0

نقد فیلم Spiral: From The Book Of Saw | ظهور مجدد جیگساو

Spiral: From The Book Of Saw


اسپیرال ، که قرار است با تله مرگبار جدید ، Jigsaw Assassin دوباره ظاهر شود ، در تلاش برای بهبود سریال ، سرگرمی خود را از دست می دهد. با نقد و بررسی این فیلم در زومجی همراه باشید.

اگر بعد از هشت فیلم در زندگی مجموعه اره ، هنوز به یکی از طرفداران دیوانه او تبدیل نشده اید (لطفاً توضیح دهید که چگونه می توان چنین اشتباه بزرگی را مرتکب شد؟) ، فیلم اسپیرال ، که یک راه اندازی مجدد / دنباله است. این سریال هفده ساله ، عموماً منفور اما عمیقاً فرقه ای است ، هویت خود را تغییر نمی دهد ، ساختارشکنی یا تغییرات خاصی را برای پذیرش مخاطبان جدید نمی پذیرد.

اما اگر شما یکی از کسانی هستید که از فیلم های Are به عنوان شاهکار یاد می کنید و معتقد هستید که آنها محصولات فوق العاده ای برای تأمل و شگفتی هستند ، مانند مواجهه با یک تصادف دلخراش رانندگی ، نمی توانید در برابر خواسته مقاومت ناپذیر خیره شدن به آنها مقاومت کنید. ارزیابی مارپیچ کمی پیچیده می شود و برای شکستن این پیچیدگی باید به 17 سال پیش بازگردیم و آنچه در زمان تولد بوده و در طول زمان تکامل یافته است را مرور کنیم.

اولین قسمت از عرصه ، به کارگردانی جیمز وان و نویسندگی لی وانل ، در هالووین 2004 منتشر شد. اگرچه استودیو Lionsgate ، که در ابتدا هیچ امیدی به تجاری سازی تریلر پوست تیره نداشت ، می خواست آن را در شبکه نمایش خانگی توزیع کند ، با استقبال خوب این فیلم در جشنواره های فیلم ساندنس و تورنتو متقاعد شد. خود را از سرنوشت ناگوار رها شدن در قفسه های سوپر مارکت ها نجات دهید.

تصمیمی هوشمندانه که منجر به پدیده ای کامل در گیشه شد. فیلم 1.2 میلیون دلاری بسیار ارزان است (تا حدی که صحنه های تعقیب و گریز در حالت ثابت با دست دادن با ماشین فیلمبرداری شد) نه تنها Jigsaw ، یک قاتل جدید نمادین به جیسون واریس ، چرم و مایکل مایر را معرفی کرد. وی افزود ، اما سینمای وحشت را برای ورود به عصر خونین جدیدی تعریف کرد (جیمز وان بعداً دوباره با توطئه و احضار این کار را انجام داد) و هفت سال متوالی بر گیشه های وحشت حکومت کرد.

عبارتی که وضعیت این مجموعه را به بهترین شکل توصیف می کند در تریلر تبلیغاتی بله 4 یافت می شود: “اگر هالووین ، پس باید بله باشد”. از آنجا که کلمات “بله” و “دیدن” در انگلیسی دیکته یکسانی دارند ، عبارت “then must be yes” و “then must see” به طور همزمان خوانده می شود. برای هفت سال متوالی ، استودیوهای Lionsgate این مجموعه را به رویدادی سالانه منتظر اما دست نیافتنی سالانه هالووین تبدیل کردند.

چه مجذوب آنها باشید و چه نشوید ، این سریال هم تبدیل به نمادین ترین فرانچایز ترسناک یک نسل ، به اصلی ترین سریال ترسناک 20 سال اخیر در سینما و هم به عنوان یکی از پردرآمدترین مجموعه های ترسناک تمام دوران تبدیل شده است. تاریخ گیشه بالا رفت. در واقع ، فیلم های جیگساو با فروش بیش از یک میلیارد دلار از مجموع 95 میلیون دلار (فروش 10 و نیم برابر بودجه اش) ، او را به پردرآمدترین قاتل تاریخ سینما تبدیل کرده است.

ظهور مجدد جیگساو

اما تأثیر انقلابی غیرمستقیم این مجموعه ، که از قلمرو فیلم های ترسناک فراتر رفته و شامل فیلم های پرفروش می شود ، در ساختار قصه گویی بدعت آمیز آن قابل مشاهده است. اگر امروز اکران فیلم های مارول ، جنگ ستارگان یا سریع و خشن به یک رویداد سالانه تبدیل شده است ، اگر امروز استودیوها از پرورش اسطوره های پیچیده ای که طرفداران را مجبور می کند قبل از فیلم جدید فیلم های قبلی را مرور کنند ، نمی ترسند ، یکی از دلایل آن بله است. است.

در پایان دوره هفت ساله خود در سال 2010 ، The Arrows نه تنها پرفروش ترین سریال ترسناک تاریخ سینما شد (از آن زمان به رتبه چهارم سقوط کرده است) ، بلکه فرمول جدیدی برای حق رای دادن به هالیوود آموخت. به تدریج ، به ویژه از قسمت سوم به بعد ، که داستان Jigsaw را با مرگ او کامل کرد ، سریال Are به تدریج تبدیل به فیلم های سخت تر برای این مجموعه شد. از نظر کسی که این سریال را از راه دور دنبال می کند ، بزرگترین جذابیت فیلم ها خشونت صریح آنها است.

مارپیچ نخستین دنباله‌ی مجموعه است که جز اینکه در دنیای مشترک فیلم‌های قبلی جریان دارد، هیچ ارتباط مستقیم دیگری با آنها ندارد و روی پای خودش می‌ایستد

اما آنچه اره را به یک Slacher منحصر به فرد در میان همتایان خود تبدیل می کند ، قصه گویی سوپ اپرای جسورانه آن است. برخلاف اکثر مجموعه های اسلر ، جایی که ارتباط بین هر قسمت آنها بسیار کوچک است و خط داستانی هر یک به قدری نازک است که تماشای نامنظم مخاطب را گیج نمی کند. این برنامه شامل زمان بندی های تو در تو ، روابط متغیر ، شگفتی های افسار گسیخته و اسطوره شناسی طولانی و مفصل است که نمی تواند یکی را در فیلم بعدی جای دهد. در واقع ، تنها دنباله ای که می تواند با طرح بدنام اما فوق العاده حیرت آور رقابت کند ، سریال آلمانی Dark است.

همچنین بدانید که Jigsaw نه تنها ماموریت خود را از داخل قبر برای پنج فیلم بعدی از طریق دستیاران متعدد خود ، حتی پس از مرگ بدن فیزیکی اش در فیلم سوم ، بلکه به عنوان مثال در طول Twist Joker ادامه می دهد. فیلم چهارم ، متوجه می شویم که در تمام این مدت فیلم سوم را از نقطه نظر دیگری تماشا کرده ایم. سکانس های اره ای بدون گرفتن دست مخاطب شروع می شود ، بدون کوچکترین گامی برای هضم خود برای مخاطبان جدید ادامه می یابد ، با کشتن منطق در هر فرصتی که گیر می کنند ، پیشرفت می کند و با تراکم بیشتر اسطوره شناسی مجموعه به پایان می رسد.

هیچ کدام از این موارد با معیارهای استاندارد فیلمسازی خوب نیست. در عوض ، بله ، فیلم ها به طرز احمقانه ای نابغه ، بی شرمانه بازیگوش ، بیمار خلاق و صادقانه جدی هستند. اکثر دنباله ها قطعاً بد هستند ، اما در عین حال هرگز خسته کننده نیستند. بله 7 ، در حالی که داستان Jigsaw را به محل اصلی خود باز می گرداند ، این سریال با بالا آمدن به سینه ، به آخرین نفس شکسته خود رسیده بود.

مارپیچ: از کتاب اره

هفت سال بعد ، تلاش Lionsgate برای دفن جسد پوسیده مجموعه با Jigsaw موفقیت آمیز نبود. آیا Spiral یا Saw 9 با آنها متفاوت است؟ حداقل Lionsgate معتقد است که اینطور است. این نه تنها فراتر از تلاش کوته بینانه لاینزگیت برای زنده نگه داشتن سریال در نتیجه ایده کنجکاو کریس راک است ، بلکه فیلم در مورد بازگشت لین بوسمن به عنوان کارگردان و ساخت سه دنباله مشابه است. او در این سریال که جاستین لین در سریع و خشمگین بازی می کند نقشی دارد: تأثیرگذارترین کارگردان دنباله ها. علاوه بر این ، اسپیرال تنها فیلم این مجموعه است که میزبان بازیگران شناخته شده ای مانند کریس راک و ساموئل ال. این جکسون است ، اما فیلم جنبه کارآگاهی جسورانه تری دارد و از ساختار شکنجه محور دنباله های قبلی فاصله می گیرد. همچنین ، مارپیچ اولین دنباله این مجموعه است که روی پای خود ایستاده و هیچ ارتباط مستقیم دیگری با آنها ندارد ، مگر اینکه در دنیای مشترک فیلم های قبلی اتفاق می افتد. اما آیا هیچ یک از این موارد در عمل مثر بوده است؟

مارپیچ در برزخی آشفته به دام افتاده است. دنباله های Array را می توان به عنوان هر ویژگی بدی توصیف کرد که توصیف کرد ، و حتی بزرگترین طرفداران سریال نیز با شما مخالف نخواهند بود ، اما بدون شک یکی از آنها نخواهند بود. مخاطب این فیلم ها مشخص است. اما این در مورد مارپیچ تا حدی صادق نیست. دقیقاً مشخص نیست که این فیلم برای چه کسانی ساخته شده است. اگر هدف از این راه اندازی مجدد جذب عموم تماشاگران سینما است ، پس دلیل چسبیدن به کلیشه های ناگفته سریال تا چه حدی است و اگر انگیزه آنها کشتن طرفداران با جمع آوری اجزای ثابت سریال است؟ ، پس دلیل فاصله گرفتن از اسطوره شناسی فیلم های قبلی چیست؟

مارپیچ ، مانند دیگر فیلم های Are ، با مرگ دلخراش آغاز می شود. یک کارآگاه پلیس به طور تصادفی با یک کیسه برخورد می کند ، او را تعقیب می کند و کار او به داخل تونل مترو کشیده می شود. اما وقتی روی ریل قطار سوار می شود ، معلوم می شود که تعقیب و گریز سارق تصادفی نبوده ، بلکه یک ترفند از پیش تعیین شده برای به دام انداختن او در تله جدید Jigsaw است.

مهم نیست چند بار این دنباله قبلاً تکرار شده است. به محض اینکه قربانی با چشمانی بسته از خواب بیدار می شود و بدن حساس خود را در زیر آرواره های سرد و خشن ابزارهای فلزی Jigsaw Hell می یابد ، به محض اینکه تلویزیون سفید برفی جیگساو مرتکب گناه قربانی و موقعیت بازی ترسو می شود. یک وحشت شرم آور در اطراف قربانی می چرخد ​​و بلافاصله پس از اینکه او خود را در چهارراه غیرممکن تقلید یا پذیرفتن مرگ هولناک خود می بیند ، نمی توانم انزجار خود را کنترل کنم ، زیرا صورتم با انزجار درهم پیچیده بود. فوران خون و تنش با قدرت آغاز می شود. فیلم مارپیچی ثابت می کند که دندان های اره این مجموعه با وجود تمام کارهایی که انجام داده اند هنوز به اندازه کافی تیز هستند. در اینجا نگاهی داریم به کارآگاه زیک بنکس (کریس راک) ، که مهمترین ویژگی او این است: او در بین همکارانش به عنوان یک خبرچین به دلیل افشای پلیس فاسد قاتل محل کارش بدنام است.

نقد و بررسی فیلم مارپیچ: از کتاب اره

ما او را برای اولین بار به عنوان یک کارآگاه مخفی می بینیم که در میان مشتی سارقان بی خبر از هویت واقعی او ایستاده است و یک کمدی استندآپ درباره فارست گامپ اجرا می کند. چگونه جنی (رابین رایت) با وجود همه دستاوردهای فارست گامپ ، پیشنهاد ازدواج را رد کرد (شکست چین در پینگ پنگ ، درآمد میلیاردی از فروش میگو ، اجرا در سراسر کشور). در این لحظات ، یک چیز را نمی توان نادیده گرفت: پیچ و خم همانقدر که یک فیلم کریس راک است ، همانطور که یک فیلم کریس راک است ، که از قضا در دنیای Are جریان دارد. حفظ تعادل بین این دو عنصر متضاد غیرممکن است ، به ویژه در زمینه سریالی که هرگز به دلیل تنوع و ظرافت آن شناخته نشده است ، و مارپیچ در اثر تلاش اجباری راک برای تزریق خنده به دنیای فیلم به شدت آسیب می بیند. . بله ، به عنوان مجموعه ای که در زمینه تکه تکه شدن انسانها به همان اندازه که با طنز بیگانه است ، از این نوع شوخی های تارانتینو و اشاره به فرهنگ عامه بهره ای نمی برد.

سری داستان های ظهور مجدد جیگساو

رفتار طعنه آمیز راک در مقابل هویت بصری غم انگیز و بی رنگ مجموعه ، در مقابل دنیایی که به نظر می رسد کلمات “لذت” و “شوخی” در آن از بین رفته اند ، به نوعی ناهنجاری منجر شده است؛ از صحنه ای که راک در مورد مشکلات ازدواج به عنوان کارآگاه در راه رسیدن به صحنه جنایت صحبت می کند تا صحنه ای که به گرگ و میش اشاره می کند. جنبه طنز فیلم ، که اتفاقاً در راه اندازی مجدد کمدی اخیر سازندگانش در هالووین (به یاد داشته باشید صحنه ای که دو مأمور پلیس بر سر غذا بر سر غذا با هم دعوا می کنند) ، به لطف تاریخ مصرف کننده تاریخ ، آنها را مزه می کند. . این واقعیت که راک هرگز در قالب یک پلیس عصبانی و صریح قابل اعتماد نیست حتی بیشتر تشدید می شود. بر خلاف فیلم های قبلی که کاملاً به قربانیان یا قاتلان اختصاص داشت و نقش کارآگاهان به یک داستان فرعی محدود می شد ، این بار فیلم بر روند تحقیقات پلیسی متمرکز است.

این تصمیم از کشتارها کم نکرده است. فیلمساز همچنان لحظه به لحظه عذاب قربانیان را به تصویر می کشد در حالی که در ماشین های شکنجه ای که منحصراً برای گناه شخصی آنها طراحی شده است دست و پنجه نرم می کند. با این حال ، مرگ ها در پرونده از طریق کشف توسط Zick و اکتشاف او روایت می شود. جنبه “زودیاک” این فیلم کوچک است. از آنجایی که هر یک از سرنخ های پرونده به معنای واقعی کلمه توسط قاتل به پلیس ارسال می شود ، مقدار کمی از فیلم واقعاً به فرایند تحقیق و پرداختن به راز پرونده اختصاص داده شده است. تا زمانی که می توانیم به خاطر داشته باشیم ، جان کرامر و همه دستیاران بی شمار خود را به عنوان مبارزان عدالت اجتماعی معرفی کرده اند که پلیس فاسد ، متجاوزان ، شرکت های بیمه کلاهبردار و نژادپرستان را هدف قرار داده اند. بنابراین ، این واقعیت که اسپیرال خود را به عنوان اولین فیلمی معرفی کرده است که به مسائل اجتماعی و سیاسی پرداخته است (خشونت پلیس علیه افراد رنگین پوست) با تاریخچه این مجموعه سازگار نیست. اما آنچه آن را با فیلم های قبلی متمایز می کند نحوه هدف گیری آن است.

گذشت هشت سری از مجموعه فیلم های اره

بر خلاف دنباله قبلی که در آن قاتل سعی داشت جنایتکاران را با تهدید به اندام آنها اصلاح کند ، در این فیلم قاتل سعی می کند با آزمایش میزان وابستگی و وفاداری یک فرد به افراد خاص ، سازمانی را اصلاح کند ، یک سیستم فاسد. واضح است که این سیستم فاسد به معنای اداره پلیس است ، و کسی که وفاداری وی به این سیستم به چالش کشیده است ، Zick است. اگرچه زیک بارها شاهد وحشیگری و بی اخلاقی افسران پلیس بوده است ، اما وقتی در قطار مترو با جسد تکه تکه شده همکارش روبرو شد ، نتوانست خشم خود را کنترل کند. هدف Jigsaw جدید مشخص است: او می خواهد ببیند آیا Zick واقعاً معتقد است که همکاران فاسد خود را آنطور که ادعا می کند مجازات کند ، یا در مقابل قتل فجیع آنها جانب آنها را خواهد گرفت. آیا او برای دستگیری علت مرگ آنها می دوید یا اعتراف می کند که آنها مستحق مجازات Jigsaw هستند؟ ممکن است او پذیرش مرگ همکارانش را آسان تر بداند ، اما وقتی صحبت از پدرش می شود (ساموئل ال جکسون) ، فرمانده بازنشسته پلیس که فساد کنونی وی در نیروی پلیس از سرپوش های ریاست جمهوری وی ناشی می شود ، زیک شدیدا در مضیقه بودن.

مارپیچ به عنوان فیلمی که ادعا می‌کند فرمول اَره را برای بازتاب دغدغه‌های پُرالتهاب و داغ زمان حال به‌روزرسانی کرده است، ما را برای حساب باز کردن روی بخشی که هرگز نقطه‌ی قوت این مجموعه نبوده است (پیچیدگی تماتیک) تشویق می‌کند

اگرچه زیک روی کاغذ از یک درگیری داخلی درگیر کننده استفاده می کند ، اما فیلم فاقد مهارت برای برداشتن بار دراماتیک خود است. اول ، این فیلم به طرز عجیبی در تشخیص نژادپرستی به عنوان انگیزه ای از وحشیگری ناجوانمردانه پلیس ظاهر می شود. فیلم نه تنها در هر فرصتی از اشاره مستقیم به نژادپرستی سیستماتیک اجتناب می کند ، بلکه قربانیان Jigsaw آنقدر جبران ناپذیر و کاملاً جنایتکار و نفرت انگیز هستند که برایشان مهم است که آیا Zick می تواند پرونده را حل کند یا از آنها برای زندگی خود حمایت کند. فرار از شکنجه آنها دشوار است.

راستش اگر غیر از این بود شگفت زده می شدیم. بله ، فیلم ها هرگز به دلیل عمق و ظرافت موضوعی خود شناخته نشده اند. آنها به جای علاقه به کاوش های روانشناختی یا جامعه شناختی شخصیت های خود ، از مسائل اجتماعی / سیاسی صرفاً بهانه ای برای شکنجه قربانیان خود به دست Jigsaw استفاده کردند. این کم کاری همانطور که از مدت ها پیش قابل پیش بینی بود ، قابل بخشش نیست.

اما تفاوت مارپیچ با دنباله های قبلی در این است که اگرچه آنها بیش از آنکه انتظار داشته باشند چیزی را در عمق تماشاگران ببینند ، غیرقابل پیش بینی بودند ، به عنوان فیلمی که ادعا می کند فرمول بله را برای بازتاب نگرانی های آتشین زمانه به روز کرده است ، تشویق می کند که در قسمتی که هرگز نقطه قوت این مجموعه نبوده حساب باز کنید (پیچیدگی موضوعی). در نتیجه ، شکست آن مطابق با سکانس های قبلی است ، اما به نظر می رسد اکثر آنها یک پتانسیل از دست رفته هستند. اگر به دنبال نسخه ای ایده آل از موضوعاتی هستید که مارپیچ به آنها دست می زند ، بروید و ما (ما) فیلم های ترسناک جردن پیل را تماشا کنید ، در غیر این صورت مارپیچ با وجود سیگنال هایی که ارسال می کند ، همچنان جدایی ناپذیر خواهد بود. این بستگی به الگوی تکراری مجموعه دارد ، هنوز متعصبانه به اجزای قدیمی سکانس های قبلی اختصاص داده شده است ، و هنوز در برابر ایده تکامل به شکلی انعطاف ناپذیر مقاومت می کند. این فیلم که اجازه نمی دهد حتی یکی از کلیشه های سریال از کنترل خارج شود ، تقریباً شامل همه چیزهایی است که از یک فیلم انتظار داریم.

کارگردانی جیمز وان

قربانیان هنوز به محل های متروکه صنعتی عزاداری کشیده می شوند. مهاجمی با ماسک خوک هنوز آنها را از پشت غافلگیر می کند. فلش بک ها هنوز نقش اصلی را در داستان بازی می کنند. فیلم هنوز منجر به رونمایی از آنتاگونیستی می شود که در تمام این مدت جلوی چشم ما بوده است. موضوع موسیقی که عرصه را معرفی می کند هنوز در لحظات منتهی به افشای آخرین ترفند آنتاگونیست پخش می شود. با این حال ، هنگامی که بسته شدن یک درب فلزی کشویی بزرگ ما را به سمت تیتراژ سوق می دهد ، همه چیز به پوزخند پیروزمندانه آنتاگونیست و فریاد درماندگی قهرمان داستان ختم می شود. پایبندی این مجموعه به این کلیشه ها بعد از این همه سال قابل درک است و برای کشف دلیل ، باید در درون خود به دنبال احساس فراموش نشدنی تماشای فیلم اصلی باشید. لحظه ای که جان کرامر (که در تمام این مدت در وسط حمام در حال مرگ بود) از خواب بیدار می شود ، به چنان احساس سرخوشی خالص منجر می شود که بیننده را در یک سرمستی سرگیجه آور رها می کند. این لحظه نیاز این سریال به تکرار مجدد و تمایل طرفداران برای تجربه متوالی آن را درک می کند.

این پیچ بدون اغراق یکی از کاملترین پیچ ها در سینما است. Twisty ، که در همان زمان همه چیز را در یک چشم بر هم زدن شفاف تر می کند ، سوالات جدیدی را مطرح می کند و ضربه ای احساسی به آن نقطه می زند که بیننده از شدت وحشت و شوک غیرارادی به خنده عصبی روی می آورد و قبل از ما مغز شانس دارد آنچه را که می بیند پردازش کند ، ما بلافاصله در تاریکی حمام با پایان بازی جان کرامر به حال خود رها می شویم.

نتیجه فراتر از چیزی شبیه یک پایان معمولی قوی است. نتیجه آن حکم سینما به عنوان مواد مخدر است. احساس مسمومیت و هیجان ناشی از شلیک آن به عنبیه چشم منجر به تشنگی سیری ناپذیر ما می شود که شهد شیرین آن را بارها و بارها بچشیم ، که نه تنها با گذشت زمان ضعیف نشده است ، بلکه به لطف توالی های آرایه ای که اغلب اوقات انجام می شود. ماهرانه انجام شد هرچه بیشتر دیوانه وار و بازیگوشانه اجرا می کردند ، قوی تر می شدند. از آن زمان ، پایان های عرصه به نوعی آیین / مراسم عرفانی برای فرقه طرفداران مجموعه تبدیل شد.

نویسندگی لی وانِل در هالووین

به محض پخش مضمون اصلی سریال ، به محض شروع مونولوگ قاتل شیطانی و به محض اینکه همه چیز برای وقوع اجتناب ناپذیر سرنوشت نیهیلیستی قهرمان کنار هم قرار گیرد ، این فیلم ها بر اساس چنین نکته غریزی و ابتدایی مورد ارزیابی قرار می گیرند. مغز من. مترها و استانداردهای فیلمسازی معمولی معنای خود را از دست می دهند. مارپیچ نیز از این قاعده مستثنی نیست. تنها یک مشکل نه چندان قابل توجه وجود دارد: متأسفانه ، مارپیچ میزبان قابل پیش بینی ترین پیچ در تاریخ مجموعه است. نه تنها تصمیم فیلمساز مبنی بر عدم نمایش صحنه مرگ دستیار زیک (بر خلاف سایر قربانیان Jigsaw که ما با جزئیات زیاد دیدیم) شواهدی از بی اعتقادی به مرگ او می شود ، بلکه کلیشه قاتل در مورد مرگ دستیار مطیع و نجیب است. کارآگاه در این ژانر آنقدر طولانی است که استفاده از آن به افتخار مجموعه ای نیست که پیچیدگی های بسیار بیمارتر ، باورنکردنی و خلاقانه تری را در خود جای داده است. این اشتباه آماتوری که از مجرب ترین کارگردان سریال انتظار نمی رفت ، مارپیچ را حتی در تکرار کلیشه های قدیمی این سریال کاملاً ناخوشایند کرده است.

با این وجود ، ترفند نهایی جیگساو ، پس از آشکارسازی هویت خود در ترکیب با موسیقی عجیب و غریب سریال ، که به تنهایی می تواند تماشای حلزون را به اندازه تماشای مسابقه یوسین بولت هیجان انگیز کند ، هم برای قربانی و هم برای قربانی محکوم است. به رگهایشان تزریق می کند. سرانجام ، مارپیچ در بیشتر فیلم های مجموعه از یک چیز پیروی می کند: فیلمنامه صرفاً بهانه ای برای توجیه سکانس های شکنجه است که تمرکز اصلی فیلم است.

از صحنه ای که کریس راک شخصیت خود را به شیوه ای غیرمعمول فریاد می زند به معنای واقعی کلمه در پنج دقیقه ابتدایی زمینه تخیلی تا صحنه ای که راک یکی از مشاجرات قدیمی خود را با پدرش در قالب یک فلاش بک به یاد می آورد ، اما واقعیت این است که سنگ ، حتی پس از خروج سنگ از اتاق ادامه می یابد. در عوض ، تله هایی که به ترتیب منزجر کننده ، آزاردهنده و مضحکانه خنده دار هستند ، معمولاً نواقص فیلمنامه را از بین می برند.

نمای نزدیک دارن لین بوسمن از درهم تنیدگی نگران کننده گوشت و فلز و نحوه تجزیه بدن انسان ، که او را با کنجکاوی و جزئیات به تصویر می کشد ، همچنان بزرگترین نقطه قوت فیلمساز است. مارپیچ در نقطه عدم قطعیت است. از یک سو ، فیلم با بازگو کردن داستانی مستقل به دنبال بازگرداندن عموم مردم به سریال است ، اما از سوی دیگر ، فاصله بزرگی که با نادیده گرفتن تاریخچه و شخصیت های سابق سریال به وجود می آید ، با چیزی به همان اندازه پر نمی شود. . از یک سو ، اولین صحنه فیلم ، که به معرفی شخصیت ها و شرایط جدید اختصاص دارد ، دارای ریتم خسته کننده ای است (این مشکلی است که اکثر دنباله ها با استفاده از شخصیت های آشنا از بین می برند) ، اما از سوی دیگر ، هنگامی که در نهایت سقوط می کند ، به لطف تله ها تا آخرین تیتراژ کند نمی شوند.

از یک سو ، تصمیم او برای تمرکز بر تحقیقات کارآگاهان امیدوار کننده است ، اما از سوی دیگر ، قدرت تأثیرگذارترین عناصر فیلم های Are ، از جمله تله ها را کاهش داده است. زمان کمی که به تله ها اختصاص داده می شود به این معنی است که آنها نه تنها زمان کافی برای قلقلک دادن تخیلات ما را ندارند ، بلکه قبل از این که فرصتی برای فکر کردن در مورد اینکه خود ما قربانی باشیم ، چه می کنیم ، تمام می شود. مارپیچ یکی از آن دنباله هایی است که به ما یادآوری می کند که چرا ما شیفته بیشتر فیلم های بله هستیم ، اما خود نمی تواند به حد نصاب برسد و یکی از دلایل محبوبیت سریال شود.

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 4 =