0

نقد انیمیشن Luca | ماجراجویی در جهان انسان‌ها

نقد انیمیشن Luca

انیمیشن لوکا از پیکسار داستان مشابهی را برای بسیاری از آثار دیگر استودیو بیان می کند. داستان شخصیتی ماجراجو است که می خواهد پاهای خود را فراتر از مرزها پیش ببرد.

پیکسار بارها خود را در روایت چندین نوع داستان مناسب برای گروه های سنی مختلف ثابت کرده است. یکی از عناصر مکرر در کارهای استودیوی مورد بحث ، روایت داستانهای دل انگیز با محوریت تلاش فرد برای فراتر رفتن از محدودیت های تعیین شده برای وی است. خواه پسری باشد که در خانواده هایی که از موسیقی متنفرند موسیقی را دوست دارد یا موشی که با وجود نفرت انسان از موش ، می خواهد با غذای خود اوج زیبایی و طعم خوب را ایجاد کند. از این نظر ، داستان متحرک لوکا یادآور بسیاری از آثار پیکسار است. زیرا در آن دقیقاً پسر جوانی را می بینیم که در اعماق آب زندگی می کند و برخلاف قوانین مشخص شده ، می خواهد وارد زمین و دنیای انسان ها شود.

لوکا حتی در لحظات کاملا قابل پیش‌بینی، برای مخاطب هدف خود دل‌گرم‌کننده و دوست‌داشتنی است

این موجودات متعلق به اقیانوس ، که انسان آنها را هیولا می دانند ، در خشکی با ظاهری انسانی یافت می شوند و اگر مرطوب نباشند ، می توانند با لباس و رفتار مناسب خود را به عنوان یک انسان مبدل کنند. لوکا یکی از آنهاست. ما او را به عنوان شخصیتی بسیار ماجراجو می شناسیم که همیشه تصور می کند اگر او را بیرون از آب ببیند چه اتفاقی می افتد. تا زمانی که او به آلبرتو بپیوندد و طول عمر آنها در یک شهر کوچک انسانی مهم است.

بسیاری از بینندگان که یکی از تریلرهای متحرک لوکا را مشاهده کرده اند یا خلاصه داستان آن را شنیده اند ، می توانند قسمت های مهم داستان مورد نظر را پیش بینی کنند. به خصوص به این دلیل که انیمیشن Luca به سرعت لحن خود را به مخاطب معرفی می کند و بیننده دقیقاً می فهمد که از آن چه انتظاری دارد. اما آیا قابلیت پیش بینی غیرقابل انکار لذت بردن از لوکا را غیرممکن کرده است؟ قطعاً پاسخ به سلیقه تماشاگر بستگی دارد.

روایت انیمیشن لوکا

بدون شک ، یکی از نکاتی که قابلیت پیش بینی نقاط کلیدی داستان را برای مخاطبان سخت گیر رنگ آمیزی می کند ، شتاب بخشیدن به کار از طریق برخی لحظات احساسی کلیدی است. به عنوان مثال ، در قسمتی از داستان که فضا باید از شیرین به تلخ یا از تلخ به شیرین برسد ، این امر آنقدر سریع اتفاق می افتد که مخاطب فرصت هضم مناسب احساسات شخصیت ها را ندارد. او آنقدر با تلخی همراه نیست که شیرینی لحظه های بعدی را با تمام وجود احساس کند. در نتیجه ، او نه تنها به یاد می آورد که چنین رویدادهایی چقدر قابل پیش بینی بودند ، بلکه به احتمالات از دست رفته نیز اشاره می کند.

تریلرهای انیمیشن Luca

سوالاتی مانند “چرا دیگر احساسات و روابط شخصیت ها با یکدیگر به چالش کشیده نشد؟” بوجود امدن. ممکن است اشاره به چنین نکته کوچکی در چنین قسمتی از مطالعه چندان معمول به نظر نرسد. اما سطح بسیار بالای انتظارات برخی از بینندگان آثار پیکسار ، تأکید بر چنین مواردی را اجتناب ناپذیر می کند. زیرا انتظارات بسیار زیاد در بیشتر موارد باعث شده است برخی از مخاطبان از محصول نهایی لذت نبرند.

پیکسار در اینجا عالی است ، هم در برخورد با دوستی ها و هم در ایجاد لحظات احساسی ، شوخی های خنده دار و شخصیت های لمسی. نمونه های زیادی از بهترین آثار استودیوی انیمیشن فوق در لوکا یافت می شود. مانند این که مخاطب را برای چند دقیقه با تصویری مناسب از فرهنگ و سبک زندگی خاص به زندگی دیگری ببرید. اما اگر بیننده ای تمایل انعطاف ناپذیر خود به پیکسار را به فیلم های کم و بیش بی عیب و نقص با ایده های بسیار اصلی کاملاً محدود کرده باشد ، بسیار بعید است که او برای انیمیشن لوکا در بین پیکسار رتبه بالایی داشته باشد.

خوش‌بختانه واقعا می‌توان تاثیر سازندگان اصلی انیمیشن Luca روی محتوای آن را دید؛ واضح است که لوکا توسط انریکو کاساروسا ایتالیایی کارگردانی شد

نقاط قوت انیمیشن لوکا

نکاتی در مورد فیلم لوکا

نقاط قوت انیمیشن لوکا بدون شک ساده است. به عنوان مثال ، گروه تولید هیچ کار جدید یا خاصی انجام ندادند تا تماشاگران بخندند. اما اغلب با ایجاد موقعیت های جالب بیننده را می خنداند. وقتی فردی به طرز مسخره ای تصادف می کند و می افتد ، یا کینه و رشوه گربه ای از شخصیت ها به یک داستان خنده دار تبدیل می شود. سازندگان شخصیت ها دقیقاً همین مسیر را طی کردند.

پسر شجاعی که در پشت لبخند و ادعاهای همیشگی اش می توان به واقعیت های تلخ پی برد. یک دختر کوچک فعال که تنها با پدرش زندگی می کند و شجاعت زیادی دارد. پسری که از خانواده خود متنفر نیست و در عین حال آنها را بیش از حد محدود کننده می داند. همه اینها برخی از انواع شخصیت های بسیار آشنا هستند که بیننده از دیدن آنها شگفت زده نمی شود. اما این شخصیت ها واقعاً به لطف قدرت انیمیشن پیکسار ، صداهای دقیق و احساسی و گفتگوی دلپذیر توجه ما را به خود جلب می کنند. داستان آنها ، هر چقدر هم جدید باشد ، قابل شنیدن است. لحظات خنده دار ، هرچند خنده دار به نظر برسند ، خنده دار هستند. روابط شخصیت ها با یکدیگر در اوج سادگی و آشنایی ، خوشایند به نظر می رسد. از آنجا که احساسات آنها انسانی بود و احساسات انسانی را می توان لمس کرد و باور کرد. از حسادت و ترس تا تنهایی تا دوستی و کنجکاوی.

تنظیمات داستانی انیمیشن

البته تنظیم داستان انیمیشن Luca نیز نقش مهمی در جریان لذت بخش تماشای آن داشته است. سفر به ایتالیا در دهه 50 و 60 و مشاهده زندگی متفاوت مردم از نظر تصاویر جذاب پیکسار تنها می تواند بسیاری از تماشاگران را سرگرم کند. جزئیات صوتی و تصویری فردی چنین انیمیشنی بر منحصر به فرد بودن روایت آن در نظر بسیاری از بینندگان تأثیر می گذارد. وقتی پیکسار حدود پنج سال را صرف ساختن انیمیشن لوکا می کند ، کار سازندگان محدود به خلق اثر نهایی خود نمی شود. بلکه ساعت های زیادی به پیش تولید اختصاص دارد. کی می دانیم که پیش تولید واقعاً کار کرده است؟ وقتی می توانید جزئیات و هویت شخصی محصول را در تعداد زیادی ثانیه مشاهده کنید.

لوکا پر از چنین مواردی است. این که آیا نحوه تنفس دقیق ماهی به ویژه در عمق معینی از آب ، یا در صحنه هایی که سفر به این مکان و زمان خاص را به تصویر می کشد ، زمان می برد. بهترین فیلم هایی که برای نشان دادن تمایل کودکان و نوجوانان به مواردی مانند استقلال ساخته شده اند ، آثاری هستند که در آنها می توان انگیزه ها و تجربیات شخصی را مشاهده کرد. به همین دلیل ، نشان دادن هویت شخصی کارگردان و تیم نویسندگی لوکا مهم است. بدون شک ، آنها جلوه های بلوغ خود را به اینجا آورده اند. به طوری که فیلم در حالی که با بودجه هنگفتی توسط استودیو پیکسار ساخته می شود ، هیجان و شاید دغدغه های فیلم های مستقل بر پشت سر گذاشتن قسمت های تلخ و شیرین زندگی کودکان متمرکز شده است.

به تصویر کشیدن ارتباط انسانی زیبا

انیمیشن لوکا به عنوان فیلمی که “دوستی” در قصه گویی نقش بسزایی دارد ، این ارتباط انسانی زیبا و قابل احترام را به خوبی نشان می دهد. زیرا آن را نقطه ای علیه غرور معرفی می کند. در لوکا ، داستان درباره این است که چگونه بسیاری از مردم می توانند واقعیت یکدیگر را ببینند و به آن احترام بگذارند ، و اینکه دیگران چقدر فقط روی خود تمرکز کرده اند.

حتی موسیقی دلپذیر اثر اغلب زمانی به اوج خود می رسد که اثر دوستی بیشتر نمایان شود. این مفهوم در طول داستان گسترش می یابد و در ترکیب با نقاط قوت که به عادت کار پیکسار تبدیل شده است ، یک اثر دلگرم کننده را ارائه می دهد. فیلمی که هم نفرت دارد و هم خنده. فیلمی که حتی در پیش بینی کننده ترین و امیدوار کننده ترین لحظات نیز به کار می آید.

(از این‌جا به بعد مقاله بخش‌هایی از داستان فیلم Luca را اسپویل می‌کند)

نقاط قوت انیمیشن لوکا

برگ برنده انریکو کازاروسا و تیمش این است که از همان ابتدا یک نکته مهم و زیبا را به تصویر می کشد. چقدر زندگی افراد مختلف ، در حالی که متفاوت به نظر می رسند ، در اصل شبیه یکدیگر هستند. مردم زیر دریا به قایق ها نگاه می کنند و اوج کثافت را می بینند. قایقرانان نیز آنها را در ذهن خود به هیولا تبدیل کرده اند. در واقع ، هر دوی آنها هنگام شروع فعالیت های بازی خود با اعتماد به نفس خود کنار می آیند. لوکا و خانواده اش مانند چوپانان ماهی پرورش می دهند و انسان ها آنها را صید می کنند. در اوج تفاوت ظاهری ، شباهت ها غیر قابل انکار به نظر می رسند.

خلاصه ماجرای انیمیشن Luca

لوکا و آلبرتو وارد شهر می شوند ، آنها شبیه انسان هستند. هیچ کس به جز گربه ای که موجودات دریایی را با چشم شکارچی می بیند به حقیقت وجود آنها پی نمی برد. همه چیز در شرایط عادی به نظر می رسد. زندگی در شهر خوب است و به نظر می رسد نفرت مردم از موجودات دریایی (نژاد یا گروه خاصی از انسان ها را بخوانید) تاثیری در زندگی ندارد. چرا باید جامعه اصلاً تغییر کند؟ فقط کسانی که می خواهند اینجا باشند باید خود را با رنگ جماعت حفظ کنند. اما لحظه ای دردناک فرا می رسد. آلبرتو ظاهر واقعی خود را نشان می دهد و تحت فشار آن ترس ابدی و نهفته از جامعه ، لوکا با دست به دوست خود اشاره می کند و او را “هیولای دریایی” می نامد.

این مطلب ادامه دارد …. .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت − یک =