0

نقد فیلم Possessor – متصرف

نقد فیلم Possessor

Lam Possessor “اشغال” ، ساخته دوم براندون کروننبرگ ، روایتی متشنج ، ترسناک و خونین از یک جنگ تمام عیار بین ذهن و بدن ارائه می دهد.

با این دو فیلم ، براندون کروننبرگ نشان داده است که راه پدرش ، دیوید کروننبرگ را دنبال می کند. به نظر می رسد فیلم های پدر کروننبرگ ، دیدگاه ها و اندیشه های او نقشه راهی برای درک دنیای فیلم های پسران است و البته از طریق چنین راهی ، عدم بلوغ و ناآگاهی نیز خود را بیشتر نشان می دهد. از این گذشته ، قدم گذاشتن در چنین دنیای پدری یک انتخاب دیوانه وارانه است. پسر خلف البته هنوز در حال تجربه پدر بدبخت خود است ، اما تاکنون توانسته است رگه هایی از نبوغ ترسناک پدرش را نشان دهد ، البته با فراز و نشیب هایی. صاحب از این نظر بسیار شبیه دیوید کروننبرگ است.

تصویر تهدیدآمیز آینده فناوری ، تأثیر رسانه ها ، تحریف هویت و همان عشق خانوادگی به فیلم های ترسناک بدن را نیز می توان در اینجا جستجو کرد. ایده اجسام جایگزین ، تغییر شکل چهره ها ، تخریب و زوال در سینمای پدر نیز یک ایده دیرینه است.

فیلم علمی تخیلی

یک فیلم ترسناک علمی-تخیلی خونین ، پرخاشگرانه ، هشدار دهنده که مشکلات جهان سرمایه داری را در پوست ، گوشت و ذهن مخاطب خود فرو می برد. جامعه ای که به نظر می رسد همه چیز حتی قدرت اراده افراد و خودمختاری آنها دارای ارزش است

اولین فیلم براندون کروننبرگ ، ضد ویروس ، یک فیلم ترسناک فیزیکی تلطیف شده درباره افراد مشهور بود. هشت سال بعد ، او مهارت فیلم سازی خود را در فیلم بلند پروازانه Possessor افزایش می دهد. یک فیلم ترسناک علمی تخیلی خونین ، پرخاشگرانه ، هشدار دهنده که بیماری های جهان سرمایه داری را در پوست ، گوشت و ذهن مخاطب خود فرو می برد. جامعه ای که به نظر می رسد همه چیز حتی قدرت اراده افراد و خودمختاری آنها دارای ارزش است.

فیلمی با بازیگران استثنایی و مالیخولیایی که جستجوی دلهره آور و ناامیدکننده ای برای هویت ، اخلاق و خشونت مبتنی بر جنسیت است. یک تریلر علمی تخیلی بی پروا و پیچیده که می توان آنرا یک فیلم ترسناک احشایی نامید. صاحب اثبات می کند که براندون قادر است به عنوان یک فیلمساز مبارز روی پاهای خود بایستد. براندون مانند پدرش فیلمی ساخت که برای همه مناسب نیست.

Possessor

فیلم فرقه ای

در زیر بخشهایی از داستان فیلم است

صاحب هر آنچه برای تبدیل شدن به یک فیلم فرقه ای نیاز دارید ، در اختیار شما قرار می دهد. خشونت شدید ، جلوه های بصری خیره کننده و خط داستانی وهم آور با ایده های هیجان انگیز و متناقض. فیلم با سکانسی از یک قتل خونین و وحشیانه آغاز می شود. با یک زن سیاه پوست به نام هالی که گیج و هیپنوتیزم شده وارد یک مهمانی مجلل می شویم. هالی به یک ردیف چاقوهای انباشته نگاه می کند ، لحظه ای مکث می کند و به آرامی با دست آنها را لمس می کند.

اندکی پس از آن ، هالی نزد یک وکیل ثروتمند سفیدپوست می رود و چندین ضربه چاقو به گردن و شکم او می زند. بدون عجله ، آرام آرام به سمت کیف خود می رود ، اسلحه را بیرون می آورد و سپس برای مخاطبی که نمی دانیم او کیست ، می گوید: “مرا بیرون ببر”. سپس هالی اسلحه را به سمت خود نشانه می رود ، اما قادر به کشیدن ماشه نیست ، اسلحه را به سمت پلیس در حال آمدن می گیرد و آنها را می کشد. براندون با این سکانس اولیه بخشی از مختصات دنیای داستانی فیلمش را ترسیم می کند.

نقش تاسیا

آندره ریسبرو یک قاتل قراردادی ماهر در نقش تاسیا واس است. قاتلی که هیچ مدرکی در مورد جنایات وی در دست نیست ، زیرا او اعمال ظالمانه خود را از درون افراد دیگر انجام می دهد. در واقع ، او به معنای واقعی کلمه کسی را نمی کشد. تاسیا در یک شرکت قتل کار می کند که از فناوری پزشکی برای کنترل یک شخص بر دیگری استفاده می کند. آنها آگاهی عوامل خود را به بدنه واسطه ها منتقل می کنند و از طریق آنها مرتکب جنایات غیرقابل کشف می شوند.

آنها ابتدا سوژه های خود را کنترل می کنند ، رفتار ، زبان و بیان آنها را تقلید می کنند و سپس برای ورود به بدن میزبان آماده می شوند. به این ترتیب آنها کنترل بدن شخص میزبان را به دست می گیرند و با کنترل اقدامات وی ، مأموریت های خود را انجام می دهند. پس از عمل ، قاتل باید اسلحه را درست هنگام خروج از میزبان در دهان خود قرار داده و با گلوله به میزبان شلیک کند تا از بدن او خارج شود.

معتاد به کوکائین

بدن معتاد

در مأموریت جدید خود ، او باید در بدن یک معتاد نامتوازن و کوکائین به نام کالین باشد که کریستوفر ابوت بازی می کند. به طور طبیعی ، زندگی در بدن دیگری با عوارضی همراه است و به نظر می رسد که کالین هنوز جایی در داخل است و سعی می کند بدن خود را کنترل کند. مرز بین تاسیا و کالین به طور فزاینده ای تار و تار می شود و هوشیاری متمایز این دو برای در اختیار گرفتن جسمی در درگیری داخلی است. در نتیجه ، تاسیا به تدریج با حملات ذهنی و عصبی ناتوان کننده ای روبرو می شود ، که کروننبرگ این لحظات آزار دهنده را با کیفیت مضطرب ، مونتاژ اعصاب خردکن و ارتعاش و تغییر شکل مداوم تصاویر چشمک زن و کابوس به تصویر می کشد.

تاسیا ماهر

تاسیا در کار خود ماهر است ، سوال زیادی نمی پرسد ، او بهترین نماینده شرکت و شخص مورد علاقه رئیس خود است. با این وجود به نظر می رسد تاسیا از مشکلی رنج می برد. هرچه مدت بیشتری در بدن دیگران بگذرد ، کنترل ذهن خود را از دست می دهد. تاسیا از نظر روحی و روانی به طور غیرمعمولی شیفته کار خود است. شغلی که او را از همسر و فرزندش جدا کرده است. در حالی که او می تواند کار قربانیان خود را با اسلحه ای که در اختیار دارد و شلیک یک یا دو گلوله به پایان برساند ، یک میل بیمارگونه ، سادیستی و ظاهراً غیر ارادی او را به کشتن وحشیانه آنها سوق می دهد.

این نشانه هایی از بی ثباتی و شکنندگی در او را نشان می دهد. تاسیا همچنین آرزوی یک زندگی عادی را در کنار همسرش مایکل (روسف ساترلند) و پسرش ایرا دارد. او حتی به امید برقراری ارتباط مجدد با آنها چند روز مرخصی می گیرد ، اما به سرعت نظر خود را تغییر می دهد و ماموریت جدیدی را می پذیرد.

خشونت شدید فیلم

صاحب هر آنچه برای تبدیل شدن به یک فیلم فرقه ای نیاز دارید ، در اختیار شما قرار می دهد. خشونت شدید ، تصاویر خیره کننده و خط داستانی وهم آور با ایده های هیجان انگیز و متناقض

براندون کروننبرگ یک مرد آنالوگ در دنیای دیجیتال است. کروننبرگ و مدیر عکاسی وی ، کریم حسین ، هفت سال را صرف توسعه دنیای خاص صاحب کرده اند. در طول سال ها ، آنها با ساخت چندین فیلم کوتاه و موزیک ویدیو با هزینه کم ، زبان بصری Possessor را توسعه داده اند و در نتیجه جلوه های تصویری ناب ، نفس گیر و پیچیده ای را به وجود آورده اند.

کریستوفر ابوت چیز کمی می بیند ، در یک اجرای دشوار و ناراحت کننده دو روح را در یک بدن بازی می کند. او باید هم شخصیت خودش باشد و هم تاسیا در بدن او زندگی می کند. ابوت درد و اندوه عمیق را با چشمان قهوه ای غمگین خود به تصویر می کشد. آندره ریسبرو در نقش تاسیا هر آنچه را که از یک بازیگر انتظار داریم ارائه می دهد. ما تاسیا را در محل کار و در ارتباط با کارفرما ، در حضور خانواده و نقش هایی که در آن غرق می شود ، می بینیم. ریسبرو به عنوان یک بازیگر / عامل موفق شده است تقاطع فشارآمیز این نقش ها و مرزهای تار را تجسم کند.

تاسیا از چه رنج می‌برد

فیلمی با نهایت خشم

تاسیا از پیگیری اهداف خود با نهایت خشم و به فجیع ترین شکل ممکن چه رنجی می برد؟ آیا خشونت افسار گسیخته تاسیا برای او نوعی تسکین است؟ تسکین برای از دست دادن کنترل زندگی خود را؟ یا تسلیت درد عاطفی او از شکست در زندگی خانوادگی و اینکه او جایی در زندگی تنها فرزندش ندارد؟ گفته می شود کروننبرگ ، پدر ، تحت تأثیر طلاق از همسرش ، فیلم جهنمی “نوزاد” را ساخته است. قتلهای وحشیانه تاسیا ، نقشی که در قالب افراد دیگر بازی می کند ، خشم او را سرکوب می کند و رنج عاطفی او را از زندگی خانوادگی بهبود می بخشد.

در اینجا نیز آیا با ملودرامی خانوادگی به سبک کروننبرگ – این بار کروننبرگ پسر – روبرو می شویم؟ فیلم غریزی براندون با تمام انرژی های غیرقابل کنترل ، زمینه ساز همه این تفاسیر است. به هر حال ، او در مدرسه پدرش بزرگ شده است و به روش پدرش ، برای درک دنیای پیچیده ای که به ما ارائه می دهد ، باید خود را در دنیای جهنمی آن غوطه ور کنیم تا اینکه ببینیم ارتعاشات عاطفی و عصبی ما را به کجا می کشاند .

صاحب اثبات می کند که براندون قادر است به عنوان یک فیلمساز مبارز روی پاهای خود بایستد. براندون مانند پدرش فیلمی ساخت که برای همه مناسب نیست

داستان فیلم تصرف

روایت Possessor به نوعی ادامه داستان eXistenZ دیوید کروننبرگ “هستی” است. در هستی ، کروننبرگ با روایت یک داستان پیچیده از واقعیت مجازی و جهان های موازی مرز نامرئی بین دنیای واقعی و دنیای بازی های رایانه ای را محو می کند. فیلمی که با گسترش دنیای بازی و در نتیجه غرق شدن در دنیای واهی ، شخصیت شخصیت های خود را به عنوان انسان با قدرت تعقل و انتخاب از بین می برد. افرادی که بخشی از واقعیت مجازی خود می شوند و مانند مهره های دنیای بازی می شوند که هیچ کنترلی بر عملکرد آنها ندارند.

در موجودیت ، شخصیت ها از طریق پورت هایی که روی بدن آنها نصب شده است ، وارد دنیای یک بازی می شوند. در Possessor ، کارمندان یک سازمان مخفی با استفاده از فناوری خاصی که در مغز خود کاشته شده است ، می توانند بدن افراد دیگر را کنترل کنند و بنابراین مأموریت های ترور را انجام دهند. جنیفر جیسون لی در نقش آلگرا گلر ، خالق eXistenZ و صاحب نقش گاردر ، کارفرمای باتجربه تاسیا واس.

محوریت انسان/هیولا

ایده اصلی فیلم

ایده اصلی فیلم انسان / هیولا محور الگوی آشنایی در فیلم ترسناک مدرن است. با این تفاوت که این انسان / هیولا یک سایکوپات ، یک فرد وسواسی یا یک انسان تسخیر شده توسط ارواح شیطانی و موجودات خارق العاده نیست. همانطور که در فیلم های ترسناک می بینیم ، مردی که روح خود را به شیطان می فروشد و به نیروهای اهریمنی اجازه می دهد بدن او را تسخیر کنند. ما در اینجا با چیزی کاملا متفاوت روبرو هستیم.

انسان / سیستمی که از طریق فناوری و قدرتی که در اختیار دارد بر انسان دیگری مسلط می شود. در واقع ، در Possessor ، ما با یک شکل کاملاً تحریف شده از ایده آشنا فیلم های ترسناک مدرن روبرو هستیم. افرادی که ناخواسته کنترل هویت ، روح و جسم خود را از دست می دهند و فیلم داستان یک مبارزه خونین برای مقاومت در برابر این سرقت وحشیانه را روایت می کند. از این نظر ، صاحب در مورد از دست دادن چیزهایی است که ما را از انسان بودن محروم می کند.

هیپنوتیزم

دارنده همچنین مفهوم انتخاب را در جهانی تحت سلطه سرمایه لمس می کند. مفهومی که ماهیت وجود انسان را توضیح می دهد. تقریباً نیمی از فیلم را با شخصیتی تصور کنید که هیچ کنترلی بر اعمال خود ندارد و هیپنوتیزم به خشن ترین شکل ممکن علیه نزدیکترین افراد زندگی اش مرتکب اعمال جنایی می شود. تاسیا با نامزد خود آوا (تاپنس میدلتون) و پدر ثروتمندش جان پارس (شان بین) به بدن کالین نفوذ می کند – هیولایی راضی و از نظر اخلاقی غیر مسئول که صاحب یک شرکت بزرگ و جدید فناوری داده کاوی است. بکش تا تمام دارایی خود را از پسر گمشده اش رید بگیرد. در واقع ، ما با دو شخصیت روبرو هستیم. کالین که کنترل ذهن و بدن خود را از دست داده است و تاسیا که سعی در کنترل او دارد.

روایت Possessor

بازی های روایی

روایت Possessor نیز موازی با دنیای “آغاز” کریستوفر نولان است. همان خط داستانی در اینجا در ذهن مردم کاشته شده و سرقت هویت در اینجا دیده می شود. البته مانند نولان ، براندون درگیر بازی های روایی ، صحنه های اکشن مهیج یا فلسفه بافت بی فکر نیست. این فیلمی نیست که برای ایجاد هیجان و سرگرمی طراحی شده باشد. براندون کروننبرگ برخلاف کریستوفر نولان از ارتعاشات احساسی شخصیت های خود آگاه است. او به خوبی می داند که جذب بدن ، حافظه و ذهن بدون ارتعاشات عاطفی اتفاق نمی افتد. تاسیا وارد هر جسمی می شود ،

گویی احساسی را که از آن بدن باقی مانده است حمل می کند. براندون با وجود ظاهر فیلم حتی وارد سطوح روانشناختی شخصیت هایش نمی شود. به غیر از اطلاعات مربوط به شغل مخفی و زندگی خانوادگی شکسته ، چه چیز دیگری درباره تاسیا می دانیم؟ با این تفاوت که او در کودکی یک پروانه را کشت و بدن خشکیده خود را نزد خود نگه داشت و هنوز هم نسبت به آن احساس گناه می کند.

احساس گناه

احساس گناه در مورد کشتن یک پروانه در فیلمی با بیشترین خشونت و بیشترین خونریزی. این گناه ، این عذاب وجدان از کجا ناشی می شود؟ وقتی تاسیا وارد بدن کالین می شود ، گویی رابطه خاصی با آن دارد. بدن مردانه ای که قدرت منحط زنانه خود را تقویت می کند و این همان چیزی است که با کنجکاوی به آن خیره می شود. تاسیا همچنین به شکل کالین به آوا علاقه مند می شود. حتی سکانسی از فیلم که تاسیا و همسرش مایکل در یک مهمانی دیده می شوند به روشی مشابه بین او / کالین و آوا تکرار می شود. شاید این عذاب وجدان احساسی باشد که باعث می شود کنترل بدن کالین را از دست بدهد.

گویی تاسیا با نشان دادن ضعف (گناه) به كولین اجازه می دهد تا از درون بدن خود بلند شود و از او انتقام بگیرد. در دنیای تاریک Possessor ، جایی که همه چیز در حال تسخیر است ، احساس گناه به عنوان آزار این چهره های انسانی اسیر شده ، تنها روزنه امید برای براندون است.

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − 18 =