0

نقد سریال Katla | من زمان را می‌کُشم و زمان من را

نقد سریال Katla

کاتلا “کاتلا” گسست انسان را در زمان و در مواجهه با خود روایت می کند. وقتی عبور نمی کند ، فقط تکرار می شود. با مرور این سریال با زومجی همراه باشید.

میلان کوندرا در سبک تحمل ناپذیر می گوید: “همه محکومیت های انسانی در این جمله نهفته است.” زمان انسان در یک دایره نمی گذرد ، بلکه در یک خط مستقیم می رود. به همین دلیل است که انسان نمی تواند خوشحال باشد ، زیرا شادی تمایل به تکرار است.

سریال کاتلا درباره زندگی انسان در تکرار زمان و خیلی چیزهای دیگر است. اینها شامل درک واقعیت ، درک رویاها و ناراحتی های ما در تجربیات مستقیم ما و پذیرش واقعیت فراتر از آنچه می بینیم و می شنویم ، می شود. احساساتی که افراد نسبت به تجربیات خود دارند و آنچه در خواب و ناخودآگاه برمی انگیزند. اینها کم و بیش م effectivelyثر احساس می شوند. اگر ما اینها را احساس نمی کردیم ، زنده نبودیم.

زمانِ بشری دایره وار نمی‌گذرد، بلکه به خطِ مستقیم پیش می‌رود. به همین دلیل انسان نمی‌تواند خوشبخت باشد. چرا که خوشبختی تمایل به تکرار است

گاهی اوقات حوادث ناگهانی ما را به خود می رسانند و در همان گردابی که زندگی محدود همه ما را می بلعد ، به دام می اندازند و عذاب ما برای انزوا و تنهایی حتی غم انگیزتر می شود.

در کاتلا ، رویدادی که همه چیز را تغییر می دهد ، فوران آتشفشان کوه کاتلا در ویک ، ایسلند است ، شهری کوچک و آرام که یک سال پس از فوران فرو می ریزد. در حال حاضر بسیاری از مردم شهر را ترک کرده اند و بازماندگان همچنان به مبارزه ادامه می دهند و در پی فوران آتشفشان زندگی می کنند. تمام شهر خاکستر و دود است ، زمین سیاه شده و تنفس دشوار است. گریما با شوهرش کیارتان و پدرش تور در شهر می ماند. گریما دقیقاً یک ساله است که خواهرش “آوسا” را در فوران آتشفشانی از دست داد و به فروپاشی روانی درونی رسیده است.

فضای شروع سریال کاتلا

فضای شروع سریال کاتلا

شروع سریال کاتلا عجیب و خنده دار با فضایی سیاه و چشمگیر است. زنی با بدن پوشیده از خاکستر از دل آتشفشان بلند می شود و به راه می افتد. فضایی دیستوپی از یک شهر کوچک که روحش مرده است. آب گل آلود است ، گیاهان و حیوانات کمیاب و تعداد افراد کمتری وجود دارد.

عناصر دیستوپی تخیل و توهم ، بدبینی ، سرنوشت ، ناباوری و ناباوری از ابتدا مشهود است. مجموعه کاتلا با مجموعه ای از داستان های مختلف شروع می شود که در انتها به هم متصل می شوند و همه چیز در حضور آن زن عجیب “گنهیلد” اتفاق می افتد.

پلیس شهر (گیسلی) با همسر بیمار و معلولش زندگی می کند. زمین شناسی ، سو ، دری ، پسر کوچکش ، در یک تصادف جان باخت. گریما که تقریباً شخصیت اصلی فیلم است ، خواهرش “آوسا” را از دست داد و درگذشت و مادرش نیز خودکشی کرد و اکنون مشکلات روحی زیادی دارد. داستان پدر گریما “تور” و “گنهیلد” به این طرح اضافه می شود.

داستان سریال کاتلا

جزییات داستان فیلم Katla

جزئیات سریال Katla در زیر فاش می شود

طبیعت هر از گاهی به ما یادآوری می کند که ما به عنوان انسان چقدر دیر به زمین آمده ایم ، چقدر کوچک هستیم ، چقدر ضعیف هستیم و همه چیز به آن بستگی دارد. مجموعه کاتلا همچنین به ما یادآوری می کند که قدرت طبیعت فراتر از قدرت انسان است. وقتی زن با چهره های عجیب “گنهیلد” با پوستی از خاک رس و خاکستر سیاه توسط دیگران پیدا شد ، هیچکس تصور نمی کرد که او بیست سال پیش اینجا کارمند هتل بوده است و اکنون ، بیست سال بعد ، او همان است. سن.

سریال کاتلا با وارد کردن بُعد زمان و شبیه‌سازی، کمی‌فضای سریال‌های دارک و وست‌ورلد را متصور می‌کند اما نه به آن غلظت در مفهوم

این سریال با ورود به بعد زمان (یافتن شخصی که متعلق به بیست سال پیش بوده و از بیست سال پیش همچنان یکسان بوده است) و شبیه سازی ، کمی فضای در مجموعه های دارک و وستورورلد را تصور می کند. اما نه به آن غلظت به این معنا. بلکه سعی می شود مجموعه شامل اجزای دیگر و جلوه های آن باشد. یکی از اجزای مهمی که این سریال را از برخی جهات از Dark یا Westworld متمایز می کند افسانه های فولکلور ایسلندی است. اعتقاد بر این است که در میان قبایل باستانی ، به ویژه کسانی که شهرنشین نبودند ، نمونه های بیشتری از فولکلور وجود دارد.

این داستانها شامل آرمانهای مردم هر سرزمینی (اینجا ایسلند) است که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. گویی طبیعت ایسلند خشن است. به ویژه در ماه های سرد زمستان که نور روز بیش از چند ساعت دوام نمی آورد. این افسانه های خارق العاده قرن ها از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است تا کودکان ایسلندی بتوانند زندگی و تعامل در چنین محیط سختی را بیاموزند.

جن در سریال کاتلا

در خارج از یک شهر کوچک با کمتر از 3000 نفر ، یک افسانه رایج در مورد صخره های بزرگ سیاه بازالت ساحل معروف ویک به نام Rinisudrangar وجود دارد. ستونهای عظیم شش ضلعی بازالت ماسه سیاه ، که از کوههای راین-دارانگار هستند ، محل اصلی سری کاتلا شده اند. اما مهمترین فولکلوری که این مجموعه تمام معنی خود را از آن گرفته است ، داستان “افراد جایگزین” و “افراد پنهان” است که سالها در شهر ویک با هر فوران آتشفشان کاتلا اتفاق افتاده و با گذشت زمان رنگ خود را از دست داده است و در حال حاضر حتی در اذهان عمومی فراموش شده است ، اما برگن (صاحب هتل) در سریال به آن اشاره می کند.

گویی در سال 1931 یک دختر و سگش پس از فوران کاتلا در ویک ناپدید شدند و بعداً زنده پیدا شدند ، و این همان چیزی است که مردم محلی آن را قصه های عامیانه “جایگزین” می دانند که شخصی جایگزین جن یا جن می شود. شخص واقعی

عناصر ترسناک سریال کاتلا

پس از یوهانیلد ، بیست سال پیش ، یا یک کلون امروزی ، با بوئیلد کنونی نه در سوئد بلکه در سوئد تماس می گیرد. شبیه سازی (موجوداتی که از یک سلول واحد ایجاد شده اند و از نظر ژنتیکی کاملاً مشابه هستند) که در نهایت از طریق وجود سنگ های آتشفشانی کاتالا به آنها پی می بریم و دستیابی به این درک در مجموعه جذاب و پیچیده طراحی شده است.

مولفه مهمی ‌که این سریال را متمایز با دارک یا وست ورلد در برخی مفاهیم می‌کند افسانه‌های فولکلور (باور مردمی) ایسلند است

پس از بیست سال پیش گوئن هیلد و نسخه شبیه سازی او ، زنی سر بریده با همان ویژگی های ترسناک و سرد به همراه خاکستر پیدا می شود و این بار او ایما ، خواهر گریما است که سال گذشته در ارتفاعات مفقود شده و درگذشت. . گریما با صدایی روبرو می شود که او به خاطر نمی آورد و نمی داند در این یک سال چه اتفاقی برایش افتاده است. این بار ما دیگر طرفدار نسخه کلون بیست سال پیش نیستیم و بحث درباره کلون دختری مرده است که یک سال پیش فوت کرده است. از سوی دیگر ، زمین شناس دکتر دری ، دو کشف در مورد کاتلا کشف می کند. یکی بحث تکه های یخ (شکاف عمیق یا شکستگی عمودی در یخچال طبیعی یا توده یخ خشک دیگر) و دیگری بحث پیروکلاستیک (سنگ های خرد شده در فوران آتشفشانی به هوا پرتاب می شوند).

دری در افشاگری های خود مقدار عجیبی از سنگ های آتشفشانی را پیدا می کند که دارای بافت و جنسیت متفاوتی است و یک پوشش مشکی شگفت انگیز چسبناک روی سطح آنها ایجاد شده است (همان روکش که بر روی پوست افراد پیدا شده بود) ، و این او را هدایت می کند. به شهر ویک در آنجا او با نسخه شبیه سازی شده و کلون پسر مرده خود مایکل روبرو می شود ، دوباره با همان ویژگی ها.

المان سنگ آتشفشانی در سریال کاتلا

اوضاع وقتی پیچیده تر می شود که بفهمیم انجمن شبیه سازی شده باردار است و امروز گیلد دارای یک کودک معلول از شبکه است که نمی داند بیورن پسر او است. گذشته از این خط داستانی ، هدف از آن بیان (شکستن داستان ، که اساساً اشتباه است اگر داستان را به عنوان یک نقد بدانیم ، که بسیاری این کار را می کنند و ربطی به نقد فیلم ندارد) ، آشنایی با شخصیت پردازی و نوع روایی فیلم

شخصیت پردازی در سریال کاتلا

دقت در شخصیت پردازی و همزمان پرداخت روایت هم در عرض و هم در طول داستان در سریال کاتلا به خوبی انجام شده است

شخصیت پردازی و روایت دو جزء هستند که هر دو باید در یک نمودار ، هم از نظر عرض و هم از نظر طول ، گسترش یابند و این درست نیست که یکی در طول سریال نازک و دیگری چاق باشد. در این میان ، کشف نمادها و نوع کاشت و برداشت اطلاعات نیز نقش موثری دارد. با توجه به آنچه گفته شد ، کاتلا در هشت قسمت خود به خوبی شخصیت پردازی می کند و با روحیه ، گذشته ، مشخصات شخصیت ها و مهمتر از همه ، تعاملات و واکنش های شخصیت ها آشنا می شویم.

به خصوص شخصیت “گریما” ، که ما در اعماق آن نفوذ می کنیم و متوجه ناراحتی ، افسردگی و کسالت او می شویم و با او می رویم ، نه تنها برای کشف داستان ، بلکه برای احساس با او ، ما نیز غمگین ، ترسیده و احساسی می شویم. حتی در شخصیت های فرعی ، ما این دقت را در طراحی می بینیم ، به عنوان مثال ، شخصیت “مایکل” با زمینه و زمینه ای ظریف ، این که او در دوران کودکی بال طوطی را پاره کرده و دارای عدم تعادل رفتاری بوده و باعث نفرت و آتش زدن مدرسه و در نسخه شبیه سازی شده آن باعث قتل می شود.

شخصیت پردازی در سریال کاتلا

نکته بعدی اساس قصه گویی است که در رابطه با جهانی که معرفی می کند موفق است. مجموعه کاتلا دارای دوز بالا و مناسب تعلیق و پایان در هر قسمت انتخاب شده است ، که نه ریتم را کند می کند و نه آن را به حاشیه می برد ، و این خط داستان را به طور متوازن تبلیغ می کند به طوری که مخاطب را در یک قسمت بالا نمی برد و از آن دلسرد می شود. قسمت دیگر .

روایت خاص کارگردان

کارگردان سعی کرده اطلاعات را نه فقط با دیالوگ و مکالمه انتقال دهد بلکه نمودهای تصویری برای پیش بردن روایت انتخاب کرده است

از آنجا که کاتلا جهان خود را در فضایی خاص ایجاد می کند ، نقاط عطف و طرح های فرعی طرح بعدی را بر اساس همان باورپذیر و منطقی ترتیب می دهد و حس کنجکاوی مخاطب را به حد خود می رساند. کارگردان سعی کرده است اطلاعات را نه تنها از طریق گفتگو و گفتگو منتقل کند ، بلکه نمایشهای بصری را برای پیشبرد روایت انتخاب کرده است. البته سبک فرمالیستی کار نیز تأثیر بسزایی در ایجاد فضایی شبیه به روایت دارد ، مانند فیلمبرداری و حرکت دوربین که بسیار متنوع است (عکسهای هلیکوپتر منحصر به فرد از طبیعت بکر ایسلند ، صحنه های نمای نزدیک شخصیت ها برای نشان دادن احساسات خود و غیره) به طراحی صحنه ، که با دقت بالایی در همگن سازی مکان های بیرونی و داخلی کار می کند.

حتی استفاده از موسیقی اسرارآمیز و سازهای کمانی مناسب همراه با سازهای کوبه ای هم وحشت را به صحنه های غیرقابل پیش بینی تزریق می کند و هم احساسات را در صحنه های دراماتیک به وجد می آورد. به عنوان مثال ، موسیقی و محیط با جزئیات سکانس های میخکوب شدن و شوکه شدن مخاطب با موسیقی و صداهای محیطی در صحنه های دراماتیک شخصیت ها در اقدامات حسی تفاوت باورنکردنی دارد. به عنوان مثال میزانسن شامل حرکت دوربین ، تدوین ، موسیقی و فضا در سکانسی است که در آن دکتر دری پسرش را در یک انبار سرد به دام می اندازد. انجام می دهند.

یکی از صحنه های سریال کاتلا

البته این سریال دارای سکانس های قابل تاملی است ، هم از نظر محتوا و هم زیبایی ، که نمی توان به آن اشاره کرد ، مانند سکانسی که گریما و آوسا در چشمه های آب گرم در دل کوه شنا می کنند یا سه نفره. تور با یک گونه واقعی و شبیه سازی شده یا دنباله خودکشی مادر گریما در دریا به دلیل خیانت تور ، که تأثیر روانی قابل توجهی بر شخصیت گریما و آوسا داشته است.

همچنین ، صحنه خودکشی به سبک رولت در دو نسخه واقعی و شبیه سازی گریما ، که به زیبایی طراحی شده است و از همه مهمتر ، سکانس مکالمه نهایی Grima با نسخه غیرواقعی Aosa ، که منجر به بینش جدیدی در جریان آن می شود طبیعت و منجر به خودکشی آوسا در دریا می شود.

دیدگاهی که آوسا با آن روبروست ، بحث عمیقی درباره من دارد. هویت من چیست؟ من تو هستم؟ انسان نه می تواند مرگ خود را به یاد آورد و نه تولدش را. این آغاز تسلیم شدن انسان در برابر سیستم دست و پاگیر زمان است ، همان نظامی که سایر انسانها نیز در معرض آن هستند و غم و اندوه را با خود به همراه دارد.

با گذشت زمان ، اندوه از چیزی که ما از آن اجتناب می کنیم به چیزی که انتخاب می کنیم تبدیل می شود و در نهایت به یک درد مایع ، مزمن ، ناگزیر و مزمن تبدیل می شود که هر شب به سراغ ما می آید و ما دیگر بدون آن نخواهیم خوابید.

عنصر اندوه در سریال کاتلا

بله ، زمان نمی گذرد ، فقط خود را تکرار می کند و آیا زمان باید همه چیز را برطرف کند؟ بنابراین ، همانطور که برونو گانتز در فیلم بر فراز برلین یا بالهای شور ویم وندرس می گوید ، اگر زمان خود باعث درد شود چه؟ و مهمتر از همه ، مجموعه کاتلا نحوه تأثیر زمان و حافظه را مورد بحث قرار می دهد.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده + یازده =