0

نقد فیلم Fear Street | جایگزین ایده‌آل سریال Stranger Things؟

نقد فیلم Fear Street

سه گانه خیابان ترس ، “خیابان ترس” ، فیلمی است که نقطه تلاقی عناصر فیلم های ترسناک را با هدف جذب طرفداران مجموعه چیزهای عجیب نشان می دهد. اما آنها چقدر در ماموریت خود موفق بوده اند؟ با نقد زومجی همراه باشید.

سه گانه خیابان ترس برای طرفداران ترسناک غیر قابل مقاومت به نظر می رسد. این فیلمها که به عنوان یک نامه عاشقانه در ستایش ژانرهای مختلف سینمای اسلر تبلیغ می شود ، نوید یک مهمانی باشکوه ، باشکوه ، نوستالژیک و خونخوار را می دهد که مملو از قاتلان نقاب دار ، دختران فریاد زن و بدنهای درخشان با بدنهای تابیده درخشان است. اما محصول نهایی به جای فرو نشاندن خونریزی و هیجان طرفداران Slasher ، آنها را از تماشای فیلم هایی که با وجود همه ادعاهایشان ، هیچ درکی از جذابیت ژانر ندارند ، دلسرد می کند. نتیجه فیلم هایی می شود که به جای آنکه با تبدیل شدن به یک نمونه تأثیرگذار ، شیفتگی ما به این ژانر را دوباره زنده کنند ، از یک مجموعه خسته کننده از ارجاعات خشک و خالی به نکات برجسته گذشته این ژانر فراتر نمی روند. بسیاری از هیجانات و وعده های هیجان انگیز در نتیجه مقدار کمی از مهارت های فیلمسازی متأسفانه یا شکوفا نشده یا به طور کامل هدر رفته است.

Stranger Things و Fear street اقتباس هایی از یک کتاب

آخرین رویداد Netflix ، با پخش قسمت هایی با فاصله یک هفته ، بدون شک جامعه آماری طرفداران Stranger Things را هدف قرار داده است. سه گانه خیابان ترس ، اقتباس نه چندان وفادار از مجموعه ای از کتابها به همین نام توسط R. اِل. استاین ، این اتفاق در شهری نفرین شده به نام Shedside رخ می دهد. شهری که نام مناسبش همزمان سایه های شوم و رازهای تاریکی را نشان می دهد که مانند کرم ها زیر پوستش کمین کرده اند. سایدساید که در گوشه مقابل شهر آفتابی ، مرفه ، مرفه و بی گناه سانی ویل واقع شده است ، به دلیل نرخ بالای قتل و قتل ، توسط رسانه ها به عنوان “پایتخت دورافتاده ایالات متحده” توصیف می شود. خونریزی های گسترده و بی دلیل وجود دارد که قدمت آنها به قرن ها برمی گردد. تاریخچه ای 300 ساله که با حرکت هر سکانس به عقب در زمان به طور فزاینده ای مورد کاوش قرار می گیرد.

 Stranger Things و  Fear street اقتباس هایی از یک کتاب

قسمت اول از سه گانه خیابان ترس

اولین فیلم ، 1994 (فیلم بعدی در 1978 و آخرین فیلم در 1666) ، با اشاره مستقیم به سکانس ابتدایی فریاد وس کرئون آغاز می شود. مایا هاوک ، اولین ستاره فیلم Stranger Things که در فیلم ها ظاهر شد ، شب هنگام در ویترین متروکه مغازه بر اثر تعدادی ضربات چاقو از ماسک اسکلت کشته می شود. اما فردا صبح بچه های دبیرستانی محلی از شنیدن خبر قتل دیگری چندان ترسیده و شگفت زده نیستند. آنها تا زمانی که به خاطر می آورند بخشی از روال قابل پیش بینی شهرشان بوده اند. این حس رنجش ناپذیر و اجتناب ناپذیر که تمام زندگی آنها را احاطه کرده است ، به تدریج جمعیت جوان ساید را بدبین و ناامید کرده و آنها را به گونه ای رها کرده است که با این واقعیت اجتناب ناپذیر کنار آمده اند که زندگی آنها به جز بن بست به چیزی منجر نخواهد شد. سال 1994 حول دختری به نام دینا می چرخد ​​که به تازگی دچار یک زخم عاطفی عمیق شده است: رابطه آنها بعد از این که معشوقه اش سامانتا به سانویل نقل مکان می کند تا با مادر تازه جدا شده اش زندگی کند ، به هم می خورد.

این فیلم‌ها به جای اینکه از ریشه بزرگسالانه احساس شوند، در عوض انگار در ابتدا فیلم‌‌های «دیزنی»‌گونه‌ی کودک‌پسندانه‌ای بوده‌اند که به زورِ افزودن مقداری خون و خونریزی واجد شرایط درجه‌ سنی بزرگسالانه شده‌اند

اگرچه سایر دانش آموزان دبیرستانی همیشه سعی می کنند توانایی شهر خود در تولید قاتل را بر اساس افسانه های محلی و داستان سارا فیر ، یک روح سرگردان و انتقامجو که در سال 1666 به دلیل جادوگری اعدام شد ، توضیح دهند ، دینا معتقد است که هیچ نیروی ماورایی در آنها وجود ندارد. مناسبت ها. مهم نیست. در عوض ، این خود شهر است که مردمش را دیوانه می کند. بنابراین وقتی دینا یک شب به هوش می آید و می بیند که هدف برخی از قاتلان زنجیره ای بدنام تاریخ ششدید قرار گرفته است که بی وقفه او و دوستانش را تعقیب می کنند ، باورهای قبلی خود را زیر سال می برد.

دینا و دوستانش هریک نمایانگر یکی از کهن الگوهای فیلم های نوجوان جان هیوز هستند که از دختر Cheerleader و پسر تخته نرد شروع می شود و تا پسر دلقک ، قلدر مدرسه و دختر پرادا و جمعیت ادامه می یابد. با این حال ، وجه مشترک آنها این است که بدون برچسب روی پیشانی آنها ، آنها فاقد شخصیت منحصر به فرد خود هستند و هرگز فراتر از ویژگی کلی هویت شناسایی خود رشد نمی کنند.

به ویژه با توجه به اینکه نوجوانان این فیلم برخلاف سنت رایج فیلم های اسلشر بسیار پاک ، مطیع و صادق هستند. یک سکانس خواستگاری در وسط فیلم وجود دارد که می توان آن را یکی از سالم ترین خواستگاری های تاریخ این ژانر نامید و تنها زمانی که کودکان بی رویه از مواد مخدر استفاده می کنند ، نقش عمده ای در برنامه آنها برای جلوگیری از یک دشمن ماوراء طبیعی دارد. برخلاف عادت معمول این فیلم ها برای تبدیل شخصیت های خود به احمق های مزاحم و گستاخانه ای که آنها را به کشتن قاتل ترغیب می کنند و برای مجازات آنها لحظه شماری می کنند ، می توان همه بچه های خیابان ترس را به عنوان الگو برای افراد معرفی کرد. جوانان جامعه اگرچه تصمیم فیلم برای برانگیختن نگرانی مخاطب از سرنوشت قهرمانان آن با معرفی شخصیت های دوست داشتنی کافی نیست.

قسمت اول از سه گانه خیابان ترس

بنابراین ، قهرمانان از اینجا رانده شده و پشت سر گذاشته می شوند. آنها به همان اندازه که همدلی مخاطب را برمی انگیزند ، بدن محدود نوع یک بعدی خود را پشت سر نمی گذارند و همچنین این فرصت را نمی دهند که حداقل در حال حاضر پیچیده نیستند. آنها نتیجه شخصیت های خنثی و خسته کننده ای هستند که ما دقیقاً از آنها لذت نمی بریم و از نفرت آنها لذت نمی بریم. این تعریف را می توان به سایر اجزای فیلم نیز تعمیم داد.

خیابان ترس یک فیلم ترسناک تمام عیار

خیابان ترس مانند دیگ جوشان با طعم ها ، رنگ ها و بوهای مختلف سینمای وحشت است که هیچ طعمی را خالی نمی گذارد. کارآگاهان تعداد انگشت شماری از نوجوانان در یک شب وحشتناک طولانی و به یاد ماندنی در دنیایی که به نظر می رسد هیچ والدینی برای مراقبت از آنها وجود ندارد. گردهمایی قاتلان نمادین اسلچر ، که با گوستافیس و جیسون وارهس آغاز می شود و تا مایکل مایرز و چرم صورت ادامه می یابد ؛ ایده ترکیب اجزای منحصر به فرد سه ، هشتاد و نود در سه دهه ؛ از ساختار قصه گویی استفان کینگ گرفته تا کندن تاریخ طولانی خشونت ، فساد و ریشه های تاریک یک شهر بدشانس گرفته تا نورهای نئون متراکم آن ، که یادآور فیلم های جاز داریو آرژنتو ایتالیایی ، از جمله سوسپیریا است.

می خواهد کابوس خیابان Elm Street یا Pultergaist باشد. خواه وحشت لاوکرفت باشد یا زنده شدن جورج رومرو. آثار همه چیز ، از کری برایان دیپالما تا جادوگر رابرت ایگرز ، در سه گانه دیده می شود. بنابراین ، به عنوان کسی که به عجیب ترین چیز فکر می کند ، باید یک مجموعه گلچین بود که پس از فصل اول آن به پایان رسید (این اولین قصد سازندگان قبل از موفقیت بی سابقه آن بود) و فصل های بعدی به شخصیت ها و داستان های جدید پرداخت ، معتقدم دو فصل بعدی سریال چیزی بیشتر از تکرارهای ناخوشایند فصل اول نبود ، من بلافاصله در مورد خیابان ترس کنجکاو شدم. آیا قرار بود این فیلم ها به فصل دوم و سوم Stranger Things تبدیل شوند؟ پاسخ منفی است ؛ خیابان ترس نه تنها وارث حقیقی و جایگزین ایده آل برای فصل اول سریال Stranger Things than Water نیست ، بلکه این سه گانه نسخه مبهم و مکانیکی تری از فصل دوم و سوم Strange Things است.

گویی این فیلم ها از دسترس یک الگوریتم خارج هستند. گویی نتفلیکس عجیب ترین چیزها را به رایانه نشان داده و به او دستور داده تا چیزی شبیه به آن را بسازد ، و رایانه ، با نادیده گرفتن دلایل ظریف و نامرئی بیشتر موفقیت این سریال ، تنها انگشت شماری از سطحی ترین و ویژگی های ظریف و از روح خود غفلت کرده است. این سه نفر نه تنها هر چیزی را که می توانند به دست بیاورند دور انداخته اند ، بلکه مقدار خود را نیز به شکلی بسیار دلخراش افزایش داده اند.

گویی گاهی فیلم یک سیخ داغ با کلمه “نوستالژی” روی آن می گیرد و دقیقه به دقیقه آن را در چشم مخاطب یا موسیقی آن در عمق گوش فرو می برد. موسیقی گلدار نیم ساعت اول فیلم اول ، که فیلمساز برای رفع برخی از کاستی های فیلمنامه از آن ناموفق استفاده می کند ، آنقدر زیاد است که گویی کنترل دستگاه ضبط ماشین بی حوصله و بی حوصله است؛ کمتر از 15 ثانیه از شروع قطعه فعلی می گذرد که جای خود را به قطعه بعدی می دهد.

 خیابان ترس یک فیلم ترسناک تمام عیار

شهر شیدساید هیچگاه به ah لو ‘مستقل خود تبدیل نمی شود. مکان ، اما احساس می کند مانند یک هیولای فرانکنشتاین است که از قطعات دوخت توسط هاوکینز ، دری و ریوردیل ساخته شده است. همین امر در مورد استفاده از اجزای فیلمسازی اسلشرهای کلاسیک صادق است. به عنوان مثال ، یکی از بارزترین آنها پرشگران جعلی است. گاهی یک دست ناشناس از پشت شانه های شخصیت ها را لمس می کند ، یا گاهی شخصی ناگهان از پشت دیواری جلوی قهرمان می پرد. همه آنها ، همراه با صدای صاعقه ای شدید ، نه یک یا دو بار ، بلکه بارها و بارها تکرار می شوند. هیچ کدام از اینها لزوما بد نیست. مشکل زمانی ایجاد می شود که فیلم از آنها آگاه نباشد. به جز فیلم ، یک طنز به سبک جنگل در جنگل فریاد می زند Shawn of the Dead یا Zombieland ، اما داستان سرایی جدی و صادقانه آن با محتوای آن مغایرت دارد.

خیابان ترس گرفتار کلیشه ها

هدف این فیلم‌ها از گردهمایی این کلیشه‌ها به چیزی فراتر از اینکه تماشاگر به‌طرز «لئوناردو دی‌کاپریو»‌واری به تلویزیون اشاره کند و بگوید: «عه، من اون ارجاع رو می‌شناسم» صعود نمی‌کند

به نظر می رسد که هدف این فیلم ها این نیست که از کلیشه ها فراتر بروند تا چیزی که بیننده به لئوناردو دی کاپریو در تلویزیون اشاره کرده و بگوید: “اوه ، من آن مرجع را می دانم.” یکی دیگر از مشکلات برجسته این سه گانه یکی از بزرگترین گناهان نابخشودنی اسلاشر است: این فیلم ها بسیار ایمن ، ضد عفونی شده ، پاستوریزه و صیقلی هستند. آنها فاقد خواص ذاتی ضایعات slasherpets هستند.

در طول اولین فیلم ، من مدام به خودم می گفتم که فیلم به عنوان یک اسلشر چیزی کم دارد ، اما هر چقدر هم که با خودم کلنجار رفتم ، من نتوانستم منبع این خلاء را که در تمام این مدت به من خیره شده بود ، پیدا کنم. در اواخر فیلم ، سرانجام به صحنه ای رسیدم که قاتل سر کیتی یکی از دوستان دینا را می گیرد و با تیغه های اره آن را بریده و جمجمه اش را به گوشت چرخ کرده پایین می آورد. چیزی که نمک بر زخم های ما می پاشد این است که این مرگ بی رحمانه بلافاصله پس از ابراز عشق کیتی و جاش ، برادر کوچکتر دینا اتفاق می افتد.

ناگهان ، فیلم مانند مرده ای زنده شد که بر اثر برق گرفتگی بیدار شده بود. قتل های خلاقانه ، روحی رذیله و شریر و خشونت اغراق آمیز کثیف و تهوع آور از ویژگی های موهای اسلشر است. اگرچه این سه گانه عناصر فیلم منبع الهام خود را چند برابر کرده است ، اما در مورد قتل ها ، جذابیت اصلی آنها ، عقب نشینی کرده است و با کشیدن ریسمان خشونت آن ، مسمومیت ناجوانمردانه سادیستی اش و کاهش شدید بیماران را مسموم کرده است. لذت او ظلم افراطی خود را سرکوب کرده است. خشونت فیلم اغلب احساس می شود ، تمرین می شود ، محاسبه می شود ، اتهام می شود ، شیک و بزدل است ، با وجود این واقعیت که با سن بزرگسالی اش می جوشد. آنها درهم ریختگی و درهم ریختگی سوء استفاده های کلاسیک را ندارند. گویی فیلمساز نگران این است که مخاطب در یک مقطع زمانی ناراحت شود که آب در مخاطب در لحظه ای تکان بخورد.

خیابان ترس درگیر کلیشه ها

خیابان ترس سرگرم کننده اما سطحی و ناشیانه

در نتیجه ، به نظر می رسد این فیلم ها به جای اینکه در بزرگسالی احساس شوند ، در اصل فیلم های کودکانه ای شبیه دیزنی بوده اند که با افزودن مقداری خون و خونریزی به عنوان بزرگسال شناخته شده اند. این کمبود به ویژه در فیلم دوم احساس می شود. این فیلم نه تنها به طور مکرر از قتل کودکان روی گردان می شود ، بلکه از محبوب ترین جنبه این سریال ، یعنی قتل های عجیب جیسون ورهی ، عقب نشینی می کند ، در حالی که به طور غیررسمی جمعه سیزدهم را بازسازی می کند. این مشکل نه از عدم تسلط فیلمساز ، بلکه از محافظه کاری عمدی وی ناشی می شود.

بیشتر منابع ترس خیابانی فرسنگ ها با شاهکار فاصله دارند. اگرچه این سه گانه از نظر کارگردانی ، بازیگری و نویسندگی نسخه بهتری نسبت به بسیاری از فیلم های قبلی خود است ، این فیلم به ندرت حاوی عصاره هایی است که با وجود کیفیت پایین آنها را سرگرم کننده و به یاد ماندنی می کند.

با وجود مهارت های آشکار او در پشت صحنه پشت دوربین ، فیلمساز روی قوانین ژانر سرمایه گذاری نمی کند یا از ایجاد تعقیب و گریزهای شگفت انگیز که پایه اصلی این ژانر است خودداری می کند. خیابان ترس در یک کلمه به اندازه کافی بازیگوش و سرکش نیست. در عوض ، بی دقتی و بی احتیاطی قتل ها ، که در یک چشم بر هم زدن بدون هیچ گونه تشریفاتی می آیند و می روند ، نشان می دهد که فیلمساز بیش از آنکه از صمیم قلب شیفته کلیشه های ژانر باشد ، از آنها متنفر است یا معتقد است که معتبرتر از این کلمات. اتفاقاً لحظاتی زودگذر در سرتاسر سریال وجود دارد که به تصویری از آنچه این فیلم ها می توانستند باشند تبدیل می شود. لحن مبارزه نهایی فیلم سوم ، که آمیزه ای از زنده شدن مردگان و تنها در خانه است ، دقیقاً همان چیزی است که این فیلم ها باید از ابتدا بود.

اینکه فیلم در این سکانس مانند بقایای فیلم های زامبی محور با توپ آب با جدیت خودآگاه برخورد می کند. اینکه کودکان با سوء استفاده از قوانین مکانیسم قاتل در فروشگاه ها حبس می شوند. اینکه کلانتر را با ریختن سطل خون بر بدن وی با تقلید از کتاب کری غافلگیر می کنند. این واقعیت که آنها یکدیگر را می کشند و یک تقاطع کشتی شکسته بین آنها ایجاد می کند ، منجر به لحظاتی می شود که نه تنها از ارجاعات او به فرهنگ عامه به مراتب ظریف تر از ارجاعات خشک و خالی حاکم بر فیلم سود می برد. می گذرد و با ما به اشتراک می گذارد. البته حتی این قسمت هم کاملاً کامل نیست.

خیابان ترس سرگرم کننده اما سطحی و ناشیانه

ایده تماشای نمادین ترین قاتلان سر بریده اسلش همیشه یکی از مورد توجه ترین طرفداران بوده است. اگرچه خیابان ترس ، به لطف نسخه غیر رسمی این قاتلان ، فرصتی ایده آل برای درک خشونت جمعی است که جنون ما را به طور غیرقابل توصیفی قلقلک می دهد ، اما می گذرد. نمونه مشابه این پتانسیل هدر رفته را می توان در فیلم دوم یافت. در طول فیلم ، که در یک اردوگاه دانشجویی تابستانی اتفاق می افتد ، رویدادی به نام “جنگ رنگ ها” بین فرزندان شید ساید و سانیویل اتفاق می افتد. همانطور که کودکان برای یکدیگر آواز می خوانند و نقشه های حمله خود را تمرین می کنند ، شکی نیست که بازی بی خطر پینت بال آنها با ظهور یک قاتل منجر به خونریزی واقعی می شود.

پوستر خیابان ترس

در حالی که این انتظار در بین تماشاگران وجود دارد که قاتل از هیاهوی جنگ رنگها به عنوان پوششی برای قتل خود استفاده می کند (چیزی مانند حرکت آزادانه مایکل مایرز در شب هالووین) ، فیلمساز دوباره از این ایده استفاده جالبی نمی کند. در عوض ، فیلم ها بخش قابل توجهی از مدت زمان بیش از حد خود را (هیچ ضرب و شتمی بیش از 90 دقیقه طول نمی کشد) با نزاع های سوپ اپرای نوجوانان خود پر می کنند ، که تقریباً همیشه شامل کودکانی است که از پشت گلوی خود با فاصله چند اینچ از یکدیگر فریاد می کشند. .

شخصیت های فیلم خیابان ترس

زمینه تخیلی شخصیت ها به گونه ای ظریف در بافت داستان بافته نشده و به طور طبیعی در داستان حل نشده است. در عوض ، هر زمان که نویسنده احساس می کند که ما باید شخصیتی را بهتر بشناسیم ، او را دو به دو از هم جدا می کند و مشتی تک گویی مصنوعی نفرت انگیز و آه های احساسی ، به عنوان مثال ، درباره حسرت های غم انگیز گذشته یا فعلی آنها را در دهان خود باقی می گذارد. . ؛ از مونولوگ نوجوان کلانتر گود در مورد انتظاراتی که از او به عنوان وارث خانواده اش دارد تا مونولوگ آلیس در مورد زندانی شدن پدرش در شش سالگی و سرقت مادرش برای تغذیه آنها. از مونولوگ سیندی در مورد پدر رهاشده و مادر مستش گرفته تا سیندی در وسط هیاهوی فینال فیلم دوم از خواهر کوچکش زیگی عذرخواهی می کند.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 5 =