0

نقد فیلم Palm Springs

پالم اسپرینگز به جای کمدی سطحی ، اثری را ارائه می دهد که می تواند ذهن شما را برای مدت طولانی مشغول کند.

اگر در یک حلقه زمانی گیر بیفتید و یکبار تکرار کنید ، چه می کنید؟ ایده یک جدول زمانی همیشه یک ایده جذاب برای فیلم سازان بوده است و آثار علمی تخیلی جذابی مانند فیلم Edge of Tomorrow در سال 2014 تولید و منتشر شده است. اما قرار نیست که این ایده همیشه مربوط به یک اثر علمی تخیلی یا ترسناک باشد و حتی یک فیلم کمدی نیز می تواند از این ایده جذاب استفاده کند. پالم اسپرینگز دقیقاً از همین ایده استفاده کرد.

این کمدی درام رمانتیک داستان نایلز و سارا ، ساقدوش عروس بی دغدغه را در یک مهمانی عروسی در پم اسپرینگز دنبال می کند که فرصتی برای ملاقات و آشنایی پیدا می کنند ، اما اوضاع به قدری پیچیده است که نمی توانند از عروسی خارج شوند. ، از خود و یا حتی یکدیگر فرار کنند. اکنون س Theال این است که آیا پالم اسپرینگز موفق شده است از این ایده استفاده کند یا کلیشه ها را در جهت بیشتر فیلم های کمدی قرار دهد. برای پاسخ به این سوال ، زومجی را دنبال کنید و این فیلم کمدی سال 2020 را نقد کنید.

Andy Samberg

شورع ماجرا

پالم اسپرینگز یک شروع ساده دارد و شاید از ابتدا فکر کرده باشیم که قرار است مانند اکثر کمدی های سال های اخیر کمدی داشته باشیم ، اما فیلم خیلی سریع نشان می دهد که این فقط یک کمدی معمولی دیگر نیست. ما یک طرف از نیل ها داریم که مدتهاست که سعی دارد از این حلقه خارج شود و ظاهراً او تنها کسی نیست که گرفتار شده و سپس سارا به اشتباه وارد حلقه می شود. این دقیقاً همان جایی است که وقایع پالم اسپرینگ رسماً آغاز می شود و در واقع ما شاهد دو دیدگاه متفاوت در مورد چنین شرایطی خواهیم بود.

از یک طرف ، نیل ها را داریم که دیگر حتی به خاطر نمی آورد چه مدت در این چرخه زمانی گرفتار شده اند و فقط سعی می کنند چیزهای مختلفی را امتحان کنند ، اما حتی در این کار نیز این کار تکرار شده است. از طرف دیگر سارا برای شکستن حلقه و فرار از روز عروسی به هر دری می زند ، اما شما می پرسید چرا؟ این سوالی است که فیلم قرار نیست ابتدا به آن پاسخ دهد.

گرفتار شدن شخصیت‌ها در بازه‌های زمانی مختلف باعث خلق صحنه‌های کمدی متعدد و خلاقانه‌ای شده است

البته یک شخص سوم در فیلم وجود دارد ، بهنام روی که در این چرخه زمانی گرفتار شده است ، اما قرار نیست او نقش بسیار پر رنگی را در وقایع فیلم بازی کند. این واقعیت که شخصیت ها در دوره های زمانی مختلف گرفتار شده اند ، منجر به خلق صحنه های کمدی متعدد و خلاقانه ای شده است و به نوعی ترکیب شخصیت های نیلز و سارا و شیمی خوب بازیگران ، زوج بسیار خوبی را در فیلم پالم اسپرینگز ممکن است یک کمدی یا یک کمدی عاشقانه باشد و اتفاقاً در نمایش آن نیز تبحر دارد ، اما هدف اصلی فیلم فقط نمایش کمدی در حلقه است؟

این سوالی است که فیلم در واقع به خوبی به آن پاسخ می دهد و از آنجا که این ممکن است بخشی از داستان فیلم را آشکار کند ، در ادامه به آن می پردازیم ، اما قبل از آن قسمت های مختلف فیلم را بررسی خواهیم کرد تا به اهداف و پیام ها برسیم . برویم سراغ فیلم.

 فیلم کمدی

طنز داستان

وقتی از یک فیلم کمدی صحبت می کنیم ، بدون شک صحنه های طنز و طنز فیلم بیش از هر قسمت دیگری برای بیننده مهمتر است و پالم اسپرینگز به دلیل موضوع جالب توجهش ، توانسته است صحنه های کمدی بسیار خوبی را در کل فیلم خلق و ارائه کند. موضوع. کمدی فیلم به گونه ای نیست که بیننده را خسته کند یا به روشی کثیف و بی مزه تبدیل شده و برعکس ، سعی شده تعادل خوبی بین صحنه های کمدی و درام ایجاد شود تا فیلم نباشد.

فقط یک فیلم با شوخی های زن سبک و جلف شوید. ما در شوخی های فیلم زیاد نیستیم. شوخی های فیلم بیشتر در مورد دو قسمت از تجربه زندگی نیلز در مدت زمان نامشخص و تلاش سارا برای فرار از آن است و بدیهی است بیشتر وقایع فیلم حول این دو شخصیت است. قوی باشید ، اما همچنین در طول فیلم شیمی عالی با یکدیگر پیدا کنید.


در فیلم Palm Springs هرگز شاهد زیاده‌روی در استفاده از شوخی و صحنه‌های کمدی نیستیم

این دقیقاً همان جایی است که اندی سامبرگ و کریستین میلیوتی به قسمت مهمی از فیلم تبدیل شدند و توانستند موفقیت امضای فیلم را امضا کنند. سامبرگ شاید به خاطر بازی در نقش جیک پرالتا در فیلم بروکلین ناین نه شناخته شود ، اما بدون شک لازم بود ثابت کند که موفقیت او تنها به این نقش محدود نبوده و می تواند نقش های کمدی متنوعی را ارائه دهد. البته سامبرگ این موضوع را قبلاً در Popstar به خوبی نشان داده است: Never Stop Never Stoping (توقف هرگز هرگز متوقف نشوید) اما نقش او در پالم اسپرینگز بسیار پخته تر و قدرتمندتر است و در عمل می توان گفت که او از تجربه خود در طول سالها نهایت استفاده را کرده است.

در مقابل ، ما کریستین میلیوتی را داریم که نه تنها ثابت می کند که چیزی از سامبرگ کم ندارد ، بلکه با بازی خوبش این فیلم را نه تنها در مورد درخشش سامبرگ ساخت بلکه یک رابطه پینگ پنگ فوق العاده بین آنها ایجاد کرد.

نیلز و سارا

نقش اصلی داستان

حتی عجیب نیست که بگوییم میلیوت تلاش بیشتری برای نقش خود کرده است تا شخصیتی باورپذیرتر ارائه دهد و این مسئله به ویژه در قسمت درام فیلم امتحان و دیده می شود. شاید دوست داشتیم سیمونز حضور پررنگ تری داشته باشد ، اما تمرکز فیلم بیشتر روی زوج نیلز و سارا است و نمی توانیم اینقدر انتقاد کنیم و در واقع هر زمان که سیمونز لازم شد ، حضور او را می بینیم.

با این حال ، هرچه فیلم پیشرفت می کند ، درام و طعم بیشتری به خود می گیرد و فیلم عملا نشان می دهد که نمی خواهد فقط یک فیلم کمدی یکبار مصرف با شوخی های تکراری باشد و اینجاست که تهیه کننده سعی در انتقال پیام فیلم دارد. خوب به بیننده در نقد زیر ، در مورد این موضوع و میزان موفقیت فیلم در پرداخت هزینه آن صحبت خواهیم کرد و پیشنهاد می کنم ابتدا فیلم را تماشا کنید.

ادامه این نقد بخشی از اتفاقات فیلم Palm Springs را ممکن است برای شما فاش کند
دیروز مثل امروز است و فردا هم مثل امروز خواهد بود، این شاید مهم‌ترین دیالوگ و شعار فیلم Palm Springs باشد

دیروز مانند امروز است و فردا مانند امروز ، این شاید مهمترین گفتگو و شعار فیلم Palm Springs باشد ، که نشان می دهد ما شاهد تکرار روز عروسی و تکرار این روند چندین بار هستیم. اولین چیزی که باید بدانیم این است که فیلم درست است که در یک چرخه زمانی اتفاق می افتد ، اما در واقع روزهای یکنواخت و کسل کننده را نشان می دهد. نیلز فردی سرگرم کننده است و سارا شخصیتی است که زندگی خودش را خراب می کند و اعضای دیگر خانواده اش را مقصر این امر می داند.

چیزی که ممکن است هنگام تماشای فیلم متوجه آن شویم این است که جدول زمانی در واقع فقط بهانه ای برای تصویرسازی بهتر از زندگی روزمره است. درست است که این موضوع بزرگ شده است و دقیقاً هدف تولید نیز همین است ، اما فیلم سعی دارد نشان دهد که حتی در یک دایره نامحدود ، فرد می تواند به تکرار و پوچی برسد و مهم نیست که زمان دیگر بی ربط است اینجا و روزها آنها در حال تکرار هستند.

تفریحی دلچسب

نکته داستان

نکته این است که ، حتی اگر سارا درگیر آن نباشد ، باز هم تغییری در زندگی یکنواخت او ایجاد نمی شود و همین مسئله در مورد نیلز نیز وجود دارد ، اما وقتی در یک حلقه گرفتار می شویم ، سعی می کنیم راه های مختلفی پیدا کنیم. بیایید سعی کنیم روز را سپری کنیم. هنوز هم ، ما می خواهیم به همان روال روز برگردیم ، و حتی از تلاش برای گذراندن هر روز متفاوت خسته می شویم ، اما ممکن است بگویید چرا ، و این دقیقاً زندگی واقعی است که فیلم سعی در نشان دادن آن دارد.

هدف فیلم این نیست که سارا و نیلز اکنون درگیر یک حلقه زمانی شده اند و اکنون می توانند هر چیزی را تجربه کنند ، اما نکته اصلی این است که این فیلم قرار است نشان دهد که زندگی روزمره یک اتفاق طبیعی در زندگی انسان است و حتی یک حلقه زمانی فرا می رسد که تغییر خواهد کرد و این خلائی که تصور می کنیم به پایان خواهد رسید و باید تلاش کنیم راهی برای خلاص شدن از این خلاiness پیدا کنیم و فیلم برای 90 دقیقه سعی در بررسی این موضوع دارد.

فیلم درست است که در یک حلقه زمانی رخ می‌دهد، اما درواقع روزمرگی و روزهای یکنواخت و کسل کننده را نمایش می‌دهد

با این حال ، چه چیزی این مسئله را برای نیلز و سارا تغییر داده است؟ در طی وقایع فیلم ، نایلز و سارا سرانجام چیزی را پیدا می کنند که باعث می شود زندگی آنها کمی متفاوت و ارزشمند احساس شود. سارا احساس می کند یک شخصیت خالی و بی فایده است که شب قبل از عروسی اشتباه بزرگی مرتکب شد و نیلز شخصیتی سرگرم کننده بود که شاید قبل از اینکه واقعاً سارا را بشناسد هرگز به چیزی جز خودش اهمیت نمی داد. استفاده میشه برای.

سرانجام سارا قصد دارد اشتباهات خود را انجام دهد ، اما قبل از آن مجبور است تغییری ایجاد کند که مشخصاً در بازه زمانی امکان پذیر نیست. به همین دلیل تغییر شخصیت سارا سریعتر از نیل است و او کسی است که می خواهد چرخه زمان را بشکند و به زندگی واقعی برگردد و این زمان وقت بیشتری را در کنار عزیزان و کسانی که به او اهمیت می دهند سپری می کند. اشتباهات گذشته خود را بردارید یا دیگران را سرزنش کنید.

شخصیت نایلز

افزودن کاراکتر نایلز

شخصیت نایلز نیز از یک شخصیت سرگرم کننده به یک شخصیت تقریباً مسئولانه اما وابسته تر تبدیل می شود. با این حال ، از آنجا که نیلز زمان بیشتری را در حلقه زمان می گذراند ، از شکستن سارا با شکستن حلقه زمان می ترسد ، بنابراین قصد ندارد حلقه را بشکند. البته جلوی آن را هم نخواهد گرفت. وقتی سارا ناپدید می شود ، در شرف یافتن خود است و سرانجام می فهمد که برای شکستن حلقه باید فداکاری واقعی کند. البته ، معمای فیلم با شخصیت روی تکمیل شده است.

شخصیتی که در بیشتر فیلم ها به دنبال پیگیری نیلز است اما حتی زودتر از او نجات می یابد. در واقع ، در بخش “روی” متوجه می شویم که گاهی اوقات ما قدر زندگی خود را نمی دانیم و به راحتی از کنار چیزهایی که در زندگی ما با ارزش هستند رد می شویم و وقتی خیلی زیاد هم می فهمیم دیر به همین دلیل شخصیت روی در داستان نیلز بسیار مهم است تا به او نشان دهد چه کاری باید انجام دهد.

آخر ماجرا

وقتی نیلز به سارا می گوید: “ما الان خسته ایم” ، نشان می دهد که تصمیم خود را برای ادامه زندگی گرفته است و قوس شخصیتی او در این مرحله رسما کامل است. در حقیقت ، نیلز ، روی یا سارا هر کدام می توانند نماینده هر شخص باشند و هر یک در گذشته اشتباهاتی انجام داده اند که از آن فرار می کنند یا در شرف رویارویی هستند. اگر سرانجام روی دوباره ارزش خانوادگی خود را پیدا کند و سرانجام تصمیم بگیرد که وقت بیشتری را با خانواده خود بگذراند ، نیلز و سارا باید تصمیم بگیرند که چه می خواهند و به دنبال چه هستند.

اگرچه کمدی فیلم در اواخر فیلم کمرنگ می شود ، اما با توجه به روند وقایع فیلم منطقی است و در واقع فیلم قرار است نتیجه گیری درستی داشته باشد و نباید فیلم را به عنوان یک کمدی سطح پایین ثبت کند. در واقع ، جدول زمانی فیلم بهانه ای برای به تصویر کشیدن زندگی روزمره است ، هر چقدر هم که در آن گیر کرده باشید. پالم اسپرینگز با استفاده صحیح از ایده ها و اجرای خوب آن که صرفاً برای سرگرمی بیننده نیست ، توانسته است به یکی از بهترین فیلم های کمدی چند سال اخیر تبدیل شود.

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار + ده =