0

نقد فیلم Run

نقد فیلم Run

Run با روابط عجیب مادر و دختر معلولش که در خانه ای در حومه شهر تنها زندگی می کنند ، سروکار دارد. فیلمی احساسی و مرموز که می تواند ایرادات اخلاقی را در نحوه انتشار روایت خود به همراه داشته باشد.

شاید هیچ کشوری تاکنون به اندازه ایالات متحده فیلمی درباره این خانواده تولید نکرده است. این خانواده قطعاً نقش حاشیه ای را بازی خواهد کرد ، حتی اگر شخصیت اصلی فیلم را در بر نگیرد. مهم نیست که این فیلم در چه ژانری ساخته شده است ، شرکت های هالیوودی همیشه در تلاشند تا بر مفهوم خانواده تأکید کنند. به عنوان مثال ، در نمونه غربی فیلم جستجوگران جان فورد ، همه اساس این است که ایتان ، با بازی جان وین ، می خواهد دبی ، دختر گمشده خانواده را پیدا کند و او را به خانواده بازگرداند. نمونه بعدی Little Miss Sunshine است که در آن مسابقه دختر بچه خانواده بهانه ای برای اتحاد دوباره خانواده است. حتی یک تثلیث عالی مانند “پدرخوانده” بر اساس خویشاوندی و تأکید بر مفهوم برادری و خانواده است.

داستان دختر ولج

برای کسانی که هنوز فیلم را ندیده اند و حوصله خواندن متن کامل را ندارند ، باید بگویم Run “Escape” داستان دختری فلج (کلیه) است که در خانه تحت نظارت و مراقبت های پزشکی تحصیل می کند مادرش. تمام زندگی او محدود به این خانه است. او اکنون که پیر شده است علاقه زیادی به ادامه تحصیل در دانشگاه دارد و دائما در انتظار تأیید دانشگاه است. در همین حال ، او ابهاماتی را درباره مادرش کشف می کند. کلیه تلاش می کند تا رازهای خود را کشف کند بدون اینکه مادرش متوجه این موضوع شود. در واقع ما با یک فیلم ماجراجویی روبرو هستیم که ماجراجویی اصلی با کشف اسرار مادر توسط دختر به پایان می رسد. رازهایی که زندگی دختر را تحت تأثیر قرار داده است.

قصه‌ی دختر فلج

الگوی فیلم های ماجراجویی بر این اصل استوار است که فرد به دنبال درک ، کشف یا یافتن چیزی خارج از روال عادی زندگی خود است و خود را در معرض خطر قرار می دهد. گاهی اوقات سوژه ای که کشف می شود ، یک داستان جنایی و کاشف یک کارآگاه سرگردان است. گاهی اوقات شخصی به دنبال فرد گمشده ای است که معمولاً در عمل به سر می برد.

برخی از این پیگیری ها در متن خانواده صورت می گیرد. افراد رازهای پنهانی دارند و کسی تصمیم گرفته است براساس نشانه ها به دنبال حقیقت بگردد تا حقیقتی را که سالها از او پنهان مانده کشف کند و این تصمیم باعث ایجاد تنش در خانواده می شود. در «فرار» دختری در مقابل مادر خودش می ایستد و سعی می کند واقعیت را درک کند و طبیعتاً مادر سعی می کند به هر طریقی دخترش را از واقعیت دور کند. اگر علاقه مند به تماشای فیلم هستید یا فیلم را دیده اید ، ادامه متن را بخوانید.

بخشی از داستان فیلم

بخشی از داستان فیلم بعداً مشخص خواهد شد.

کلوئه و مادرش دایان در ابتدای فیلم رابطه خوبی دارند. به نظر می رسد مادر جان خود را فدای دخترش کرده است. تمام تلاش او این است که بهترین شرایط زندگی را برای او فراهم کند. او برای او آشپزی می کند ، از او مراقبت می کند و معلم او است. دایان در یک جلسه مشاوره می گوید که وی هفده سال است که از دخترش کلیه مراقبت می کند و در تمام این سالها به مسافرت ، بیرون رفتن و ملاقات با کسی نرفته است. در آن جلسه روی تابلوی بزرگ نوشته شده بود: نیاز! نیاز کلید واژه اصلی فیلم است که بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد. دایان اعتراف می کند که کلیه توانایی ترین فردی است که می شناسد و وقتی پای خود را پایین می گذارد به هوش و شهامت اشاره می کند.

هوش و شجاعت دو ویژگیِ شخصیتی بارز کلویی

هوش کلویی

هوش و شهامت دو ویژگی بارز کلیه است که او را وادار به انجام اقدامات خطرناک و ترسناک در طول فیلم می کند. با وجود ضعف جسمی ، او توانایی زیادی برای فرار از وضعیت دشواری که در آن قرار دارد نشان می دهد. به عنوان مثال ، به نظر می رسد مراجعه به دو صحنه جذاب و کلیدی فیلم راهی پیش رو باشد. صحنه ای که کلیه از سینما فرار می کند و زیرکانه از زبان فروشنده از زیر فروشنده بیرون می کشد ، دارویی که مادرش به او داده چیست. اینجاست که تصویر مادر مهربان که به دختر کمک می کند فرو می ریزد و شیطان درون او نمایان می شود. مادر فیلم برخلاف کلیشه رایج نقش مادر در ذهن ما بسیار خودخواه و بد دهن است.

نقشه خطرناک

صحنه بعدی جایی است که کلی بیدار می شود و خود را در اتاقش حبس می بیند. او زیرکانه و خطرناک نقشه می کشد تا برای فرار به اتاق مادرش برسد. طراحی این صحنه شباهت زیادی به بازی های رایانه ای اول شخص دارد. همان بازی هایی که در آن شخصیت باید با استفاده از هوش و نه قدرت بدنی خود از مرگ فرار کند و گذر از هر مرحله به معنای مواجهه با یک چالش بزرگتر است. در این صحنه ، فیلمساز توانسته با کمک انواع اختلالات شخصیتی (مانند تنگی نفس و پاهای فلج) صحنه ای جذاب و تا حدودی مهیج ایجاد کند.

اما چرا علی رغم آغاز جذاب و تأثیرگذار فیلم و وجود صحنه های پر تعلیق مانند دو سکانس مورد بحث ، این فیلم در قلب من نمی نشیند و من رویکرد آن را تا حدودی غیراخلاقی می دانم؟ پاسخ در هدف فیلمساز از چنین فیلمی نهفته است. این فیلمساز با انتخاب هایی که برای شخصیت مادر انجام داده است ، او را عملاً به موجودی شیطانی ، ترسناک و دوست داشتنی تبدیل کرده است که تمام فکر و ذکرش آزار و اذیت دخترش است و همه این آزارها مخفیانه است. در واقع ، همزمان دو ویژگی شرورانه در شخصیت نهفته است. آزار و اذیت و مخفی کاری دیگر. سوال هدف این تغییر کلیشه سنتی از یک مادر فداکار به یک مجرم چیست؟

حبس و استثمار

مادر زندانی

آیا نکاتی در مورد مادر زندانی و بهره برداری از دخترش برای منافع شخصی خود و نیازهای خود وجود دارد ، به طوری که تهیه کننده شخصیت وی را بسیار ظالمانه قضاوت کند؟ چرا شخصیت امیدوار کننده ای وجود ندارد؟ درست؟ چرا این شخصیت آنقدر تاریک است که حتی یک دختر فقیر در حالی که تهدید به مرگ او می شود ، از بیمارستان سرقت می کند؟ یا چگونه یک مسئول بی گناه می تواند یک پست را به همین راحتی بکشد؟

همه این مشکلات منجر به مشکلات اساسی تری نسبت به فیلم ها می شود. آیا ما با یک فیلم اخلاقی روبرو هستیم؟ این سوال به این معنی نیست که فیلمهایی که دیده ایم پر از آدمهای خوب و دوست داشتنی است. سوال این است که آیا هدف فیلمسازان از خلق شخصیت ها و داستان ها به برداشت اخلاقی از داستان منجر می شود یا اینکه ما فقط به بهانه ایجاد احساسات کاذب نگرش های غیراخلاقی اتخاذ خواهیم کرد؟ البته در صحنه آخر ، دختر قرصی از دهانش برداشت و آن را به نامادری داد.

نامادری کلویی

در پایان فیلم ، نامادری و نامادری وی بر سر این بحث کردند. این دختر ادعا کرد که به مادر خوانده ای احتیاج ندارد و بالعکس ، دقیقاً به دلیل کمبودها و نیازهای مادرش بود که مادرش دختر را اسیر کرده بود. این فیلم منتظر همان کلمات نیست ، راه حل درستی برای نحوه رفتار ما با نیازهای دیگران ندارد ، اما در پایان داستان با یک چرخش غیرمعمول انتقام می گیرد. طرح شخصیت ها و سبک دختر از خودش فاصله می گیرد. ممکن است ما بتوانیم اتفاقات ناگهانی و غیر منتظره فیلم را ببخشیم. به عنوان مثال ، فلج دختر پس از سقوط از پله ها ناگهان کاهش یافت ، یا هنگامی که مادر قصد داشت دختر را از بیمارستان خارج کند بیمار در اتاق بعدی بیمار شد ، اما عملکرد غیراخلاقی در فیلم قابل بخشش نیست.

اقدامات خطرناک و ترسناک

شباهت به فیلم درخشش

بگذارید برای بیان بهتر منظورم از کمک یک فیلم برجسته استفاده کنم. فیلمی که با توجه به شباهت های بین طرح فرار ، می توان حدس زد که این فیلمساز را تحت تأثیر قرار داده است. “درخشش” درخشان استنلی کوبریک. در فیلم درخش نیز با پدری روبرو می شویم که در طی روندی دیوانه می شود و تصمیم می گیرد زن و فرزندش را با تبر بکشد. چرا طبقه بندی رویکرد کوبریک به عنوان غیراخلاقی و بستن پرونده وی بسیار دشوار است؟ هدف من قرار دادن یکی از بهترین فیلم های ترسناک در کنار یکی از بدترین فیلم های هالیوود نیست. من می خواهم از رویکرد دیگری برای حبس تشبیه کنم که در هر دو فیلم مشترک است و به رویکرد نهایی این دو فیلمساز اشاره می کند.

فیلم فرار

در “فرار” مادری دخترش را در خانه حبس می کند و به اصطلاح می گوید ، ناآگاهانه آب و دانش او را جلوی او می گذارد و به نوعی به او خدمت می کند تا او را ترغیب کند برای همیشه در کنار او بماند. این وابستگی مادرانه و بی نهایت به دختر احتمالاً قبل از شروع فیلم رخ داده است و به دلیل غم و اندوه زیادی از دست دادن فرزندش است. اما اقدام وحشیانه مادر برای ضربه زدن از زندان به دختری که حاضر است در این راه یک پستچی را بکشد ، در فیلمی که طبق قراردادهای ژانر ، تا فصل های آخر مرموز و پرماجراست ، کمی بیش از حد است. شاید اگر با یک فیلم جنایی یا قمه زنی روبرو شویم خیلی شوکه و ناراحت نخواهیم شد.

فیلم فرار

در عوض ، در مقابل تابش خیره کننده ، شخصیت را مرحله به مرحله و تا مرز جنون همراهی می کنیم. از ابتدای فیلم به طرق مختلف با مخاطب قرارداد بسته می شود تا بفهمد ما با فیلمی در ژانر وحشت روبرو هستیم و طبیعتاً ممکن است از جنون و حمله پدر شوکه شویم اما آن را غیر منطقی نمی دانیم و در فضای عمومی غیراخلاقی است. جنون و درخشش خشونت معنایی استعاری و فرعی دارند که توجیه خوبی برای صحنه های خشونت آمیز و دیوانه کننده است ، اما وقتی چرخش نابهنگام “فرار” از ژانر بدوی رخ دهد ، تمام خشونت های مادر سوال برانگیز و غیرقابل توجیه می شود.

آخر داستان

در مجموع ، “فرار” با وجود داستان ابتدایی جذاب و جذاب خود به بیراهه می رود و به عنوان فیلمی که قرار است سرگرم کننده و سرگرم کننده باشد ، سوالات منطقی زیادی را برای ما به ارمغان می آورد. وقتی نتوانیم پاسخ خاصی برای عملکرد شخصیت ها تعریف کنیم ، کمتر می توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. حتی اگر بخاطر ذکاوت و شهامتی که از او دیدیم با کلی همراه شویم ، در فصل آخر چنان محکم به دیوار خواهیم کوبید که حتی ذره ای از فیلم از بین خواهد رفت. «فرار» بیشترین بی وفایی خود را به قراردادهای ژانری که تعریف می کند می برد و با هیجان کاذب و لحظه ای که ایجاد می کند ، ایده ناب ناب خود را به کثافت می اندازد.

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − 13 =