0

نقد سریال مستند Tiger King – پادشاه ببرها

مستند Tiger King

اگر در سال 2020 فقط فرصت تماشای یک نمایش تلویزیونی را دارید ، باید آن را به مستند The King of the ببرها ، سری جدید جنایی Netflix اختصاص دهید.

تعمیم “پادشاه ببرها” مانند دویدن روی تردمیل است؛ هر چقدر هم که تلاش کنید ، باز هم احساس می کنید که به چیزی نرسیده اید و سعی در انتقال مفهوم خود دارید. توصیف این مجموعه در یک یا دو جمله دشوار است. فرد دچار خلسه می شود. گویی پهنای زبان پیش از تمرکز ناب پوچ گرایی سریال به زانو درآمده است؛ تمام خصوصیاتی که می دانید از روی عمل است. شما احساس احمقانه می کنید که می خواهید کلمات مناسب را پیدا کنید. احساس می کنید در دست و پایتان گرفتار شده اید و به زمین می افتید. دلیل این امر اشباع مغز با مقدار زیادی اطلاعات است که برای پردازش چنین مواردی استفاده نمی شود.

دو مشکل وجود دارد. از یک طرف ، هر قسمت از پادشاه ببرها مملو از وقایع مستند کاملاً عجیب است و فرد متعجب است که از کجا شروع کند. دست خود را بر روی هر چیزی بگذارید ، مغز شما بلافاصله یک گزینه عجیب و غریب را پیشنهاد می کند. من دائماً در فکر بودم که چگونه می توانم حقیقت را درباره ماهیت شگفت انگیز نمایش به شخصی که آن را ندیده بگویم.

پوستر پادشاه ببرها

شگفتی مستند

اما از طرف دیگر ، اگر موفق شوید در مورد بخشی از سریال كه شرح شما از آن شروع می شود به توافق برسید ، به اولین لحظه رقت بار خود برمی گردید: وقتی شخصی این زبان را اختراع كرد ، كسی احتمالاً به فکر بهینه سازی آن برای “The Tiger King . “چنین نبود! او می ترسید که اگر به او در مورد جنبه خنده دار او بگویم ، جنبه ترسناک او نادیده گرفته خواهد شد ؛ اگر در مورد جنبه ترسناک او صحبت کنم ، جنبه شگفت انگیز او را از دست خواهم داد.

اگر از جنبه شگفت انگیز او صحبت کنم ، فراموش نکن جنبه تکان دهنده آن. “پادشاه ببرها” مجموعه کاملی از همه احساسات پیچیده و متناقضی است که می توانید به آن فکر کنید ؛ این سریال هیجان انگیز ، مرموز ، ترسناک ، غم انگیز ، ماجراجویانه ، آزار دهنده ، خواب آور ، دلپذیر ، عصبی ، قابل تأمل است ، زرد ، بحث برانگیز و لجام گسیخته اما شما حداقل از یک چیز مطمئن هستید ؛ حداقل یک عنصر پایدار در لحن روان نمایش و رفتار مداوم تغییر وجود دارد. هنگامی که متوجه حضور مداوم و مکرر این عنصر در هر لحظه از اپیزود ، انگار با یک چراغ راهنما در اقیانوس روبرو هستید و این عنصر بی انتها چیزی بیش از “جنون” نیست.

جنون در تار و پود

افسار گسیختگی

جنون در تار و پود این سریال بافته شده است ، عصیان در زبان او کلمه ای است ، افسار گسیختگی در چشمانش می درخشد و به هر کجا که برود جنون در برابر او غالب است. به عبارت دیگر ، اگر آنقدر مشغول هستید که سالانه وقت تماشای یک سریال دیگر را ندارید ، باید The Tiger King را به عنوان تنها گزینه خود تماشا کنید. ممکن است اپیزودهای بسیار بهتری نسبت به The Tiger King وجود داشته باشد ، اما بدون شک هیچکدام از آنها نمی توانند با The Tiger King رقابت کنند وقتی که صحبت از ترکیب چندین قسمت مختلف در یک قسمت می شود. نتیجه یکی از ویروسی ترین و محبوب ترین سریال های تاریخ نتفلیکس است.

احتمالا در زمانی‌که مشغولِ اختراع زبان بودند، کسی فکر بهینه‌سازی آن برای «پادشاه ببرها» را نکرده بود!

جو اگزوتیک ، نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2016 و فرمانداران اوکلاهما 2018 ، برای بسیاری از چیزها شناخته شده است. از پشت او ، که به نظر می رسد مستقیماً از قلب دهه شصت ایران بیرون آمده باشد ، تا لباس های مسخره ای که حتی مجریان سیرک نیز ممکن است برای پوشیدن چیزی شبیه به آن اسراف کنند. از عکس های تبلیغاتی او ، سطح صورت او چنان روتوش شده است که به جای شلیک مواد منفجره در حیاط خانه باغ وحش خود ، مایعات رسوب زدایی را غسل می دهد.

از آنجا که جو اگزوتیک از نظر خودشیفتی کم ندارد ، اریک گود و ربکا چیکلین ، مستندسازان ، به مدت 5 سال با آزادی کامل از زندگی شخصی و حرفه ای این شخصیت فیلمبرداری کرده اند. جو تنها نیست آنتاگونیست جو کارول باسکین ، زنی است که رهبری یک سازمان بزرگ نجات گربه ها را در تامپا ، فلوریدا بر عهده دارد. هدف کارول از بین بردن جو عجیب و غریب است. جو ، بزرگترین گناه جو ، کشتن توله سگها ، زندانی کردن این حیوانات سرکش و در معرض خطر و بدرفتاری با توله ببرها برای فروش بلیط باغ وحش است.

جاذبه باغ وحش

جاذبه زیبای باغ وحش

بنابراین ، بزرگترین جاذبه باغ وحش وی این است که بازدید کنندگان می توانند مستقیماً توله ببرها را لمس کرده و در آغوش بگیرند. اما کارول به درستی معتقد است که دستکاری و بدرفتاری با حیوانات وحشی مانند یک مشت غذای بی جان ، نقض حقوق آنهاست. از آنجا که توله سگها خیلی سریع رشد می کنند ، جو دائماً ببرهایش را لگد می زند و از آنجا که فضای کافی برای نگهداری این همه ببرها را ندارد ، آنها یا در شرایط نامناسبی زندگی می کنند یا به قاچاقچیان فروخته می شوند و حتی ممکن است قاچاق شوند. … با این حال ، سوال چندان سیاه نیست.

“پادشاه ببرها” به معنای سرزنش کسی نیست ، بلکه نشان دادن زندگی آنها و محکوم کردن آنها برای بینندگانشان است. به عنوان مثال ، جو نه تنها معتقد است که توله ها به طور مستقیم با مردم و زیبایی طبیعت در ارتباط هستند و در نهایت به نفع مردم عادی در محیط است که منجر به خودکشی ناموفق او شد ، اما همچنین مشخص است که او عاشق اینها است حیوانات ؛ حداقل در گذشته چنین بود.

ماجرای مستند

اما در همان زمان ، سرنخی از قتل مخفی و دفن ببرهای قدیمی با جو وجود دارد. یکی دیگر از اهداف مأموریت کارول ، شخص دیگری به نام داک آنتل ، معروف به باگوان است. او باغ وحش خصوصی خود را در کارولینای جنوبی دارد و یکی از محبوب ترین مربیان حیوانات در فیلم سازی هالیوود است. اگرچه باگوآن نقش یک شخصیت اضافی را بازی می کند ، اما اگر نه شگفت انگیزتر از جو ، همان شخصیت را دارد.

سرمایه گذاری زیادی در مجموعه مستند

به علاوه ، نتفلیکس تنها شبکه ای نیست که اخیراً سرمایه گذاری زیادی در مجموعه مستند کرده است. شبکه چوبی همچنین با مستندهایی مانند Leaving Neverland و مامان مرده و عزیزتر است. در واقع ، خیلی پیش از نتفلیکس ، آچبیا طعم شیرین سریال مستند ویروسی خودش را در سال 2015 در قالب Jinx چشید.

بحث برانگیزی مستند

حالا که او در این باره صحبت می کند ، احتمالاً نام The Last Dance ، شرح حال مایکل جوردن را در شبکه Ispian شنیده اید. در حالی که همه این مستندهای غیر نتفلیکس بحث برانگیز و بحث برانگیز بودند ، اما به اندازه مستندهای نتفلیکس مانند پروموشن یا پادشاه ببرها موفق نبودند. اگر بینندگان و رسانه ها درباره مستندهای ویروسی غیر نتفلیکس اورست نباشند ، مستندهای ویروسی نتفلیکس به کهکشان سفر می کنند. بنابراین دوباره این س askال را مطرح می کنم: چگونه امثال تشویق و پادشاه ببرها با مضامین ناشناس ساخته شده توسط کارگردانان ناشناخته می توانند برای مدتی به مهمترین سریال تبدیل شوند ، از دست ندهید؟

تماشا گران

طبق نامه اخیر Netflix به سرمایه گذاران ، ببر ببر توسط حدود 64 میلیون خانواده دیده شده است. در چهار هفته اول پس از اکران ، این سریال توسط حدود 34 میلیون نفر تماشا شد ، در حالی که تعداد کل بینندگان هر 10 قسمت از “آخرین رقص” حدود 5.6 میلیون نفر بود. بنابراین صحبت در مورد موفقیت The King of the Tigers مانند صحبت در مورد سرعت اوسین بولت یا عصبانیت آدولف هیتلر است. معنای این آمار هم آنقدر واضح و قابل درک است که مغز همزمان عظمت آن را تشخیص می دهد و به در می رود تا چیزی پیدا کند تا عظمت خود را بیان کند.

نکات مستند

نکته قابل تأمل این است که اگر Bad Hacks یا Game of Thrones به آن سطح بیننده رسیده بودند ، درک آنها آسان تر بود. از این گذشته ، چه کسی شیفته جنایت گانگسترها و فروشندگان مواد مخدر و جنگ های وحشیانه اژدها قرون وسطایی نیست؟ اما پادشاه ببرها یک مستند است. مستندها در بین عموم مردم به عنوان فیلم های روشنفکرانه خسته کننده ای شناخته می شوند که به درد سینما می خورد. اما واقعیت این است که مستندها طی دهه گذشته سطح جدیدی از محبوبیت را به خود اختصاص داده اند.

به عنوان مثال ، در سال 2018 ، نتفلیکس مستند Knock Down the House را که برای چهار نامزد زن جدید کنگره تبلیغ می کند ، به قیمت 10 میلیون دلار خریداری کرد. عددی که رکورد فروش جشنواره فیلم ساندنس را شکست. همچنین مستندهای “آیا همسایه من نیستی؟” (آیا همسایه من خواهی شد) ، آنها پیر نخواهند شد و Free Solo ، که در سال 2018 منتشر شد ، در میان 20 مستند پرفروش تاریخ گیشه هستند. به عبارت دیگر ، اشتهای مستند این روزها بیش از هر زمان دیگری رشد کرده است و این رونق اغلب از نتفلیکس ناشی می شود. اما بیایید به گذشته برگردیم.

مستند پرفروش

سرگرمی داستان

آنها بیش از آنکه به عجایب یک کشور یا حتی جهان بپردازند ، حول یک سری شایعات ، شعارها و شوخی های کوچک می چرخیدند. اما محبوبیت یک پدیده جدید در صنعت سرگرمی باعث رشد و توسعه مستندهای واقعی جنایی شده است و این پدیده چیزی بیشتر از “پادکست” نیست. محبوبیت پادکست ها در دهه 2010 سر به فلک کشید. در واقع ، طبق آمار ، در حالی که در سال 2008 فقط 9٪ از جمعیت ایالات متحده ماهانه پادکست گوش می دادند ، این تعداد در سال 2020 به 37٪ افزایش یافت که معادل 104 میلیون نفر در ایالات متحده است.

گنجاندن پادکست های جنایی واقعی در مستندهای اصلی سرگرمی به خلق مستندهای تلویزیونی واقعی کمک کرده است. به عنوان مثال ، “بدشانس” ، محصولی از آچبیا که با یک قتل متهم به نام رابرت دروست سروکار داشت ، به دلیل فینال تکان دهنده اش ، همه عناوین رسانه های غیر سرگرمی خود را به تلویزیون اختصاص داد ، که در آن او ناآگاهانه به قتل به تنهایی اعتراف کرد. سپس نتفلیکس “ساخت یک قاتل” یک مجموعه مستند جنایی منحصر به فرد را در سال 2015 منتشر کرد.

بازدید مخاطبان

توصیف اینکه “آفرینش قاتل” چه نقشی در تبدیل Netflix به غول شاخدار و دم دار که امروز می شناسیم دشوار است. ساخت یک قاتل شاید بهترین سریال نت فلیکس نباشد ، اما بدون شک انقلابی ترین سریال آن است. ساخت یک قاتل در هفته اول به 2 میلیون و 300 هزار بیننده و در چهار روز اول به 5 میلیون و 500 هزار بیننده رسید و در روز 35 به 19 میلیون و 300 هزار بیننده رسیده است. ایده “ساختن قاتل” در اوایل سال 2013 مطرح شد.

وقتی لیزا نیشیمورا ، مستندساز نتفلیکس ، برای یک آشنایی ساده و نیم ساعته با سازندگان این سریال ملاقات می کند ، به نوعی به ایده سریال معتاد می شود که منجر به یک جلسه دو ساعته پرشور می شود. در اوایل سال 2013 ، خانه خالی اولین حمله نتفلیکس به برنامه اصلی را آغاز کرد ، سرمایه گذاری در سازندگان ناشناخته ساخت یک قاتل ، زمین تا بهشت ​​، با سرمایه گذاری در کارگردانان سبک مانند دیوید فینچر و افراد مشهور. کانگشی ، رایت متفاوت بود .

غذای ببرها

آمار بیانگر چیست؟

اما آمارهای داخلی نتفلیکس نشان می دهد بینندگان علاقه مند به تماشای مستند هستند. نرخ اجاره DVD و جریان سند Netflix بسیار بالا بود. نت فلیکس همچنین دریافت که 75 درصد مشترکین آن حداقل یک مستند را تماشا کرده اند. بنابراین اگرچه ممکن است فروش مستند در گیشه به معنای عدم علاقه مخاطب اصلی به این ژانر و مستند بودن یک سرمایه گذاری غیرقابل اعتماد باشد ، اما نتفلیکس دریافت که مشکل عموم مردم در زمینه مستند ، خود مستندها نیستند بلکه سینماهای آنها است. فیلم های مستند در دورترین و خلوت ترین گوشه و کنار سینما زندگی می کنند و به محض پخش آنها از تلویزیون ، مرکز توجه قرار می گیرند. نت فلیکس فهمیده است که یک بازار بزرگ و دست نخورده برای این نوع قصه گویی تلویزیون وجود دارد.

«پادشاه ببرها» سرشار از لحظات و دیالوگ‌ها و توئیست‌هایی است که هرکدام غیرقابل‌باورتر و غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر از قبلی و بعدی هستند

از آن زمان ، Netflix بر گروه مستند مراسم جوایز تسلط دارد. علاوه بر بهترین مستند امی 2017 ، که به “سیاره 2” به بی بی سی زمین رسیده است ، آنها سه فیلم از Emmy های چهار سال گذشته را با “ساختن یک قاتل” ، “کشور وحشی وحشی” و “سیاره ما” اسیر کرده اند. آنها جایزه خود را به بی بی سی به دلیل کمبود مستند حیات وحش از دست دادند ، که بلافاصله با ساخت مستند حیات وحش بی بی سی خود که از دیوید آتنبورو نیز به عنوان راوی استفاده می کند ، آن را برطرف کردند.

در واقع ، در تاریخ بیست و دو ساله صنعت ، نتفلیکس با 15 جایزه امی برای بهترین مستند ، در رتبه دوم پس از فیلم های Shotime ، C ، History ، Discovery و HO قرار دارد. نامزدهای بهترین مستند در گروه تاریخچه شعبه به Netflix تعلق داشتند. در زمینه فیلم ، نتفلیکس در 5 سال گذشته موفق به کسب دو جایزه اسکار بهترین مستند شده و 28٪ از کل نامزدهای تاریخ این گروه را در اختیار دارد. به عبارت دیگر ، نظریه لیزا نیشیمورا در مورد علاقه مردم به تماشای فیلم های مستند در خانه منجر به نتایج درخشان شده است.

مشهور شدن مستند

نت فلیکس به سوخت اشتهای بی پایان داستان سرایی مستند تبدیل شده است و با ارائه آن به عموم مردم در دسترس ترین شکل ممکن ، ژانری خلوت و بی دغدغه را وارد فضای جریان اصلی می کند. اما تاریخ شکوفایی بخش مستند نتفلیکس چه ارتباطی با “پادشاه ببرها” دارد؟ به طور معمول ، “Tiger King” ممکن است ادامه همان مسیری باشد که با “ساخت یک قاتل” آغاز شده است ، شاید در قالب یک محصول بی جنایت واقعی دیگر که این سرویس تاکنون منتشر کرده است.

اما در حقیقت اینطور نیست. تماشای لرزه ای “پادشاه ببرها” و “تشویق” قبلی با بهترین تفاوت بین بهترین مستندهای مشهور این سرویس است. مسئله این است که این دو مجموعه ، به ویژه “پادشاه ببرها” ، تغییر الگوی جدیدی را در سازوکار برنامه نویسی Netflix نشان می دهد. موفقیت چشمگیر The King of ببرها ناشی از ماهیت واقعی جنایات مقابله ای وی است. برخلاف دیگر مستندهای جنایی واقعی در زندگی واقعی که جذابیت اصلی آنها “قاتل کیست؟” معما منشأ آن ، قلب تپنده “پادشاه ببرها” چیز دیگری است.

موفقیت چشمگیر

شخصیت های مستند

اگرچه “پادشاه ببرها” در تحقیق درباره ناپدید شدن مرموز شوهر دوم میلیونر کارول باسکین و بررسی احتمال تلاش عجیب و غریب برای استخدام یک آدمکش برای کشتن کارول ، تمام عناصر معمولی یک مستند جنایی در زندگی واقعی را دارد ، اما آنها جذابیت اصلی نمایش در عوض ، ستون فقرات سریال از شخصیت های پوچ ، رفتارهای دیوانه کننده و سبک زندگی کنجکاو تشکیل شده است. نکته اینجاست: سال گذشته ، نتفلیکس پست لیزا نیشیمورا را از “معاون برنامه اصلی مستند و کمدی” به “معاون فیلم های مستند و مستقل” تغییر داد.

در عوض ، آنها تمام مطالب پراکنده و بدون نسخه خود را از جمله نمایش های واقعی ، مستندها و مسابقات را زیر یک چتر منتقل کردند و مسئولیت آن را به عهده شخص جدیدی گذاشتند. تاریخچه مستندهای نتفلیکس ممکن است درخشان باشد ، اما تاریخچه محتوای بدون شرح آنها روشن تر است. از Queer Eye و The Circle تا “Love is lind” ، “Too Hot to Handle” و اخیراً “The Floor is Melt” (طبقه گدازه است) ؛ همه اینها مجموعه ای از مسابقات و واقعیت های نمایش “به شام ​​بیا” است.

آمادگی افراد

از “عشق کور است” که حول آشنایی کلامی زنان و مردان است بدون اینکه یک ماه یکدیگر را ببینند و سپس ازدواج با “کف مذاب است” که در آن شرکت کنندگان سعی می کنند خود را لمس کنند بدون اینکه کف را لمس کنند موانع از ابتدا تا انتها ؛ از “جمعیت داغ” که گروهی متشکل از 10 زن و مرد مجرد را به یک ویلای ساحلی منتقل می کند و قوانین عاشقانه سختگیرانه ای را برای آنها وضع می کند تا “عاشق یکدیگر” ، تا “کویر اول” ، که پنج متخصص غذا و نوشیدنی وجود دارد. مد ، فرهنگ ، طراحی و پالایش به شرکت کنندگان کمک می کند تا برای قرارهای عاشقانه یا مهمانی های خود آماده شوند.

تفاوت فیلم “سلطان ببرها” با مستندهای جنایی واقعی واقعی نتفلیکس در این است که این فیلم به همان اندازه که به “ارث بردن یک قاتل” مربوط می شود ، مربوط به برنامه های بدون نسخه اخیر نتفلیکس است. “پادشاه ببرها” محبوب ترین خصوصیات این دو جهان را با هم ترکیب می کند. از یک طرف ، بسیار شبیه به مستندهای جنایی واقعی شناخته شده دهه 2010 است. از این گذشته ، نه تنها داستان او حول یک جنایت و اعترافات و شهادت ها و جلسات دادگاه می چرخد ​​، بلکه موضوع اصلی وی 19 جرم حیات وحش زندان است.

بدرفتاری با حیوانات

فضای حیوانات

علاوه بر این ، در حالی که فضای عجیب و غریب بدون شک با حیوانات او بدرفتاری می کرد ، احتمال تلاش وی برای استخدام یک قاتل برای کشتن کارول باسکین مورد تردید است. بنابراین ، عناصر جرم ، رمز و راز ، ابهام و رمز و راز به عنوان چهار ویژگی که بیانگر داستان های واقعی جنایی هستند ، در این مجموعه فراوان است. اما از طرف دیگر ، “پادشاه ببرها” نیز به انتشار ویروسی Netflix و محتوای رمزگذاری نشده شباهت دارد. در واقع ، نمایش بیشتر در آن جهت است.

نه تنها پادشاه ببرها به طرز مضحکی مبتنی بر ایده “عشق کور است” ، بلکه “خیلی داغ” آنقدر دیوانه است که ضد گلوله است و فقط باید آن را با چشمان خود ببینید تا باور کنید. شباهت های King of the Tigers و محتوای رمزنگاری نشده Netflix بسیار عمیق تر است. محتوای ناتمام Netflix در سال 2020 رویکرد جذابی را در پیش خواهد گرفت. به عبارت دیگر ، هدف از نمایش واقعیت Netflix این نیست که با اشیا its خود همذات پنداری کند. آنها همچنین به دنبال درک موضوعات خود نیستند. در عوض ، آنها تمایل دارند با تعجب به آنها نگاه کنند.

 تماشاگر عادی

شخصیت راوی

به عنوان مثال ، نقش راوی در برنامه هایی مانند “خیلی داغ” یا “حلقه” تلاقی بین مجری و منتقد است (توگرال خودمان را بخوانید!). در این برنامه ها ، راوی نه تنها وظیفه توضیح قوانین و وقایع رخ داده را دارد ، بلکه مانند یک تماشاگر عادی نیز در برابر وقایع واکنش نشان می دهد. شخصیت رفتار را مسخره می کند و احساسات خود را بیان می کند. در نتیجه ، راوی به عنوان پلی بین شخصیت های نمایش و مخاطبان آن عمل می کند. راوی سخنگویی می شود که احساسات بینندگان خود را بیان می کند.

بنابراین ، خود برنامه به طور غیرمستقیم به بینندگان خود می گوید که هدف از تماشای این برنامه ها درک شخصیت های آن نیست ، بلکه تمسخر آنها و مشاهده کارهای عجیب آنها با بیشترین تعجب است. بنابراین ، از طریق راوی ، بینندگان احساس می کنند که بخشی از یک مهمانی و مسابقه شخصیت هستند. اگرچه پادشاه ببرها داستان نویسی ندارد اما جو به همین منوال است. “پادشاه ببرها” سواری جذاب در مورد افراد خارق العاده ای با رفتارهای غیرمعمول است که تمایل به باور غیرممکن دارند. این کار آنقدر غیرممکن است که شما می توانید مرتباً نگاه کنید که فیلم سازان با پوزخندی و نگاهی مبهوت نگاه می کنند ، که به ما رو می کنند و می پرسند: “آیا صادقانه می توانید این را باور کنید؟”

مدل داستان

این نوع داستان نویسی انعطاف پذیر ، که در برابر طبقه بندی ژانر مقاومت می کند ، استراتژی اصلی Netflix برای تولید محتوا است. چه محتوای اسکریپتی است و چه چیزی نیست. سیستم عامل منحصر به فرد Netflix به گونه ای است که آنها برنامه های خود را در آنچه “سیلندر مزه” می نامند دسته بندی می کنند. سیلندرهای طعم با یافتن الگوهای تکراری در بین کاربرانی که عادت های برنامه نویسی مشابه دارند ، شکل می گیرند. بنابراین اگر نتفلیکس Azarak را به شما پیشنهاد می دهد ، احتمالاً به این دلیل است که شخص دیگری در حال تماشای یک سریال مشابه در حال تماشای Azarak است که قبلاً هرگز ندیده اید. به عنوان مثال ، “آینه سیاه” برای کسانی که “بی شرمانه” ، “یتیم سیاه” و “اوه” هستند.

سلایق متضاد

“پادشاه ببرها” که ژانرهای مختلفی را پوشش می دهد ، طبیعتاً به افراد بیشتری با سلایق متضاد ارائه می شود. در نتیجه ، “پادشاه ببرها” ، اگر فقط مستندی در مورد جرم معمولی معمولی باشد ، احتمالاً فقط توسط طرفداران این ژانر دیده می شد ، که در حال حاضر توانست طرفداران محتوای بدون نسخه Netflix را به خود جذب کند.

راه حل نت فلیکس

استراتژی Netflix تولید برنامه هایی است که از جوامع آماری به ظاهر منزوی استفاده می کنند. اما سوال این است که موفقیت “پادشاه ببرها” چقدر قابل تکرار است؟ مسئله این است که در حالی که سیستم تأثیرگذار و دقیق نتفلیکس در پیش بینی علاقه مخاطبان به تماشای مستند در خانه نقش عمده ای داشته است و اگرچه “پادشاه ببرها” جوامع آماری متنوعی را به عنوان ترکیبی از ژانرها به خود جلب کرده است ، اما حداقل یکی وجود دارد عامل دیگر او همچنین در موفقیت این مجموعه که از دست نتفلیکس خارج بود ، کمک کرد. شیوع “پادشاه ببرها” همزمان با تولد ویروس کرونا بود.

این سریال درست همزمان با اعلام حکم قرنطینه خانه در ایالات متحده پخش شد. در نتیجه ، مردم فرصتی ایده آل برای بررسی سریال ها داشتند.

در حالتِ عادی شاید «پادشاه ببرها» شبیه ادامه‌‌ی همان مسیرِ یکسانی که با «ساختن یک قاتل»‌ شروع شده بود به نظر برسد، شاید در ظاهر در قالبِ یکی دیگر از بی‌شمار محصولاتِ جرایم واقعی که این سرویس تا حالا منتشر کرده جای بگیرد، اما واقعا این‌طور نیست

شیوع کرونا به همان اندازه که به ضرر استودیوهای فیلم و سالن های سینما تمام شده ، به سود تجارت نتفلیکس نیز بوده است. آنها با افزودن 15.8 میلیون مشترک جدید در سه ماهه اول سال 2020 انتظارات را شکستند. تا چند ماه پیش ، با ورود دیزنی ، اپل و وارنر رسانه به حوزه خدمات پخش جریانی که منجر به حذف محتوای رقابتی از سرویس Netflix شد ، ، کارشناسان درباره سرنوشت ناگوار Netflix حدس زدند.

اما راه اندازی ApplePlus و DisneyPlus فاصله نتفلیکس با رقبای جدید خود را کاهش نداد و شیوع کرونا فقط به افزایش شکاف کمک کرد. بنابراین اگر هنوز از خود می پرسید که چرا The Tiger King اینقدر موفق بود ، کوتاهترین پاسخ ممکن Netflix است. اکنون برنامه ها بیش از هر سرویس پخش جریانی دیگری شانس موفقیت در Netflix را دارند. آنها علاوه بر داشتن بیشترین مشترک ، استراتژی منحصر به فردی برای جذب افراد بیشتر برای دیدن محتوای آنها و تبدیل آنها از نوزادی به سلطه بر اینترنت دارند.

شرایط مستند

“پادشاه ببرها” ممکن است لزوما از مستندهای قبلی نتفلیکس بهتر نباشد ، اما “پادشاه ببرها” همه آنچه را که برای موفقیت لازم است بررسی کرده است. “پادشاه ببرها” برای موفقیت بهینه شده است. این مجموعه به دلیل استراتژی تجاری ناهموار نتفلیکس موفق عمل کرده است. این سریال در محو کردن مرز بین رئالیتی شو و مستند موفق عمل کرده است.

جزئیات دیوانه کننده این مجموعه در عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی در دسترس قرار گرفته است. نتفلیکس میزبان چندین سریال از جمله “بوجک هورسمن” ، “اوزارک” یا “شکارچی ذهن” است که می تواند از هر شبکه دیگری پخش شود ، اما “پادشاه ببرها” اولین برنامه ای است که محصولی ناب از قابلیت های منحصر به فرد نتفلیکس است. در دوره ای که زندگی مردم کاملاً آنلاین بود ، “سلطان ببرها” اولین سری بود که با ویژگی های اینترنت همپوشانی داشت. اما دلایل جذابیت “پادشاه ببرها” به اینجا ختم نمی شود. همانطور که گفتم ، این مجموعه ترکیبی از برخی از بحث برانگیزترین ویژگی های محتوای ویروسی قبلی Netflix است.

رمز و راز قتل

راز مستند

در حالی که یک طرف سریال مربوط به رمز و راز قتل و دیگری مربوط به محتوای رمزنگاری نشده Netflix است ، وجه سوم مربوط به موضوع اصلی سرزمین وحشی وحشی است: فرقه گرایی. موضوعی که اگرچه در تمام مدت برنامه درمورد آن بحث نمی شود ، اما مسئله ای تکراری در کل نمایش است. از آنجا که یکی از سوالاتی که در طول سریال از خود می پرسید این است که چرا کارمندان باغ وحش شخصی مانند جو اگزوتیک ، باگوآن آنتل و کارول باسکین این کار را ادامه می دهند؟ زیرا نه تنها در حاشیه مشاغل آنها متوجه می شویم که از طلوع تا غروب رنج می برند ، بلکه حقوقی که می گیرند از صفر تا کمترین میزان ممکن است.

نکته این است که آنها هیچ پشیمانی و گله ای ندارند اما به نظر می رسد بهترین شغل جهان را دارند. اگرچه می توان تصور کرد که دوستی با تعداد انگشت شماری ببر و معاشرت با یک سری حیوانات نادر با شکوه جذابیت های خاص خود را دارد ، اما این توضیحات به تنهایی برای هضم فداکاری آنها به این کار دشوار ، شکرگذار و پاداش دهنده کافی نیست.

شخصیت‌های مهیج

بنابراین دوباره این س askال را می پرسم: چه عواملی باعث می شود افرادی مانند جو اگزوتیک یا باگوان آنتل شخصیت های مهیج زیادی برای بینندگان این نمایش و همچنین جوانان بی خانمان و بی خانمانی که داوطلبانه در باغ وحش های خود هستند ، باشد؟ پاسخ در یک کلمه “فرقه” است. ممکن است کلمه “فرقه” به جای “مربی ببر” یادآور فرقه پابرهنه چارلز مانسون روزی روزگاری در هالیوود باشد ، اما این فرقه به طور گسترده تعریف شده است و می تواند اشکال مختلفی داشته باشد.

اگرچه افراد “پادشاه ببرها” به طور مستقیم و مستقیم خود را به عنوان رهبران یک فرقه کلاسیک کامل نمایندگی نمی کنند ، در عین حال ، روانشناسی فرقه ها می تواند به این سوال پاسخ دهد: آیا آنتل وفادار است؟ همچنین این سال پیش می آید که آیا ما واقعاً بینندگان این نمایش با آنها متفاوت هستیم؟ آیا ممکن است کار ما ما را به سمت شغل بدون مزدی مشابه سوق دهد؟ از این گذشته ، چه کسی گفت که ما مستعد رفتارهای فرقه ای نیستیم و چه کسی گفت که ما در برابر بازی های روانشناختی رهبران فرقه مقاوم هستیم؟

روش باغ وحش

در حالی که پادشاه ببرها به جنبه های مختلف تفکر انسان توجه دارد ، آنچه حتی جالب تر از کارزارهای تبلیغاتی در یک فضای عجیب و غریب یا احتمال قتل کارول است ، مکانیسم باغ وحش جو و داک آنتل است. رمز و راز این است که ، چگونه این دو نفر طرفداران و کارگران کم درآمد خود را جذب ، حفظ و هدایت می کنند؟ به عبارت دیگر ، این روانشناسان که برای ما ، بینندگان سریال ، مایه خنده و تمسخر شده اند ، چگونه می توانند سازمان فرقه ای خود را تشکیل دهند؟ چرا کسانی که برای آنها کار می کنند ، برخلاف بینندگان سریال ، متوجه رفتار مشکوک آنها نمی شوند؟

قبل از این که بتوانیم هویت جو را به عنوان یک رهبر فرقه ای باهوش اثبات کنیم ، ابتدا باید ببینیم تعریف فرقه چیست. این فرقه ، مانند هر چیز دیگری ، تعریف گسترده و منعطفی دارد؛ به همین دلیل است که متخصصان مقالات علمی و کتابهای زیادی را برای بحث در مورد تعریف آن نوشته اند.

وفاداری مردم

حیوان آزاری

ما معنای این کلمه در قرن نوزدهم به چیزی منفی تغییر یافت. در این دوره ، این فرقه به اعتقادی تغییر یافت که مردم را با تعصب بیش از حد و وفاداری به یک عقیده توصیف می کند. با گسترش فرقه ها در دهه 1970 ، جنبش های ضد فرقه ای با ظهور افرادی چون چارلز مانسون ، جیم جونز و راجنیش ظهور کرد. این امر باعث حیرت مردم از فرهنگ عجیب ، ترسناک و جنایی پیرامون فرقه هایی شد که تا به امروز زنده مانده اند. رابرت جی لیفتون ، روانشناس و استاد دانشگاه هاروارد ، فرقه های مخرب را با سه ویژگی مشترک تعریف می کند. این ویژگی ها یک رهبر کاریزماتیک ، تشویق غیرمستقیم طرفداران یا شستشوی مغزی خودمان و سو abuse استفاده مالی و جنسی از اعضای گروه است.

داستان از این قرار است که فضای عجیب و غریب و Dock Antel این خصوصیات را منعکس می کند. وقتی صحبت از یک رهبر کاریزماتیک می شود ، “پادشاه ببرها” ناامید کننده نیست. فضای عجیب و غریب نمونه بارز یک رهبر کاریزماتیک است. در توصیف قدرت فریبنده شخصیت این مرد ، همین بس که او موفق می شود نه یک ، بلکه دو نفر را متقاعد کند که همزمان ازدواج کنند.

ستونِ فقراتِ سریال را کاراکترهای ابسورد، رفتارهای دیوانه‌وار و سبکِ زندگی کنجکاوی‌برانگیزشان تشکیل داده‌اند

رهبران فرقه ها ، خواه چارلز مانسون یا جیم جونز باشند ، در جستجوی شهرت خودشیفته هستند. آنها می خواهند همه به خود نگاه کنند و کف بزنند. فضای عجیب و غریب نیز این ویژگی رهبران برجسته را برجسته می کند. او نه تنها باغ وحش خود را به عنوان صحنه شخصی خود تبلیغ می کند ، بلکه با افتخار بر تخت سلطنتی می نشیند ، تاجی به پا می کند ، عبای مخملی قرمز را از روی شانه های خود آویزان می کند و از فیلمبرداری در این حالت لذت می برد.

در حقیقت ، جو چنان درگیر فیلمبرداری و برانگیختگی است که در قالب پخش های اینترنتی خود ، به فعالیتهایی از جمله تهدید دشمنان خود می پردازد که در آینده از نظر پیگرد قانونی برای او مضر خواهد بود. رهبران فرقه ها هوس ستایش می کنند و با کاریزما ، اعتماد به نفس و نیرنگهای اغواگرانه خود ، پیروان خود را بی سر و صدا مجبور می کنند که از خود گذشتگی و از خودگذشتگی سمی و دیوانه واری نشان دهند.

نماد ها

بنابراین ، جای تعجب نیست که آنها اغلب از نام ها و نمادهای مذهبی استفاده می کنند. از کیت رانیر ، رهبر فرقه نکسیام که خود را “پیشرو” خواند ، تا جیمز ادوارد بیکر ، رهبر فرقه خانواده اصلی که خود را “پدر یادآوری” خواند. این فقط انتخاب نام مستعار جالب و منحصر به فرد مانند “Exotic Joe” یا “Baguan” نیست. اولی به معنای “بیگانه ، وحشی و با شکوه” است و معنای دوم “دوست خدا” است. نکته این است که رهبران فرقه قدرت خود را از آنچه روانشناسان “خودشیفتگی مضر” می نامند می گیرند.

این نوع خودخواهی ، استکبارستیزی و خودخواهی بسیار شرورتر و خطرناک تر از خودشیفتگی معمول روزمره ما است. کاری که آنها انجام می دهند این است که با مشاهده شخص در رابطه به عنوان یک موضوع بی هویتی ، آن فردیت را گرفته و آن را تسخیر می کنند. به عبارت دیگر ، هنگامی که با شخصی مبتلا به اختلال خودشیفتگی مخرب در ارتباط هستید ، به او شخصیت ، شخصیت ، حقوق و دیدگاه منحصر به فرد خود می دهید ، جهان بینی خودشیفته را درونی می کنید و می ترسید که خود فکر کنید.

کارمند داک آنتل

روابط عاطفی

این جملات توصیف بسیاری از روابطی است که ما در The King of the ببرها مشاهده می کنیم. جو و داک آنتل هم به عنوان تنها مبلغان کتاب مقدس ببر عمل می کنند. آنها در پوشش کمک به این حیوانات شگفت انگیز ، از قدرت و قدرت جنسی خود برای بهره برداری از افراد آسیب پذیر استفاده می کنند. جو اگزوتیک و داک آنتل مانند همه خودشیفته های خود معتقدند که نیازهای عاطفی خودشان بر نیازهای عاطفی دیگران برتری دارند.

در جایی از نمایش ، یکی از همسران جو توضیح می دهد که ممکن است جو دلیل ناراحتی از او بپرسد ، اما پس از گذشت تنها پنج ثانیه برای شنیدن سخنانش ، او اتاق را ترک می کند. بنابراین ، ما به اقناع غیرمستقیم پیروان یا “شستشوی مغزی” به عنوان دومین ویژگی فرقه ها می رسیم. یافتن شواهد در این مجموعه برای حمایت از این موضوع کمی مشکل است. از زمانی که شخصیت های نمایش را شناختیم ، آنها کاملاً با زندگی فرقه ای خود سازگار شده اند.

نجات ببرها

ضرورت نجات

این از نظر انتظارات جو و داک از کارمندانشان از هرجای دیگر واضح تر است. آنها انتظار دارند که کارگرانشان برای رسیدن به هدفشان به هر قیمتی همه چیز را فدا کنند. در واقع مهم نیست که آیا هدف آنها واقعاً نجات ببرها یا بهبود شرایط سخت زندگی این حیوانات است. بهترین شواهد از تسلط ظریف جو و داک بر پیروانشان را می توان در چندین نکته از این مجموعه یافت: اول ، داک همه کارمندان خود را مجبور به تغییر نام می کند. جنبشی با هدف جدا کردن آنها از هویت گذشته آنها ، که از قضا یکی از تاکتیک های رایج رهبران فرقه است.

همانطور که یکی از اعضای سابق فرقه Dock Antel توضیح می دهد ، تغییر نام شما راهی سریع برای تغییر هر چیز دیگری است که شخصیت شما را مشخص کند. مثال غیر قابل انکار این است که یکی از کارگران جو بر اثر حمله ببر بازوی خود را از دست می دهد. آنچه اتفاق می افتد: به جای اینکه دو سال تحت عمل جراحی سازنده قرار گیرد تا بازو را به حالت اولیه برگرداند ، بلافاصله تصمیم می گیرد بازو را قطع کند و دقیقاً پنج روز پس از حادثه به کار خود بازگردد.

شهرتی عجیب

انگیزه او برای این کار این است که هر چه زودتر به بحث و جدال رسانه ای پیرامون این حادثه پایان دهد و از آسیب رساندن به شهرت فضای عجیب و غریب و هدف جمعی نجات ببرها جلوگیری کند. او به معنای واقعی کلمه تمام تلاش خود را برای کاهش رنجی که این حادثه برای رهبر گروه ایجاد کرده انجام می دهد. البته ، در اینجا تعریف این قسمت از خصوصیات فرقه گرایان تا حدودی پیچیده است. زیرا فداکاری برای یک هدف جمعی لزوماً ناشی از شستشوی مغزی یا حماقت نیست. بسیاری برای اهداف غیر فرقه ای کمک مالی می کنند.

از معترضین شجاع در میدان نیانوان که در اعتراضات سال 1989 در چین علیه تانکهای دولت استبداد و سرکوبگر کشور تجمع کردند ، تا پزشکان و پرستارانی که برای مقابله با شیوع بیماریهایی مانند بیماری عروق کرونر قلب سلامتی خود را به خطر می اندازند. اما یک تفاوت بسیار مهم بین پیروان جو و داک و آنها وجود دارد. بزرگترین تمایز دهنده آنها این است که از فداکاری های آنها سود می برند. در نگاه اول ، ممکن است به نظر برسد که کار آنها از ببرها حمایت می کند ، اما واقعیت این است که ببرها هدف نهایی نیستند ، بلکه وسیله ای برای رسیدن به هدف هستند: برطرف کردن عطش خودشیفتگی جو و پر کردن حساب بانکی او.

باغ وحش داک

انتظار افراد

از طرف دیگر ، داك آنتل انتظار دارد كه زنان شاغل وی 24 ساعت شبانه روز و هفت روز هفته به كار خود بپردازند. مگر اینکه در مرحله جراحی پلاستیک روی بدن قرار بگیرند. بله ، همانطور که یکی از اعضای سابق باغ وحش داک توضیح می دهد ، دکتر زنان را تشویق می کند تا از زیبایی جراحی استفاده کنند! اما س isال این است که ، چگونه افرادی مانند جو و داک می توانند این افراد را جذب کرده و فردیت و حقوق اساسی آنها را سرکوب کنند؟ همه اینها به افرادی برمی گردد که رهبران فرقه می خواهند به گروه اضافه کنند. معمولاً افرادی که به فرقه ها می پیوندند ، جوانان منزوی و ساده لوحی هستند که در یک دوره آشفته زندگی خود ، در یک حالت سرکوب و آشفتگی به سر می برند.

استفاده مالی

تجارتی پر سود

اما سومین و آخرین ویژگی فرقه ها سو abuse استفاده مالی و جنسی پیروان آنها توسط رهبران آنها است. این اتفاق زمانی می افتد که رهبران به اصطلاح “تجارت خانوادگی” پیروان خود را بیش از حد کار کنند. مکانیسم باغ وحش جو و بارانداز این ویژگی را در خود جای داده است. به عنوان مثال ، یکی از کارگران و همسران داک توضیح می دهد که او تمام روز کار می کند. هر روز از ساعت هشت صبح تا نیمه شب. همانطور که در «پادشاه ببرها» می بینیم ، روزهای کاری آنقدر طاقت فرسا و بدون وقفه است که پیروان شب خیلی خسته اند و نمی توانند به چیزی فکر کنند ، جز خوابیدن و دیدن رویاهای رهبران محبوبشان. این نوع کارها نه تنها کنترل و فریب آنها را با کاهش قدرت حواس آسان می کند ، بلکه مطیع و خسته تر از فکر عصیان است.

دوازده ساعت در روز با بیل زدن مدفوع ببرها ، جستجوی مواد باقیمانده در شهر و هرس علف های هرز ، فرد را مقاوم و مطیع می کند. از نظر سو abuse استفاده مالی ، باید توجه داشت که هیچ یک از کارگران جو و داک تقریباً هیچ درآمد کسب نمی کنند. آنها تقریباً رایگان کار می کنند.

تفاوتِ «پادشاه ببرها» با مستندهای جرایم واقعیِ تیپیکالِ نت‌فلیکس این است که این سریال به همان اندازه که ویژگی‌های «ساختن یک قاتل» را به ارث بُرده است، به همان اندازه هم شاملِ ویژگی‌های برنامه‌های اسکریپت‌نشده‌ی اخیرِ نت‌فلیکس است

یکی از اعضای سابق باغ وحش بارانداز می گوید که آنها فقط 100 دلار در هفته دستمزد می گرفتند (حالا که حقوق ناچیز آنها از متوسط ​​دستمزد ما در این کشور بالاتر است ، مطمئن هستم که خودتان می توانید این کار را انجام دهید؟!). حقوق ناچیز آنها به این معنی است که آنها رهبران خود را ثروتمند می کنند در حالی که در عین حال هیچ وقت به ثبات مالی لازم برای پیشرفت و ترک شغل نرسیده اند. حقوق آنها فقط برای بقا است ، نه برای رویای ساختن آینده ای بهتر. در زمینه سو abuse استفاده جنسی ، جو و داک منحصراً جوانان را شکار می کنند که هنوز هویت جنسی خود را کشف نکرده اند.

در همان زمان ، جو حتی برای فریب آنها و نگهداری از نیاز از مواد مخدر استفاده می کند. وقتی کسی تحت کنترل یک رهبر کاریزماتیک قرار دارد که او را از دنیای خارج قطع کرده و او را مجبور به سخت زندگی برای یک حقوق ناچیز می کند ، آیا می توان از او انتظار داشتن یک عشق عاشقانه سالم و پرشور را داشت؟ البته که نه. اکنون که ما توانسته ایم هویت جو اگزوتیک و داک آنتل را به عنوان رهبران فرقه های آنها ثابت کنیم ، یک رمز و راز بزرگ باقی مانده است: چگونه این رهبران پیروان خود را به ماندن متقاعد می کنند؟

اعتقادات قدیمی

در تلاش برای پاسخ به این س ،ال ، ما به اصل آنچه فرقه ها را تعریف می کند ، می رسیم. چیزی که می تواند به همان اندازه زیبا و غم انگیز و حتی کشنده باشد. مسئله این است که مغز انسان چنان پیچیده است که آنها دائما در جستجوی معنی و هدف خود در زندگی هستند. این امر به قدری ابتدایی و جهانی است که می توانید فیلسوفی را پیدا کنید که نظر خودش درباره تعریف معنای زندگی را نداشته باشد. نیاز معنایی انسان برای هزاران سال توسط ادیان اصلی تأمین شده است.

یکی از دلایل ظهور بسیاری از فرقه ها در دهه 1970 کاهش محبوبیت ادیان جریان اصلی پس از جنبش هیپی های دهه 1960 بود. خدا مرده بود ، همانطور که نیچه قرن ها پیش از آن پیش بینی كرده بود. سایر سیستم های اعتقادی سنتی قادر به تأمین نیازهای معنایی مردم نبودند. نتیجه جدی نگرفتن هشدار نیچه و سردرگمی مردم در جستجوی منبع معنادار جدید ، هزاران آمریکایی را به سمت فرقه هایی مانند خانواده مانسون ، ساینتولوژی ، “فرزندان خدا” و غیره سوق داده است ، که خود را جایگزین معرفی می کنند. .

آشفتگی به مردم

آشفتگی

در راس هر یک از این گروه ها یک رهبر کاریزماتیک قرار داشت که در یک زمان حساس آشفتگی به مردم “هدف” می داد. به عنوان مثال ، هدف خانواده مانسون عشق آزادانه علاوه بر شروع جنگ نژادی آخرالزمانی بود که آینده جهان را رقم می زد. دانشکده ساینتولوژی در مورد پیشرفت در یک سری کلاسهای جعلی برای یادگیری اسرار هستی بود. دروازه بهشت ​​از طریق اعتقاد به بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی و خودکشی دسته جمعی منجر به تعالی شد تا در زمان ظهور دنباله دار هیل-بوپ در سال 1997 به فضاپیمای فرازمینی برسد. پیروان فقیر فرقه جیم جونز به قربانی آنچه وی “خودکشی انقلابی” خواند و در آن 918 نفر خودکشی دسته جمعی کردند اعتقاد داشتند.

یکی از معانی باطل در مورد فرقه های فضای عجیب و غریب و داک آنتل نیز صدق می کند. هدف مقدس که کارکنان باغ وحش به آن اعتقاد دارند و مأموریت الهی که رهبران آنها برای ایجاد انگیزه به آنها معرفی می کنند ، محافظت از ببرها و نجات آنها است. آنچه آنها را نسبت به تمام ترفندهای رهبرشان در سو ab استفاده از آنها كور می كند این است كه در پشت هدف خوبی پنهان شده اند.

شناخت بهتر

آنچه شناخت و اعتقاد به خودخواهی و خودشیفتگی فضای عجیب و غریب و Doc Antel را دشوار می کند این است که آنها ظاهراً با محبت به حیوانات کاری کاملاً خیرخواهانه و غیرخودخواهانه انجام می دهند. آنها فکر می کنند که درد و رنج آنها به سود حیوانات است ، نه شخص دیگری. آنچه باعث می شود آنها از سخت ترین و بی پاداش ترین کار خود احساس رضایت کنند این است که این کار را بیشتر از راه پول و خواب انجام می دهند نه اینکه هدفشان را پیدا کنند تا جای خالی روح آنها را پر کنند.

دوست داشتن و محافظت از حیوانات نادر و باشکوه مانند ببر و شیر یک هدف تحسین برانگیز است. در حقیقت ، حتی وقتی جو عجیب و غریب به خودی خود استدلال می کند که دسترسی توله ببرها در معرض لمس و آغوش عموم مردم وسیله ای برای معرفی مردم به این حیوانات و متقاعد کردن آنها برای حفاظت از محیط است ، نمی توان قانع شد.

حیوان آزاری

فرهنگ نگهداری

اما نه تنها به تدریج مشخص می شود که زندانی کردن حیواناتی که باید آزاد باشند و کاهش آنها به اسباب بازی های انسانی به بهانه افزایش فرهنگ مردم در مورد طبیعت ، خود حیوان آزاری محسوب می شود ، بلکه انجام این کار به قیمت از دست دادن تمام اعضای بدن شما نیست . بودن! تا کنون ما ویژگی های فرقه ها را بر اساس جو عجیب و غریب و Doc Antel بررسی کرده ایم ، اما نباید کارول باسکیل را به عنوان سومین شخصیت مهم این مجموعه نادیده بگیریم.

اگرچه کارول ، برخلاف جو و داک ، به وضوح رهبر فرقه نیست ، اما در طول سریال ، ما گاهی اوقات با برخی از ویژگی های شناسایی فرقه در رفتار و مکانیسم باغ وحش روبرو می شویم. به عنوان مثال ، او نه تنها از داوطلبان باغ وحش خود انتظار دارد كه فقط به خاطر صرفه جويي در حيوانات ، ساعات طولاني و خسته كننده را بدون هزينه بپردازند ، بلكه ايده لباس فرم نيز از تفكر فرقه اي حاصل مي شود. داستان از این قرار است که کارول یک سیستم سلسله مراتبی را طراحی کرده است که در آن وفاداری داوطلبانه با توجه به رنگ لباس آنها تعیین می شود. رنگ لباس کارآموزان با شخصی که پنج ماه کار کرده و دیگری که بعد از پنج سال به درجه استاد رسیده است متفاوت است.

دستوراتی سخت

از قضا ، فرقه نكسیام از رنگ روسری اعضای گروه برای طبقه بندی آنها استفاده كرد. اگرچه هیجان بدست آوردن لباس های بالاتر با تلاش و وقت بیشتر لزوماً به معنای عضویت در یک فرقه نیست ، اما وابستگی داوطلبان به یک سلسله مراتب سختگیرانه طراحی شده توسط کارول ، نشان دهنده تسلیم شدن در برابر مأموریت و اطاعت آنها است.

این دستورات اوست. اما اگر فکر می کنید که وضعیت ما بسیار بهتر از اعضای چنین فرقه هایی است ، یا اینکه ما نمی توانیم در مورد فرقه بودن یا نبودن فرقه کارول باسکین به یک نتیجه مشخص برسیم ، به این دلیل است که تقریباً هر یک از ما ناخودآگاه یک عضو فرقه؛ از شرکت های تبلیغاتی هرمی یا شبکه خودمان که ثروت و زندگی معنی داری را در ازای خرید محصولاتشان و یافتن اعضای جدید ارائه می دهد ، تا فعالیت در هر سیستم اعتقادی دیگری که نوید نجات و موفقیت ابدی را می دهد.

در پایان

مسئله این است که جستجوی دائمی انسان در جستجوی معنی ضعفی است که به راحتی می تواند توسط هر رهبر کاریزماتیک در هر قسمت از زندگی بشر مورد بهره برداری قرار گیرد. همه ما در سرکوب استقلال خود با سخنان اغواگرانه یک رهبر کاریزماتیک برای رسیدن به یک هدف مشترک مقصر هستیم. حتی اگر زندگی ما توسط یک خودشیفته آسیب رسان کنترل نشود ، همه ما این امکان را داریم که در گرداب رفتارهای فرقه ای گرفتار شویم. مطمئناً یافتن مأموریتی که بخواهید همه چیز را فدای موفقیت آن کنید ، لزوماً بد نیست. مگر اینکه استقلال خود را از این طریق از دست بدهیم.

از این گذشته ، تفاوت زیادی بین افرادی که داوطلب ورود به پزشکان بدون مرز هستند و کسانی که پشت چارلز مانسون صف می کشند وجود دارد. سوالی که قبل از انجام مأموریت باید از خود بپرسید این است که آیا من واقعاً تصمیم گیرنده هستم و چه کسی از فداکاری من بهره مند خواهد شد؟ البته به همین سادگی نیست. دقیقاً به این دلیل که دنیا با دیدن “پادشاه ببرها” بسیار شیفته است. ما که از صحنه های وحشتناک جنایت در پشت صحنه آگاه هستیم و از دور نظاره گر هستیم ، نمی توانیم جلوی افسون شدن خود توسط این شخصیت ها را بگیریم ، چه رسد به کسانی که در مدار خود زندگی می کنند.

برچسب‌ها:,

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − چهارده =