زمان و نشان دادن ویرانی و تاریکی در ایتالیای پس از جنگ.

از همان ابتدای فیلم ، دسیکا آنتونیو را بیگانه ، به دور از جمعیت و جامعه و عجیب و تنها به تصویر می کشد. یا وقتی او را به کار فرا می خوانند ، او تنهاست و تنهاست ، یا وقتی برای یافتن دوچرخه وارد چرخه معیوبی می شوند. آنتونیو و پسرش برونو در خیابانهایی با وضعیت تنهایی و بیگانگی از جامعه زندگی می کنند. آنها نه تنها توسط سیستم بلکه توسط جامعه رد شده اند و گویی زمان آنها را فراموش کرده است. حتی وقتی آنها در جستجوی دزد و پیرمردی که نشانه او را به کلیسا وارد می کنند ، این پدر و پسر عجیب و غریب که از بی عدالتی و فقر خسته شده اند ، تنها هستند و به جایی نمی روند.

وضعیت اسفناک

همه راه ها برای آنها بسته است. از همان ابتدای فیلم ، وقتی پنجره به آنتونیو بسته می شود ، می توان فهمید که آنها قرار نیست از این وضعیت اسفناک خارج شوند. این شکست و موفقیت در رسیدن به دوچرخه ممکن است قابل پیش بینی باشد ، اما می خواهد چیز دیگری بگوید. در سکانسی که شخصیت اصلی به دنبال قسمت هایی از دوچرخه می رود ، می دانیم که او به دلیل بدبختی و ضعف آنتونیو موفق نخواهد شد. حتی در سکانسی که آنتونیو به دنبال پیرمرد است ، متوجه می شویم که این پیرمرد فقط به دنبال یک وعده غذایی است و هیچ چیز دیگری برای او در زندگی مهم نیست. آنچه در یک مکان مذهبی (کلیسا) رخ می دهد ، جایی که همه مردم نماز خوانده اند و فقط آنتونی در آن حالت نماز و عبادت است ، پس از پیرمرد.

آنتونیو

فقر

در اینجا ، دسیکا نشان می دهد که هر چقدر “دین” در زندگی انسان نقش داشته باشد ، “فقر” می تواند ایمان انسان را به راحتی هدف قرار دهد. با وجود این موانع ، وقتی آنتونیو دزد را پیدا می کند ، انتظار می رود اتفاق خوبی برای زندگی او بیفتد ، اما ما می بینیم که دزد فقیرتر و مبتلا به آنتونیو است.

در اینجا دسیکا با نشان دادن انسان گرایی شخصیت اصلی و بخشش و دلسوزی نسبت به وضعیت زندگی ، دزد را می بخشد و به بدبختی و درماندگی خود ادامه می دهد. بخششی که در آخر از دزد می کند شامل خود او نیز می شود. در اینجا ، مردم حتی به عنوان نیرویی با آنتونیو روبرو می شوند تا او را مجبور به عبور از دزد و دوچرخه اش کنند.

آنتونیو با این فلسفه ادامه می دهد كه: “چرا من نگران كشتن خودم هستم كه بالاخره می خواهم بمیرم؟ این یك درمان برای همه چیز است جز مرگ!” برونو می خواهد پسرش را از اوضاع سخت این وضعیت راحت کند. پس از ساعت ها اتلاف وقت در خیابان ها ، آنتونیو تصمیم می گیرد وقتی پسرش را بیش از حد خسته و افسرده می بیند با دعوت از او و خودش به یک رستوران روحیه خود را بالا ببرد.

خوردن ماکارونی

او به پسر خندانش می گوید: “جهنم با آن.” “پیتزا چطور؟” هنگامی که آنها پشت یک میز در یک رستوران می نشینند ، دوربین به صورت افقی به سمت میز مجاور حرکت می کند که پسری به همراه خانواده ثروتمندش نشسته و ماکارونی می خورند. پدر به پسرش می گوید: “برای خوردن چنین غذایی ، حداقل ماهیانه یک میلیون لیره نیاز دارید.” در حالی که آنها به این نتیجه رسیده اند که حتی قدرت سفارش پیتزا را ندارند. آنها با یک تکه نان با موزارلا راضی هستند. پسر بچه با اشتها و رضایت غذا را می بلعد ، پدر با ناامیدی و ناراحتی به او نگاه می کند.

منظره ای که از واقعیت زیست شناختی خود بازیگران نشأت می گیرد به طور طبیعی در قلب مخاطب نفوذ می کند. در این سکانس ، تناقض فقر ریچی در خرید غذای برونو به زیبایی در مقابل خانواده ثروتمندی که در یک رستوران مشغول غذا خوردن هستند به تصویر کشیده شده است. باور اینکه این اولین بار است که این پدر و پسر مقابل دوربین قرار می گیرند سخت است. لامبرتو مگیورنی ، بازیگر آنتونیو ریچی ، پس از بازی در این فیلم از کارخانه ای که در آن کار می کرد اخراج شد و مجبور شد بازیگر بماند ، اما سینما مطابق زندگی او نبود.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 2 =