0

نقد فیلم The Wretched – رنجور

فیلم The Wretched

بدبخت ترین فیلم پرفروش دوران کرونا است که نتوانست به جمع بهترین فیلم های دوران کرونا بپیوندد.

“بدبخت” یکی از آن فیلم های ترسناک است که صدای جیغ زیادی مانند لولای هیولا از گلو هیولا بیرون می آورد ، صحنه هایی از دندان های سیاه ، کثیف ، کج و تصاویر برجسته از پوست برهنه شخصیت ها. از پشت است که استخوان های ستون فقرات آنها مانند موجودات زنده زیر پوست آنها می خزد و ناله می کند. فکر می کنم شما از قبل می توانید تصور کنید که در چه نوع فیلمی قرار داریم. “رنجور” یکی از آن فیلم های ترسناک است که اولین واکنش هیولا پس از هر بار گرفتن مچ دست توسط قهرمانان اصلی حمله نکردن به آنها است تا دندان های تیز او را هر چه زودتر به پوست ظریف گلو وارد کند.

اما در عوض به آنها مراجعه کنید. او آن را چند بار به چپ و راست می چرخاند و سپس با صدای اصلاح نشده اش که مثل کشیدن تیغ ​​روی آهن زنگ زده است ، از پشت گلو فریاد می زند و به قربانیانش هشدار می دهد که بهتر است در رفتن! یکی از آن هیولاهایی که بیشتر از تونل تفریحی شهربازی سود می برد تا دنیای یک فیلم ترسناک دراماتیک! اما آنچه این روزها “رنجور” را بیش از هر فیلم دیگری محبوب کرده است ، موفقیت بی سابقه آن در گیشه در زمانی است که به دلیل شیوع کرونا ، صنعت صنعت فیلم در حال تعطیل شدن است.

فروش فیلم

«رنجر» که بیشتر در سینماهای اتومبیل نمایش داده می شود تاکنون در گیشه حدود یک میلیون و 631 هزار دلار درآمد کسب کرده است. به طور معمول ، این رقم دلیلی برای جشن گرفتن نیست. یک میلیون دلار تغییر جزئی بسیاری از فیلم های بزرگ دیگر است. اما این رقم در مقایسه با سایر فیلم های استودیوی iFosy بسیار عالی است. این فیلم نه تنها حدود 12 برابر بیشتر از 69،000 دلار استودیو “چگونه یک دختر بسازیم” ، که یک استودیوی دیگر در سال 2020 اکران شده است ، بلکه بیش از درآمد 1،570،000 دلار “خوان سرخ” فروخته است. Joan Red) از سال 2019.

درآمد کنونی رنجر پشت ویتنر (1،679،000 دلار در سال 2016) ، Smooth Maria Clouds (1،851،000 دلار در سال 2015) و ققنوس (3 میلیون دلار در سال) است. 2015) ، “مردی که ابدیت را می دانست” (3.886 میلیون دلار در سال 2016) ، “45 ساله” (4.5 میلیون دلار در سال 2014) و “مرگ استالین” (8 میلیون دلار در سال 2018) در این یکی از پرفروش ترین فیلم های این استودیو در پنج سال گذشته. استودیوی IFosy در زمینه تولید فیلم های سینمایی تخصص دارد و از آنجایی که بلاک باسترهای هالیوود به رهبری هالیوود بر بازار مسلط شده اند ، موفقیت فیلم های این استودیو مانند “پسرانگی” (28.3 میلیون دلار در سال 2014) و “و مادر شما” نیز به دست می آید. (21.4 میلیون دلار در سال 2002) دشوارتر و غیرممکن شده است.

سکانسی در آسفالت

سطح انتظار

بنابراین ، در زمانی که فیلم های سنگین کار می کنند ، این فیلم فرصتی برای نشان دادن خود پیدا کرده است و مانند یک شاخه گل از سطح سخت آسفالت رشد کرده است. یکی دیگر از سوابق گیشه رنجور این است که این فیلم شش بار متوالی در رده نخست جدول باکس آفیس قرار دارد. در مقایسه ، فقط چهار فیلم در بیست و سه سال گذشته برای پنج آخر هفته متوالی در رده های برتر جدول قرار گرفته اند: “تایتانیک” در 1997/1998 ، “حس ششم” در 1999 ، “آواتار” در 2009/10. و “پلنگ سیاه” در سال 2018.

پس از اینکه “رنجر” برای ششمین آخر هفته متوالی در راس فیلم های باکس آفیس قرار گرفت ، شانزدهمین فیلم تاریخ سینما از دهه هشتاد بود که برای شش یا بیشتر آخر هفته در راس گیشه قرار دارد. به عبارت دیگر ، “رنجور” اولین فیلم است که از آخر هفته “آواتار” در شش آخر هفته متوالی در رتبه اول جدول قرار دارد. دیگر رکوردداران پرواز برتر فراری در سال 1993 و راکی ​​4 در سال 1985 با شش ردیف متوالی ، آواتار ، پورکی و برکه طلایی با هفت صعود بودند. “بازگشت به آینده” و “افسون مرگبار” با هشت امتیاز ، “صبح بخیر ویتنام” و “تمساح دندی” با نه پیشبرد ، “تنها در خانه” با ده تا دوازده منجر ، “توتسی” و “پلیس بورلی هیلز” با سیزده منجر می شود و تایتانیک با پانزده در راس است.

«رنجور» یک فیلمِ خنثی است؛ به همان اندازه که با دوری از تصمیماتِ احمقانه‌ی رایجِ فیلم‌های هم‌سبکش، حرص‌مان را در نمی‌آورد، به همان اندازه هم تهی از هرگونه احساسِ جذاب دیگری است

به طور خلاصه ، “رنجر” نزدیکترین چیزی است که سینمای فعلی به یک فیلم جریان اصلی ، یک فیلم ژانر Old School و یک موفقیت در گیشه دارد. اما اینکه “رنجور” بیش از هر فیلم دیگری در طول تعطیلی پردیس سینمایی مورد استقبال قرار گرفته است ، نه تنها به دلیل بی نظیر بودن آن ، بلکه به دلیل هویت خاص آن است. رنجر تمام ویژگی های imovies هولناکی را که زمانی مانع ظهور سینمای اتومبیل بودند ، کاوش می کند. تمام کاری که ما باید انجام دهیم این است که کمی مدل موهای شخصیت ها را اصلاح کنیم ، لباس های آنها را تنظیم کنیم و دوربین دیجیتال آنها را با فیلم سلولویید سنتی خود جایگزین کنیم تا بدون شک رنجور به عنوان فیلم دهه هشتاد هرکسی را تحت تأثیر قرار دهد.

یکی از آن فیلم هایی که مردم در شب های گرم تابستان تماشا می کردند یا نوار نشاط از ویدئوی کلوپ محله شان اجاره می کردند یا شاید یک شب از بی حوصلگی به طور اتفاقی از کانال های تلویزیونی به این سو و آن سو می چرخیدند. از وسط تماشا کنید. بنابراین “رنجور” ممکن است ظاهری مدرن داشته باشد و مربوط به زمانی باشد که شخصیت های نوجوان او به جای کتابخانه محله از اینترنت برای تحقیق استفاده می کردند ، اما قلب سینمای نوستالژیک دهه هشتاد در سینه او می زد.

ماجرای فیلم

ماجرای فیلم

اگرچه خود فیلم ، مانند چیزهای غریبه ، آگاهانه به ریشه و روح دهه 1980 اشاره نمی کند ، در عین حال ، هنگام تماشای آن ، نمی توان از وام های آشکار فیلم از رمان های استیون کینگ و حیله گر اسپیل و حتی “شیشه عقب” هیچکاک و “حمله به آدم ربایان بدن” همچنان ادامه دارد. داستان در مورد نوجوانی به نام بن (جان پاول هوارد) است که درست زمانی که والدینش روند طلاق دردناکی را پشت سر می گذارند ، به دیدن پدرش در یک شهر کوچک توریستی می آید.

بن بلافاصله وارد ریتم آشنا فعالیت های تعطیلات تابستانی می شود ، از کار در اسکله قایق متعلق به پدرش گرفته تا صحبت با مالوری ، دختر بازیگوش همکارش ، شرکت در مهمانی های همسالان برای همسالان و همسالان. خانواده و درگیری او با قلدرهای ثروتمند شهر همچنان ادامه دارد. اما درست مثل هر فیلم ترسناک نوجوان محور که در تعطیلات تابستانی یک شهر کوچک قرار می گیرد ، همیشه روال خسته کننده و روزمره نوجوانان با نیروهای خارق العاده ای را که احساس کارآگاهی ، کنجکاوی ، اشتیاق ماجراجویی ، دلهره و علاقه به چیزهای ناشناخته غیرقابل تصور است ، شکسته . گاهی اوقات یک موجود فضایی در حیاط پشتی خانه آنها سقوط می کند و گاهی یک دلقک آدمخوار در فاضلاب خود سرگردان می شود.

داستانی ترسناک

در این فیلم ، ما خصوصاً با یک جادوگر شیطانی طرف هستیم که پس از بیرون آمدن از شکم گوزن مرده ای که همسایه ای بن در آن تصادف کرده و به خانه آورده است ، بدن خانواده همسایه را تحویل گرفته و خاطرات آنها را دستکاری می کند. به این ترتیب ، همه فکر و یادآوری از فهمیدن رفتارهای عجیب خانواده همسایه و اثبات تسخیر آنها توسط یک نیروی شیطانی ، متوجه دیگران است.

از این به بعد ، این فیلم الهامات خود را از هیچكاك پنهان نمی كند ، در حالی كه بن با یك دست شکسته و یك دوربین شکاری دزدکی به خانه همسایه می رود و حرکات مشکوک آنها را به زیرزمین خود نظارت می کند. و چه چیزی می تواند هیجان انگیزتر از جمع آوری همه این منابع الهام کلاسیک باشد؟ اما چه حیف! زیرا ، گرچه رنجور در ابتدا به نظر می رسد یکی از فیلم های بسیار کم هزینه است که با خلاقیت ناب ، قدرت داستان سرایی و کلیشه های ژانر کلیشه ای بر نقص های خود غلبه می کند ، اما با پیشرفت فیلم ، بیشتر مشخص می شود که فیلمسازان توانایی این را ندارند که عناصر پراکنده ای که فیلم آنها را تشکیل می دهد و انرژی جدیدی را از آنها استخراج می کند.

سرنوشتی متفاوت

نتیجه یکی از فیلم هایی است که در ابتدا اعتماد به نفس بیشتری کسب می کند که شما چاره ای ندارید جز تشویق کردن. در حالی که با کمترین انتظار برای تماشای فیلم ، این فیلم با مجموعه ای از تصمیمات کوچک و ساده اما بسیار هوشمندانه و نادر ، ما را مجبور می کند تا از بیننده ای منفعل و جدا که سرنوشت ناگوار آن را پیش بینی کرده است ، به یک تماشاگر درگیر ، یک گوشه ای و هواداری که موفقیتش آرزو می کند تبدیل شود؛ از شخصی که حساب خود را باز نکرده است به شخصی تبدیل شوید که ما را آماده شگفت زده شدن از آن کند.

بنابراین وقتی فیلم سرانجام از ناکجاآباد بیرون آمد ، بیش از آنکه عصبانی و ناامید شویم ، متاسف می شویم که جرقه ای را که دیدیم ، برافروختیم. زیرا شاید بزرگترین نقطه قوت رنجور آگاهی وی از بزرگترین ضعف فیلمهای ترسناک محبوبش باشد. اگر فیلم های ترسناک ناجور ، آوانگارد و ساختارشکنی استودیوی A24 مانند “وراثت” یا “جادوگر” را در نظر بگیریم ، همه فیلم های دیگر مانند کلون های غیر مشخصه “The Conjuring” مانند “It” هستند. و “راهبه” (راهبه) را تشکیل دهید. فیلم هایی که چیزی بیش از مجموعه ای از کلیپ های پراکنده نیستند که همگی به یک جهنده ناشیانه ناشیانه منجر می شوند.

دغدغه اصلی

وجه مشترک

وجه مشترک آنها این است که نمی توانند بدون چسباندن چهره زشت به لنز دوربین ، برای چند دقیقه استراحت کنند. دغدغه آنها بیش از ایجاد فضایی مضطرب و ناامن ، بمباران مخاطب با شوک های کاذب ، تقلبی و قابل پیش بینی است و به جای تعلیق با بازی با قوانین ژانر ، تابع قواعد ژانر می شود. آنها فیلمهای تنبل ، مبتذل ، شلخته و کاملاً تجاری هستند که بلافاصله وقیحانه به وجدان بیننده توهین می کنند و ماهیت ناشیانه خود را فریاد می زنند. خوشبختانه ، رنجور این فرمول را ندارد. یا حداقل او تمام تلاش خود را می کند تا از آن دوری کند.

سازندگان فیلم برای اولین حمله هیولای خود عجولانه عمل نمی کنند ، آنها تقابل بین بن و هیولا را برای مدت طولانی به تعویق می اندازند ، در این مدت با معرفی قطرات هیولا ، یک رمز و راز در اطراف آن ایجاد می کنند و کنجکاوی ما را برمی انگیزند. . این بدان معنا نیست که “رنجور” یک کلاس تعلیق یا یک شاهکار شخصیت پردازی است. در حقیقت ، نه تنها ویژگی های گچ آراسته او خلاصه می شود ، بلکه پدر او در روسپی خانه مرد مطلقه نگران پسر خود است و دوستش مالوری در تیپ تابستانی تند و خنک گیر می کند تیپ دخترانه. این فیلم مجموعه ای از کلیشه های فیلم های نوجوانان نوجوان است.

«رنجور» با وجودِ تمام پتانسیل‌های داستانی‌اش، به یکی از آن فیلم‌های ترسناکِ انگشت‌شماری تبدیل می‌شود که انگار درباره‌ی هیچ چیزی نیست

اما نکته این است که “مبتلا” به رعایت مجموعه ای از اصول اساسی و تحقق یک سری حداقل نیازها توجه می کند. البته برآورده ساختن حداقل انتظارات از یک فیلم دستاوردهای ستودنی نیست ، بلکه وظایف پیش فرض آن است. از این گذشته ، داشتن آشپزخانه آپارتمانی امتیاز ویژه ای نیست. اما متأسفانه تعداد فیلم های ترسناک جفری که حداقل ها را ندارند به حدی زیاد است که وقتی با فیلمی مانند “رنجور” روبرو می شوم نمی توانم خوشبختی خود را متوقف کنم. «رنجور» دقیقاً یک فیلم منظم و منسجم نیست ، اما فیلم دست و پا چلفتی هم نیست. “رنجور” ممکن است به راحتی در قلمرو فیلم ها بدون هیچ ویژگی قابل قبولی مجاز نباشد ، اما در عین حال نمی توان آن را یک فیلم تأثیرگذار دانست.

این فیلم در منجلاب بین این دو گرفتار شده است. این فیلم در وضعیت بلاتکلیفی به سر می برد. “رنج” یک فیلم خنثی است؛ همانطور که با اجتناب از تصمیمات احمقانه رایج کمیک های خود ، حرص و طمع ما را برآورده نمی کند ، به همان اندازه عاری از احساسات جذاب دیگری است. این فیلم نه خنده دار است ، نه ترسناک است ، نه تهوع آور است ، نه تکان دهنده است ، نه احساسی است ، نه نفرت انگیز است ، نه سرگرم کننده است ، نه سرگرم کننده است ، نه نوستالژیک است ، نه ضد نوستالژیک است ، نه لزوماً کسل کننده و نه لزوماً جذاب است. “رنج” در نوعی جاذبه صفر به حال خود رها می شود.

ادامه بسیار زیبا

عناصر تشکیل دهنده فیلم چنان تکامل یافته اند که می توان نتیجه ایده آل آنها را تصور کرد ، اما در عین حال تکامل کافی ندارند تا نتیجه ایده آل آنها به واقعیت تبدیل شود. تمام الهامات او بسیار سطحی ، خام و غیرمتمرکز است. یک لحظه داستان کارآگاهی قهرمانان نوجوان استیون کینگ را تداعی می کند و لحظه دیگر به معمای خوشمزه “شیشه عقب” اشاره می کند ؛ یک لحظه او به دره هاری می رود و لحظه دیگر وحشت فولکلور را به یاد می آورد. یک لحظه شخصیت اصلی او با عجله به سمت ET می شتابد.

او مراجعه می کند و لحظه ای بعد ، هنگامی که هیولا از وسط سینه قربانی خود بیرون می رود ، “بیگانه” ریدلی اسکات را به یاد می آورد. حرکت خود به خودی اسباب بازی های الکتریکی “برخورد نزدیک درجه سه” را برمی انگیزد و موقعیت داستان را در یک شهر توریستی ساحلی ، “آرواره ها” به یاد می آورد. همه اینها را اضافه کنید ، بعلاوه برخی از پروژه های جادوگر بلر ، ژانر ترسناک و ترسناک کروننبرگ برای بدست آوردن ترکیبی از عناصر از بهترین زیرشاخه ها. اما افسوس که فیلم هرگز قطعات پراکنده منابع الهام خود را برای تولید یک تجربه منسجم ، مستقل و متمرکز در یکدیگر ذوب نمی کند و در اجرای هیچ یک از آنها به درجه فوق لیسانس نمی رسد.

رعایت چند نکته

فیلمسازان The Wretched

در عوض ، فیلم به آرامی بین آنها حرکت می کند. به نظر می رسد هدف فیلمسازان از ارجاع آنها چیزی بیشتر از ذکر فیلم های مورد علاقه آنها نیست. شاید اگر سازندگان فیلم فقط یکی از اینها را به عنوان منبع اصلی الهام خود انتخاب می کردند و سعی می کردند تمام تمرکز خود را به اجرای صحیح آن اختصاص دهند ، نتیجه بهتری می گرفتیم. زیرا “رنجور” در شکل کنونی خود ، یک فیلم حماقت است و چهل تکه آب که اجزای آن یا با یکدیگر در تضاد هستند یا یک لقمه بزرگتر آب از دهان سازندگان آنها خارج شده است.

به عبارت دیگر ، “رنجر” موفق به انجام یک کار بسیار دشوار می شود: تبدیل شدن به یک فیلم ترسناک پوچ. نکته اینجاست: از آنجا که ژانر وحشت ارتباط نزدیک با تابوهای اجتماعی و ترس های روانی شخصی و جمعی ما دارد ، تقریباً ذاتاً از لحاظ مضامین زیر متن غنی هستند. حتی فیلم های زباله مانند دنباله های “جمعه سیزدهم” یا “کابوس خیابان نارون” را می توان از نظر سیاست ، روانشناسی ، خشونت و جنسیت تحلیل کرد. در عوض ، “رنجر” با وجود تمام توانایی های داستانی ، به یکی از آن دسته فیلم های ترسناک تبدیل می شود که به نظر می رسد هیچ چیز نیست.

هدفِ فیلمسازان از ارجاعاتشان چیزی بیش از فهرست کردنِ فیلم‌های محبوبشان نیست

“رنج” می تواند در مورد بسیاری چیزها باشد. او می تواند هیولای خود را به استعاره ای از بحران های درونی شخصیت هایش تبدیل کند ، اما هرگز تسلیم آنها نمی شود. به عنوان مثال ، جادوگر شیطانی داستان به زودی جسد ابی ، زن همسایه را تحویل می گیرد. ابی زنی جذاب است که اگرچه تی شرت و شورت می پوشد ، اما به محض تسخیر جادوگر ، شروع به پوشیدن لباس های اغوا کننده ، نیمه برهنه و اغواگر می کند که در باد تاب می خورند. از طرف دیگر بن ، نوجوانی زیبا و ساده لوح است که به دیدن یک زن جذاب در همسایه علاقه دارد که می داند قاتل اوست.

ایده فریب یک پسر نوجوان با ظاهر فریبنده یک جادوگر قاتل ، توانایی بالایی برای قصه گویی دارد. شاید جادوگر قاتل با ورود به بزرگسالی ، ترس از رابطه صمیمی با زنان و کشف جسد خود ، به استعاره از وحشت یک پسر نوجوان منجر شود.

اما سازندگان فیلم هرگز این معدن موضوعی را حفاری نمی کنند. از طرف دیگر ، ایده پسر نوجوانی که می خواهد رمز و راز تجزیه خانواده همسایه خوشبخت را باز کند و وجود دیگران را به وجود یک نیروی مافوق طبیعی پاسخ دهد ، توانایی بالایی برای پرداختن به روانشناسی خود بن دارد. فروپاشی این خانواده می تواند به استعاره ای از خودزبانی بن نسبت به طلاق والدینش و شرایط آشفته زندگی او تبدیل شود. اما باز هم سازندگان فیلم این معدن موضوعی را دست نخورده رها می کنند.

ضعف بازی

ضعف بازی

این ضعف در مورد شخصیت پردازی جادوگر نیز صدق می کند. جادوگر در ابتدای فیلم به عنوان چیزی فراتر از یک هیولای خشک و خالی دیگر معرفی می شود. اما پس از جستجوی شکل جادوگر در اینترنت و خیره شدن با وحشت به برخی از هنرهای مفهومی مردم از این افسانه محلی ، تمام تحقیقات او برای کشف ماهیت و گذشته او به پایان می رسد. تنها چیزی که او از بن یاد می گیرد این است که این جادوگر در برابر نمک آسیب پذیر است. من عاشق فیلم هایی هستم که هیولایی از کلیشه های ترسناک را لمس می کنند و سعی می کنند به ما ثابت کنند چرا ترسناک و مرموز بوده اند و چرا هنوز هم می توانند ترسناک باشند.

هیولاهای کلاسیک ژانر ترسناک ممکن است به مرور زمان جای خود را به هیولاهای جدیدتر و پیچیده تر بدهند و به نمادهای با شکوه سابق ژانر تقلیل پیدا کنند ، اما آنها بسیار انعطاف پذیر هستند و از عمیق ترین و ابتدایی ترین ترس هایی هستند که از مجموعه ما ناشی می شود آنها این کار را نمی کنند ، اما به یک داستان نویس قوی نیاز دارند تا زندگی را دوباره به بدن خود ببخشد. از فیلم ابر متن “Let the Right One In” ، که تصور تازه ای وحشتناک از خون آشام ها را ارائه می دهد ، تا “Vast of Night” که اخیراً جذابیت و وحشت بشقاب پرنده ها را برانگیخته است. با احیای ژانر علمی تخیلی ، مردگان را زنده می کند

شخصیت جادوگر

آنچه در مورد The Wailing با زامبی ها انجام داد و در مورد قاتلان ساکت Slashers دهه 1980 نیز صادق بود. اما شاید نزدیک ترین مورد به مورد خاص “جادوگر” ، “جادوگر” به کارگردانی رابرت اگرز باشد. این فیلم از جادوگرانی که غالباً به عنوان خصومت به تصویر کشیده می شوند فیلمبرداری کرده و آنها را به یک خانواده امن و پناهنده تبدیل می کند و جایگزین همسر قهرمان خود می شود که فرار می کند و به خانواده ستمگر و شرور خودش می پیوندد. خوب ، حالا رنجور این فرصت را پیدا کرده است که از همان نوع داستان نویسان کودکانه (احمقی با چانه نازک ، خنده ناشایست و کلاه قیف بلند با سگک) استفاده کند که در تونل های زیرزمینی جنگل زندگی می کنند و آن را جدی می گیرند .

واقع بینانه پرداخت کنید. اما پس از معرفی امیدوار کننده هیولای خود ، سازندگان فیلم هرگز موفق نمی شوند که آن را به چیزی فراتر از یک هیولای کلیشه ای تبدیل کنند که فاقد هرگونه معما ، استعاره ، اسطوره یا شخصیت پردازی است. این کمبود مخصوصاً تأسف بار است زیرا “رنجور” از برخی جلوه های ویژه واقعی برخوردار است. برت و درو پیرس ، فرزندان بارت پیرس ، طراحان جلوه های ویژه هستند که ادعا می کنند در لوکیشن “Evil Dead” سام ریمی بزرگ شده اند.

کلام آخر

“رنج” هرچه باشد ، حداقل از نظر پایبندی به جلوه های ویژه با کیفیت بالا و زندگی واقعی که “جن گیر” و “هستی” جان کارپنتر را تداعی می کند ، از منابع الهام خود برخوردار است. این قسمت از فیلم فقط درد شکست فیلم را افزایش می دهد. اکنون که سرانجام یک فیلم موی دهه هشتاد پیدا شد که از اهمیت جلوه های ویژه واقعی در محبوبیت آن فیلم ها آگاه است ، اجزای فیلم دیگر در اندازه خود ظاهر نمی شوند. بهترین صفتی که می تواند برای توصیف “رنج” بکار رود “قابل احترام” است. این فیلم کاملاً قربانی اپیدمی ترسناک پرش وحشتناکی نیست (یا حداقل تا زمان پایانی فیلم که پس از مقاومت در برابر استفاده از این تکنیک سمی ، سرانجام تسلیم آن می شود) و همچنین کاملاً خالی از مهارت نیست.

در لحظات زودگذر ، مانند صحنه ای در اوایل فیلم که هیولایی با موش و گربه بازی می کند ، یا صحنه ای که یک همسایه زن اسیر شده در بالای پله ها در یک نمای ضد نور با بن صحبت می کند ، واضح است که برادران پیرس ، مانند بسیاری از فیلمسازان هالیوود ، آنها کاملاً با قوانین فیلم سازی آشنا نیستند. اما “رنجر” در نهایت فیلمی با یک مشکل اساسی است: معتقد است چرخاندن یک شیطان به سمت دوربین در حالی که استخوان های گردنش می شکند ترسناک است. اگر در این زمینه با فیلم موافق هستید ، خوش آمدید. در غیر این صورت ، “رنج” چیزی بیش از یک تلاش قابل احترام اما شکست خورده نیست.

برچسب‌ها:

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه + چهار =