0

نقد فیلم شیشلیک

نقد فیلم شیشلیک

شیشلیک آخرین فیلم محمد حسین مهدویان با بازی رضا عطاران و پژمان جمشیدی و نویسندگی امیر مهدی ژوله است.

محمدحسین مهدویان را با سبک خاص خود (داکوفیکشن و ماکیومتری) می شناسیم. سبکی که با ترکیب فرم مستند و محتوای داستان و همچنین پیوند دادن فرم داستان و محتوای مستند تعریف می شود. مهدویان از طریق داستان یا داستان واقعیت را دستکاری می کند و واقعیت جدید را از نظر فرم و جهت در دسترس بیننده قرار می دهد.

مهدویان با مجموعه “روزهای زمستان” و مستند “ترور سرچشمه” سبک فیلم مستند بلند را انتخاب کرد و با فیلم خوب خود ایستاده در غبار این سبک را در سینمای ایران احیا کرد. وی در ساخت اولین فیلم خود از نبوغ و شهامت خود استفاده کرد و با فیلم های بعدی که ساخت (داستان نیمه روز ، لاتاری ، رد خون و درخت گردو) خود را به عنوان یک استعداد نوظهور و مهم در سینمای ایران معرفی کرد.

مهدویان با دوربین تالیفی خود برای اینکه جنبه مستندی به روایت ببخشد ، در فیلم های خود و با ترکیبی جدی از دو نوع مستند و ملودرام با پیشبرد طرح ، لحن و در نتیجه دوربین ، یک کارکرد بصری هیجان انگیز دارد. روایت واقع گرایانه و مستند گسسته است و به سمت دراماتیزه شدن پیش می رود. کارگردانی و تسلط مهدویان ، به ویژه در میزانسن های شلوغ ، همراه با کیفیت حیرت انگیز طراحی صحنه و گریم و چهره پردازی همیشه نتایج درخشان داشته است.

زمینه های دوردست

او با استفاده از لنز تله ، قرار دادن سوژه در اعماق زمینه های دوردست ، لرزش دوربین برای احساس ترس ، رنگ آمیزی سپیا و حتی ابعاد و روایت ، در کارگردانی به امضای خاصی دست یافته است. مهدویان اما در آخرین فیلم خود ، شیشلیک ، سعی کرده قدم دیگری بردارد و با فیلمنامه امیر مهدی ژوله و بازی بازیگرانی چون رضا عطاران و پژمان جمشیدی به ژانر کمدی روی آورده است. شیشلیک سعی دارد مشکلات این روزهای جامعه ایران را با دو مضمون اصلی “فقر” و “تظاهر” بیان کند.

کلمه کلیدی “فقر” به عنوان یکی از اصلی ترین مشکلات بشر در طول تاریخ تأثیر بسزایی در زندگی جوامع و ملت ها داشته است. یکی از واکنشهایی که در این برخورد بوجود می آید توسل به هنر برای نشان دادن درد است. سینما بعنوان ابزاری در دست هنرمندان ، در سالهایی که بندرت رنگ آرامش دیده نمی شود ، بعضاً به آینه ای برای نشان دادن فقر و کمبودهای اقتصادی تبدیل شده است. این رویکرد هر بار خود را به شکلی نشان می داد که متناسب با جو جامعه و روحیه مردم آن باشد. گاه در فضایی بسیار تلخ و کابوس گونه ، گاه در نگاهی طنزآمیز و گاه در خیالی.

فیلم شیشلیک

داستان خانواده

شیشلیک داستان خانواده ای است که در روستایی در اطراف تهران در فقر شدید مالی زندگی می کنند. در این روستا زندگی همه شبیه به هم است و قوانین عجیبی توسط مسئولان و سرمایه داران شهر به مردم تحمیل می شود. قوانینی که خود مسئولان رعایت نمی کنند.

داستان وقتی اتفاق می افتد که دختر کوچک این خانواده در مورد غذا (شیشلیک) صحبت می کند که خوردن توسط مقامات محکوم نمی شود. سپس ، به دلیل این ناهنجاری ، اتفاقات عجیبی رخ می دهد. ش işlik با انتخاب لحنی کمدی سعی در ایجاد دنیایی اتوپیایی و بی مکان از بی زمانی خود دارد که در آن توده ها کارگر و اقلیت حاکم هستند.

کمدی نمادین و انتقادی با مضامین قوی سیاسی و اجتماعی که ایده اصلی جسورانه و عجیبی دارد و می خواهد یک هجو تند باشد. ایده روی کاغذ سیخ ، که پتانسیل زیادی برای پرداختن به موضوعات مختلف جامعه در قالب طنز دارد ، به هدر رفته و دنیایی خیالی برای مخاطبان محلی عرب ایجاد شده است.

فقیرنشنان

داستان شیشلیک در مورد فقیرنشینان است که همه در کارخانه های پشم ایران کار می کنند و فرزندان آنها نیز در مدارس پشم ایران تحصیل می کنند. دو نهاد حاکم بر اقتصاد و فرهنگ آنها (کارخانه و مدرسه) شرایط عجیبی را ایجاد می کنند ، آنها را از خوردن گوشت بر حذر می دارند و مردم را به قناعت ، صبوری و گرسنگی تشویق می کنند. این موسسات خوردن گوشت و پرخوری و سیری را به عنوان یک جریان بد و مضر در زندگی تعریف می کنند.

افراد ، چه شاغل و چه بیکار ، تحت تأثیر تبلیغات تبلیغاتی ایجاد شده توسط مدیر کارخانه و مدرسه قرار می گیرند و معنای زندگی برای آنها فقط کار و تشکر از وضعیت موجود است. حتی اگر شش ماه حقوق آنها پرداخت نشده باشد ، حتی اگر برق آنها قطع شود ، حتی اگر آب خالی نداشته باشند و حتی اگر نمی توانند فوتبال را تماشا کنند و دیر بیدار بمانند.

ایده های اغراق آمیز

ایده های اغراق آمیز خلاقانه مشابه رژیم های شبه کمونیست و توتالیتر ، که زندگی ایده ها و افکار مردم را کنترل می کنند. موضوعی که منجر به ایجاد موقعیت های عجیب و غریب (شوخ طبعی تلخ) می شود. همانطور که در این شهر خیالی تعریف شده است ، مردم پنجاه سال پیش در راه گرسنگی به شهادت رسیده و نماد قهرمانان این شهر خیالی هستند و هر ساله مراسم یادبودی برای آنها برگزار می شود. اما روند ایجاد این ایده جذاب بسیار بلاغی و سطحی است. به نوعی ما نمی دانیم داستان چیست ، داستان اصلی در اولین صحنه شیشلیک از چه قرار است و کارگردان سعی در معرفی جهان و شخصیت های آن دارد. فقط در صحنه دوم ، شیشلیک است که فیلم مضمونی جدید به خود می گیرد.

در واقع ، دقایق ابتدایی مانند سبک گزارش رادیو و تلویزیون در شهر است که موضوع فضای مجازی است. گزارش های خنده دار و متناقضی مبنی بر اینکه مردم از وضعیت بد و فوق العاده ضعیف خود راضی هستند و نه تنها جلالی ندارند بلکه از وضعیت موجود و مسئولان نیز تشکر می کنند

قدرت فقر

اما در حقیقت ، فقر نه قدرت و نه تحمل می دهد. فقر فقط به انسان می آموزد که چگونه با فقر زندگی کند و اولین تأثیر آن (فقر) کشتن فکر است. یعنی اگر پول کافی برای زندگی خود نداشته باشید ، به یک برده غیر ارادی پول تبدیل خواهید شد. همان شرایطی که طبقه متوسط ​​زندگی آنها را می نامد.

مدیر کارخانه پشم (وحید رهبانی) که به نظر می رسد فردی مذهبی است ، هر روز با شعارها ، بیانیه ها و سخنرانی های خود کارگران را به لباس های متحدالشکل دعوت می کند و از ادامه زندگی پرهیز می کند. سخنرانی ها و شعارهای آشنایی که محیط ایجاد رعب و وحشت ایجاد می کند و در نهایت بی شرمانه حقوق اساسی کارگر را نادیده می گیرد و حتی او را معتبر و درستکار جلوه می دهد.

کارگران بدبختی که حتی اجازه خواب دیدن ندارند و با سرکوب رویاهای خود در جامعه عقب مانده زندگی خود را در سختی و سختی به سر می برند. آنها حتی از این وضعیت قدردان هستند و حق اعتراض ندارند. در این بین داستانی خلق می شود ، البته دیر ، اما روی دیگران تأثیر می گذارد. اینکه یک دختر بچه (دختر عطاران) با شنیدن کلمه شیشلیک ، آرزو دارد یکبار شیشلیک بخورد.

شیشلیک

کلمه ی جنجالی

کلمه ای که بحث ایجاد می کند و شهر ، مدرسه و کارخانه را نابود می کند. گویی حتی گفتن کلمه فعلی (شیشلیک) ممنوع و خلاف عرف است و نباید این میل به دیگران منتقل شود. در واقع ، مسئولان با كنترل اراده شهروندان ، آنها را فدای شهوات خود می كنند و در پایان نیز توسط همین افراد پاك می شوند. این (همراه با جشن گرسنگان) که این جمله درون پرانتز است ، یک تناقض تأمل برانگیز برای اندیشمندان است.

جشنی که به گفته مدیران باید معنای خاصی داشته باشد ، به طوری که چیزی به ذهن هیچکس خطور نکند. این مسئله تعریف داستان فیلم نیست و ما می خواهیم بگوییم منظور از نمایش مفهوم فقر و کارگران و سیاستمداران تظاهر به حضور در سینما به چه معناست. گزاره ای که بیننده و مخاطب را با معنای این جمله همسو می کند ، از اهمیت این موضوع مهم نمی کاهد.

شیشلیک نمایانگر یک جامعه نمادین است که در آن فقرا به ظاهر از سوی حاکمان به عنوان یک ارزش ارائه می شود ، اما افراد در این جامعه تصمیم می گیرند خلاف این روند حرکت کنند. در واقع فیلم بیش از هر چیز در مورد مخالفت شعارها با عمل و تحقق مخاطبان شعار در برابر این درگیری است. ایده ای که خصوصاً در شرایط فعلی جامعه می تواند بحث برانگیز باشد. اما نکته این است که ، چگونه ایده در عمل توسعه یافت و نتیجه آن چه بود؟

افراد مرفه جامعه

به نظر می رسد در سیستم مصرف کننده فعلی ، که تصویری مرفه از جامعه ارائه می دهد ، فقر و لذت با هم اختلاف دارند. مصرف افراد فرومایه در این جامعه زشت است و این سرخوردگی از محرومیت از لذت را با خود به همراه می آورد. از آنجا که جامعه مصرف کننده باید خود را تصفیه کند و دستان خود را از آسیب فقر در امان نگه دارد ، آنها نابرابری را از طرق مختلف عادی می کنند.

استراتژی های جامعه سنتی برای آشتی بین فقیر و غنی مانند تأکید بر معنویت و بی نیازی و تعالیم قناعت در زندگی فقیر ، دیگر در جامعه امروز م effectiveثر نیست. جامعه مصرف کننده با توجه به منطق درونی خود ، مسئله فقر را به شکلی دیگر و به روشی کاملاً مخالف راه حل قبلی مطرح می کند. یعنی با تعریف فقیر به عنوان مقصر و مضر.

ژوله و مهدویان در شیشلیک

آنچه ژول و مهدویان در بیان شفاف ، در بیان فقر و جامعه طبقه کارگر انجام می دهند ، انسانی نیست. جامعه طبقه کارگر آنها ضعیف و بی فکر است ، طبقه پایین تر قانع کننده آنها است و هیچ سهمی از رفاه را به آنها مدیون نیست. مهدویان در ایشلیک کمبود بیان و تفکر برای نمایندگی از طبقه کارگر و مسئله فقر دارند.

انسان های شریف

کارگران انسانهای شریفی هستند که مطابق با نیازهای جامعه در زیر خط فقر زندگی می کنند و تمام تلاش آنها نتیجه زندگی روزمره است. اما کارگران فیلم işlik پنهانی ، تحریف شده ، کثیف و فاقد شعور اجتماعی و سیاسی هستند. آنها قدرت تحلیل و درک وضعیت خود را ندارند. ش ایشلیک اگرچه مبتنی بر فقر است ، اما تصویری درست ، نجیب و قابل احترام از فقر و فقرا ارائه نمی دهد ، اما برعکس ، مدام کارگر و فقر را مسخره و تحقیر می کند.

از طرف دیگر ، استفاده بیش از حد از نمادها واقعاً رویکرد غلطی در نوشتن است. زیرا از یک طرف به راحتی قابل انکار است و از طرف دیگر باعث توهم کارگردان از اثری فراتر از سطحی بودن می شود. اگر اساساً امکان پذیری آن در سینما تابعی از شرایط بسیار دشوار است. کارگران و کودکان در فیلم شی işlik تا حد ممکن بی رحمانه مورد ضرب و شتم قرار می گیرند ، در حالی که بازی آنها در شخصیت به تصویر کشیده شده معنایی ندارد.

اساساً اگر قرار باشد فیلم توسط بیننده دنبال شود ، غیر منطقی بودن روایت و غیر منطقی بودن حرکات شخصیت ها باید به طور پیش فرض پذیرفته شود. نقص در این مورد ، تعریف ضعیف پیش فرض ها است که تا آخر برای مخاطب مناسب نیست. از طرف دیگر ، انتخاب ژانر طنز و لحن کمدی برای بیان این مسئله مهم اجتماعی ممکن است گفتن کلمات تلخ در قالب طنز باشد ، اما آنچه ارائه می شود به سطحی ترین و بلاغی ترین شکل ممکن است.

خواسته های کارگردان

اینکه سطح خواسته های کارگران را به شوخی های اینستاگرامی و تلگرامی کاهش دهیم و درد خود را از این طریق بیان کنیم اصلاً خنده دار نیست. بر این اساس ، فیلم برخلاف گفته خود عمل می کند. زیرا نه تنها از کارگران و بشریت حمایت نمی کند ، بلکه فقر ، کارگر را بدون اندیشیدن مقصر می داند و جامعه را مقصر می داند. یعنی مشکل از خود ماست. این مقدار نمادگرایی در فیلم برای بیان این درد اغراق آمیز است ، مانند نقاشی های دیواری ، خطوط ، شعارها و … برای نشان دادن تناقض بین طبقه پایین و طبقه بالا و عملکرد غلطی دارد. یکی از مهمترین نمادهای فیلم نماد “پشم” است که به خود فیلم نیز سرایت کرده است.

شیشلیک نه کمدی است نه خنده دار،

این فیلم به دنبال خلق موقعیتی کمدی با پارادوکس و تناقض است ، اما شیشلیک نه کمدی است ، نه کمدین و نه مضحکه و هرگز در یک کمدی تلخ نمی گنجد. این فیلم بیشتر شبیه تبلیغات سرمایه داری علیه مردم است. جامعه در اینجا کور است و ناگهان طرز تفکر و روشنگری با گفتن چیزی بر خلاف ارزشهای تعریف شده (شیشلیک) توسط یک دختر کوچک برمی گردد.

چشم انداز جامعه از این طریق کاهش روشنگری و روشنفکری در جامعه است. جامعه ای که نابینایی را به عنوان یک ویژگی خوب پذیرفته است ، دیگر نمی تواند با گفتن این عمل انقلابی روشنگر ایجاد کند. البته این فیلم در پایان (تقاضای تبلت بعد از شیشلیک) نیز اشاره می کند که این عمل برای بینایی کافی نیست و یک جامعه نابینا برای دیدن به دلایل مهمتر و وقایع غنی تری نیاز دارد.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − هفت =