0

نقد مستند دیک جانسون مرده است | نگاهی طنز آمیز به مرگ

نقد مستند دیک جانسون مرده است

“دیک جانسون مرده است” در مهمترین لیست های مستند سال 2020 معرفی شده است. در ادامه با بررسی این مستند همراه باشید.

دیک جانسون مرده یک سرویس پخش جریانی Netflix در سال 2020 است. کارگردان این فیلم کریستن جانسون است که کارگردانی را چند سال پیش در سن 50 سالگی آغاز کرد. این دومین فیلم او به عنوان کارگردان است. وی پیش از کارگردانی ، 30 سال به عنوان فیلمبردار در مستندهای مختلف کار می کرد. اولین فیلم این کارگردان Cameraperson بود که درخشید و جوایز زیادی را به او تحسین کرد.

جالب اینجاست که فیلم جذاب Cameraperson به طور کلی با تصاویر بایگانی خود خانم جانسون ساخته شده است. این فیلم کلاژ تصویری با مضامین مختلف بود. تصاویری که وی طی سالهای متمادی خود در پروژه های مختلف ثبت کرده بود. وی در سی سال تجربه خود با برخی از مشهورترین کارگردانان سینمای مستند همکاری کرده و توانسته است از تجربه آنها در ساخت دو فیلم خود استفاده کند. دو فیلم او ظهور دیرهنگام کارگردان بالغ در سینمای مستند را نشان می دهد.

دیک جانسون

لازم به ذکر است که فیلم های کریستن جانسون ، اگرچه وی در ایالات متحده بوده و در مستندهایی به سبک آمریکایی مانند فیلم های مایکل مور حضور داشته است ، اما سبک کار او کاملاً اروپایی است. خصوصاً اینکه در یکی از مصاحبه های خود ، او کارگردان محبوب خود ، آنیس واردا را معرفی کرد. کارگردانی که در فیلم هایش ، فارغ از موضوع ، درگیر دنیای شخصی اش است. در ایران با فیلم Faces Places به شهرت رسید. اما او همچنین آثار درخشان دیگری در سینمای مستند دارد. او فیلم هایی مانند The Gleaners و I-Mur Murs و غیره دارد. البته ، در سینمای داستانی ، کارنامه اگنس واردا با فیلم هایی مانند Vagabond – Cleo از 5 تا 7 قابل توجه است.

سبک کارگردانی کریستن جانسون

کریستن جانسون مانند فیلم اول در فیلم دوم ، برای انتخاب موضوع فیلم خود به دنیای شخصی خود روی آورده است. موضوع فیلم وی پیر شدن پدر و مشکلات ناشی از کهولت سن از جمله فراموشی و ناتوانی است. یکی از مهمترین معیارهای تشخیص بین یک کارگردان ، یک تکنسین یا یک هنرمند بررسی نحوه ارتباط وی با موضوع است. آیا او می تواند وسیله ای برای بیان مفاهیم عمیق تر از سطوح اساسی ایده خود پیدا کند یا خیر؟ اگر پاسخ سوال مثبت است ، پس بسیاری از بینندگان علاوه بر تماشای و پیگیری نگرانی کارگردان ، با آن همذات پنداری می کنند و می توانند ناخودآگاه مشکل کارگردان را حتی یک مشکل شخصی بدانند.

پیرمردی که روز به روز به مرگ نزدیکتر می شود. دختری که پدرش در جوانی و جوانی آرام آرام جلوی چشمانش ناپدید می شود. این دو جمله از جزئیات موضوع فیلم اخیر است. موضوعی که خود به خود و به تنهایی توانایی بالایی برای تأثیرگذاری در احساسات گرایی و احساسات گرایی بیش از حد دارد. رویکردی که اگر فقط روی بدنه اثر هنری اعمال شود ، بیننده را در زمان پخش احساس و گریه می کند ، اما پایدار نیست و خیلی زود فراموش می شود. اگر همانطور که در بالا ذکر شد ، نگاه شخصی به کار هنری به درستی و با احساس گرایی اعمال شود ، فیلم حداقل برای چند ساعت در ذهن بیننده باقی می ماند و او را به چالش می کشد.

صحنه کمدی از مستند

روش جانسون برای کنار آمدن با سوگ

کریستن جانسون که مادر خود را به دلیل علائمی شبیه به علائم پدرش از دست داد ، اکنون می خواهد خود را حداقل از لحاظ عاطفی برای شرایط جدید پدر و عواقب آن آماده کند. او روشی کاملاً خلاقانه را برای پرداختن به موضوع خود انتخاب می کند که مشخصاً دغدغه ذهنی و شخصی اوست. در ابتدای فیلم ، او پدر خود را در قالب مونولوگ معرفی می کند و به بررسی ماهیت رابطه اش با او می پردازد. وقتی بیننده از ماهیت این رابطه گرم و صمیمی آگاه می شود ، سپس مشکلی را بیان می کند که قرار است داستان را پیش ببرد. آشکار شدن پیری پدر به صورت فراموشی و استرس شدید دختر برای از دست دادن پدر. او برای مقابله با این استرس و اضطراب راهی عجیب را امتحان می کند. کشتن پدر به کمک سینما از چند جهت!

این روش تا حدودی شبیه به ماهیت واکسیناسیون است. یعنی شما مرگ عزیزترین فرد زندگی خود را در مقابل چشمان خود بازسازی می کنید تا اگر دو روز آینده او را از دست دادید ، آماده باشید. نکته اصلی این است که شوکه نشوید و بتوانید با آن کنار بیایید.

اما کریستن جانسون نه تنها این ایده جالب را در ساختار فیلم خود گنجانده ، بلکه آن را به روشی جذاب و متنوع پیاده سازی می کند. او همچنین سعی می کند با نمایش بازسازی های پشت صحنه مرگ پدرش ، نظرات دیک جانسون در مورد مرگ خودش را منعکس کند. این نزدیکی با پدر همچنین فرصتی را برای دیک جانسون فراهم می کند تا برخی از نگرانی ها و آرزوهای برآورده نشده خود را در روزهای معلولیت بیان کند. علاوه بر موارد گفته شده ، بازی کارگردان که کودکانه و پر از زندگی است و با تعامل رو به زوال با دیک جانسون در تعامل است ، موقعیت های جالب و دوگانه ای را نیز ایجاد می کند. موقعیت هایی که بیننده نمی داند به شوخی های فیلم بخندد یا غمگین و ناراحت باشد.

به عنوان مثال ، در یکی از صحنه ها ، وقتی بچه های کارگردان برای پدربزرگ خود کیک تولد آماده می کنند ، می خواهند او را غافلگیر کنند ، اما پدربزرگ دزدکی حرکت می کند و زودتر کیک او را می بیند. پسر کوچک این کارگردان ابتدا متوجه می شود که نقشه اش فاش شده ناراحت می شود اما بعد از آن از عقاید معصوم و کودکی خود به دوربین می گوید. خوب است که پدربزرگ فراموش کرده است …

دیک جانسون در تابوت

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 1 =