0

نقد فیلم Hillbilly Elegy – مرثیه هیلبیلی

نقد فیلم Hillbilly Elegy - مرثیه هیلبیلی

فیلم Hillbilly Elegy، به کارگردانی ران هاوارد، یک حماسه‌ی خانوادگی درباره‌ی زندگی طبقه‌ی کارگر است. فیلمی که هرچند در ظاهر داستان ساده و انسانی را روایت می‌کند، اما به شکل حساب‌شده‌ای از مواجهه با واقعیت طفره می‌رود.

آخرین کار کهنه کار ران هوارد محافظه کارانه قصد دارد از مقیاس های بومی خود فراتر رود تا یک داستان جهانی را روایت کند. یک داستان جمع و جور با احساسات ناب انسانی ، در مورد روابط خانوادگی ، پیشرفت ، فشارهای اجتماعی و فقر اقتصادی که می خواهد مخاطبان سراسر دنیا را تحت تأثیر قرار دهد. البته از نظر ظاهری هیچ اعتراضی وجود ندارد و از منظر می توان آن را مزیت اصلی آخرین فیلم رون هوارد دانست.

داستان انسانی

Hillbilly Elegy یادآور آن مدل فیلم شسته شده ای است که این سالها کمتر در سینما از آن یاد می کنیم. فیلمی با روایتی سرراست که سعی دارد داستانهای انسانی را بدون اغراق و با پرهیز از احساس گرایی بیش از حد ، با تعادل حساب شده به تصویر بکشد. مسئله ای که در آن فیلم نسبتاً موفق است. اما Hillbilly Elegy از منظری دیگر ، فیلمی پست و دروغ است. فیلمی که با داستان ساده و انسانی خود سعی در اغوای مخاطب با دنیای خالی خود دارد. در این مقاله از دو منظر متفاوت به فیلم نگاه کرده ایم. نحوه برخورد ما با یک فیلم کوچک و قابل احترام از یک پنجره و یک فیلم محافظه کار و دوراندیش از پنجره دیگر.

فیلمنامه Hillbilly Elegy

فیلمنامه

فیلمنامه Hillbilly Elegy ، نوشته ونسا تیلور (شکل آب) براساس خاطرات J. D. Vance به همین نام ساخته شده است. Hillbilly Elegy: خاطره ای از یک خانواده و فرهنگ در بحران درباره ارزشهای فرهنگ آپالاچی و رابطه آنها با مشکلات اجتماعی شهر زادگاه وی است. این کتاب در سال های 2016 و 2017 در لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفت. همچنین این کتاب در انتخابات 2016 آمریکا به عنوان دروازه ای برای زندگی طبقات کارگر سفیدپوست ، مورد استقبال گسترده ای قرار گرفت ، به ویژه از طرف محافظه کاران. با این حال ، این کتاب علاوه بر توجه عمومی و تحسین منتقدان ، انتقادات آپالاچی ها را نیز در پی داشت.

آنها استدلال کردند که ونس یک آپالاچی اصیل یا نماینده طبقه کارگر نیست. منتقدان ونس را نماینده خوبی از فرهنگ آپالاچی نمی دانستند. بسیاری از روزنامه نگاران همچنین از ونس به دلیل توجه بیش از حد و تعمیم جنبه های شخصی و آموزشی زندگی وی انتقاد کردند. آنتونی هارکینز و مردیت مک کارول در مقاله ای انتقادی کتابی را در پاسخ به Hillilly Elegy منتشر کردند. در مقالات این کتاب ونس به دلیل بازتولید اسطوره های مربوط به فقر مورد انتقاد قرار گرفته است.

خاطرات ونسا

فیلمنامه ونسا تیلور خاطرات ونسا را ​​شرح نمی دهد. دی جی جوان گابریل باسو پس از ترک اوهایو و خدمت در نیروی دریایی در دانشگاه ییل در رشته حقوق تحصیل می کند. او در آستانه مصاحبه شغلی برای کارورزی تابستانی است. در همین حال ، خواهرش لیندسی (هیلی بنت) به او اطلاع می دهد که مادر آنها بو (ایمی آدامز) در مصرف بیش از حد هروئین بیش از حد مصرف کرده است. در نتیجه ، او در میانه مصاحبه خود مجبور به بازگشت به شهر خود می شود.

معنای رویارویی

دیدار دوباره

به نظر نمی رسد GD بخواهد به عقب برگردد. بازگشتی که برای او دیدار دوباره با چیزهایی است که یک بار از آنها فرار کرده است. سفر JD زمینه را برای سفرهای زمانی فیلم بین گذشته و حال فراهم می کند. مروری بر آنچه ونس برای چه در خانه و خانواده دور بوده است. در حقیقت ، سفر JD به ما کمک می کند تا درک کنیم که چرا او تصمیم گرفت خانه ، خانواده و جامعه خود را ترک کند تا به دنبال آرزوهای خود باشد. چرا با ریشه های خود فاصله دارد؟ او نمی خواهد دوباره به مشکلات خانواده اش کشانده شود. مشکلات ناشی از شرایط زندگی گذشته وی ، فقر خانوادگی ، شرایط اجتماعی محل زندگی آنها ، اعتیاد و بی ثباتی عاطفی و روابط بی ثبات مادرش. برای او بازگشت ونس به معنای مواجهه دوباره با همه اینها است.

ارتباط عاطفی

البته در این سفر به گذشته ، صحنه هایی از ارتباط عاطفی شدید بین شخصیت ها را می بینیم. البته این پیوند عاطفی و دلبستگی JD و مادرش به یکدیگر یکی از مواردی است که JD نوجوان می خواست از آن فرار کند. گران کلوز ، مادربزرگش ، به همان اندازه که GD ناپایدار و غیرقابل اعتماد است ، در تمام طول فیلم از پشتیبانی شدیدی برخوردار است. کلونی در نقش مادربزرگ به این شخصیت لجبازی و ثبات اطمینان بخشیده است. شخصیتی که از طریق گفتگوهای احساسی و انگیزشی و همچنین رفتارها و عملکردهایش نقش بسزایی در زندگی JD داشته است. ماما JD را از بو خارج می کند تا بتواند زندگی پایدارتری داشته باشد.

جی دی در نسخه نهایی فیلم در حالی که راه خود را پیدا می کند می گوید: “دو بار کسی باید من را نجات دهد.” اولین بار مادربزرگم مرا نجات داد. بار دوم ، آنچه او به من آموخت نجاتم داد. اینکه گذشته ما هویت ما را مشخص می کند ، اما ما هر روز با تصمیمات خود آینده خود را شکل می دهیم. خانواده من کامل نیستند ، اما من را به شخصی که اکنون هستم تبدیل می کنند و فرصت هایی را به من می دهند که هرگز نداشته اند.

“آینده من ، هرچه باشد ، میراث مشترک ما است.” به این ترتیب ، سفر GD ارتباطات جدیدی را برای او به ارمغان می آورد. پیوندهایی که یک بار ناگزیر از فاصله گرفتن از آنها بود. اما در پایان او با یادآوری چیزهای گرانبهایی که او را به جایگاه فعلی رساند ، به میراث و ریشه های خود بازگشت.

پیرنگ داستانی Hillbilly Elegy

احساس غرور

در پایان فیلم ، او با احساس غرور و رضایت در مورد میراث ، هویت ، خانواده ، آینده و فرصت ها صحبت می کند. لبخند نهایی و نگاه اعتماد به نفس J.D آینده موفقیت آمیز او را نشان می دهد. ران هوارد در چنین لحظه ای فیلم خود را به پایان می برد. نگاه محافظه کارانه هوارد در این سکانس پایانی و روایتی که می شنویم به وضوح قابل مشاهده است. طرح خلاصه داستان Hillbilly Elegy ، نحوه روایت ، زیرنویس اثر و … همه نشان می دهد که سازندگان فیلم بی صبرانه منتظر مراسم آکادمی هستند.

هوارد داستان فیلمش را با نگاهی شخصی و احساسی روایت می کند و آن را به روشی راضی کننده به پایان می رساند. اما مشکل اصلی Hillbilly Elegy چیست؟ سادگی داستان آن؟ آشنا روایت آشنا و بی آلایش آن است؟ نه. اینها فقط برخی از نرم افزارهای اشتراکی تنظیم شده برای هدف شماست که می توانید استفاده کنید. آخرین فیلم هوارد فیلمی است که اغلب توسط طرفداران به عنوان یک فیلم کوتاه بی ادعا ، شریف و قابل احترام شناخته می شود. فیلم هایی که طرفداران آنها فکر می کنند غالباً در هیاهوی دیگر فیلم های پر سر و صدا گم شده اند ، یا آنطور که باید مورد توجه قرار نمی گیرند. اما آیا واقعاً Hillbilly Elegy چنین فیلمی است؟

روایت ساده

روایت ساده و بی ادعای هیلبلی الگی ، میزانسن کارگردانی دقیق و حساب شده هوارد ، مفاهیم دلنشین و انسانی و شخصیت های باورپذیر آن به ما می گوید که ظاهراً با یک فیلم قابل احترام و شریف روبرو هستیم. شاید مهمترین اشکال فیلم داستان کمابیش قابل پیش بینی و آشنا بودن آن و همچنین وجود برخی موقعیت های کلیشه ای باشد. شخصیت های فیلم از نظر جزئیات دقیق هستند و همه آنها شخصیت های باورپذیر و دوست داشتنی ای هستند که شخصیت مادربزرگ در راس آنها قرار دارد. شخصیتی که پایه اصلی JD و تأثیرگذارترین شخصیت داستان است.

کارگردانی هاوارد در طول فیلم با احساس ترحم و همدلی نسبت به شخصیت های او همراه است. با این حال ، لحظات دراماتیک غیرضروری در فیلم وجود دارد که فقط هدف آنها برانگیختن احساسات مخاطب است. لحظاتی که به جای دلچسب بودن غیرقابل تحمل هستند. بازی قدرتمند گلن کلوز در نقش یک مادربزرگ پایدار که نقاط ضعف و اشتباهات خودش را دارد و همچنین ایمی آدامز به عنوان مادری شکننده و معتاد که احساسات پرشوری از خود نشان می دهد از دیگر ویژگی های مثبت فیلم است.

درگیری احساسی

اما نباید عاشق اجراهایی شویم که درگیر این دو باشد. هوارد آنها را مجبور کرده است در هر لحظه از فیلم با شدت بیشتری درگیری های احساسی خود را بیان کنند. هاواراد آشکارا تمام تلاش خود را کرده است تا از هر صحنه و موقعیت فیلم ، مراسم اسکار را پر کند. کیفیت نمایشی جذاب این لحظات ، فیلم را از واقعیت دور کرده است.

کلیشه‌های مرسوم

تاکنون به نظر می رسد با فیلمی روبرو هستیم که در کنار نقاط ضعف و کاستی ها و برخی محاسبات آزار دهنده ، حماسه ای خانوادگی دلپذیر و انسانی را روایت می کند. کلیشه های متعارف منتقدانی که به دنبال کشف طرح فیلم نامه ، بیان مفاهیم و ارزش های انسانی طرح و کشف جزئیات یک اجرای استاندارد و غیره هستند ، ما را به این نتیجه می رسانند که با آنها سر و کار داریم با یک فیلم قابل توجه. اما برای یک لحظه ، بیایید تمام این نکات مثبت را که مطرح شد کنار بگذاریم و به چیزهای دیگر بپردازیم.

ورود به زادگاه

در صحنه ای از فیلم ، در ابتدای ورود JD به زادگاهش ، تصاویری از آنجا می بینیم. جی دی پس از سالها به زادگاه خود بازگشت. در این سکانس ، دوربین هوارد نگاهی اجمالی از شهر و ساکنان آن از دیدگاه GD نشان می دهد: یک زن و شوهر با فرزندان کوچک خود در مقابل مغازه نشسته اند ، سه جوان در مقابل خانه جمع شده اند ، دو جوان توسط یک ماشین. آنها ایستاده اند و فعالیت مشکوکی را انجام می دهند – احتمالاً مواد را می دزدند یا جابجا می کنند. افراد بیکار وقت خود را در شهر می گذرانند.

این اولین لحظه ای است که ما و JD با شهری که او در آن زندگی می کند روبرو می شویم. اجازه دهید برای این سکانس لحظه ای مکث کنیم. اما قبل از آن ، اجازه دهید یک نکته را بیان کنیم. ارتباط بین میزانسن و روایت ، با آنچه نشان داده می شود و آنچه کنار گذاشته می شود. در هر فیلمی با چنین انتخاب هایی روبرو هستیم. میزانسن و روایت فیلم ها آنچه را می بینیم و از کنار آن عبور می کنیم انتخاب می کند.

آنچه در فیلم هوارد به حاشیه رانده می شود زمینه اجتماعی است که شخصیت JD در آن پرورش یافته است. این لحظه کوتاه خلاصه ای از برخورد انزجارآمیز هوارد با این پیشینه اجتماعی داستانش است. یک رویکرد غیرمسئولانه ، توهین آمیز و تحقیرآمیز که از قضا همه چیز را از درون رویای آمریکایی می بیند. در حقیقت ، فیلم برخلاف آنچه ادعا می کند ، هویت خود را در همان مکانیزمی که نقد می کند ، پیدا می کند.

منطقه‌ی آپالاشی

این مطلب ادامه دارد .. .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 5 =