0

نقد فیلم Skyscraper – آسمان‌خراش

فیلم skyscraper

فیلم جدید دواین جانسون یا آسمان خراش چیزی نیست جز یک فیلم پرفروش تجاری که اگر از تماشای اکشن پر زرق و برق و بدون تعلیق لذت ببرید ، می توانید نزدیک به صد دقیقه سرگرمی یکبار را تجربه کنید.

اصلی‌ترین عنصر شکل‌دهنده به این فیلم یعنی اکشن‌هایش، در حد و اندازه‌ی لازم، راضی‌کننده به نظر می‌رسند

با توجه به انتظار دائمی گروه خاصی از مخاطبان جدی تر سینما که همیشه به طور منطقی و ارزشمندی می خواهند سینمای پرفروش از پتانسیل واقعی داستانهای خود استفاده کرده و به جایگاه آثاری برسد که ارزش هنری زیادی نیز دارند ، افرادی مانند آسمان خراش ساخته شدند در طول سال ها. اخیراً ، اکران آنها توسط شرکت های فیلمسازی هالیوود می تواند منجر به توصیف آنها به عنوان فاجعه بار و مواردی از این دست شود. به همین دلیل ، بزرگترین خطری که آثار مورد بحث را به خطر می اندازد و بیش از همه کیفیت نظرات بینندگان در مورد آنها ، چیزی جز تلاش برای دیدن آنها نیست ، فقط از نظر نقاط ضعف آنها. به عنوان مثال ، این بدان معناست که بسیاری از بینندگان به اشتباه ضعف یک داستان پرفروش را به بازی های بد آن نسبت می دهند ، یا فراموش می کنند که به دلیل استاندارد فیلمبرداری فقط به کیفیت بالای نورپردازی نگاه کنند. نتیجه آن ظهور حرفه ها و جملاتی است که مخاطب را در طبقه بندی آثار مختلف به جایی نمی رساند و هیچ ویژگی دیگری جز اتلاف وقت او ندارد. به همین دلیل است که توجه به ماهیت یک فیلم ، حتی قبل از تلاش برای نقد آن یا حتی توصیف کیفیت قسمت های مختلف آن ، وسیله ای برای توجیه نقص های آن نیست ، بلکه وسیله ای برای درک بهتر نقاط قوت و ضعف آن است. زیرا وقتی شخصی می داند که با یک فیلم تجاری برخورد کرده است ، ساختار فیلمنامه و تمام نکات آن را بهتر از قبل درک می کند و انتظار اشتباه او را به نتیجه گیری نادرست در مورد فیلم موردنظر سوق نمی دهد.

روایت فیلم skyscraper

بنابراین ، اول از همه ، Skyscraper یک پرفروش تجاری نسبتاً پرفروش است که به وضوح هدف سازندگان را هدف قرار دادن طیف خاصی از مخاطبان و بازارهای جهانی برای سودآوری مطلق قرار داده است. این فیلم داستان مردی را روایت می کند که سالها پیش یکی از پاهای خود را از دست داده و اکنون در یک شرکت امنیتی کوچک کار می کند. بهترین فرصت شغلی که در پیش روی او قرار دارد و همچنین فرصتی عالی برای بهتر و بهتر شدن برای خانواده اش است ، مسئولیت امنیت بلندترین برج جهان است که به تازگی در شانگهای تکمیل شده است. البته به همین دلیل است که همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود و هر سه نفر از اعضای خانواده اش در یک برج بسیار بلند و سوزان گیر می کنند. جایی که داستان اصلی آغاز می شود و قهرمان داستان ، با بازی دواین جانسون ، تلاش خود را برای نجات عزیزان خود از برجی غرق در آتش آغاز می کند.

پوستر فیلم

شخصیت پردازی شخصیت های فیلم چندان خوب تعریف نشده است ، و جدا از تک نگاری های همه شخصیت ها به جز ویل با دواین جانسون ، که حقوق نسبتاً بهتری دریافت کرده و سطح بالاتری از نقش آفرینی دریافت کرده است ، بقیه شخصیت ها در این فیلم برای مخاطب ارزش خاصی ندارد. بدتر از آن ، شدت کیفیت پایین شیمی بین شخصیت ها به این معنی است که حتی به دلیل ویل ، شما نمی توانید برای بقیه افراد جلوی دوربین ارزش قائل شوید و حتی رابطه او با فرزندانش به اندازه کافی احساسی به نظر نمی رسد. ادامه چنین روندی منطقاً چیزی جز مواجهه با واکنش های کاملاً غیر منطقی همه شخصیت ها در موقعیت های مختلف نیست ، که به معنای واقعی کلمه ، بی ارزش بودن مطلق آنها را برای سازندگان تداعی می کند. شخصیت های دنیای آسمان خراش وظیفه شکل دهی و شکل دهی به اعمال را در هر ثانیه بر عهده دارند و هیچ عنصر شخصیتی خاصی در آنها وجود ندارد که مهمتر از اقدامات به نظر برسد. البته انصافاً همانطور که گفتم پردازش شخصیت ویل با بقیه شخصیت ها متفاوت است و زمان کارگردان در قسمت هایی مانند سکانس ابتدایی فیلم برای خلق بهتر ویژگی های خلاقانه اش را باید از معدود سازندگان آن دانست. ‘حرکت روایی حتی الامکان از او مراقبت کنید. همچنین ، بر خلاف بازیگران ضعیف فیلم ، که دارای بازیگران بزرگ آسیایی هستند تا از فروش خوبی در چین اطمینان حاصل شود ، دواین جانسون یا راک خود ما اصلاً نقش بدی ایفا نمی کند و در حالی که منطق او در به تصویر کشیدن سکانس های احساسی عالی است ، او نمی تواند. آنچه از فیلمی با چنین حالت ساده قصه گویی انتظار داریم ، بار احساسی فیلمنامه را نیز به دوش می کشد.

بازیگرانی که در فیلم بازی کرده اند

روایت فیلم

روایت فیلم بر اساس متداول ترین داستان ها در ژانر خود است و در حالی که پر از تکرار است ، به جز شخصیت پردازی و به ویژه تولید آنتاگونیست ، کم و بیش همه استانداردهای مورد انتظار در یک فیلم پرفروش یکبار مصرف را دارد. دیالوگ ها ، ایجاد موقعیت های اکشن ، توضیحات واضح و باورپذیر آنچه بیشتر اوقات اتفاق می افتد ، و قصه گویی بصری مناسب در ثانیه های احساسی همه چیز بدی در فیلم نمی شود و هرگز موقعیت یک عنصر خارق العاده را پیدا نمی کند. زیرا همانطور که گفتم ، کار موردنظر اغلب بر نکات درست و قابل قبول تمرکز دارد و تنها ناتوانی کامل خود را در خلق انسان هایی که داستان را هدایت می کنند نشان می دهد.

از نظر فنی ، یا “آسمان خراش” است یا دنبال کننده همان مسیر و بررسی حداقل های لازم ، یا عالی و دوست داشتنی. جلوه های ویژه ، نورپردازی ، رنگ آمیزی تصویر و تدوین فیلم دارای همان کیفیتی است که یک محصول درجه یک هالیوودی باید داشته باشد و فیلمبرداری و کارگردانی حتی کمی بالاتر می رود. طراحی محیط هایی که با خلاقیت بیشتری در فیلم های دور با خلاقیت مانند آسمان خراش دیده می شود ، میزانسن ها و دکوپاژ آن چندان جذاب نیست ، به خوبی با بقیه عناصر فنی سازگار شده و بیننده را به درستی با مکان اصلی داستان آشنا می کند. یک عامل مentialثر در تلاش مخاطب برای لمس احساسات موجود در فیلم ، که طبیعتاً از درک بهتر و بهتر از محیط ناشی می شود ، به دلیل دیدن قسمت های مختلف آن با طراحی های رضایت بخش آنها است.

صحنه هایی از فیلم

طراحی قابل قبول محیط‌ها، به خوبی خودش را با مابقی عناصر فنی اثر وفق داده است به درستی تماشاگر را با لوکیشن اصلی داستان، آشنا می‌کند

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × سه =