0

نقد فیلم سراسر شب

نقد فیلم سراسر شب

جدیدترین فیلم فرزاد موتمن در سراسر شب به تازگی بصورت آنلاین منتشر شده است. فیلمی که اشارات زیادی به تاریخ سینما دارد اما در نهایت با کمبود داستان و شخصیت درگیر نمی شود.

فرزاد موتمن احتمالاً شما را به یاد فیلم “شب های روشن” می اندازد. فیلمی عاشقانه که اقتباسی از رمان داستایوسکی به همین نام بود و اگرچه در زمان اکران در سال 1981 بحث چندانی در مورد آن صورت نگرفت ، اما طی این دو دهه به تدریج به یکی از محبوب ترین فیلم های عاشقانه سینمای ایران تبدیل شد. بیشتر شبهای روشن شب ها سپری می شد.

قرار بود یک دختر و یک پسر 4 شب در یک مکان مشخص منتظر بمانند و در فیلم ، دختر با یک استاد ادبیات آشنا شد که او را در این 4 شب همراهی می کرد. دیالوگ های فیلم محبوب شد و بین طرفداران سینما رد و بدل شد. موتمن قبل از فیلم تمام شب “هفت پرده” را ساخته بود. در آن فیلم نیز ادای احترام به سینما بود.

هفت پرده

«هفت پرده» داستان هفت جوانی بود که با انگیزه های مختلف تصمیم به سرقت گرفتند. دهان کج در الگوهای رایج فیلم سازی در ایران دیده می شود و حتی در هفت صحنه مورد تمسخر قرار می گیرد. شاید این رویکرد تحلیلی و ارتجاعی نسبت به خود سینما در چنین فیلم هایی باعث شود که آنها از جریان اصلی و گیشه فاصله بگیرند و نمایش محدودی را تجربه کنند.

گروه هنر و تجربه در ابتدای شکل گیری قرار بود مکان مناسبی برای نمایش چنین فیلم هایی باشد ، اما هرچه پیشرفت کرد از هدف خود فاصله گرفت و به تدریج مخاطبان خود را از دست داد. فرزاد موتمن انتشار محدود هنر و تجربه را با فیلم “سایه نور” آزمایش كرد. فیلمی که مانند آخرین فیلم ، بیشتر آن را شب ها سپری کرد ، با این تفاوت که بیشتر صحنه ها داخلی بود و محدود به یک ویلا بود.

کارنامه‌ی فرزاد موتمن

کارنامه فرزاد موتمن

با بررسی سوابق فرزاد موتمن ، می توان به علاقه زیاد وی به آزمایش پی برد. او دو فیلم کمدی ساخت: “پوپک و مش ماشاالله” و “چشم و گوش بسته” که احتمالاً به دلایل مادی ساخته شده اند نه تجربه گرایی. “باج خور” قرار بود نوآر ایرانی باشد که به دلیل بسیاری از محدودیت های ممیزی زیاد از آن نام برده نشد.

“آخرین بار کی سحر را دیدی؟” این فیلمی در ژانر جنایی بود که مورد توجه تماشاگران قرار نگرفت. تجربیات عجیبی مانند “جعبه موسیقی” نیز خیلی زود از مخاطب فرار می کند. در یک جمع بندی کلی می توان فیلم های موتمن را به دو دسته تقسیم کرد. آنهایی که او برای مخاطب درست می کند و مورد توجه قرار می گیرد و فروش خوبی دارد و منتقدان جدی نمی گیرند و آنهایی که او برای تجربه ای ساخته است که ارتباط چندانی با مخاطب ندارد. “شب های روشن” و “خداحافظی طولانی” ممکن است دو فیلم قابل توجه در حرفه موتمن باشند که با گذشت زمان هم قلب مخاطب را جلب کرده و هم در بین علاقه مندان سینما محبوب شده اند.

بازگشت به آخرین تجربه ها

با این مقدمه در مورد فیلم های قبلی فرزاد موتمن ، من در طول شب به سراغ آخرین تجربه خود می روم. برای کسانی که فیلم را ندیده اند ، باید بگویم که فرم روایی فیلم شبیه فیلم های اپیزودیک است. همزمان چندین داستان ادامه دارد و هر داستان مربوط به داستان های دیگر است. این فیلم پر از ارجاع به فیلم های مختلف است. از انتخاب نام کافه ای که قسمت بزرگی از فیلم در آن اتفاق می افتد ، “آلفاویل” که نام یکی از فیلم های ژان لوک گدار است ، تا تکرار دیالوگ های آشنا شخصیت های فیلم که قرار است داستان را پیش ببرند.

برخی از ارجاعات را می توان از طریق فیلم هایی که داوودی در خانه خود می بیند ، کتاب هایی که شخصیت ها می خوانند و پوسترهایی که بر دیوار خانه فیلمساز آویزان شده اند ، مشاهده کرد. احتمالاً به دلیل همین هجوم مراجع ، این فیلم ممکن است برای مخاطبی که فیلم های ارجاع شده را ندیده یا آشنا نیست ، جذاب و سرگرم کننده نباشد. فیلم به داستان جذاب و مهیج وفادار نیست و آنچه برای مخاطب باقی مانده ابهام بیش از حد است.

جزئیات فیلم

شاید قبل از اینکه به جزئیات فیلم بپردازیم و کانالهای ارتباطی داستانهای فرعی را پیدا کنیم ، باید به دنبال این سوال باشیم که مخاطب فیلم کل شب کیست؟ واضح است که یک شبه مانند فیلم های قصه گویی موتمن نیست. بنابراین مخاطبی که به منظور سرگرمی یا درگیری عاطفی به فیلم می آید حوصله اش سر می رود.

یک مخاطب جدی سینما نیز احتمالاً ارتباط زیادی با فیلم نخواهد داشت. مراجعه به سینما وقتی ارزشمند می شود که بتواند چیزی به بدنه اصلی فیلم اضافه کند و این بدنه دارای نقاط ضعف اساسی است. به نظر می رسد این یک مانیفست در طول شب برای سالها ناامیدی فیلم سازی است که چیزهای زیادی را در سینمای ایران تجربه کرده و اکنون سعی دارد به معترضان خود پاسخ دهد.

پاسخی از همان نوع مصاحبه هایی که اینجا و آنجا درباره فیلم هایش انجام داده است. به همین دلیل به نظر می رسد یکی از شخصیت های اصلی فیلم با بازی امیر جعفری در نقش فرزاد موتمن ظاهر شده است. یک فیلمساز ناموفق که تصمیم دارد این بار برای اولین بار فیلمنامه ای برای خودش بنویسد.

سراسر شب

داستان آلفاویل

احتمالاً قرار است تمام شب باشد ، همانطور که مهتا خلاصه داستان آلفاویل را توصیف می کند: “این هیچ جلوه خاصی ندارد ، هیچ حادثه ای ندارد و پر از دیالوگ است.” این بیشتر یک مفهوم است. “اما مسئله این است که صحنه های گفتگوی فیلم انجام می شود به مفهومی منجر نشود ، و در حد تمسخر از حوادث پشت صحنه سینمای ایران ، یک اشاره سطحی به سمت چپ توسط رئیس کافه با یک ژاکت سبز ، اشاره به وضعیت موسیقی زیرزمینی در ایران فیلم هایی که درباره غیرت و … ساخته شده اند باقی می مانند.

شخصیت های فیلم در طول داستان هدف خاصی را دنبال نمی کنند. اهداف بی معنی و بدون پایان است. شاید به همین دلیل است که شخصیت ها زیاد در ذهنشان باقی نمی ماند. نمی توان لحظه های خوب فیلم و دیالوگ های جذاب برخی از فصول یا حال و هوای برخی از صحنه ها را انکار کرد. به خصوص که علی نامور با بازی سینا حجازی و مهتا با بازی الناز شاکردوست به لوکیشن “شب های روشن” می روند اما به دلیل نبود هدف معنادار در داستان ، معنای شخصیت ها بیشتر خود را نشان می دهد و بیشتر.

در ادامه بخش‌هایی از فیلم لو خواهد رفت

در طول شب می توان یک سری مکالمات دو طرفه بین شخصیت ها را در نظر گرفت. از آنجا که هیچ داستان رنگارنگی در فیلم وجود ندارد ، بهتر است به سراغ شخصیت ها برویم. اولین شخصیتی که دیده می شود مری است. مریم عاشق بازیگری است و ناامیدی هایی که با یکی از فیلمسازان تجربه کرده باعث شده قرص بخورد و به خواب عمیقی فرو رود. در پایان فیلم ، به جز چند صحنه که به نظر می رسد فلش بک است ، او از خواب عمیق بیدار نمی شود و همانطور که صدای فیلمساز در تصویر به ما می گوید ، او تمام شب بیدار خواهد شد ، اما ما متوجه نیستیم که او آرزو دارد بازیگر سینما شود. یا نه.

آرزوی مهم

در واقع ما با شخصیتی روبرو هستیم که یک آرزوی مهم در زندگی خود دارد ، اما او هیچ تلاشی نمی کند تا یک شبه در فیلم به این آرزو برسد. همین تصمیم در شخصیت پردازی ، که البته در مورد شخصیت های دیگر نیز صدق می کند ، باعث می شود فیلم از شخصیت های اصلی سینما فاصله بگیرد. ما با شخصیتی روبرو هستیم که از ابتدا تا انتهای فیلم یک فرم است: در یک رویا و منفعل. این فیلمساز (داوودی) می گوید چیزهای دیگری در راه است. بیایید به سراغ سایر رویدادها برویم.

خواهر مریم ، مهتا ، برای ملاقات با فیلمساز به کافه آلفاویل می آید و در لحظه ورودش دختری بدخلق به نام شهره را می بیند که بعداً با او بیشتر آشنا خواهیم شد. سپس با پسری آشنا می شود که نام نوازنده گیتار را می نوازد و آنها با هم صحبت می کنند. سپس صاحب کافه نزد او آمده و داستان دیگری را به او معرفی می کند. شهره ای که مورد ضرب و شتم قرار گرفت و نمی داند چه کسی او را کتک زده است.

این مطلب ادامه دارد … .

نظرات کاربران

دیدگاه ها پس از بررسی منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده + هشت =