0

نقد فیلم حمال طلا

فیلم حمال طلا

“حامل طلا” دومین فیلم ساخته تورج اصلانی است که با شروع جذابیت فیلم ، بیان مشکلات مختلف اجتماعی برای فیلم ساز پر رنگتر می شود و عملا روایت داستان اصلی خود را کنار می گذارد.

تورج اصلانی را بیشتر با تجربیات درخشانش در زمینه فیلمبرداری به یاد می آوریم. ما همیشه کارهای برجسته او را در کارنامه داریم ، از جمله فیلمبرداری فیلم های “رویای سفید” ، “فصل کرگدن” ، “خداحافظی با بغداد” و “چند کیلو خرما برای مراسم تشییع”. در سال 1392 ، اصلانی اولین تجربه کارگردانی خود را با فیلم سینمایی “جینگو” ارائه داد و فیلم ایرانی “همال طلا” دومین تجربه کارگردانی وی است.

داستان فیلم درباره کارگری به نام رضا است که با موتورسیکلت ، طلا و جواهرات بین کارگاه و مغازه حرکت می کند. یک روز که او مقداری طلا حمل می کرد ، چندین موتورسوار دیگر به او حمله کردند و طلاهای او را به سرقت بردند. اکنون رضا برای جبران این آسیب کارهای خطرناکی را انجام می دهد.

در ادامه جزییات داستان فیلم افشا می‌شود

هرچه از شروع جذاب فیلم می‌گذرد، بیان انواع معضلات اجتماعی برای فیلمساز پر رنگ‌تر شده و عملا روایت قصه اصلی‌اش را رها می‌کند
معضلات اجتماعی

فیلم خیلی زود شروع می شود و با یک حادثه تحریک آمیز سرقت ، ما را درگیر داستان می کند و شخصیت اصلی را همراهی می کند. قرار است شخصیت پردازی شخصیت اصلی ، رضا بهنویی در قلب این حادثه و ماجرای بعدی شکل بگیرد. رضا به کارفرمای خود (با بازی سعید آقاخانی) می گوید که مقدار طلا 200 گرم بیشتر نیست و او آن را پیدا می کند. اما مالک با آماری دقیق از میزان طلا ، برای رضا خط می کشد.

اکنون س dramال نمایشی “اکنون چه اتفاقی می افتد” در ذهن همه ما شکل گرفته است. رضا چگونه می خواهد این آسیب را جبران کند؟ طبیعتاً تصمیمات بعدی او ما را به شناخت این شخصیت نزدیکتر می کند. رضا در مرحله اول به پلیس مراجعه می کند و شکایت می کند. پلیس بیشتر به او مشکوک است و شکایت را عملاً بی فایده می داند. بعداً ، وقتی رضا در کنار آتش با سرپرست تنها شد ، ذکر کرد که 15 سال در این شغل کار کرده است.

اولین س thatالی که در مورد این شخصیت و وضعیتی که در آن گیر کرده است به وجود می آید این است که آیا او در تمام این 15 سال با خطری مشابه روبرو نبوده است؟ آیا او افرادی را که ممکن است از این طریق به او حمله کنند نمی شناسد؟ یا حداقل نمی توان آنها را ردیابی کرد؟ وقتی رضا می گوید 15 سال در این حرفه کار می کند ، باید شاهد کارگری با سابقه 15 ساله باشیم که بسیار متمرکز و دقیق تر از یک تازه وارد است. البته اولین اقدام وی مراجعه نکردن به پلیس است. حتی در این صورت ، داشتن یک فرد هنوز از عهده یک فرد عادی خارج است.

اولین سوالی که درباره این کاراکتر و موقعیتی که در آن گیر کرده مطرح می‌شود این است که آیا در تمام این ۱۵ سال با خطری مشابه این موقعیت رو‌به‌رو نبوده است؟
 کارگری رضا

اما این مسئله را به بهانه ورود به یک داستان فرعی جالب عبور می دهیم. جایی که کارگر دیگری به نام لویی ، که همکار رضا است ، طرحی در ذهن دارد که با رضا در مورد آن بحث می کند. در اینجا لازم به ذکر است که عدم شخصیت پردازی مناسب شخصیت لوئی نیز در طول فیلم ما را گمراه می کند. لویی چگونه انسان است؟ آیا او شخصیت باهوشی است که هیچ کس جدی نگرفته است یا واقعاً احمق است و نمی توان روی او حساب کرد؟

وقتی او طرحی را که ترسیم کرده ارائه می دهد ، متوجه می شویم که او شخصیتی است که اگرچه به نظر نمی رسد جدی گرفته شود ، اما با خواندن کتابچه کامل یک کارگاه ، الماس های گمشده را پیدا می کند ، گویی که در یک مکان دفن شده است. فاضلاب برای سالها. لویی مدتهاست به دنبال حقوق واقعی خود است. جنبه ای که از این داستان بیشترین توجه را به ما جلب می کند ، ایجاد احساس حرص و آز در این دو کارگر است که پس از سالها تلاش و بی نتیجه بودن ، اکنون می خواهند صد سال یک شبه بروند.

علت اسم طلا در فیلم

آنها همیشه در حاشیه بوده اند. به نظر می رسد که آنها به راحتی انعکاس در آینه ناپدید می شوند. آنها فقط فکر می کنند اهدافشان واقعی است و در این جامعه دارای هویت هستند. این فریم های فراوان است که رضا و لویی را در بازتاب ویترین ها نشان می دهد. همه چیز یک حس توهم ثروتمند شدن دارد و کم کم قرار است این دو شخصیت را ببلعد. رنگ های زرد که اغلب در طراحی صحنه (رنگ موتور ، جواهرات ، شعله های آتش و غیره) و بافت تصویر دیده می شود ، حس توهم غرق شدن در قلب طلا را ایجاد می کند. اما می دانیم که همه چیز در تناقض است. تناقض از نام طلافروش به جای صاحب طلا تا غرق شدن در فاضلاب برای بدست آوردن الماس دیده می شود.

استعاره ها تا اینجا خوب هستند و از دل متن بیرون می آیند. اما مشکل از آنجا شروع می شود که این دو نفر نمی توانند الماس را پیدا کنند. چیزی که شاید پیش بینی آن برای ما دشوار نباشد. صرف نظر از این واقعیت که جزئیات جزئیات بیشتری در مورد شکست قطعی آنها در یافتن الماس به ما نشان داده نشده است ، این فیلم عملاً مسیری را طی می کند که خود فیلم دیگری است. اگر تاکنون داستان دو کارگر را دیده ایم که در قلب فاضلاب به دنبال الماس بودند ، اکنون باید این ماجرا را کنار بگذاریم و به سراغ دو کارگر برویم که می خواهند برای یک موسسه خیریه چند سکه بخرند و بعد از چند مورد قیمت را افزایش دهند روز ، بهره مند شوید.

امید روحانی
رنگ‌های زردی که اغلب در طراحی صحنه (رنگ موتور، جواهرات، شعله‌های آتش و…) و بافت تصویر به چشم می‌خورد، حسی از توهم در دل طلا غرق بودن را به چشم می‌آورند. اما می‌دانیم که همه چیز در تناقض است. نوعی دوگانگی که از همان نام حمال طلا به‌جای صاحب طلا گرفته تا غرق شدن در درون فاضلاب برای دست‌یابی به الماس دیده می‌شود

صرف نظر از این واقعیت که آنها این کار را به دلیل عدم موفقیت در مأموریت یافتن الماس انجام می دهند ، این روند در ذهن ما کاملا گیج کننده است و پس از دنبال کردن یک داستان جالب ، حالا ما باید آن را بسیار ساده بگذاریم و یک داستان جدید دیگر (یا این بی دلیل نیست که بگوییم ما باید فیلم جدید را دنبال کنیم. بعداً ، وقتی این دو شخصیت هنوز در داستان سکه شکست می خورند ، ما باید داستان جدید دیگری را دنبال کنیم ، از جمله خرید دلار و فرار از آنها. معلوم نبود چند مشکل اجتماعی دیگر اگر فیلم در آن حادثه گرد هم نیامده بود باید بیان می شد.

تماشای فیلم آخر فیلم بر این واقعیت تأکید دارد که سخنان فیلمساز برای او از روایت یک داستان منسجم مهمتر است. با مرگ رضا و لویی ، او کیف پول آنها را که در آب جریان دارد دنبال می کند و به ما می گوید که این داستان ادامه دارد. هنوز افراد دیگری در این نوسانات بازار یافت می شوند و در این جریان بی پایان گرفتار می شوند.

کلام آخر

اما چه کسی این مشکل را نمی داند؟ همه می دانند که نوسانات بازار چقدر آزار دهنده است و چند نفر می توانند یک شبه سرمایه خود را در بازار از دست بدهند. بنابراین فیلمساز راه حلی ارائه نمی دهد و فقط مشکلات را بیان می کند. حالا اگر با این ذهنیت که می خواهیم فیلم نامه ای درباره نوسانات بازار بسازیم پیش برویم ، نتیجه این می شود که بعد از پیدا نکردن الماس ، سکه می رویم و بعد از سکه به سمت دلار می رویم تا بگوییم نوسانات بازار مزاحم. دوباره سایه دغدغه های اجتماعی به شدت بر فرم فیلم سنگینی می کند و حسرت یک فیلم با روایتی منسجم را تا انتها می گذارد.

برچسب‌ها:

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده − شش =